افسانهی درست کردن آتش با متهی چوبی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «بندانگشتی|خدای فو شی که با بدن مار متولد شد به مردمانش آشپزی را یاد داد در افسانههای چینی، قهرمانان با درایت، شجاع و مقاومی که برای سعادت و رفاه مردم تلاش کردهاند، بسیار است که «شویجِن» از جملهی این قهرمانان است. گ...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:Captu56re.jpg|بندانگشتی|خدای فو شی که با بدن مار متولد شد به مردمانش آشپزی را یاد داد]] | [[پرونده:Captu56re.jpg|بندانگشتی|خدای فو شی که با بدن مار متولد شد به مردمانش آشپزی را یاد داد]] | ||
در افسانههای چینی، قهرمانان با درایت، شجاع و مقاومی که برای سعادت و رفاه مردم تلاش کردهاند، بسیار است که | در افسانههای چینی، قهرمانان با درایت، شجاع و مقاومی که برای سعادت و رفاه مردم تلاش کردهاند، بسیار است که «شویجِن» از جملهی این قهرمانان است. گفته میشود، در دوران باستان مردم راه روشن کردن آتش را نمیدانستند. شب که فرا میرسید، همه جا تاریک و مردم از صدای زوزهی حیوانات احساس ترس میکردند. آنها غذاهای خود را به صورت خام میخوردند و به همین دلیل اغلب بیمار میشدند و عمرشان بسیار کوتاه بود. تا اینکه یکی از خدایان آسمانی به نام «[[فو شی]]» مردم را با کاربرد آتش آشنا ساخت. او بر اثر قدرت خود بارانی همراه با آذرخش و صاعقه در جنگل فرود آورد، رعد و برق درختی را به آتش کشید و حریق به اطراف سرایت کرد. مردم از رعد و برق و حریق ترسیده و پا به فرار گذاشتند. پس از توقف باران و فرا رسیدن شب، مردم دوباره دور هم جمع شده و با هراس چوبهای سوخته را مشاهده کردند. آنها متوجه شدند که زوزهی حیوانات هم به گوش نمیرسد و از باقی ماندهی آتش احساس گرما میکنند. سپس با خوردن گوشت برخی از حیواناتی که در آتش سوخته بودند، پی بردند که گوشت پخته شده از غذاهای قبلی خوشمزهتر است. از این طریق، با ارزش آتش آشنا شده و شاخههای درختان را جمع کرده و آتش درست کردند. هر روز یک نفر به نوبت با ریختن شاخهها روی آتش، از آن محافظت میکرد تا خاموش نشود. اما روزی یکی از نگهبانان آتش به خواب رفت و آتش خاموش شد. مردم بار دیگر به جهان تاریکی و سرد باز گشته و بسیار ناراحت شدند. | ||
خدای «[[فوشی]]» که مشکل زمینیها را دید، در خواب به جوانی که پیش از همه نزد آتش آمده بود، گفت:<blockquote>«در کشور | خدای «[[فوشی]]» که مشکل زمینیها را دید، در خواب به جوانی که پیش از همه نزد آتش آمده بود، گفت:<blockquote>«در کشور «شویمین» واقع در غرب دور، آتش افروز وجود دارد، برو و از آنجا آتش را بیاور.»</blockquote>جوان از خواب بیدار شد و برای آوردن آتش از کوههای مرتفع، رودخانههای خروشان و جنگلهای انبوه گذشت تا سرانجام وارد کشور «شویمین» شد، اما آنجا آفتاب نبود، شب و روز از هم جدا نشده و همه جا تاریک بود و آتشی دیده نمیشد. جوان نومیدانه زیر درختی استراحت میکرد که ناگهان نوری درخشید و همه جا روشن شد. او فورا بلند شد و سرچشمهی نور را دنبال کرد و دید که چند پرنده با نوک خود در بالای درختی حشرات را شکار میکنند و از برخورد نوک آنها جرقه ایجاد میشود. جوان چند شاخه از این درخت را قطع و با شاخهی کوچکی روی درخت متهای درست کرد. از شاخه نوری درخشید اما آتش نگرفت، اما او دلسرد نشده و شاخههای زیادی را جمع کرده و آنها را با همان مته حرارت داد تا سرانجام شاخهها آتش گرفتند. جوان با خوشحالی به زادگاهش بر گشت و شیوهی روشن کردن آتش با متهی چوبی را به مردم آموزش داد. از آن پس، مردم با دنیای سرما و ترس خداحافظی کرده و آن جوان را «شویجِن» آفرینندهی آتش نامیده و وی را به رهبری خود انتخاب کردند.<ref>سابقی، علی محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل [[چین]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد سوم، ص969-971.</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
