سون یات سن، بنیانگذار جمهوری چین: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
سون یات سِن، سرانجام در 12 ماه مارس1924، بر اثر سرطان و در 58سالگی در گذشت. جسد وی برا ی مدتی در معبد بودایی«ابرهای لاجوردی (Azure Clouds)» در حومهی [[پکن]] نگهداری شد و سپس در سال 1929 برای وی آرامگاه باشکوهی در نان جینگ ساخته شد و بقایای جسدش به آنجا منتقل گردید. | سون یات سِن، سرانجام در 12 ماه مارس1924، بر اثر سرطان و در 58سالگی در گذشت. جسد وی برا ی مدتی در معبد بودایی«ابرهای لاجوردی (Azure Clouds)» در حومهی [[پکن]] نگهداری شد و سپس در سال 1929 برای وی آرامگاه باشکوهی در نان جینگ ساخته شد و بقایای جسدش به آنجا منتقل گردید. | ||
[[پرونده:Sun-Soong wedding photo 2.jpg|بندانگشتی|سون یات سن به همراه همسرش]] | [[پرونده:Sun-Soong wedding photo 2.jpg|بندانگشتی|سون یات سن به همراه همسرش]] | ||
سون یات سِن در میان رهبران قرن بیستم کشور چین جایگاه ویژه ای دارد. هم در [[حزب کمونیست و احیای هویت ملی چین|چین کمونیست]] و هم در [[چین]] ملی(تایوان) مورد احترام مردم است. در تایوان از وی به عنوان پدر [[جمهوری خلق چین|جمهوری چین]] و در [[پکن]] از او به عنوان انقلابی پیشرو و سوسیالیست ملی گرا نام برده می شود. مراکز علمی-فرهنگی بسیاری در داخل و خارج [[چین]] به نام سون یاتسِن تأسیس شده و از زندگی او فیلم ها و سریاله ای مختلفی ساخته شده است. | سون یات سِن در میان رهبران قرن بیستم کشور چین جایگاه ویژه ای دارد. هم در [[حزب کمونیست و احیای هویت ملی چین|چین کمونیست]] و هم در [[چین]] ملی([[تایوان]]) مورد احترام مردم است. در تایوان از وی به عنوان پدر [[جمهوری خلق چین|جمهوری چین]] و در [[پکن]] از او به عنوان انقلابی پیشرو و سوسیالیست ملی گرا نام برده می شود. مراکز علمی-فرهنگی بسیاری در داخل و خارج [[چین]] به نام سون یاتسِن تأسیس شده و از زندگی او فیلم ها و سریاله ای مختلفی ساخته شده است. | ||
دکتر سون یات سِن در20 سالگی به توصیهی خانواده با یکی از هم روستاییانش به نام لو موجِن (Lu Muzhen)، ازدواج و از وی یک پسر و دو دختر داشت. وی سپس در سال 1915میلادی، بدون این که همسر سابقش را طلاق دهد، با سونگ چینگ لینگ، دختر یکی از متمولین مسیحی [[شانگهای]] ازدواج نمود. ارتباط سون با پدر همسرش چارلز سونگ، تأثیر فوق العادهای در زندگی سیاسی وی داشت. کشورهای غربی نیز در طول دوران مبارزات سون یات سِن، از وی به شدت حمایت می کردند. چون انتظار داشتند با روی کار آمدن سون یات سِن مسیحی در [[چین]]، زمینه برای گسترش دموکراسی و ارزشهای غربی و [[مسیحیت در چین|آیین مسیحیت]] در این کشور فراهم خواهد شد. | دکتر سون یات سِن در20 سالگی به توصیهی خانواده با یکی از هم روستاییانش به نام لو موجِن (Lu Muzhen)، ازدواج و از وی یک پسر و دو دختر داشت. وی سپس در سال 1915میلادی، بدون این که همسر سابقش را طلاق دهد، با سونگ چینگ لینگ، دختر یکی از متمولین مسیحی [[شانگهای]] ازدواج نمود. ارتباط سون با پدر همسرش چارلز سونگ، تأثیر فوق العادهای در زندگی سیاسی وی داشت. کشورهای غربی نیز در طول دوران مبارزات سون یات سِن، از وی به شدت حمایت می کردند. چون انتظار داشتند با روی کار آمدن سون یات سِن مسیحی در [[چین]]، زمینه برای گسترش دموکراسی و ارزشهای غربی و [[مسیحیت در چین|آیین مسیحیت]] در این کشور فراهم خواهد شد. |
نسخهٔ ۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۳۹
دكتر سون یات سِن، در 12نوامبر سال1866میلادی،در خانواده ای کشاورز و بسیار فقیر در دهکده ای از توابع شهر كانتون(استان گواندونگ (Guandong))در جنوب شرقی چین دیده به جهان گشود. وی تا 6سالگی در کنار سایر اعضای خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در 10سالگی در مدرسهای در روستای خود ثبت نام نمود.
