مناسبت‌های ملی و مذهبی روسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''مناسبت های ملی و مذهبی''' '''روز وحدت ملی روسیه''' در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ ولادیمیر پوتین رییس جمهور وقت روسیه قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز “وحدت ملی” اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدر...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''مناسبت های ملی و مذهبی'''
=== [[روز وحدت ملی روسیه]] ===
در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ ولادیمیر پوتین رییس جمهور وقت [[روسیه]] قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز “وحدت ملی” اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدرال “روزهای افتخار” [[روسیه]] نامیده شد آمده است که روز ۴ نوامبر روز “وحدت ملی” فدراسیون [[روسیه]] اعلام شود. برای اولین بار در [[روسیه]] این جشن ملی در تاریخ ۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ برگزار شد. علت انتخاب این روز آنست که در سال ۱۶۱۲ مردم [[روسیه]] تحت رهبری “کوزما مینین” و “دمیتری پاژارسکی” دو نفر از دلاوران سرزمین روس با اقدامی سلحشورانه مسکو را از یوغ مداخله‌گران لهستانی آزاد کردند. از لحاظ تاریخی این جشن به پایان “دوران تاریکی” در [[روسیه]] در قرن ۱۷-م مربوط است. “دوران تاریکی” به دوره ای گفته می شود که از زمان مرگ “ایوان گروزنی” (ایوان مخوف) تزار [[روسیه]] در سال ۱۵۸۴ تا سال ۱۶۱۳ ادامه داشت. زمانی که اولین نفر از سلسله رومانوف ها به اریکه سلطنت تکیه زد. این دوران عصر بحران عمیق دولت مسکو نامیده می شود. بحرانی که در سلسله “ریوریکوویچ” ها بوجود آمد به بحران گسترده‌تری در ابعاد ملی- کشوری بسط یافت. وحدت و یکپارچگی دولت و کشور [[روسیه]] از هم پاشید و بسیار کسانی که خود را فرمانروا اعلام می کردند در این دوران ظهور کردند. [[روسیه]] را موجی از غارت، دزدی، درگیری، رکود و بیماری مستی همگانی در بر گرفت. در ماه سپتامبر سال ۱۶۱۱ یک تاجر خرده پای اهل “نیژگورود” به نام “کوزما مینین” ازمردم خواست که بسیج عمومی تشکیل دهند. وی در جلسه شهر سخنان مشهور خود را بر زبان راند: مردم مومن روس، زمان کمک به دولت مسکو رسیده، باید قید نان و مال و حتی زنان وفرزندان را بزنیم و اجازه ندهیم که هرکسی(اجنبی) بر ما حکومت کند. اگر این امر عظیم از شهر کوچک ما سرزند، تا عاقبت ناممان بر سرزمین کبیر روس با افتخار برده خواهد شد. به پیشنهاد مینین از شاهزاده “نوگوراد” یعنی “دیمتری پاژارسکی” ۳۰ ساله دعوت شد که فرماندهی نیروهای بسیج را بر عهده گیرد. وی به این شرط قبول مسئولیت کرد که خود مردم رییس خزانه بسیج را برگزینند و بدین ترتیب مینین از سوی مردم برای این پست انتخاب شد و این دو نفر معتمد مردم فرماندهی بسیج عمومی را بر عهده گرفتند. تحت پرچم “مینین و پاژارسکی” نیروی عظیمی در مقیاس آن زمان اجتماع کرد: بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم محلی، تا سه هزار نفر قزاق و بیش از هزار تیرانداز و کشاورزان ورزیده و زبده. روز ۴ نوامبر سال ۱۶۱۲ این نیروی مردمی با اعتقاد به نیروی مقدس تمثال “بوژی ماتِری” (تمثال حضرت مریم مقدس)طی تهاجمی منطقه “کیتای گوراد” (واقع در شهر مسکو در نزدیکی دیواره کرملین) را تصرف کرده و توانستند که لهستانی های مداخله جو را از [[روسیه]] بیرون رانند. کلیسای کبیر “زمسکی” در سال ۱۶۱۳ پایان “دوران تاریکی”، احیای ارتدوکس و وحدت ملی [[روسیه]] بود. به حکم تزار “آلکسی میخاییلویچ” (۱۶۴۵-۱۶۷۶ حکومت کرد) به افتخار این پیروزی عظیم جشنی اعلام شد که یک جشن دولتی نام گرفت (تا سال ۱۹۱۷ این جشن برگزار می شود). در تقویم تزاری این روز بعنوان روز تمثال “بوژی ماتری” نامیده شده بود. اسقف اعظم [[روسیه]] “آلکسی دوم” به مناسبت این جشن و وقایع آن دوران گفت: این جشن باید سمبل وجود مردمی شود که روسیه را میهن ما می دانند. اختلاف نظرات ایدئولوژیکی، ملی، اجتماعی و غیره که در هر کشور معاصری دیده می وشد، نباید مانعی برای تلاش ما در راستای شکوفایی کشور و رفاه مردمی که در آن سکونت می کنند، محسوب شود.


'''روز وحدت ملی [[روسیه]]'''
=== جنگ کبیر میهنی ===
روز ۹ مه (۱۹ اردیبهشت ماه) مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و ملت‌ها و نیروهای صلح‌دوست جهان سالگرد پیروزی اتحاد شوروری و نیروهای ضد فاشیست را بر فاشیسم هیتلری جشن می‌گیرند. جنگ کبیر میهنی مردم شوروی در سحرگاه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱) اول تیر ۱۳۲۰) با حمله غافلگیرانه ارتش فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هیتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقریباً سراسر قاره اروپا، با جمعیتی برابر با ۲۹۰ میلیون نفر و ظرفیت تولید فولاد به میزان ۳۱٫۸ میلیون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶ میلیون نفر و تولید فولاد آن، که طی برنامه‌های پنج ساله و با اجرای سیاست صنعتی شدن افزایش یافته بود، تنها به ۲۲٫۴ میلیون تن بالغ می‌شد. آلمانی‌ها نیروی نظامی مرکب از ۴٫۲۳۴ میلیون نفر در اختیار داشتند. این نیروها، که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰هزار هواپیما بودند. از این نیروها ۵٫۵ میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و ۴۸ هزار توپ و مین‌انداز در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشیست‌ها قصد داشتند طبق نقشه جنگ غافلگیرانه و برق‌آسایی، به نام “نقشه بارباروس″ اتحاد شوروی را در ظرف یکماه و نیم تا دو ماه فتح کنند. نیروهای فاشیستی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتری‌های اقتصادی و نظامی و حمله غافلگیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانستند مردم، دولت و ارتش شوروی را با مشکلات بسیاری مواجه نموده و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش بروند. آن‌ها با بمباران مراکز سکونت و صنعتی زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آورده و توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند. اما در همین مرحله دشوار نیز مردم شوروی تحت رهبری حزب کمونیست ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند. دشمن که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکست روبرو شد و همین سبب چرخشی قطعی در جریان جنگ شده و سپس در نبرد پرآوازه استالینگراد که در آن نیروهای فاشیستی ۱٫۵ میلیون نفر تلفات دادند، تکمیل شد. در مرحله دوم جنگ کبیر میهنی (نوامبر ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشیسم هیتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را به دست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت. سال ۱۹۴۴ چهارمین سال جنگ کبیر میهنی، سال پیروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی دشمن از همه سرزمین اتحاد شوروی رانده شد. فزون بر این، در جریان همین ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زیر فرمانروایی هورتیست‌ها، از پای درآمدند و از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شدند. بدین ترتیب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و هم‌چنین فنلاند آزادی خود را باز یافتند و بخش‌های مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای فاشیسم پاک شدند. سال ۱۹۴۵ سال پایان جنگ کبیر میهنی و جنگ دوم جهانی است. در این سال ارتش شوروی پس از پیروزی‌های دهگانه سال پیشین، عملیات تعرضی گسترده‌ای را در بسیاری از جبهه‌ها پیش گرفت. در این مرحله، لهستان آزادی کامل یافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تایسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و یوگسلاوی پاکسازی و وین فتح شد و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد. پس از سقوط برلین، مقاومت هیتلری‌ها در نقاط دیگر نیز سرکوب گردید و بالاخره در نیمه‌شب هشتم ماه مه، تسلیم بلاقید و شرط آلمان هیتلری در همان شهر به امضاء رسید. بدین سان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروری و همه مردم جهان بر فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. در جنگ کبیر میهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زیان‌های عظیم نیروی انسانی و مادی گشتند. در این جنگ تحمیلی و خانمان‌سوز، ۳۶ میلیون شهروند شوروی در اسارتگاه‌ها، بازداشتگاه‌ها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، ۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردیده و در نتیجه ۲۵میلیون نفر بی‌خانمان شدند. نیروهای هیتلری ۳۲هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راه‌آهن را نابود کردند و به غارت ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری به قیمت‌های قبل از جنگ به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید. پیروزی بر فاشیسم دوران جدیدی را در تاریخ بشریت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسیالیستی تشکیل شد، سیستم مستعمراتی امپریالیسم متلاشی شد، جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و جنبش همه خلق‌های جهان به خاطر صلح، دموکراسی و ترقی اجتماعی رشد بی‌سابقه‌ای یافت.


