مفاخر و مشاهیر دینی بنگلادش: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
 
خط ۱: خط ۱:
رهبران مذهبی بنگلادش دراویش و صوفیان می باشند. قبل از حکومت ترک ها نخستین درویشی که به منظور اشاعه و تبلیغ اسلام وارد بنگال شد، «مخدوم شیخ جلال الدین تبریزی» نام داشت. وی مسجد و باغ و خانقاهی در پاندوآ ( در بنگال غربی ) بنا کرد که هزاران مسکین و گرسنه ومسافر از خانقاه وی متنعم می شدند. توسط وی هزاران نفر آیین اسلام را پذیرفتند.
رهبران مذهبی بنگلادش دراویش و صوفیان می باشند. قبل از حکومت ترک ها نخستین درویشی که به منظور اشاعه و تبلیغ اسلام وارد بنگال شد، «مخدوم شیخ جلال الدین تبریزی» نام داشت. وی مسجد و باغ و خانقاهی در پاندوآ ( در بنگال غربی ) بنا کرد که هزاران مسکین و گرسنه ومسافر از خانقاه وی متنعم می شدند. توسط وی هزاران نفر آیین اسلام را پذیرفتند.


درویش «شاه جلال مجروی یمنی» ( که به تبریزی هم شهرت دارد) از دیگر دراویش معروف و متنفذ بنگال است که باکمک سرداران فیروز شاه سیلهت را فتح کرد. [[ابن بطوطه]] در سال 1303 با وی در سیلهت ملاقات کرد. هزاران نفر از مردم بنگال توسط وی به اسلام روی آوردند.
درویش «شاه جلال مجروی یمنی» ( که به تبریزی هم شهرت دارد) از دیگر دراویش معروف و متنفذ بنگال است که باکمک سرداران فیروز شاه [[سیلهت]] را فتح کرد. [[ابن بطوطه]] در سال 1303 با وی در سیلهت ملاقات کرد. هزاران نفر از مردم بنگال توسط وی به اسلام روی آوردند.


از دیگر دراویش و مصلحان زاهد معروف بنگلادش می توان از این افراد نام برد: «نور قطب العالم»، «بابا آدم شهید»، در بخش منشی گنج نزدیک داکا، «خان جهان علی» که مزارش در بندر کولنا قرار دارد، «بدربیر» یا «بدرالدین شاه» در چیتاگنگ<ref>ظاهراً این فرد مریدان فراوانی در بین قایقرانان وملوانان داشته به طوری که قایقرانان معتقد به قدرت معنوی وی بوده و به هنگام دریانوردی نام او را ذکر می کردند</ref>. صوفی «شاه مقدوم» بزرگ شهر [[راجشاهی]] که مریدان فراوانی دارد. وی نوه «عبدالقادر گیلانی» از مصلحان معروف شبه قاره می باشد. «شاه مقدوم» از شاهزاده پور واقع در شهر پابنا و «علی بغدادی» از میرپور واقع در داکا می باشند. «قاضی مغول اعزام خان»، «عبدالله کرمانی»، «شاه شافع الدین شهید»، «سید عباس علی مکی» نیز از دراویش معروف بودند. در دوران حکومت ترک ها، دراویش و صوفیان و علما نفوذ فوق العاده در بین مردم داشتند.
از دیگر دراویش و مصلحان زاهد معروف بنگلادش می توان از این افراد نام برد: «نور قطب العالم»، «بابا آدم شهید»، در بخش منشی گنج نزدیک داکا، «خان جهان علی» که مزارش در بندر [[کولنا]] قرار دارد، «بدربیر» یا «بدرالدین شاه» در چیتاگنگ<ref>ظاهراً این فرد مریدان فراوانی در بین قایقرانان وملوانان داشته به طوری که قایقرانان معتقد به قدرت معنوی وی بوده و به هنگام دریانوردی نام او را ذکر می کردند</ref>. صوفی «شاه مقدوم» بزرگ شهر [[راجشاهی]] که مریدان فراوانی دارد. وی نوه «عبدالقادر گیلانی» از مصلحان معروف شبه قاره می باشد. «شاه مقدوم» از شاهزاده پور واقع در شهر پابنا و «علی بغدادی» از میرپور واقع در داکا می باشند. «قاضی مغول اعزام خان»، «عبدالله کرمانی»، «شاه شافع الدین شهید»، «سید عباس علی مکی» نیز از دراویش معروف بودند. در دوران حکومت ترک ها، دراویش و صوفیان و علما نفوذ فوق العاده در بین مردم داشتند.