در عصر سون یات سن، بسیاری از ساكنان جنوب چین برای كار و امرار معاش به خارج از کشور می رفتند. «سون مِه(Sun Me)» برادر سون یات سن نیز به آمریکا مهاجرت کرده و در آن کشور فرد ثروتمندی شده بود. سون یاتسِن نیز در سال 1878و در 13سالگی با کمک برادرش به هانو لولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آنجا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال 1883برادرش از ترس مسیحی شدن وی، سون را به چین بازگرداند.
پس از بازگشت به چین برای ادامه ی تحصیل به هنگکنگ رفته و تا سال1896 در دانشکدهی پزشکی که زیر نظر مسیونرهای مسیحی اداره می شد درس خواند و در سال 1892 به عنوان پزشک عمومی فارغ التحصیل و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار شد. او امیدوار بود از این طریق، بیماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسیر او را تغییر داد. سون یات سِن با توجه به پیشینهی آشنایی که با مسیحیت پیدا کرده و در دانشکدهای متعلق به مسیحیان تحصیل کرده بود، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر تمدن وفرهنگ غرب و افکار جمهوریخواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجات دهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگو امپریالیسم غرب افتاد.
اندیشهی اصلاحات
سون به این نتیجه رسیده بود که امپراتوری چینگ تمایلی به استفاده از پیشرفت و دانش غرب برای توسعهی کشور چین ندارد، لذا کار پزشکی را کنار گذاشته و به دنبال ایجاد اصلاحات و تغییرات اجتماعی در چین از طریق انقلاب پرداخت. در سال1891 وی با چند نفر از انقلابیون چینی در هنگکنگ آشنا شده و با همفکری آنان در صدد ساقط کردن امپراتوری چینگ برآمدند. سون به همراه چند نفر از همفکرانش که با سیستم حکومتی غرب آشنایی داشتند، در سال1894نامهای به نایبالسلطنهی چینگ نوشته و در آن پیشنهاداتی برای ایجاد اصلاحات در کشور برای مدرن سازی سیستم حکومت ارایه نمودند. وی حتی شخصا برای تقدیم این پیشنهادات به تیُن جین سفر کرد ولی اجازه ی ملاقات به او داده نشد. پس از این جریان وی تنها راه چاره را برپایی انقلاب تشخیص داد. برای زمینه سازی انقلاب وی چین را به مقصد هاوایی ترک نمود و در آنجا با همکاری برخی از چینیهای مقیم، «انجمن احیای چین (Revive China Society)» را تأسیس کرد که هدف آن ایجاد انقلاب در چین بود. اعضای این انجمن عمدتا از چینیهای خارج از کشور، به ویژه اقشار پایین جامعه بودند. همزمان با تشکیل این انجمن در هاوایی، شاخه ای از آن در هنگکنگ تحت عنوان«انجمن ادبی فورِن (Furen Literary Society)» آغاز به کار کرد که ریاست آن بر عهده ی ایونگ کووی (Yeung Kui) و دبیر کل آن سون یات سِن بود. این انجمن فعالیت خود را تحت عنوان شرکتی به نام«چیان خِنگ» که در سال 1894 در کانتون تاسیس شده بود ادامه می دادند. در پوشش این شرکت وی بههاوائی رفت و از چینیهای جمهوریخواه مقیمهاوائی مقداری کمک مالی جمع کرد و با آن پول، صد صندوق اسلحه از قاچاقچیان هنگ کنگ خرید و با برچسب مصالح ساختمانی به کانتون وارد کرد. پلیس از این فعالیتها آگاه و اسلحهها را کشف کرد. در نتیجه، سون یات سِن برای جلوگیری از دستگیر شدن به شانگهای فرار کرد ولی سه تن از مسولان مالی این شرکت دستگیر و اعدام و خود شرکت هم منحل شد. پلیس اسنادی را از این شرکت کشف کرد که ثابت می کرد سون یات سِن از محرکین اصلی توطئه علیه امپراتوری چین بوده است. در نتیجه برای سر دکتر یکصد هزار دلار هنگگنگ جایزه تعیین کردند ولی وی موفق شد بازحمت فراوان با یک کشتی ایرلندی از شانگهای به انگلستان فرار کند.