در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ ولادیمیر پوتین رییس جمهور وقت روسیه قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز “وحدت ملی” اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدرال “روزهای افتخار” روسیه نامیده شد آمده است که روز ۴ نوامبر روز “وحدت ملی” فدراسیون روسیه اعلام شود. برای اولین بار در روسیه این جشن ملی در تاریخ ۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ برگزار شد. علت انتخاب این روز آنست که در سال ۱۶۱۲ مردم روسیه تحت رهبری “کوزما مینین” و “دمیتری پاژارسکی” دو نفر از دلاوران سرزمین روس با اقدامی سلحشورانه مسکو را از یوغ مداخله گران لهستانی آزاد کردند. از لحاظ تاریخی این جشن به پایان “دوران تاریکی” در روسیه در قرن ۱۷-م مربوط است. “دوران تاریکی” به دوره ای گفته می شود که از زمان مرگ “ایوان گروزنی” (ایوان مخوف) تزار روسیه در سال ۱۵۸۴ تا سال ۱۶۱۳ ادامه داشت. زمانی که اولین نفر از سلسله رومانوف ها به اریکه سلطنت تکیه زد. این دوران عصر بحران عمیق دولت مسکو نامیده می شود. بحرانی که در سلسله “ریوریکوویچ” ها بوجود آمد به بحران گسترده‌تری در ابعاد ملی- کشوری بسط یافت. وحدت و یکپارچگی دولت و کشور روسیه از هم پاشید و بسیار کسانی که خود را فرمان‌روا اعلام می کردند در این دوران ظهور کردند. روسیه را موجی از غارت، دزدی، درگیری، رکود و بیماری مستی همگانی در بر گرفت. در ماه سپتامبر سال ۱۶۱۱ یک تاجر خرده پای اهل “نیژگورود” به نام “کوزما مینین” ازمردم خواست که بسیج عمومی تشکیل دهند. وی در جلسه شهر سخنان مشهور خود را بر زبان راند: مردم مومن روس، زمان کمک به دولت مسکو رسیده، باید قید نان و مال و حتی زنان وفرزندان را بزنیم و اجازه ندهیم که هرکسی(اجنبی) بر ما حکومت کند. اگر این امر عظیم از شهر کوچک ما سرزند، تا عاقبت ناممان بر سرزمین کبیر روس با افتخار برده خواهد شد. به پیشنهاد مینین از شاهزاده “نوگوراد” یعنی “دیمتری پاژارسکی” ۳۰ ساله دعوت شد که فرماندهی نیروهای بسیج را بر عهده گیرد. وی به این شرط قبول مسئولیت کرد که خود مردم رییس خزانه بسیج را برگزینند و بدین ترتیب مینین از سوی مردم برای این پست انتخاب شد و این دو نفر معتمد مردم فرماندهی بسیج عمومی را بر عهده گرفتند. تحت پرچم “مینین و پاژارسکی” نیروی عظیمی در مقیاس آن زمان اجتماع کرد: بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم محلی، تا سه هزار نفر قزاق و بیش از هزار تیرانداز و کشاورزان ورزیده و زبده. روز ۴ نوامبر سال ۱۶۱۲ این نیروی مردمی با اعتقاد به نیروی مقدس تمثال “بوژی ماتِری” (تمثال حضرت مریم مقدس)طی تهاجمی منطقه “کیتای گوراد” (واقع در شهر مسکو در نزدیکی دیواره کرملین) را تصرف کرده و توانستند که لهستانی های مداخله جو را از روسیه بیرون رانند. کلیسای کبیر “زمسکی” در سال ۱۶۱۳ پایان “دوران تاریکی”، احیای ارتدوکس و وحدت ملی روسیه بود. به حکم تزار “آلکسی میخاییلویچ” (۱۶۴۵-۱۶۷۶ حکومت کرد) به افتخار این پیروزی عظیم جشنی اعلام شد که یک جشن دولتی نام گرفت (تا سال ۱۹۱۷ این جشن برگزار می شود). در تقویم تزاری این روز بعنوان روز تمثال “بوژی ماتری” نامیده شده بود. اسقف اعظم روسیه “آلکسی دوم” به مناسبت این جشن و وقایع آن دوران گفت: این جشن باید سمبل وجود مردمی شود که روسیه را میهن ما می دانند. اختلاف نظرات ایدئولوژیکی، ملی، اجتماعی و غیره که در هر کشور معاصری دیده می وشد، نباید مانعی برای تلاش ما در راستای شکوفایی کشور و رفاه مردمی که در آن سکونت می کنند، محسوب شود.
=== روز یادبود و اندوه ===
یک روز ملی در [[روسیه]] و کشورهای مستقل همسود است که در آن به قربانیان و سربازان بازنشسته جنگ جهانی دوم ادای احترام می‌کنند. روز یادبود و اندوه هرساله در ۲۲ ژوئن برگزار می‌شود. در چنین روزی در سال ۱۹۴۱ میلادی آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کرد. در [[روسیه]] جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و آلمان (۱۹۴۱ - ۱۹۴۵) را «جنگ بزرگ وطنی» می‌گویند.