[[ابن بطوطه]] ( 703 ق/ 1304م-779 ق/ 1380م) می نویسد:<blockquote>«در طول حکومت فخرالدین مبارک شاه، دراویش علاوه بر احترامی که حکمرانان برای ایشان قایل بودند، امکانات زیادی از جمله مسافرت رایگان توسط قایق، غذا و ... برخوردار داشتند. به دستور سلاطین وقت، هنگامی که درویشی وارد شهر می شد بنگلادش حاکم شهر از وی استقبال می کرد و نیمی از خزانه دولت در اختیارش قرار می گرفت».<ref>ابن بطوطه (1354). سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحدی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص.399-320</ref></blockquote>در دوران مغول نیز صوفیان و دراویش بـــه توسعه نفوذ اسلام می پرداختند. «خواجه معین الدین چشتی» معروف به «سلطان الاولیا هندوستان» در همین ایام می زیست. وی سرسلسله صوفیای کرام در شبه قاره است و اصلا ایرانی بود و از مردم سیستان. مظهرالدین صدیقی (در: سایت کتابخانه طهور) می نویسد:<blockquote>«خواجه معین الدین چشتی هروی در قرن ششم هجری در سیستان متولد شد و در همان جا به فرا گرفتن علم و دانش پرداخت و سپس به چشت [[هرات]] مهاجرت کرد و در این شهر به ریاضت مشغول شد و از این رو به چشتی معروف شده است. وی پس از مدتی اقامت در چشت عازم طوس شد و در طابران، در خانقاه خواجه عثمان هارونی، که یکی از مشایخ بزرگ خراسان بود، رحل اقامت افکند، و در آنجا در نزد خواجه عثمان به تکمیل مقامات عرفانی و روحانی مشغول شد. سرانجام دست ارادت به خواجه عثمان داد و در زمره خلفای وی قرار گرفت.</blockquote><blockquote>«خواجه معین الدین از طوس رهسپار بغداد گردید و مدتی در این شهر که در آن روزگار از مراکز مهم علوم و معارف اسلامی بود توقف کرد و از مشایخ آن ها نیز بسیار استفاده کرد و خود نیز مجلس تدریس و ارشاد تشکیل داد. گروهی از او استفاده کردند و چندی نیز در حرمین شریفین و شام و [[مصر]] گردش کرد و خلایق بسیاری از او اجازه گرفتند و از مجلس علمی و عرفانی او استفاده بردند. در آغاز قرن هفتم هجری سلطان شهاب الدین غوری از موطن اصلی خود در [[فیروزکوه]] که در میان کوهستان های سر بر آسمان کشیده غور در مشرق [[هرات]] قرار دارد به هندوستان لشکر کشید. وی پس از اینکه لاهور را از بازماندگان و سلاطین غزنوی گرفت به طرف دهلی حرکت کرد و پس از چندی دهلی را فتح نمود و آنجا را پایتخت خود قرار داد. پس از اینکه ناحیه پنجاب به تصرف مسلمین درآمد و نفوذ اسلام در آن مناطق برقرار شد، گروهی از دانشمندان و رهبران مسلمانان برای ترویج و تبلیغ دین مقدس اسلام به پنجاب و راجستان مهاجرت کردند و به فعالیت های دینی و مذهبی مشغول شدند. خواجه معین الدین در این هنگام همراه سلاطین و امرای غوری به هندوستان رفت و در شهر اجمیر در منطقه راجستان ساکن شد. خواجه در اجمیر موسسات اسلامی درست کرد و مدارس و مساجدی بنیان نهاد و به تدریس و تبلیغ مبانی اسلامی مشغول شد. خواجه معین الدین از طریق تصوف و عرفان که با روح و فکر مردم هند سازگار بود، موضوعات دینی را القاء می کرد و در اندک مدتی شهرت عظیم یافت و مردم از اطراف و اکناف پیرامون وی را گرفتند و از وجود وی استفاده کردند». وی سپس به نحوه رفتار سلاطین دهلی و امرای هند با خواجه پرداخته است و می نویسد:</blockquote><blockquote>«پادشاهان و امرای اسلامی هند فوق العاده به وی احترام می کردند. برای خواجه معین الدین وسایل پیشرفت از هر جهت فراهم شد و او توانست میلیون ها نفر از بت پرستان هند را به توحید راهنمایی کند و از برکت وی دین مقدس اسلام در شمال و مغرب هند پیش رود. معین الدین شاگردان زیادی تربیت کرد و آنان هر کدام در منطقه خود مصدر خدمات ارزنده ای شدند. قطب الدین بختیار کاکی و فریدالدین گنج شکر از شاگردان و تربیت شدگان او هستند که منشأ آثار و خدمات اسلامی شدند.</blockquote><blockquote>«خواجه معین الدین پس از مدتی فعالیت و تأسیس سازمان های فرهنگی و مذهبی در شهر اجمیر دیده از جهان فرو بست. مسلمین پس از درگذشت او برایش مقبره مجلل و باشکوهی ساختند که پس از هشت قرن هنوز پابرجاست و یکی از مزارات درجه اول مسلمین در هند به شمار می رود.</blockquote><blockquote>«سلاطین مسلمان هند، از عصر ناصرالدین خلجی تا زمان نظام حیدرآباد، هر کدام در آنجا از خود یادگاری گذاشته اند. در ایوان و رواق ها و داخل مقبره اشعار زیادی به زبان فارسی که زبان رسمی مسلمانان هند بود نوشته شده» مانند: خواجه خواجگان معین الدین / اشرف اولیای روی زمین/ در جمال و کمال او چه سخن/  این مبین بود به حصن حصین/ روی بر در گهت همی سایند / صدهزاران ملک چو خسرو چین</blockquote>سلاطین تیموری هندوستان به خواجه معین الدین بسیار ارادت داشتند. جلال الدین اکبر یک بار از آگره پایتخت خود پیاده برای زیارت معین الدین به اجمیر رفت، و مسلمانان شبه قاره هند از اهل تشیع و تسنن به وی علاقه دارند و هر ساله در ماه رجب مجلس عظیمی به یاد وی برگزار می شود و صدها هزار نفر از اطراف و اکناف شبه قاره پهناور هند در اجمیر اجتماع می کنند و از خدمات و زحمات اسلامی وی تجلیل و تکریم می کنند.