پیگیری انقلاب در اروپا
او به مدت یکماه در منزل دکتر کانتلی (James Kantlie) که در زمان تحصیل وی در هنگ کنگ رئیس دانشکده طب بوده واینک جزو پزشکان سلطنتی کاخ باکینگهام بود، مخفی شد. ولی ماموران سفارت چین اورا در کافه ای در لندن شناسائی وبا حیله وترفند اورا به عمارتی در اطراف«وست مینیستر» کشانده و وی را دستگیر و بیهوش و به سفارت چین منتقل کردند. قرار بود که سه هفتهی دیگر اورا مجدادا بیهوش وتحت نظارت وابستهی نظامی سفارت چین ودر داخل یک جعبهی چوبی با یک کشتی چینی به یکی از بنادر این کشور منتقل کنند.
قضیه به مطبوعات کشانده شد و مردم در هاید پارک لندن میتینگی برگزار و خواستار آزادی او از سفارت چین شدند. با انتشار مقالهای در روزنامهی تایمز لندن به قلم ماکسیم گورکی نویسندهی مشهور روس در این خصوص، کار به مجلس عوام کشید تا بالاخره وزار ت خارجه و دولت انگلیس علیرغم عدم تمایل به خراب کردن روابط خود با چین، مجبور شدند در قضیه دخالت كرده و در نهایت سفارت چین پس از سه هفته توقیف «سون یات سِن» در سفارت، ناگزیر اورا به پلیس لندن تحویل داد.
در اثر انعکاس این حادثه در رسانهها، سون در سرتاسر اروپا مشهور شد و روزنامهها هر هفته مقالاتی از او در نشریات لندن و پاریس و برلین و بروکسل چاپ می کردند. صدها دانشجوی چینی در سوربون و پاریس و آکادمی نظامی پوتسدام، با افکار آزادیخواهانه و انقلابی او آشنا شدند. او در این اوضاع با محافل مختلف اجتماعی سیاسی لندن مراوده پیدا کرد. برخی هم معتقدند که سون یات سِن هنگام اقامت در لندن با لژهای مخفی تشکیلات«فراماسونری» مرتبط شده و به عضویت آن در آمده است.
وی در سال1897، به مدت سه ماه به بروکسل رفت و برنامهی«انجمن اخوت» را که در بسیاری از کشورهای آسیائی و آفریقائی شعبه داشت و یکی از هستههای اصلی نهضت آزادیخواهانهی این کشورها در آن زمان بود، مورد مطالعه و بررسی قرار داد. وی پس از سه ماه از بروکسل به فرانسه وآلمان رفت وبا دانشجویان چینی جلساتی گذاشت و با آنها موضوع تأسیس«انجمن اخوت» در چین را مطرح ساخت. پس از آن وی مخفیانه از هامبورگ با کشتی و با اسم مستعار به بندر شانگهای رفت وبرای شش ماه بهطور ناشناس در آنجا زندگی کرد. او با همكاری دوستان قدیمی که محرمانه به دیدارش میرفتند«انجمن اخوت» را تشکیل داد، و با تشکیلات دانشجویان چینی در اروپا مرتب ارتباط داشت. اوراق تبلیغاتی این انجمن که در چاپخانهی پدر زنش تکثیر می شدند، در سرتاسر چین منتشر و توزیع شدند. پلیس شهر نانکن شعبهی این انجمن مخفی را کشف کرد و نام«سون یات سِن» مجددا بر سر زبان ها افتاد.
پلیس این بار برای یافتن او پانصدهزار دلار هنگ کنگ جایزه تعیین كرد. دوباره شرایط زندگی در چین برای او خطرناک شده بود. لذا، ناگزیر با لباس مبدل و در قیافهی یک کشیش در شانگهای سوار کشتی شده و به آمریکا رفت. بعد از یکسال توقف ومطالعه وسخنرانی وتماس در شهرهای بزرگ آمریکا، به توکیو در ژاپن رفت و از این شهر«انجمن اخوت» چین را رهبری و مقدمات ائتلاف این تشکیلات با سایر انجمنهای مخفی چین که طرفدار جمهوریت بودند را فراهم ساخت.