'''جنگ کبیر میهنی'''
=== انتقال آتش جاویدان ===
در مسكو آتش جاویدان فروزان بر قبر سرباز گمنام از پای دیوار كرملین بطور موقت به منطقه« پاكلونایا گورا» واقع در غرب شهر منتقل می‌شود. پارك پیروزی در آنجا واقع است. این كار با ضرورت انجام كارهای مرمت و بازسازی در ارتباط است تا كار این یادبود خاطره افتخارات جنگی سال های 1945-1941 برای ده‌ها سال دیگر تأمین شود. مراسم انتقال آتش جاویدان بر طبق تمام آداب و رسوم تجلیل از افتخارات جنگی انجام می‌شود. در مسیر حركت ماشین ضد گلوله حامل آتش جاویدان در باغ الكساندریه نظامیان به صف می‌ایستند و هیأت‌های پیشكسوتان جنگ از جمله شركت كنندگان در جنگ، ژنرال‌ها و مارشال ها حضور دارند.


روز ۹ مه (۱۹ اردیبهشت ماه) مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و ملت‌ها و نیروهای صلح‌دوست جهان سالگرد پیروزی اتحاد شوروری و نیروهای ضد فاشیست را بر فاشیسم هیتلری جشن می‌گیرند. جنگ کبیر میهنی مردم شوروی در سحرگاه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱) اول تیر ۱۳۲۰) با حمله غافلگیرانه ارتش فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هیتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقریباً سراسر قاره اروپا، با جمعیتی برابر با ۲۹۰ میلیون نفر و ظرفیت تولید فولاد به میزان ۳۱٫۸ میلیون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶ میلیون نفر و تولید فولاد آن، که طی برنامه‌های پنج ساله و با اجرای سیاست صنعتی شدن افزایش یافته بود، تنها به ۲۲٫۴ میلیون تن بالغ می‌شد. آلمانی‌ها نیروی نظامی مرکب از ۴٫۲۳۴ میلیون نفر در اختیار داشتند. این نیروها، که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰هزار هواپیما بودند. از این نیروها ۵٫۵ میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و ۴۸ هزار توپ و مین‌انداز در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشیست‌ها قصد داشتند طبق نقشه جنگ غافلگیرانه و برق‌آسایی، به نام “نقشه بارباروس″ اتحاد شوروی را در ظرف یکماه و نیم تا دو ماه فتح کنند. نیروهای فاشیستی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتری‌های اقتصادی و نظامی و حمله غافلگیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانستند مردم، دولت و ارتش شوروی را با مشکلات بسیاری مواجه نموده و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش بروند. آن‌ها با بمباران مراکز سکونت و صنعتی زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آورده و توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند. اما در همین مرحله دشوار نیز مردم شوروی تحت رهبری حزب کمونیست ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند. دشمن که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکست روبرو شد و همین سبب چرخشی قطعی در جریان جنگ شده و سپس در نبرد پرآوازه استالینگراد که در آن نیروهای فاشیستی ۱٫۵ میلیون نفر تلفات دادند، تکمیل شد. در مرحله دوم جنگ کبیر میهنی (نوامبر ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشیسم هیتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را به دست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت. سال ۱۹۴۴ چهارمین سال جنگ کبیر میهنی، سال پیروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی دشمن از همه سرزمین اتحاد شوروی رانده شد. فزون بر این، در جریان همین ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زیر فرمانروایی هورتیست‌ها، از پای درآمدند و از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شدند. بدین ترتیب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و هم‌چنین فنلاند آزادی خود را باز یافتند و بخش‌های مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای فاشیسم پاک شدند. سال ۱۹۴۵ سال پایان جنگ کبیر میهنی و جنگ دوم جهانی است. در این سال ارتش شوروی پس از پیروزی‌های دهگانه سال پیشین، عملیات تعرضی گسترده‌ای را در بسیاری از جبهه‌ها پیش گرفت. در این مرحله، لهستان آزادی کامل یافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تایسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و یوگسلاوی پاکسازی و وین فتح شد و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد. پس از سقوط برلین، مقاومت هیتلری‌ها در نقاط دیگر نیز سرکوب گردید و بالاخره در نیمه‌شب هشتم ماه مه، تسلیم بلاقید و شرط آلمان هیتلری در همان شهر به امضاء رسید. بدینسان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروری و همه مردم جهان بر فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. در جنگ کبیر میهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زیان‌های عظیم نیروی انسانی و مادی گشتند. در این جنگ تحمیلی و خانمان‌سوز، ۳۶ میلیون شهروند شوروی در اسارتگاه‌ها، بازداشتگاه‌ها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، ۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردیده و در نتیجه ۲۵میلیون نفر بی‌خانمان شدند. نیروهای هیتلری ۳۲هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راه‌آهن را نابود کردند و به غارت ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری به قیمت‌های قبل از جنگ به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید. پیروزی بر فاشیسم دوران جدیدی را در تاریخ بشریت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسیالیستی تشکیل شد، سیستم مستعمراتی امپریالیسم متلاشی شد، جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و جنبش همه خلق‌های جهان به خاطر صلح، دمکراسی و ترقی اجتماعی رشد بی‌سابقه‌ای یافت.
=== ماسلنیتسا ===
جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار می‎شود. با استناد به افسانه‌ها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. یك روز در سردترین و غم‎انگیزترین فصل سال آدم با او برخورد كـرد كه پشـت یـك درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم كمك كند، آنها را گرم كند و شادشان سازد. و مسلنیتسا آمد اما او شبیه یك دختر لاغر اندام و ظریفی نبود كه در جنگل قایم شده باشد، بلكه یك زن چاق و چله با لپ‌های گلگون و چشمانی حیله‌گر بود. لبانش نمی‎خندید بلکه قهقه می‎زد. مسلنیتسا كاری كرد كه آدم زمستان را فراموش كند، خون در رگ‌هایش بجوش آید. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصید تا آدم بیهوش شد. این جشن یك هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد كه از روز دوشنبه هفته شروع شده و یكشنبه به پایان می‎رسد. در این روز می‎خواندند: «آی، مسلنیتسا با ما بمان! به درخت توس سفید گیر كن! شنیدیم مسلنیتسای قدیم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!