[[ابن بطوطه]] ( 703 ق/ 1304م-779 ق/ 1380م) می نویسد:<blockquote>«در طول حکومت فخرالدین مبارک شاه، دراویش علاوه بر احترامی که حکمرانان برای ایشان قایل بودند، امکانات زیادی از جمله مسافرت رایگان توسط قایق، غذا و ... برخوردار داشتند. به دستور سلاطین وقت، هنگامی که درویشی وارد شهر می شد بنگلادش حاکم شهر از وی استقبال می کرد و نیمی از خزانه دولت در اختیارش قرار می گرفت».<ref>ابن بطوطه (1354). سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحدی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص.399-320</ref></blockquote>در دوران مغول نیز صوفیان و دراویش بـــه توسعه نفوذ اسلام می پرداختند. «خواجه معین الدین چشتی» معروف به «سلطان الاولیا هندوستان» در همین ایام می زیست. وی سرسلسله صوفیای کرام در شبه قاره است و اصلا ایرانی بود و از مردم سیستان. مظهرالدین صدیقی (در: سایت کتابخانه طهور) می نویسد:<blockquote>«خواجه معین الدین چشتی هروی در قرن ششم هجری در سیستان متولد شد و در همان جا به فرا گرفتن علم و دانش پرداخت و سپس به چشت [[هرات]] مهاجرت کرد و در این شهر به ریاضت مشغول شد و از این رو به چشتی معروف شده است. وی پس از مدتی اقامت در چشت عازم طوس شد و در طابران، در خانقاه خواجه عثمان هارونی، که یکی از مشایخ بزرگ خراسان بود، رحل اقامت افکند، و در آنجا در نزد خواجه عثمان به تکمیل مقامات عرفانی و روحانی مشغول شد. سرانجام دست ارادت به خواجه عثمان داد و در زمره خلفای وی قرار گرفت.</blockquote><blockquote>«خواجه معین الدین از طوس رهسپار بغداد گردید و مدتی در این شهر که در آن روزگار از مراکز مهم علوم و معارف اسلامی بود توقف کرد و از مشایخ آن ها نیز بسیار استفاده کرد و خود نیز مجلس تدریس و ارشاد تشکیل داد. گروهی از او استفاده کردند و چندی نیز در حرمین شریفین و شام و [[مصر]] گردش کرد و خلایق بسیاری از او اجازه گرفتند و از مجلس علمی و عرفانی او استفاده بردند. در آغاز قرن هفتم هجری سلطان شهاب الدین غوری از موطن اصلی خود در [[فیروزکوه]] که در میان کوهستان های سر بر آسمان کشیده غور در مشرق [[هرات]] قرار دارد به هندوستان لشکر کشید. وی پس از اینکه لاهور را از بازماندگان و سلاطین غزنوی گرفت به طرف دهلی حرکت کرد و پس از چندی دهلی را فتح نمود و آنجا را پایتخت خود قرار داد. پس از اینکه ناحیه پنجاب به تصرف مسلمین درآمد و نفوذ اسلام در آن مناطق برقرار شد، گروهی از دانشمندان و رهبران مسلمانان برای ترویج و تبلیغ دین مقدس اسلام به پنجاب و راجستان مهاجرت کردند و به فعالیت های دینی و مذهبی مشغول شدند. خواجه معین الدین در این هنگام همراه سلاطین و امرای غوری به هندوستان رفت و در شهر اجمیر در منطقه راجستان ساکن شد. خواجه در اجمیر موسسات اسلامی درست کرد و مدارس و مساجدی بنیان نهاد و به تدریس و تبلیغ مبانی اسلامی مشغول شد. خواجه معین الدین از طریق تصوف و عرفان که با روح و فکر مردم هند سازگار بود، موضوعات دینی را القاء می کرد و در اندک مدتی شهرت عظیم یافت و مردم از اطراف و اکناف پیرامون وی را گرفتند و از وجود وی استفاده کردند». وی سپس به نحوه رفتار سلاطین دهلی و امرای هند با خواجه پرداخته است و می نویسد:</blockquote><blockquote>«پادشاهان و امرای اسلامی هند فوق العاده به وی احترام می کردند. برای خواجه معین الدین وسایل پیشرفت از هر جهت فراهم شد و او توانست میلیون ها نفر از بت پرستان هند را به توحید راهنمایی کند و از برکت وی دین مقدس اسلام در شمال و مغرب هند پیش رود. معین الدین شاگردان زیادی تربیت کرد و آنان هر کدام در منطقه خود مصدر خدمات ارزنده ای شدند. قطب الدین بختیار کاکی و فریدالدین گنج شکر از شاگردان و تربیت شدگان او هستند که منشأ آثار و خدمات اسلامی شدند.</blockquote><blockquote>«خواجه معین الدین پس از مدتی فعالیت و تأسیس سازمان های فرهنگی و مذهبی در شهر اجمیر دیده از جهان فرو بست. مسلمین پس از درگذشت او برایش مقبره مجلل و باشکوهی ساختند که پس از هشت قرن هنوز پابرجاست و یکی از مزارات درجه اول مسلمین در هند به شمار می رود.</blockquote><blockquote>«سلاطین مسلمان هند، از عصر ناصرالدین خلجی تا زمان نظام حیدرآباد، هر کدام در آنجا از خود یادگاری گذاشته اند. در ایوان و رواق ها و داخل مقبره اشعار زیادی به زبان فارسی که زبان رسمی مسلمانان هند بود نوشته شده» مانند: خواجه خواجگان معین الدین / اشرف اولیای روی زمین/ در جمال و کمال او چه سخن/  این مبین بود به حصن حصین/ روی بر در گهت همی سایند / صدهزاران ملک چو خسرو [[چین]]</blockquote>سلاطین تیموری هندوستان به خواجه معین الدین بسیار ارادت داشتند. جلال الدین اکبر یک بار از آگره پایتخت خود پیاده برای زیارت معین الدین به اجمیر رفت، و مسلمانان شبه قاره هند از اهل تشیع و تسنن به وی علاقه دارند و هر ساله در ماه رجب مجلس عظیمی به یاد وی برگزار می شود و صدها هزار نفر از اطراف و اکناف شبه قاره پهناور هند در اجمیر اجتماع می کنند و از خدمات و زحمات اسلامی وی تجلیل و تکریم می کنند.