آغاز جنگ ژاپن علیه چین
در سال1895میلادی، جنگ نخست ژاپن علیه چین آغاز و کشور چین شکست سختی را در این جنگ متحمل شد. در برخورد با این قضیه دو نظریه وجود داشت، گروهی معتقد بودند که دولت منچو می بایست از طریق مدرن سازی کشور جایگاه خود را بازیابد و می گفتند که سقوط رژیم منچو باعث هرج و مرج در کشور و نفوذ اجانب خواهد شد. گروه دیگر شامل افرادی مانند سون یاتسِن، به دنبال ایجاد انقلاب و سقوط رژیم امپراتوری چینگ و جایگزین ساختن آن با رژیم جمهوری بودند و معتقد بودند رژیم کهنه ی امپراتوری قابل اصلاح نیست، به ویژه اینکه نهضت اصلاحات سال1898میلادی که به«اصلاحات صد روزه» معروف بود، به شکست انجامیده بود.
از راه اندازی قیام های متعدد تا تبعید
در سال دوم پس از تأسیس«انجمن احیای بیداری چین»، سون یاتسِن نخستین قیام را علیه دولت چینگ در گوانگ جو آغاز کرد که از هنگ کنگ رهبری می شد. ولی این قیام سریعا لو رفت و با دستگیری 70نفر از دست اندرکاران قیام توسط نیروهای چینگ، قیام در همان آغاز سرکوب شد. با شکست قیام گوانگ جو، سون یات سِن به صورت خود تبعیدی به ژاپن رفت و در آنجا با افراد و دیدگاه های مختلفی که با امپریالیسم غرب مخالف و بیشتر طرفدار پان آسیایی بودند، مانند میازاکی توتِن (Miyazaki Toten) آشنا شده و از کمک مالی این افراد برای پیشبرد اهداف انقلابی خود بهره مند شد. وی در 22اکتبر1900، و 5 سال پس از شکست شورش گوانگ جو، قیام دیگری را در خویجو (Hui Zhou) سازماندهی کرد تا به گوانگ جو حمله کند ولی این قیام هم به شکست منجر گردید. سون باز هم برای جمع آوری کمک های مالی برای حزب انقلابیش و کسب حمایت از قیام مردم چین، بارها به ژاپن، اروپا، آمریکا و کانادا مسافرت کرد.
ادامه ی سفرهای خارجی با همکاری «انجمن آسمان و زمین»
براساس قانون«اخراج چینی ها» که در سال1882از سوی آمریکا تصویب شده بود، سون یات سِن برای سفر به ایالات متحدهی آمریکا با مشکلاتی مواجه بود، لذا سون برای یافتن راهحل قانونی جهت مسافرت به آمریکا به «انجمن آسمان و زمین» که تشکیلاتی قدیمی و به«سازمان همکاریهای سه گانه» نیز شهرت داشت متوسل شد ولی این تلاش هم به نتیجه نرسید و سون یات سِن پس از ورود به این کشور دستگیر و به مدت 17روز زندانی شد. در نهایت با همکاری مقامات هاوایی وی توانست با دریافت کارت شناسایی هاوایی و اخذ شهروندی آمریکا این مشکل را حل نماید.
برپایی انقلاب
سون یات سِن در سال1904، در ژاپن با انتشار دو کتاب تحت عناوین«حل مسألهی چین» و «سه اصل ملی» اصول سه گانهی انقلاب خود را تحت عنوان(تأسیس جمهوری، تقسیم عادلانهی زمین و برابری مردم) اعلام کرد. این اصول شامل مفاهیمی همچون ناسیونالیسم، دموکراسی و رفاه عمومی هم میشد. وی در20ماه اوت سال1905، با سایر گروههای انقلابی چینی در توکیو اتحادیهای تحت عنوان«لیگ متحد (United League)» برای حمایت از انقلاب چین تشکیل داد که هواداران این اتحادیه در سال 1906بالغ بر 936نفر میشد. وی در ژاپن با افراد مختلفی از جمله چیانگ کایشِک که بعدها از یاران همیشگی وی شد، آشنا گردید.
با توسعهی فعالیتهای سون، محبوبیت وی نیز به فراتر از سرزمین چین رفته و به ویژه در جنوب شرق آسیا که تعدادی زیادی چینی در این منطقه زندگی می کردند، طرفداران زیادی پیدا کرد. وی در سفری به مالزی و سنگاپور با تاجران چینی مقیم این کشورها ملاقات و حمایت مالی آنان از انقلاب را به دست آورد.