'''روز یادبود و اندوه'''
هر روز این هفته دارای نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «دیدار» می‌نامیدند كه در این روز مردم با رفتن به دیدن یكدیگر جشن مسلنیتسا را آغاز می‌‎كردند. در اولین روز این جشن سورتمه‌سواری و تاب بازی دسته‌جمعی را به راه می‌انداختند. بچه‌ها آنقدر برف‎بازی و سر سره بازی می‎كردند كه بسختی می‌‎توانستند روی پا بایستند و تازه بعد از آن به خانه‌های مردم می‎رفتند و می‎گفتند : «چیزی در راه مسلنیتسا بدهید!» آنقدر داد و بیداد راه می‌انداختند تا صاحب‎خانه لباس‌های كهنه و قدیمی را به آنها بدهد. بچ‎ه‌ها تمام چیزهایی را كه جمع‎ كرده بودند بالای تپه ه‎ای خارج از دهكده می‎بردند و در آنجا آنها را آتش می‎زدند. چنین آتشی را می‎گفتند «مسلنكا». می‎توان گفت چیزی شبیه به خانه‌تكانی ایرانیان كه هر چیز كهنه را بیرون می‎ریزند.روز سه‌شنبه روز «بازی» نامیده می‎شد. در این روز از صبح زود دختران و پسران جوان برای سورتمه‌‎سواری و خوردن بلینی جمع می‎شدند. در این روز برای دخترانی كه هنوز ازدواج نكرده بودند تاب می‌بستند و گردش‌هایی سوار بر اسب ترتیب می‎دادند و البته همه با هم شهرهای برفی می‎ساختند. روز چهارشنبه «شیرینی‎خوران» و یا به زبان عامیانه «روز بخور بخور بود». در این روز مردم تا آنجا كه می‎توانستند بلینی و دیگر غذاهای مخصوص این جشن را می‌خوردند. همانا بلینی روسی سمبل این جشن بود. بچه‌ها در حیاط خانه‌ها جمع می‎شدند و می‎گفتند: «آی آدم‌ها مسلنیتسا را به خانه خود دعوت كنید! صدا كنید، مهمان كنید! «روز پنجشنبه را روز «گردش» یا «روز پنجشنبه دست و دلباز» می‎نامیدند. این روز در وسط هفته مسلنیتسا بود. و در واقع روز گردش وسطی به حساب می‎آمد. همه از صبح تا شب می‎رقصیدند، آواز می‎خواندند و می‎گفتند: «مسلنیتسای دست و دلباز را دوست داریم، رو تپه‌ها بازی داریم، ناهار و شام بلینی داریم!« روز جمعه روز مهمانی به «خانه مادر زن» نام داشت. می‎گفتندكه: «هر چند بلینی‎ها و شیرینی‌های مادر زن خوشمزه‌تر است، اما در این روز داماد مادر زن را مهمان می‎كند». در قدیم رسم بود كه داماد شخصاً با تشریفات خاصی مادر زن را برای این روز دعوت كند و بعد صبح روز هدایایی برای او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را »نشست خواهر شوهران» می‌نامیدند. در این روز عروس جوان فامیل خود را به مهمانی دعوت می‎كرد. عروس تازه حتماً می‌بایست به خواهر شوهرانش هدیه بدهد. در چنین روزی حتماً از والدین یاد می‎كردند اگر آنها در قید حیات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس یادبودی برایشان ترتیب می‎دادند كه غذای اصلی آن را بلینی تشكیل می‎داد. و اما آخرین روز روز یكشنبه را روز «خداحافظی» می‌نامیدند. مسلنیتسا دیگر پیر شده بود. در چنین روزی همه از كوچك و بزرگ در سرزمین روس از یكدیگر طلب بخشش می‎كردند: «ببخش اگر از من بدی دیدی!» «ببخش اگر من تو را ناراحت كردم! ببخش اگر گناهی مرتكب شدم!». طلب بخشش به بوسیدن روی یكدیگر و تعظیم عمیق ختم می‎شد. این رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت می‎گرفت. بچه‌ها از والدین خود بخاطر تمام شیطنت هایشان عذرخواهی می‎كردند. شب مترسك مسلنیتسا را می‎سوزاندند.


یک روز ملی در روسیه و کشورهای مستقل همسود است که در آن به قربانیان و سربازان بازنشسته جنگ جهانی دوم ادای احترام می‌کنند. روز یادبود و اندوه هرساله در ۲۲ ژوئن برگزار می‌شود. در چنین روزی در سال ۱۹۴۱ میلادی آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کرد. در روسیه جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و آلمان (۱۹۴۱ - ۱۹۴۵) را «جنگ بزرگ وطنی» می‌گویند.
=== روز شهر ===
در [[روسیه]] همه شهرهای کوچک و بزرگ برای خودشان جشن تولد دارند . مردم هر شهر ، یک روز را در سال به‌عنوان « روز شهر » جشن می گیرند . در این روز چهره شهر عوض می شود . از مراسم روز شهر می توان به اجراء برنامه توسط گروه های موزیک و رقص سنتی و مدرن ، کنسرت‌های خیابانی ، مسابقات ورزشی همگانی ، نمایشگاه‌های هنری ، بازارهای مکاره و مسابقه نقاشی کودکان بر روی آسفالت اشاره کرد.


'''انتقال آتش جاويدان'''
=== پرنده های چوبی ===
پرنده های دستساز چوبی با بالهای باز بطور سنتی در ناحیه شمالی [[روسیه]] ساخته می شوند .وجود این پرنده ها در هر خانه نشانه ای از صلح و آرامش است .


در مسكو آتش جاويدان فروزان بر قبر سرباز گمنام از پاي ديوار كرملين بطور موقت به منطقه« پاكلونايا گورا» واقع در غرب شهر منتقل مي‌شود. پارك پيروزي در آنجا واقع است. اين كار با ضرورت انجام كارهاي مرمت و بازسازي در ارتباط است تا كار اين يادبود خاطره افتخارات جنگي سال هاي 1945-1941 براي دهها سال ديگر تأمين شود. مراسم انتقال آتش جاويدان بر طبق تمام آداب و رسوم تجليل از افتخارات جنگي انجام مي‌شود. در مسير حركت ماشين ضد گلوله حامل آتش جاويدان در باغ الكساندريه نظاميان به صف مي‌ايستند و هيأت‌هاي پيشكسوتان جنگ از جمله شركت كنندگان در جنگ، ژنرالها و مارشال ها حضور دارند.
=== گــُرکا! گــُرکا! ===
اگر یک روز تعطیل و آفتابی به جاهای دیدنی مسکو سری بزنید ، عروس و داماد های بسیاری را خواهید دید که شادمانه قدم می زنند و فیلم و عکس عروسی می گیرند . دختران جوان با دیدن عروس و داماد با لحنی شیطنت آمیز فریاد می زنند: گــُرکا! گــُرکا! یعنی تلخــــــه! تلخـــــه!


'''ماسلنيتسا'''
در فرهنگ روسی گــُرکا یعنی عروس و داماد باید همدیگر را سخت ببوسند و زندگیشان را شیرین‌تر کنند.


جشن خداحافظي با زمستان که به نام «ماسلنيتسا» شهرت يافته است. جشن مسلينتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار مي‎شود. با استناد به افسانه‎ها مسلنيتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. يك روز در سردترين و غم‎انگيزترين فصل سال آدم با او برخورد كـرد كه پشـت يـك درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم كمك كند، آنها را گرم كند و شادشان سازد. و مسلنيتسا آمد اما او شبيه يك دختر لاغر اندام و ظريفي نبود كه در جنگل قايم شده باشد، بلكه يك زن چاق و چله با لپ‎هاي گلگون و چشماني حيله‎گر بود. لبانش نمي‎خنديد بلکه قهقه مي‎زد. مسلنيتسا كاري كرد كه آدم زمستان را فراموش كند، خون در رگهايش بجوش آيد. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصيد تا آدم بيهوش شد. اين جشن يك هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد كه از روز دوشنبه هفته شروع شده و يكشنبه به پايان مي‎رسد. در اين روز مي‎خواندند: «آي، مسلنيتسا با ما بمان! به درخت توس سفيد گير كن! شنيديم مسلنيتساي قديم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!
ایوان کوپال – جشن خورشید ( شب ایوان و روز ایوان)