در دوران استیلای انگلیس بر شبه قاره نیز بعضی از رهبران مذهبی عهده دار هدایت قیام های  مردمی علیه بریتانیا بودند، از جمله این افراد «فکیرمنجوشاه» (1763 - 1787)، «شاه ولی ا...( 1779 -1831 )»، «سید احمد بریلوی»، «اسماعیل شاهد»، «میر نصار علی»، «حاجی شریعت ا...»، «محسن الدین الیاسی» و «مولانا کرامت علی» بودند که با الهام از تعالیم اسلامی روحیه جهاد و مبارزه طلبی را در مسلمانان [[بنگلادش]] تبلیغ و تشویق می کردند. «ابوالقاسم فضل الحق» از  باریسال [[بنگلادش]] و  «مولانا عبدالحمید خان باثانی» از دیگر رهبران سرشناس و مذهبی بنگال می باشند که در مبارزات استقلال طلبانه شبه قاره و پس از آن در استقلال بنگلادش نقش مهمی داشتند.
در دوران استیلای انگلیس بر شبه قاره نیز بعضی از رهبران مذهبی عهده دار هدایت قیام های  مردمی علیه بریتانیا بودند، از جمله این افراد «فکیرمنجوشاه» (1763 - 1787)، «شاه ولی ا...( 1779 -1831 )»، «سید احمد بریلوی»، «اسماعیل شاهد»، «میر نصار علی»، «حاجی شریعت ا...»، «محسن الدین الیاسی» و «مولانا کرامت علی» بودند که با الهام از تعالیم اسلامی روحیه جهاد و مبارزه طلبی را در مسلمانان [[بنگلادش]] تبلیغ و تشویق می کردند. «ابوالقاسم فضل الحق» از  باریسال [[بنگلادش]] و  «مولانا عبدالحمید خان باثانی» از دیگر رهبران سرشناس و مذهبی بنگال می باشند که در مبارزات استقلال طلبانه شبه قاره و پس از آن در استقلال بنگلادش نقش مهمی داشتند.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۴