قیام جنان گوان
در اول دسامبر 1907، بار دیگر سون یات سِن در جنان گوان( Zhenanguan)، منطقهی مرزی میان استان یونَن و ویتنام، قیام تازهای علیه دولت چینگ آغاز کرد، ولی این قیام هم مانند حرکتهای پیشین پس از 7 روز درگیری شدید سرکوب شد. در همین سال 4 مورد قیام دیگر در مناطق مختلف سازماندهی شد که همگی یکی پس از دیگری سرکوب شدند
به خاطر عدم موفقیت این قیامها، شخصیت و رهبری سون یات سِن تا حدودی زیر سئوال رفت و برخی از عوامل درون تشکیلاتی در صدد برکناری وی از رهبری انقلاب برآمدند و در توکیو با صدور اطلاعیهای که در مطبوعات نیز منتشر گردید، او را متهم به سوء استفاده و بهرهبرداری شخصی از این قیامها کردند. در این مقطع انقلابیون به دو دستهی طرفدار و مخالف سون یات سِن تقسیم شدند. سون در سال1910 در سنگاپور اقدام به تأسیس «کتابخانهی چین متحد» کرد ولی در همان سال ستاد و مقر تشکیلات انقلابیون برای کاهش تب ضد سون یات سِن، از سنگاپور به مالزی منتقل شد. در مالزی بود که سون و طرفدارانش نخستین روزنامهی انقلابی به زبان چینی را منتشر ساختند.
در سال1910، در مالزی کنفرانسی برای حمایت از انقلاب چین تشکیل شد که در آن سون یات سِن از شرکت کنندگان و هواداران درخواست کمک مالی بیشتری کرد که مبلغ 187هزار دلار هنگکنگ اعانه از سرتاسر مالزی جمع آوری شد. در27 ماه آوریل1911، شورش دیگری در گوانگ جو تحت عنوان«شورش تپه ی گل زرد (Yellow Flower Revolt)» علیه حکومت چینگ به وقوع پیوست که باز هم به شدت سرکوب و اغلب شرکت کنندگان در این شورش به قتل رسیدند.
متعاقب آن شورش دیگری در 10 اکتبر 1911، این بار توسط نظامیان پادگانی در شهر ووچانگ (Wuchang) رخ داد که رهبری آن را لی یوان خونگ (Li Yuan Hong) فرمانده پادگان با شرکت سربازان و افسران این پادگان بر عهده داشت. با گسترش این شورش به سایر شهرها و حمایت مردم و سایر گروهها، بالاخره حکومت و سیستم دو هزار سالهی امپراتوری چین فروریخت و دولت چینگ سقوط کرد. اگرچه سون یات سِن که هنوز در خارج از کشور به سر می برد، در این شورش نقشی نداشت، ولی به محض اطلاع یافتن از آن، فورا در 21 دسامبر به چین بازگشت.
تأسیس جمهوری چین با چند دولت
با ورود سون یات سِن به چین، وی با ارسال نامهای به استانهای مختلف از رهبران آنها خواست نمایندگان خود را برای تصمیمگیری در مورد آیندهی کشور چین انتخاب و به نان جینگ اعزام نمایند. نمایندگان استانها و گروههای مختلف اجتماعی در تاریخ 29دسامبر1911، در نانجینگ گرد هم آمده و سون یات سِن را به عنوان «رییس جمهوری موقت» برگزیدند. براساس قانون اساسی موقتی که تدوین شد، دولت موقت جمهوری جدید چین شکل گرفت. علیرغم تلاشهای نا موفق سون یات سِن در ایجاد قیامهای مختلف، به وی لقب افتخاری بنیانگذار جمهوری خلق چین داده شد، چون او بود که با به راه انداختن حرکتهای انقلابی و دورهم جمع کردن مخالفان دولت چینگ، روح انقلاب را در میان گروههای مختلف اجتماعی زنده نگهداشته بود.