هر روز اين هفته داراي نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «ديدار» مي‎ناميدند كه در اين روز مردم با رفتن به ديدن يكديگر جشن مسلنيتسا را آغاز مي‎كردند. در اولين روز اين جشن سورتمه‎سواري و تاب بازي دسته‎جمعي را به راه مي‎انداختند. بچه‎ها آنقدر برف‎بازي و سر سره بازي مي‎كردند كه بسختي مي‎توانستند روي پا بايستند و تازه بعد از آن به خانه‎هاي مردم مي‎رفتند و مي‎گفتند : «چيزي در راه مسلنيتسا بدهيد!» آنقدر داد و بيداد راه مي‎انداختند تا صاحب‎خانه لباس‎هاي كهنه و قديمي را به آنها بدهد. بچه‎ها تمام چيزهايي را كه جمع‎ كرده بودند بالاي تپه‎اي خارج از دهكده مي‎بردند و در آنجا آنها را آتش مي‎زدند. چنين آتشي را مي‎گفتند «مسلنكا». مي‎توان گفت چيزي شبيه به خانه‎تكاني ايرانيان كه هر چيز كهنه را بيرون مي‎ريزند.روز سه‎شنبه روز «بازي» ناميده مي‎شد. در اين روز از صبح زود دختران و پسران جوان براي سورتمه‎سواري و خوردن بليني جمع مي‎شدند. در اين روز براي دختراني كه هنوز ازدواج نكرده بودند تاب مي‎بستند و گردش‎هايي سوار بر اسب ترتيب مي‎دادند و البته همه با هم شهرهاي برفي مي‎ساختند. روز چهارشنبه «شيريني‎خوران» و يا به زبان عاميانه «روز بخور بخور بود». در اين روز مردم تا آنجا كه مي‎توانستند بليني و ديگر غذاهاي مخصوص اين جشن را مي‎خوردند. همانا بليني روسي سمبل اين جشن بود. بچه‎ها در حياط خانه‎ها جمع مي‎شدند و مي‎گفتند: «آي آدمها مسلنيتسا را به خانه خود دعوت كنيد! صدا كنيد، مهمان كنيد! «روز پنجشنبه را روز «گردش» يا «روز پنجشنبه دست و دلباز» مي‎ناميدند. اين روز در وسط هفته مسلنيتسا بود. و در واقع روز گردش وسطي به حساب مي‎آمد. همه از صبح تا شب مي‎رقصيدند، آواز مي‎خواندند و مي‎گفتند: «مسلنيتساي دست و دلباز را دوست داريم، رو تپه‎ها بازي داريم، ناهار و شام بليني داريم!« روز جمعه روز مهماني به «خانه مادر زن» نام داشت. مي‎گفتندكه: «هر چند بليني‎ها و شيريني‎هاي مادر زن خوشمزه‎تر است، اما در اين روز داماد مادر زن را مهمان مي‎كند». در قديم رسم بود كه داماد شخصاً با تشريفات خاصي مادر زن را براي اين روز دعوت كند و بعد صبح روز هدايايي براي او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را »نشست خواهر شوهران» مي‎ناميدند. در اين روز عروس جوان فاميل خود را به مهماني دعوت مي‎كرد. عروس تازه حتماً مي‎بايست به خواهر شوهرانش هديه بدهد. در چنين روزي حتماً از والدين ياد مي‎كردند اگر آنها در قيد حيات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس يادبودي برايشان ترتيب مي‎دادند كه غذاي اصلي آن را بليني تشكيل مي‎داد. و اما آخرين روز روز يكشنبه را روز «خداحافظي» مي‎ناميدند. مسلنيتسا ديگر پير شده بود. در چنين روزي همه از كوچك و بزرگ در سرزمين روس از يكديگر طلب بخشش مي‎كردند: «ببخش اگر از من بدي ديدي!» «ببخش اگر من تو را ناراحت كردم! ببخش اگر گناهي مرتكب شدم!». طلب بخشش به بوسيدن روي يكديگر و تعظيم عميق ختم مي‎شد. اين رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت مي‎گرفت. بچه‎ها از والدين خود بخاطر تمام شيطنت هايشان عذرخواهي مي‎كردند. شب مترسك مسلنيتسا را مي‎سوزاندند.
یکی از بزرگترین جشن های تقویم اسلاوی است که مصادف می شود با میلاد یوهان کریستیتل. کوپایلا – از دوران باستان در نزد اسلاو ها به عنوان جشن خورشید ، اوج تابستان و دشت های سبز معروف بوده است. مراسم کوپالی که در آستانه جشن ( شب جشن ایوان کوپال) برگزار می شود از مجموعه آداب و رسوم پیچیده ای تشکیل شده است که از جمله عبارتند از : جمع کردن گل و علف، بافتن تاج گل، تزیین خانه ها با سبزه، خیمه آتش روشن کردن، سوزاندن مترسک، پریدن از روی آتش و یا دسته ای سبزه، آب پاشی به یکدیگر ، فالگیری و تعقیب جادوگر و شورش شبانه. مردم بند های گل را به خود آویزان می کردند، تاج هایی از علف های سبز را بر سر می گذارند پایکوبی می کنند و آواز می خوانند. مردم با کمک نی های خشک « آتش» می آفرینند و خیمه ها را طوری برپا می کنند که در وسط آن‌ها دیرکی کار بگذارند و روی آن حلقه داغ و آتشینی – سمبل خورشید قرار داده شود. آن‌ها اعتقاد دارند که اگر هنگام پریدن از روی آتش، آتش به بدن شخص نخورد، موفقیت در کارها حتماً در انتظارش خواهد بود. جشن های کوپالی در دوران بت پرستی به افتخار خدای خورشید برگزار می شد که « زاریادا» دختر سرخ و درخشان همسرش بود و اکنون پس از گذار به سبک جدید، جشن ایوان کوپال ۷ ماه جولای برگزار می شود. تعدادی از کشورهای اروپایی نیز جشن ایوان و یا روز ایوان مقدس (شبیه ایوان کوپال) را به سبک قدیم در روز چرخش خورشید از ۲۰ تا ۲۶ ماه ژوئن برگزار می کنند. ایوان کوپال، تنها جشن روسی است که شب هنگام، مردم با دردست داشتن شمع و تاج گل‌ها به ساحل می روند و تاج های شمع دار را در رودخانه یا دریاچه رها می کنند. وقتی سطح رودخانه پر از تاج های روشن می شود، منظره بسیار جالبی شکل می گیرد. باوری وجود دارد که بر طبق آن، تاج گل هر کسی دورتر شنا کند، او زن و یا شوهر آینده اش را ملاقات خواهد کرد.


'''روز شهر'''
== کتابشناسی ==


در روسيه همه شهرهای کوچک و بزرگ برای خودشان جشن تولد دارند . مردم هر شهر ، يک روز را در سال بعنوان « روز شهر » جشن مي گيرند . در اين روز چهره شهر عوض می شود . از مراسم روز شهر مي توان به اجراء برنامه توسط گروه هاي موزيک و رقص سنتي و مدرن ، کنسرتهاي خياباني ، مسابقات ورزشی همگاني ، نمایشگاههای هنری ، بازارهای مکاره و مسابقه نقاشی کودکان بر روی آسفالت اشاره کرد.
== نیز نگاه کنید به ==
 
[[فرهنگ عمومی روسیه]] ، [[تقویم سالیانه روسیه]]
'''پرنده های چوبی'''
 
پرنده های دستساز چوبی با بالهای باز بطور سنتی در ناحيه شمالی روسيه ساخته می شوند .وجود اين پرنده ها در هر خانه نشانه ای از صلح و آرامش است .
 
'''گــُرکا! گــُرکا'''!
 
اگر يک روز تعطيل و آفتابي به جاهاي ديدني مسکو سري بزنيد ، عروس و داماد هاي بسياري را خواهيد ديد که شادمانه قدم مي زنند و فيلم و عکس عروسي مي گيرند . دختران جوان با ديدن عروس و داماد با لحني شيطنت آميز فرياد مي زنند: گــُرکا! گــُرکا! يعني تلخــــــه! تلخـــــه!
 