رهبران مذهبی بنگلادش دراویش و صوفیان می باشند. قبل از حکومت ترک ها نخستین درویشی که به منظور اشاعه و تبلیغ اسلام وارد بنگال شد، «مخدوم شیخ جلال الدین تبریزی» نام داشت. وی مسجد و باغ و خانقاهی در پاندوآ ( در بنگال غربی ) بنا کرد که هزاران مسکین و گرسنه ومسافر از خانقاه وی متنعم می شدند. توسط وی هزاران نفر آیین اسلام را پذیرفتند.

درویش «شاه جلال مجروی یمنی» ( که به تبریزی هم شهرت دارد) از دیگر دراویش معروف و متنفذ بنگال است که باکمک سرداران فیروز شاه سیلهت را فتح کرد. ابن بطوطه در سال 1303 با وی در سیلهت ملاقات کرد. هزاران نفر از مردم بنگال توسط وی به اسلام روی آوردند.

از دیگر دراویش و مصلحان زاهد معروف بنگلادش می توان از این افراد نام برد: «نور قطب العالم»، «بابا آدم شهید»، در بخش منشی گنج نزدیک داکا، «خان جهان علی» که مزارش در بندر کولنا قرار دارد، «بدربیر» یا «بدرالدین شاه» در چیتاگنگ[۱]. صوفی «شاه مقدوم» بزرگ شهر راجشاهی که مریدان فراوانی دارد. وی نوه «عبدالقادر گیلانی» از مصلحان معروف شبه قاره می باشد. «شاه مقدوم» از شاهزاده پور واقع در شهر پابنا و «علی بغدادی» از میرپور واقع در داکا می باشند. «قاضی مغول اعزام خان»، «عبدالله کرمانی»، «شاه شافع الدین شهید»، «سید عباس علی مکی» نیز از دراویش معروف بودند. در دوران حکومت ترک ها، دراویش و صوفیان و علما نفوذ فوق العاده در بین مردم داشتند.