اگرچه در جنوب کشور جمهوری چین مستقر شده بود، ولی شمال و پکن همچنان در اختیار دربار چینگ بود. لذا، سون یات سِن با آغاز مذاکره با یوان شیکای (Yuan Shikai) نمایندهی نایبالسلطنهی دربار چینگ برای کناره گیری رسمی و مسالمت آمیز از تاج و تخت و متحد شدن سرزمین چین تحت حکومت واحد جمهوری، وارد مذاکره شد. به یوان قول داده شد که اگر دربار را به پذیرش این پیشنهاد راضی نماید، ریاست دولت موقت به او سپرده خواهد شد. سرانجام، در 12 فوریه1912، با تلاش یوان شیکای، امپراتور پویی ( Puyi)، آخرین امپراتور سلسلهی چینگ از سلطنت کناره گیری کرد و سون یات سِن نیز طبق تعهد از ریاست جمهوری موقت چین کنار رفت و یوان در 10 ماه مارس1912، در پکن به ریاست جمهوری موقت چین برگزیده شد و سون معاون رییس جمهور شد. انقلابیون اصرار داشتند تا پایتخت را به نانجینگ منتقل کنند، ولی یوان برای آنکه در بین هواخواهان سلطنت در استانهای شمالی باقی بماند و در حوزهی نفوذ حزب کومین تانگ در استانهای جنوبی قرارنگیرد، مقاومت کرد و با بهانهی کنترل مخالفین، پایتخت را در پکن ابقاء کرد.
اختلافات در درون پارلمان تازه تأسیس
دولت موقت جدید هنوز کنترل کاملی بر تمام ارتش نداشت. خیلی از فرماندهان نظامی در مناطق مختلف همچنان نسبت به سیستم پیشین وفادار بوده و رژیم جدید را به رسمیت نمی شناختند. با برگزاری انتخابات در سال1912مجلس قانونگذاری جدید چین شکل گرفت و از نانجینگ به پکن منتقل شد. در این مجلس نمایندگان به دو گروه طرفدار سون یات سِن و هوادار یوان شیکای تقسیم شده بودند. بیشتر انقلابیون نسبت به اهداف پشت پرده ی یوان مشکوک بودند. در مجلس قانونگذاری سونگ جیائورِن (Song Jiaoren)، از طرفداران سون تلاش کرد تا با متحد ساختن نمایندگان احزاب کوچکتر، مجلس را کنترل و آنان را زیر چتر تشکیلات بزرگتری به نام حزب ملی کومین تانگ در آورد. تلاشهای سونگ به نتیجه رسید و حزب کومین تانگ در انتخابات پارلمانی سال1912-1913، موفق شد از 596کرسی نمایندگی پارلمان، 269 کرسی را به خود اختصاص دهد و در انتخابات مجلس سنا نیز از 274کرسی 123کرسی را به دست آورد. ادامهی اختلاف میان سون یات سِن و انقلابیون هوادارش از یک سو و یوان شیکای و طرفدارانش از سوی دیگر، منجر به درگیری شدید نظامی در سال 1913 شد که به انقلاب دوم معروف گشت. شورش هواداران سون یات سِن علیه یوان نا موفق بود، لذا سون مجبور به درخواست پناهندگی از ژاپن شد و سونگ جیائورِن رهبر حزب کومین تانگ به دستور سرٌی یوان ترور شده و به قتل رسید.
با غیر قانونی اعلام شدن حزب کومین تانگ و فرار سون به خارج از کشور و همچنین انحلال پارلمان به دستور یوان، تمام اختیارات به دست یوان افتاد و بدین ترتیب یوان شیکای فرمانروای مطلق چین شد. او بهتدریج بهفکر بازگشت به امپراتوری افتاد. وی در اکتبر 1915با برگزاری رفراندمی که طی آن اکثریت مردم خواستار بازگشت به رژیم سلطنتی شدند، خود را آمادهی تاجگذاری کرد. این حرکت که مخالف قانون اساسی جدید بود، با مخالفت اکثر فعالان سیاسی مواجه شد و سون رهبری این مخالفتها را از خارج از کشور بر عهده داشت. این تحرکات سیاسی موجب آغاز دوران هرج و مرج سیاسی و نظامی و ظهور جنگ سالاران در مناطق مختلف این کشور شد. در چنین شرایطی بود که سون با ارسال نامهای به پاریس از سوسیالیستهای فرانسه درخواست کرد برای ایجاد یک جمهوری سوسیالیستی در چین به وی یاری کنند.
در استانهای جنوبی حوزه ی رودخانهی«یانگ تسه» شورشها واغتشاشاتی بروز کرد و دولت نیروهای شمال را برای سرکوب آنان به جنوب فرستاد. در این عملیات تعداد زیادی از جنوبیها کشته شدند. سون یات سِن، در اعتراض به این کشتار نطق شدیدی در مجلس کرد و شخص یوان شیکای را متهم به انحراف از اصول قانون اساسی و قتل عام مردم بیگناه کرد، واز معاونت رئیس جمهوری استعفا داد. به دنبال وی ژنرال لی یوانخونگ (Li Yuanhong) از پست وزارت جنگ وکلیهی اعضا حزب کومینتانگ که در دولت دارای پستی بودند از کار کناره گیری کردند. یوان شیکای به این حرکت سیاسی واکنش تندی نشان داد و رهبران حزب کومینتانگ را متهم به تحریک مردم به نا فرمانی ازقوانین جمهوری جوان چین نمود و اقدام به توقیف آنان کرد.