در فرهنگ روسي گــُرکا يعني عروس و داماد بايد همديگر را سخت ببوسند و زندگيشان را شيرينتر کنند.
 
'''ایوان کوپال – جشن خورشید ( شب ایوان و روز ایوان)'''
 
یکی از بزرگترین جشن های تقویم اسلاوی است که مصادف می شود با میلاد یوهان کریستیتل. کوپایلا – از دوران باستان در نزد اسلاو ها به عنوان جشن خورشید ، اوج تابستان و دشت های سبز معروف بوده است. مراسم کوپالی که در آستانه جشن ( شب جشن ایوان کوپال) برگزار می شود از مجموعه آداب و رسوم پیچیده ای تشکیل شده است که از جمله عبارتند از : جمع کردن گل و علف، بافتن تاج گل، تزیین خانه ها با سبزه، خیمه آتش روشن کردن، سوزاندن مترسک، پریدن از روی آتش و یا دسته ای سبزه، آب پاشی به یکدیگر ، فالگیری و تعقیب جادوگر و شورش شبانه. مردم بند های گل را به خود آویزان می کردند، تاج هایی از علف های سبز را بر سر می گذارند پایکوبی می کنند و آواز می خوانند. مردم با کمک نی های خشک « آتش» می آفرینند و خیمه ها را طوری برپا می کنند که در وسط آنها دیرکی کار بگذارند و روی آن حلقه داغ و آتشینی – سمبل خورشید قرار داده شود. آنها اعتقاد دارند که اگر هنگام پریدن از روی آتش، آتش به بدن شخص نخورد، موفقیت در کارها حتماً در انتظارش خواهد بود. جشن های کوپالی در دوران بت پرستی به افتخار خدای خورشید برگزار می شد که « زاریادا» دختر سرخ و درخشان همسرش بود و اکنون پس از گذار به سبک جدید، جشن ایوان کوپال ۷ ماه جولای برگزار می شود. تعدادی از کشورهای اروپایی نیز جشن ایوان و یا روز ایوان مقدس (شبیه ایوان کوپال) را به سبک قدیم در روز چرخش خورشید از ۲۰ تا ۲۶ ماه ژوئن برگزار می کنند. ایوان کوپال، تنها جشن روسی است که شب هنگام، مردم با دردست داشتن شمع و تاج گلها به ساحل می روند و تاج های شمع دار را در رودخانه یا دریاچه رها می کنند. وقتی سطح رودخانه پر از تاج های روشن می شود، منظره بسیار جالبی شکل می گیرد. باوری وجود دارد که بر طبق آن، تاج گل هر کسی دورتر شنا کند، او زن و یا شوهر آینده اش را ملاقات خواهد کرد.

نسخهٔ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۶

روز وحدت ملی روسیه

در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ ولادیمیر پوتین رییس جمهور وقت روسیه قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز “وحدت ملی” اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدرال “روزهای افتخار” روسیه نامیده شد آمده است که روز ۴ نوامبر روز “وحدت ملی” فدراسیون روسیه اعلام شود. برای اولین بار در روسیه این جشن ملی در تاریخ ۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ برگزار شد. علت انتخاب این روز آنست که در سال ۱۶۱۲ مردم روسیه تحت رهبری “کوزما مینین” و “دمیتری پاژارسکی” دو نفر از دلاوران سرزمین روس با اقدامی سلحشورانه مسکو را از یوغ مداخله‌گران لهستانی آزاد کردند. از لحاظ تاریخی این جشن به پایان “دوران تاریکی” در روسیه در قرن ۱۷-م مربوط است. “دوران تاریکی” به دوره ای گفته می شود که از زمان مرگ “ایوان گروزنی” (ایوان مخوف) تزار روسیه در سال ۱۵۸۴ تا سال ۱۶۱۳ ادامه داشت. زمانی که اولین نفر از سلسله رومانوف ها به اریکه سلطنت تکیه زد. این دوران عصر بحران عمیق دولت مسکو نامیده می شود. بحرانی که در سلسله “ریوریکوویچ” ها بوجود آمد به بحران گسترده‌تری در ابعاد ملی- کشوری بسط یافت. وحدت و یکپارچگی دولت و کشور روسیه از هم پاشید و بسیار کسانی که خود را فرمانروا اعلام می کردند در این دوران ظهور کردند. روسیه را موجی از غارت، دزدی، درگیری، رکود و بیماری مستی همگانی در بر گرفت. در ماه سپتامبر سال ۱۶۱۱ یک تاجر خرده پای اهل “نیژگورود” به نام “کوزما مینین” ازمردم خواست که بسیج عمومی تشکیل دهند. وی در جلسه شهر سخنان مشهور خود را بر زبان راند: مردم مومن روس، زمان کمک به دولت مسکو رسیده، باید قید نان و مال و حتی زنان وفرزندان را بزنیم و اجازه ندهیم که هرکسی(اجنبی) بر ما حکومت کند. اگر این امر عظیم از شهر کوچک ما سرزند، تا عاقبت ناممان بر سرزمین کبیر روس با افتخار برده خواهد شد. به پیشنهاد مینین از شاهزاده “نوگوراد” یعنی “دیمتری پاژارسکی” ۳۰ ساله دعوت شد که فرماندهی نیروهای بسیج را بر عهده گیرد. وی به این شرط قبول مسئولیت کرد که خود مردم رییس خزانه بسیج را برگزینند و بدین ترتیب مینین از سوی مردم برای این پست انتخاب شد و این دو نفر معتمد مردم فرماندهی بسیج عمومی را بر عهده گرفتند. تحت پرچم “مینین و پاژارسکی” نیروی عظیمی در مقیاس آن زمان اجتماع کرد: بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم محلی، تا سه هزار نفر قزاق و بیش از هزار تیرانداز و کشاورزان ورزیده و زبده. روز ۴ نوامبر سال ۱۶۱۲ این نیروی مردمی با اعتقاد به نیروی مقدس تمثال “بوژی ماتِری” (تمثال حضرت مریم مقدس)طی تهاجمی منطقه “کیتای گوراد” (واقع در شهر مسکو در نزدیکی دیواره کرملین) را تصرف کرده و توانستند که لهستانی های مداخله جو را از روسیه بیرون رانند. کلیسای کبیر “زمسکی” در سال ۱۶۱۳ پایان “دوران تاریکی”، احیای ارتدوکس و وحدت ملی روسیه بود. به حکم تزار “آلکسی میخاییلویچ” (۱۶۴۵-۱۶۷۶ حکومت کرد) به افتخار این پیروزی عظیم جشنی اعلام شد که یک جشن دولتی نام گرفت (تا سال ۱۹۱۷ این جشن برگزار می شود). در تقویم تزاری این روز بعنوان روز تمثال “بوژی ماتری” نامیده شده بود. اسقف اعظم روسیه “آلکسی دوم” به مناسبت این جشن و وقایع آن دوران گفت: این جشن باید سمبل وجود مردمی شود که روسیه را میهن ما می دانند. اختلاف نظرات ایدئولوژیکی، ملی، اجتماعی و غیره که در هر کشور معاصری دیده می وشد، نباید مانعی برای تلاش ما در راستای شکوفایی کشور و رفاه مردمی که در آن سکونت می کنند، محسوب شود.