* [[چین]] | |||
* [[فرهنگ عمومی در چین]] | |||
* [[اسطوره ها و افسانه های چینی|اسطورهها و افسانههای چینی]] | |||
* [[اسطوره در چین]] | |||
* [[اسطوره های آفرینش در چین]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۵۵
در افسانههای چینی، قهرمانان با درایت، شجاع و مقاومی که برای سعادت و رفاه مردم تلاش کردهاند، بسیار است که «شویجِن» از جملهی این قهرمانان است. گفته میشود، در دوران باستان مردم راه روشن کردن آتش را نمیدانستند. شب که فرا میرسید، همه جا تاریک و مردم از صدای زوزهی حیوانات احساس ترس میکردند. آنها غذاهای خود را به صورت خام میخوردند و به همین دلیل اغلب بیمار میشدند و عمرشان بسیار کوتاه بود. تا اینکه یکی از خدایان آسمانی به نام «فو شی» مردم را با کاربرد آتش آشنا ساخت. او بر اثر قدرت خود بارانی همراه با آذرخش و صاعقه در جنگل فرود آورد، رعد و برق درختی را به آتش کشید و حریق به اطراف سرایت کرد. مردم از رعد و برق و حریق ترسیده و پا به فرار گذاشتند. پس از توقف باران و فرا رسیدن شب، مردم دوباره دور هم جمع شده و با هراس چوبهای سوخته را مشاهده کردند. آنها متوجه شدند که زوزهی حیوانات هم به گوش نمیرسد و از باقی ماندهی آتش احساس گرما میکنند. سپس با خوردن گوشت برخی از حیواناتی که در آتش سوخته بودند، پی بردند که گوشت پخته شده از غذاهای قبلی خوشمزهتر است. از این طریق، با ارزش آتش آشنا شده و شاخههای درختان را جمع کرده و آتش درست کردند. هر روز یک نفر به نوبت با ریختن شاخهها روی آتش، از آن محافظت میکرد تا خاموش نشود. اما روزی یکی از نگهبانان آتش به خواب رفت و آتش خاموش شد. مردم بار دیگر به جهان تاریکی و سرد باز گشته و بسیار ناراحت شدند.
خدای «فوشی» که مشکل زمینیها را دید، در خواب به جوانی که پیش از همه نزد آتش آمده بود، گفت:
«در کشور «شویمین» واقع در غرب دور، آتش افروز وجود دارد، برو و از آنجا آتش را بیاور.»
جوان از خواب بیدار شد و برای آوردن آتش از کوههای مرتفع، رودخانههای خروشان و جنگلهای انبوه گذشت تا سرانجام وارد کشور «شویمین» شد، اما آنجا آفتاب نبود، شب و روز از هم جدا نشده و همه جا تاریک بود و آتشی دیده نمیشد. جوان نومیدانه زیر درختی استراحت میکرد که ناگهان نوری درخشید و همه جا روشن شد. او فورا بلند شد و سرچشمهی نور را دنبال کرد و دید که چند پرنده با نوک خود در بالای درختی حشرات را شکار میکنند و از برخورد نوک آنها جرقه ایجاد میشود. جوان چند شاخه از این درخت را قطع و با شاخهی کوچکی روی درخت متهای درست کرد. از شاخه نوری درخشید اما آتش نگرفت، اما او دلسرد نشده و شاخههای زیادی را جمع کرده و آنها را با همان مته حرارت داد تا سرانجام شاخهها آتش گرفتند. جوان با خوشحالی به زادگاهش بر گشت و شیوهی روشن کردن آتش با متهی چوبی را به مردم آموزش داد. از آن پس، مردم با دنیای سرما و ترس خداحافظی کرده و آن جوان را «شویجِن» آفرینندهی آتش نامیده و وی را به رهبری خود انتخاب کردند.[۱]