تشکیل دولت نظامی در گوانگ جو
در 6 ژوئن سال1916، یوان شیکای بهطور ناگهانی وغیر منتظره درگذشت و شیرازهی امور از هم گسست. دور جدیدی از هرج و مرج در كشور بار دیگر آغاز و 5 ایالت جنوبی اعلام خود مختاری کردند. در این اوضاع و احوال نا بسامان، کشور چین میان فرماندهان مختلف نظامی تقسیم شده و دولت مرکزی مقتدری وجود نداشت. سون با احساس خطر تجزیهی کشور، در سال1917برای ایجاد وحدت وارد کشور شده و با گروه های مختلف سیاسی و نظامی، حتی با برخی از جنگ سالاران برای ایجاد وحدت ملی و تشکیل دولت مقتدر وارد مذاکره شد.
در اواخر جنگ جهانی اول، سون یات سِن تحت فشار آمریکا به متفقین پیوست. وی انتظار داشت که با پیوستن به متفقین پس از شکست آلمان، مناطق تحت نفوذ و تصرف آلمان در چین مانند«شَندونگ» دوباره به چین بازگردانده شود. ولی در مذاکرات و معاهدهی وِرسای، غربیها بهصورت محرمانه توافق کردند که این منطقه را به ژاپن واگذار کنند. این امر در بین طبقات روشنفکر و جوان چینی و کارگران که در بین آنها نام چوئن لای و مائوتسه تنگ هم بهچشم می خورد، یأس و بدبینی زیادی ایجاد کرد. بهدنبال آن، در چهارم ماه مه سال 1919دانشجویان و روشنفکران چینی جنبشی فرهنگی-سیاسی بهراه انداختند که به جنبش چهارم ماه مه معروف شد. بزرگترین تأثیر این جنبش در کنار آثار سیاسی، این بود که تغییر اساسی در خط نوشتاری چین بهوجود آمد و آخرین نفوذ ارزشهای کنفوسیوسی نیز از جامعهی چینی طرد شد. دیدگاههای انقلابی این جنبش به حدی محبوبیت پیدا کرد که با الهام از انقلاب بلشویکی روسیه، انقلابیون چپگرای چینی هم درسرتاسر چین جای پای خوبی پیدا کردند. در همین ایام بود که برای نخستین بار، مقالات لنین در چین منتشر و در سال1920 مانیفست کمونیست به چینی ترجمه و چاپ شد.
سون یات سِن، سرخورده از غرب، از لنین درخواست کمک کرد و جواب مثبت و بسیار امیدوار کنندهای گرفت. روسها در نخستین اقدام، همهی قراردادهای استعماری که در زمان تزارها به چین تحمیل شده بود را لغو و تمام امتیازات ارضی که از چین گرفته شده بود را به چین بازگرداندند. در چنین فضائی، مکاتبات متعدد سون یات سِن با لنین، فصل جدیدی در حمایت روسیه از ملی گرایان چینی گشود. تحت تأثیر افکار بلشویکهای روسی، در سال1921 جوانان چپگرای چینی رسما حزب کمونیست چین را تشکیل دادند. در آن زمان کمونیستها اجازه یافتند همزمان هم در حزب ملی گرای کومین تانگ وهم در حزب کمونیست عضویت داشته باشند.
سون یات سِن، پس از تلاش و هماهنگیهای زیاد در سال1921 در گوانگجو یک حکومت مستقل تشکیل داد. بین سالهای1921تا1927، در جنوب چین سه دولت مختلف شکل گرفت: دولت موقت نانجینگ(1921)، دولت نظامی گوانگ جو(1921 تا 1925) و دولت ملی در گوانگ جو که بعدا به ووخَن منتقل شد(1925 تا 1926).