جنگ کبیر میهنی

روز ۹ مه (۱۹ اردیبهشت ماه) مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و ملت‌ها و نیروهای صلح‌دوست جهان سالگرد پیروزی اتحاد شوروری و نیروهای ضد فاشیست را بر فاشیسم هیتلری جشن می‌گیرند. جنگ کبیر میهنی مردم شوروی در سحرگاه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱) اول تیر ۱۳۲۰) با حمله غافلگیرانه ارتش فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هیتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقریباً سراسر قاره اروپا، با جمعیتی برابر با ۲۹۰ میلیون نفر و ظرفیت تولید فولاد به میزان ۳۱٫۸ میلیون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶ میلیون نفر و تولید فولاد آن، که طی برنامه‌های پنج ساله و با اجرای سیاست صنعتی شدن افزایش یافته بود، تنها به ۲۲٫۴ میلیون تن بالغ می‌شد. آلمانی‌ها نیروی نظامی مرکب از ۴٫۲۳۴ میلیون نفر در اختیار داشتند. این نیروها، که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰هزار هواپیما بودند. از این نیروها ۵٫۵ میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و ۴۸ هزار توپ و مین‌انداز در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشیست‌ها قصد داشتند طبق نقشه جنگ غافلگیرانه و برق‌آسایی، به نام “نقشه بارباروس″ اتحاد شوروی را در ظرف یکماه و نیم تا دو ماه فتح کنند. نیروهای فاشیستی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتری‌های اقتصادی و نظامی و حمله غافلگیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانستند مردم، دولت و ارتش شوروی را با مشکلات بسیاری مواجه نموده و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش بروند. آن‌ها با بمباران مراکز سکونت و صنعتی زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آورده و توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند. اما در همین مرحله دشوار نیز مردم شوروی تحت رهبری حزب کمونیست ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند. دشمن که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکست روبرو شد و همین سبب چرخشی قطعی در جریان جنگ شده و سپس در نبرد پرآوازه استالینگراد که در آن نیروهای فاشیستی ۱٫۵ میلیون نفر تلفات دادند، تکمیل شد. در مرحله دوم جنگ کبیر میهنی (نوامبر ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشیسم هیتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را به دست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت. سال ۱۹۴۴ چهارمین سال جنگ کبیر میهنی، سال پیروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی دشمن از همه سرزمین اتحاد شوروی رانده شد. فزون بر این، در جریان همین ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زیر فرمانروایی هورتیست‌ها، از پای درآمدند و از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شدند. بدین ترتیب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و هم‌چنین فنلاند آزادی خود را باز یافتند و بخش‌های مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای فاشیسم پاک شدند. سال ۱۹۴۵ سال پایان جنگ کبیر میهنی و جنگ دوم جهانی است. در این سال ارتش شوروی پس از پیروزی‌های دهگانه سال پیشین، عملیات تعرضی گسترده‌ای را در بسیاری از جبهه‌ها پیش گرفت. در این مرحله، لهستان آزادی کامل یافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تایسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و یوگسلاوی پاکسازی و وین فتح شد و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد. پس از سقوط برلین، مقاومت هیتلری‌ها در نقاط دیگر نیز سرکوب گردید و بالاخره در نیمه‌شب هشتم ماه مه، تسلیم بلاقید و شرط آلمان هیتلری در همان شهر به امضاء رسید. بدین سان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروری و همه مردم جهان بر فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. در جنگ کبیر میهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زیان‌های عظیم نیروی انسانی و مادی گشتند. در این جنگ تحمیلی و خانمان‌سوز، ۳۶ میلیون شهروند شوروی در اسارتگاه‌ها، بازداشتگاه‌ها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، ۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردیده و در نتیجه ۲۵میلیون نفر بی‌خانمان شدند. نیروهای هیتلری ۳۲هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راه‌آهن را نابود کردند و به غارت ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری به قیمت‌های قبل از جنگ به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید. پیروزی بر فاشیسم دوران جدیدی را در تاریخ بشریت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسیالیستی تشکیل شد، سیستم مستعمراتی امپریالیسم متلاشی شد، جنبش‌های آزادی‌بخش ملی و جنبش همه خلق‌های جهان به خاطر صلح، دموکراسی و ترقی اجتماعی رشد بی‌سابقه‌ای یافت.

روز یادبود و اندوه

یک روز ملی در روسیه و کشورهای مستقل همسود است که در آن به قربانیان و سربازان بازنشسته جنگ جهانی دوم ادای احترام می‌کنند. روز یادبود و اندوه هرساله در ۲۲ ژوئن برگزار می‌شود. در چنین روزی در سال ۱۹۴۱ میلادی آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کرد. در روسیه جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و آلمان (۱۹۴۱ - ۱۹۴۵) را «جنگ بزرگ وطنی» می‌گویند.

انتقال آتش جاویدان

در مسكو آتش جاویدان فروزان بر قبر سرباز گمنام از پای دیوار كرملین بطور موقت به منطقه« پاكلونایا گورا» واقع در غرب شهر منتقل می‌شود. پارك پیروزی در آنجا واقع است. این كار با ضرورت انجام كارهای مرمت و بازسازی در ارتباط است تا كار این یادبود خاطره افتخارات جنگی سال های 1945-1941 برای ده‌ها سال دیگر تأمین شود. مراسم انتقال آتش جاویدان بر طبق تمام آداب و رسوم تجلیل از افتخارات جنگی انجام می‌شود. در مسیر حركت ماشین ضد گلوله حامل آتش جاویدان در باغ الكساندریه نظامیان به صف می‌ایستند و هیأت‌های پیشكسوتان جنگ از جمله شركت كنندگان در جنگ، ژنرال‌ها و مارشال ها حضور دارند.

ماسلنیتسا

جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار می‎شود. با استناد به افسانه‌ها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. یك روز در سردترین و غم‎انگیزترین فصل سال آدم با او برخورد كـرد كه پشـت یـك درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم كمك كند، آنها را گرم كند و شادشان سازد. و مسلنیتسا آمد اما او شبیه یك دختر لاغر اندام و ظریفی نبود كه در جنگل قایم شده باشد، بلكه یك زن چاق و چله با لپ‌های گلگون و چشمانی حیله‌گر بود. لبانش نمی‎خندید بلکه قهقه می‎زد. مسلنیتسا كاری كرد كه آدم زمستان را فراموش كند، خون در رگ‌هایش بجوش آید. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصید تا آدم بیهوش شد. این جشن یك هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد كه از روز دوشنبه هفته شروع شده و یكشنبه به پایان می‎رسد. در این روز می‎خواندند: «آی، مسلنیتسا با ما بمان! به درخت توس سفید گیر كن! شنیدیم مسلنیتسای قدیم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!