ابن بطوطه ( 703 ق/ 1304م-779 ق/ 1380م) می نویسد:

«در طول حکومت فخرالدین مبارک شاه، دراویش علاوه بر احترامی که حکمرانان برای ایشان قایل بودند، امکانات زیادی از جمله مسافرت رایگان توسط قایق، غذا و ... برخوردار داشتند. به دستور سلاطین وقت، هنگامی که درویشی وارد شهر می شد بنگلادش حاکم شهر از وی استقبال می کرد و نیمی از خزانه دولت در اختیارش قرار می گرفت».[۲]

در دوران مغول نیز صوفیان و دراویش بـــه توسعه نفوذ اسلام می پرداختند. «خواجه معین الدین چشتی» معروف به «سلطان الاولیا هندوستان» در همین ایام می زیست. وی سرسلسله صوفیای کرام در شبه قاره است و اصلا ایرانی بود و از مردم سیستان. مظهرالدین صدیقی (در: سایت کتابخانه طهور) می نویسد:

«خواجه معین الدین چشتی هروی در قرن ششم هجری در سیستان متولد شد و در همان جا به فرا گرفتن علم و دانش پرداخت و سپس به چشت هرات مهاجرت کرد و در این شهر به ریاضت مشغول شد و از این رو به چشتی معروف شده است. وی پس از مدتی اقامت در چشت عازم طوس شد و در طابران، در خانقاه خواجه عثمان هارونی، که یکی از مشایخ بزرگ خراسان بود، رحل اقامت افکند، و در آنجا در نزد خواجه عثمان به تکمیل مقامات عرفانی و روحانی مشغول شد. سرانجام دست ارادت به خواجه عثمان داد و در زمره خلفای وی قرار گرفت.

«خواجه معین الدین از طوس رهسپار بغداد گردید و مدتی در این شهر که در آن روزگار از مراکز مهم علوم و معارف اسلامی بود توقف کرد و از مشایخ آن ها نیز بسیار استفاده کرد و خود نیز مجلس تدریس و ارشاد تشکیل داد. گروهی از او استفاده کردند و چندی نیز در حرمین شریفین و شام و مصر گردش کرد و خلایق بسیاری از او اجازه گرفتند و از مجلس علمی و عرفانی او استفاده بردند. در آغاز قرن هفتم هجری سلطان شهاب الدین غوری از موطن اصلی خود در فیروزکوه که در میان کوهستان های سر بر آسمان کشیده غور در مشرق هرات قرار دارد به هندوستان لشکر کشید. وی پس از اینکه لاهور را از بازماندگان و سلاطین غزنوی گرفت به طرف دهلی حرکت کرد و پس از چندی دهلی را فتح نمود و آنجا را پایتخت خود قرار داد. پس از اینکه ناحیه پنجاب به تصرف مسلمین درآمد و نفوذ اسلام در آن مناطق برقرار شد، گروهی از دانشمندان و رهبران مسلمانان برای ترویج و تبلیغ دین مقدس اسلام به پنجاب و راجستان مهاجرت کردند و به فعالیت های دینی و مذهبی مشغول شدند. خواجه معین الدین در این هنگام همراه سلاطین و امرای غوری به هندوستان رفت و در شهر اجمیر در منطقه راجستان ساکن شد. خواجه در اجمیر موسسات اسلامی درست کرد و مدارس و مساجدی بنیان نهاد و به تدریس و تبلیغ مبانی اسلامی مشغول شد. خواجه معین الدین از طریق تصوف و عرفان که با روح و فکر مردم هند سازگار بود، موضوعات دینی را القاء می کرد و در اندک مدتی شهرت عظیم یافت و مردم از اطراف و اکناف پیرامون وی را گرفتند و از وجود وی استفاده کردند». وی سپس به نحوه رفتار سلاطین دهلی و امرای هند با خواجه پرداخته است و می نویسد:

«پادشاهان و امرای اسلامی هند فوق العاده به وی احترام می کردند. برای خواجه معین الدین وسایل پیشرفت از هر جهت فراهم شد و او توانست میلیون ها نفر از بت پرستان هند را به توحید راهنمایی کند و از برکت وی دین مقدس اسلام در شمال و مغرب هند پیش رود. معین الدین شاگردان زیادی تربیت کرد و آنان هر کدام در منطقه خود مصدر خدمات ارزنده ای شدند. قطب الدین بختیار کاکی و فریدالدین گنج شکر از شاگردان و تربیت شدگان او هستند که منشأ آثار و خدمات اسلامی شدند.

«خواجه معین الدین پس از مدتی فعالیت و تأسیس سازمان های فرهنگی و مذهبی در شهر اجمیر دیده از جهان فرو بست. مسلمین پس از درگذشت او برایش مقبره مجلل و باشکوهی ساختند که پس از هشت قرن هنوز پابرجاست و یکی از مزارات درجه اول مسلمین در هند به شمار می رود.

«سلاطین مسلمان هند، از عصر ناصرالدین خلجی تا زمان نظام حیدرآباد، هر کدام در آنجا از خود یادگاری گذاشته اند. در ایوان و رواق ها و داخل مقبره اشعار زیادی به زبان فارسی که زبان رسمی مسلمانان هند بود نوشته شده» مانند: خواجه خواجگان معین الدین / اشرف اولیای روی زمین/ در جمال و کمال او چه سخن/  این مبین بود به حصن حصین/ روی بر در گهت همی سایند / صدهزاران ملک چو خسرو چین

سلاطین تیموری هندوستان به خواجه معین الدین بسیار ارادت داشتند. جلال الدین اکبر یک بار از آگره پایتخت خود پیاده برای زیارت معین الدین به اجمیر رفت، و مسلمانان شبه قاره هند از اهل تشیع و تسنن به وی علاقه دارند و هر ساله در ماه رجب مجلس عظیمی به یاد وی برگزار می شود و صدها هزار نفر از اطراف و اکناف شبه قاره پهناور هند در اجمیر اجتماع می کنند و از خدمات و زحمات اسلامی وی تجلیل و تکریم می کنند.

در دوران استیلای انگلیس بر شبه قاره نیز بعضی از رهبران مذهبی عهده دار هدایت قیام های  مردمی علیه بریتانیا بودند، از جمله این افراد «فکیرمنجوشاه» (1763 - 1787)، «شاه ولی ا...( 1779 -1831 )»، «سید احمد بریلوی»، «اسماعیل شاهد»، «میر نصار علی»، «حاجی شریعت ا...»، «محسن الدین الیاسی» و «مولانا کرامت علی» بودند که با الهام از تعالیم اسلامی روحیه جهاد و مبارزه طلبی را در مسلمانان بنگلادش تبلیغ و تشویق می کردند. «ابوالقاسم فضل الحق» از  باریسال بنگلادش و  «مولانا عبدالحمید خان باثانی» از دیگر رهبران سرشناس و مذهبی بنگال می باشند که در مبارزات استقلال طلبانه شبه قاره و پس از آن در استقلال بنگلادش نقش مهمی داشتند.

مفاخر و مشاهیر دینی معاصر

1. پروفسور مولانا اختر فاروق: نایب امیر خلافت مجلس بنگلادش ( حزب سیاسی اسلامی )، سردبیر سابق روزنامه سنگرام داکا ، نویسنده و مترجم کتاب های متعدد است و از ایران دیدن کرده است.

2. حافظ حبیب الرحمان: رییس حرکت وحدت اسلامی ( حزب سیاسی اسلامی )، نویسنده ومترجم، سردبیر سابق هفته نامه جهان نو است و از ایران دیدن کرده است.

3. آقای مجاهد الاسلام: استاد یار بخش اقتصاد و بانکداری دانشگاه داکا ، نویسنده چندین کتاب و مقالات در مجله ها و روزنامه ها، رییس مرکز حقوق بشر داکا[۳]، رییس انجمن یادگاری دکتر کلیم صدیقی در بنگلادش.