همکاری حزب کومین تانگ و حزب کمونیست چین
در چنین شرایطی، سون به این نتیجه رسید که تنها راه حل مشکلات چین و اتحاد این کشور، توسل به قدرت نظامی از پایگاه خود در جنوب و سپس هدایت سیاسی کشور در گذار به دموکراسی است. وی به منظور سرعت بخشیدن به تسخیر کل چین، به یک سیاست همکاری فعال با حزب کمونیست چین روی آورد. لذا، سون با نمایندهی ویژهی اتحاد جماهیر شوروی آدولف جوفه (Adolph Joffe)، در ژانویهی1923 بیانیهی مشترکی را امضاء و از آن پس سون کمکهایی را از کمینترن در مقابل پذیرفتن اعضای حزب کمونیست در حزب کومینتانگ دریافت کرد که این همکاریها از سوی لنین مورد ستایش قرار گرفت. سون در این شرایط با کمکهایی که از شوروی دریافت کرد، قدرت نظامی لازم را برای آغاز اعزام نیرو به شمال برای درهم کوبیدن شورشیان این منطقه از پایگاه نظامی وامپوآ در نزدیکی گوانگ جو و به فرماندهی چیانگ کایشِک را کسب نمود. او همچنین برای سروسامان دادن به اقتصاد کشور نخستین بانک مرکزی چین را به نام بانک مرکزی کانتون تأسیس کرد.
سون یات سِن در 10 نوامبر1922، سفری به تیَن جین داشت و طی یک سخنرانی خواستار پایان دوران جنگ سالاری و تشکیل کنفرانس ملی و ملغی شدن کلیهی قراردادهای نابرابری که در گذشته با کشورهای خارجی بسته شده بود گردید. وی علیرغم اوضاع وخیم جسمانیش، دو روز بعد به پکن رفت و برای پایان دادن به جنگ داخلی مذاکراتی را انجام داد. او همچنین، در فوریهی سال1923 در سفری به هنگکنگ برای اتحادیهی دانشجویان سخنرانی كرد و گفت:
«این فساد موجود و نیاز به صلح و قانون و حکومتداری خوب بود که مرا وادار به انقلاب کرد.»
در 28نوامبر سال1924 هم برای شرکت در اجلاس پان آسیایی به ژاپن رفت و در این نشست پیرامون جایگاه آسیا سخنرانی کرد.
سون یات سِن، سرانجام در 12 ماه مارس1924، بر اثر سرطان و در 58سالگی در گذشت. جسد وی برا ی مدتی در معبد بودایی«ابرهای لاجوردی (Azure Clouds)» در حومهی پکن نگهداری شد و سپس در سال 1929 برای وی آرامگاه باشکوهی در نان جینگ ساخته شد و بقایای جسدش به آنجا منتقل گردید.
سون یات سِن در میان رهبران قرن بیستم کشور چین جایگاه ویژه ای دارد. هم در چین کمونیست و هم در چین ملی(تایوان) مورد احترام مردم است. در تایوان از وی به عنوان پدر جمهوری چین و در پکن از او به عنوان انقلابی پیشرو و سوسیالیست ملی گرا نام برده می شود. مراکز علمی-فرهنگی بسیاری در داخل و خارج چین به نام سون یاتسِن تأسیس شده و از زندگی او فیلم ها و سریاله ای مختلفی ساخته شده است.
دکتر سون یات سِن در20 سالگی به توصیهی خانواده با یکی از هم روستاییانش به نام لو موجِن (Lu Muzhen)، ازدواج و از وی یک پسر و دو دختر داشت. وی سپس در سال 1915میلادی، بدون این که همسر سابقش را طلاق دهد، با سونگ چینگ لینگ، دختر یکی از متمولین مسیحی شانگهای ازدواج نمود. ارتباط سون با پدر همسرش چارلز سونگ، تأثیر فوق العادهای در زندگی سیاسی وی داشت. کشورهای غربی نیز در طول دوران مبارزات سون یات سِن، از وی به شدت حمایت می کردند. چون انتظار داشتند با روی کار آمدن سون یات سِن مسیحی در چین، زمینه برای گسترش دموکراسی و ارزشهای غربی و آیین مسیحیت در این کشور فراهم خواهد شد.
پس از درگذشت وی، حزب کومین تانگ و حزب کمونیست هردو ادعای میراث داری سون را داشتند. سونگ چینگ لینگ (Soong Ching Ling) بیوه ی وی از کمونیستها در برابر چیانگ کایشِک-شوهر خواهرش- طرفداری کرد و به همین جهت پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال1949تا زمان مرگش در سال 1981، وی به معاونت ریاست جمهوری برگزیده شد. حتی کمی پیش از فوتش به عنوان رییس جمهور افتخاری این کشور نیز منصوب گردید.[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 164