هر روز این هفته دارای نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «دیدار» می‌نامیدند كه در این روز مردم با رفتن به دیدن یكدیگر جشن مسلنیتسا را آغاز می‌‎كردند. در اولین روز این جشن سورتمه‌سواری و تاب بازی دسته‌جمعی را به راه می‌انداختند. بچه‌ها آنقدر برف‎بازی و سر سره بازی می‎كردند كه بسختی می‌‎توانستند روی پا بایستند و تازه بعد از آن به خانه‌های مردم می‎رفتند و می‎گفتند : «چیزی در راه مسلنیتسا بدهید!» آنقدر داد و بیداد راه می‌انداختند تا صاحب‎خانه لباس‌های كهنه و قدیمی را به آنها بدهد. بچ‎ه‌ها تمام چیزهایی را كه جمع‎ كرده بودند بالای تپه ه‎ای خارج از دهكده می‎بردند و در آنجا آنها را آتش می‎زدند. چنین آتشی را می‎گفتند «مسلنكا». می‎توان گفت چیزی شبیه به خانه‌تكانی ایرانیان كه هر چیز كهنه را بیرون می‎ریزند.روز سه‌شنبه روز «بازی» نامیده می‎شد. در این روز از صبح زود دختران و پسران جوان برای سورتمه‌‎سواری و خوردن بلینی جمع می‎شدند. در این روز برای دخترانی كه هنوز ازدواج نكرده بودند تاب می‌بستند و گردش‌هایی سوار بر اسب ترتیب می‎دادند و البته همه با هم شهرهای برفی می‎ساختند. روز چهارشنبه «شیرینی‎خوران» و یا به زبان عامیانه «روز بخور بخور بود». در این روز مردم تا آنجا كه می‎توانستند بلینی و دیگر غذاهای مخصوص این جشن را می‌خوردند. همانا بلینی روسی سمبل این جشن بود. بچه‌ها در حیاط خانه‌ها جمع می‎شدند و می‎گفتند: «آی آدم‌ها مسلنیتسا را به خانه خود دعوت كنید! صدا كنید، مهمان كنید! «روز پنجشنبه را روز «گردش» یا «روز پنجشنبه دست و دلباز» می‎نامیدند. این روز در وسط هفته مسلنیتسا بود. و در واقع روز گردش وسطی به حساب می‎آمد. همه از صبح تا شب می‎رقصیدند، آواز می‎خواندند و می‎گفتند: «مسلنیتسای دست و دلباز را دوست داریم، رو تپه‌ها بازی داریم، ناهار و شام بلینی داریم!« روز جمعه روز مهمانی به «خانه مادر زن» نام داشت. می‎گفتندكه: «هر چند بلینی‎ها و شیرینی‌های مادر زن خوشمزه‌تر است، اما در این روز داماد مادر زن را مهمان می‎كند». در قدیم رسم بود كه داماد شخصاً با تشریفات خاصی مادر زن را برای این روز دعوت كند و بعد صبح روز هدایایی برای او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را »نشست خواهر شوهران» می‌نامیدند. در این روز عروس جوان فامیل خود را به مهمانی دعوت می‎كرد. عروس تازه حتماً می‌بایست به خواهر شوهرانش هدیه بدهد. در چنین روزی حتماً از والدین یاد می‎كردند اگر آنها در قید حیات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس یادبودی برایشان ترتیب می‎دادند كه غذای اصلی آن را بلینی تشكیل می‎داد. و اما آخرین روز روز یكشنبه را روز «خداحافظی» می‌نامیدند. مسلنیتسا دیگر پیر شده بود. در چنین روزی همه از كوچك و بزرگ در سرزمین روس از یكدیگر طلب بخشش می‎كردند: «ببخش اگر از من بدی دیدی!» «ببخش اگر من تو را ناراحت كردم! ببخش اگر گناهی مرتكب شدم!». طلب بخشش به بوسیدن روی یكدیگر و تعظیم عمیق ختم می‎شد. این رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت می‎گرفت. بچه‌ها از والدین خود بخاطر تمام شیطنت هایشان عذرخواهی می‎كردند. شب مترسك مسلنیتسا را می‎سوزاندند.

روز شهر

در روسیه همه شهرهای کوچک و بزرگ برای خودشان جشن تولد دارند . مردم هر شهر ، یک روز را در سال به‌عنوان « روز شهر » جشن می گیرند . در این روز چهره شهر عوض می شود . از مراسم روز شهر می توان به اجراء برنامه توسط گروه های موزیک و رقص سنتی و مدرن ، کنسرت‌های خیابانی ، مسابقات ورزشی همگانی ، نمایشگاه‌های هنری ، بازارهای مکاره و مسابقه نقاشی کودکان بر روی آسفالت اشاره کرد.

پرنده های چوبی

پرنده های دستساز چوبی با بالهای باز بطور سنتی در ناحیه شمالی روسیه ساخته می شوند .وجود این پرنده ها در هر خانه نشانه ای از صلح و آرامش است .

گــُرکا! گــُرکا!

اگر یک روز تعطیل و آفتابی به جاهای دیدنی مسکو سری بزنید ، عروس و داماد های بسیاری را خواهید دید که شادمانه قدم می زنند و فیلم و عکس عروسی می گیرند . دختران جوان با دیدن عروس و داماد با لحنی شیطنت آمیز فریاد می زنند: گــُرکا! گــُرکا! یعنی تلخــــــه! تلخـــــه!

در فرهنگ روسی گــُرکا یعنی عروس و داماد باید همدیگر را سخت ببوسند و زندگیشان را شیرین‌تر کنند.

ایوان کوپال – جشن خورشید ( شب ایوان و روز ایوان)

یکی از بزرگترین جشن های تقویم اسلاوی است که مصادف می شود با میلاد یوهان کریستیتل. کوپایلا – از دوران باستان در نزد اسلاو ها به عنوان جشن خورشید ، اوج تابستان و دشت های سبز معروف بوده است. مراسم کوپالی که در آستانه جشن ( شب جشن ایوان کوپال) برگزار می شود از مجموعه آداب و رسوم پیچیده ای تشکیل شده است که از جمله عبارتند از : جمع کردن گل و علف، بافتن تاج گل، تزیین خانه ها با سبزه، خیمه آتش روشن کردن، سوزاندن مترسک، پریدن از روی آتش و یا دسته ای سبزه، آب پاشی به یکدیگر ، فالگیری و تعقیب جادوگر و شورش شبانه. مردم بند های گل را به خود آویزان می کردند، تاج هایی از علف های سبز را بر سر می گذارند پایکوبی می کنند و آواز می خوانند. مردم با کمک نی های خشک « آتش» می آفرینند و خیمه ها را طوری برپا می کنند که در وسط آن‌ها دیرکی کار بگذارند و روی آن حلقه داغ و آتشینی – سمبل خورشید قرار داده شود. آن‌ها اعتقاد دارند که اگر هنگام پریدن از روی آتش، آتش به بدن شخص نخورد، موفقیت در کارها حتماً در انتظارش خواهد بود. جشن های کوپالی در دوران بت پرستی به افتخار خدای خورشید برگزار می شد که « زاریادا» دختر سرخ و درخشان همسرش بود و اکنون پس از گذار به سبک جدید، جشن ایوان کوپال ۷ ماه جولای برگزار می شود. تعدادی از کشورهای اروپایی نیز جشن ایوان و یا روز ایوان مقدس (شبیه ایوان کوپال) را به سبک قدیم در روز چرخش خورشید از ۲۰ تا ۲۶ ماه ژوئن برگزار می کنند. ایوان کوپال، تنها جشن روسی است که شب هنگام، مردم با دردست داشتن شمع و تاج گل‌ها به ساحل می روند و تاج های شمع دار را در رودخانه یا دریاچه رها می کنند. وقتی سطح رودخانه پر از تاج های روشن می شود، منظره بسیار جالبی شکل می گیرد. باوری وجود دارد که بر طبق آن، تاج گل هر کسی دورتر شنا کند، او زن و یا شوهر آینده اش را ملاقات خواهد کرد.

کتابشناسی

نیز نگاه کنید به

فرهنگ عمومی روسیه ، تقویم سالیانه روسیه