4. مولانا خوندکار غلام مولا: امام جمعه مسجد ایستگاه قطار کملاپور (داکا)، دبیر کل اهل السنه و الجماعه بنگلادش، سخنران و نویسنده کتاب ، روحانی ضد وهابیت و از ایران دیدن کرده است.

5. مولانا سید قطب الدین الحسینی چشتی: مرجع تصوف اتوگرام کیشورگنج، نایب رییس انجمن پاک پنج تن بنگلادش ، کتابی در باره اهل بیت به رشته تحریر در آورده و همچنین مقالات ایشان در مطبوعات به چاپ می رسد.

6. مولانا محمد امین الاسلام: نویسنده تفسیرنور القرآن و چندین کتاب دیگر، مقالات در روزنامه ها و مجلات، بیان کننده مسایل اسلامی در رادیو و تلویزیون و سمینار ، خطیب (امام جمعه ) شاهی جامع مسجد لال باغ در داکا.

7. وکیل سعد احمد: نویسنده کتاب های متعدد، وکیل دیوان عالی کشور و از ایران دیدن کرده است.

8. آ. ن . م . عبدالمنان خان:  استاد دپارتمان عربی دانشگاه داکا، رییس کمیته برگزاری روز قدس در بنگلادش، سرپرست برنامه عربی رادیو بنگلادش و به ایران سفر کرده است.

9. دکتر آ. ف . م . ابوبکر صدیق: استاد دپارتمان عربی دانشگاه داکا، مرجع تصوف مجددیه، نویسنده چندین کتاب در باره تزکیه نفس و تصوف است.

10. قاضی شمس الرحمان: حقوقدان معروف ، نویسنده چندین کتاب در مورد مسایل حقوقی در اسلام، رییس سابق بنگلاآکادمی است.

11. مولانا ابوالکلام آزاد: دبیر کل سازمان مساجد بنگلادش، سخنران در تلویزیون و سمینارها در باره مسایل اسلامی و به ایران سفر کرده است.

شخصیت های دینی معاصر

1. مولانا امین الاسلام خطیب مسجد لال باغ و مفسرمعروف قرآن

2. مولانا عبید الحق امام جمعه و خطیب مسجد بیت الملکرم ( مسجد ملی بنگلادش )

3. مولانا عبدالرزاق امام جمعه و جماعت مسجد سبحان باغ

4. حافظ حبیب الرحمن رییس حزب وحدت اسلامی بنگلادش

5. مولانا عزیز الحق مراد دبیرکل حزب وحدت اسلامی بنگلادش

6. مولانا ثمیرالدین از علماء و نویسندگان بنگلادش و طرفدار خط وحدت بین مسلمین

7. مولانا محبوب الرحمن از مدرسین مدرسه رحمت عالمین ودبیر کل سابق انجمن فارسی بنگلادش .

8. مولانا ابوالخیر بیکرام پوری امام و خطیب مسجد المنار داکا

9. الحاج مقبول حسن نماینده پارلمان بنگلادش از حزب حاکم ( عوامی لیگ )

10. مولانا ظفر الله خان دبیرکل حزب حرکت خلافت بنگلادش.

11. محمد مصدق سردبیر روزنامه عمل و فرزند پیر چارمنایی که هزاران نفر مرید دارد.

12. قاضی عبدالروف قاضی عالی رتبه دادگاه عالی بنگلادش.[۴]

نیز نگاه کنید به

مفاخر و مشاهير دينی اسپانیا؛ مفاخر و مشاهیر دینی اردن؛ مفاخر شاخص دینی و مذهبی قطر؛ شخصیت‌های دینی معاصر سیرالئون؛ شخصیت های دینی و مذهبی کوبا

کتابشناسی

  1. ظاهراً این فرد مریدان فراوانی در بین قایقرانان وملوانان داشته به طوری که قایقرانان معتقد به قدرت معنوی وی بوده و به هنگام دریانوردی نام او را ذکر می کردند
  2. ابن بطوطه (1354). سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحدی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص.399-320
  3. سازمان تحقیقاتی واجتماعی شامل کارمندان دولتی واساتید دانشگاه
  4. توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ بنگلادش. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)