شوربختی زنان در چین قدیم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « == شوربختی زنان در چین قدیم == برای آشنایی با جایگاه پست زنان در جامعهی چین قدیم کافی است شعری را که توسط یکی از شاعران معروف چین به نام فوشوان[1]در خصوص شوربختی زنان چین سروده شده است مرور شود: «شوربختی زنان در چین» زن بودن چه غم انگیز است! در ز...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== شوربختی زنان در چین قدیم == | == شوربختی زنان در چین قدیم == | ||
رای آشنایی با جایگاه پست زنان در جامعهی [[چین]] قدیم کافی است شعری را که توسط یکی از شاعران معروف چین به نام فوشوان(Fu Shuan)در خصوص شوربختی زنان چین سروده شده است مرور شود: | |||
«شوربختی زنان در چین» | «شوربختی زنان در چین» | ||
زن بودن چه غم انگیز است! | زن بودن چه غم انگیز است! | ||
در زمین چیزی به این کم بهایی نیست. | در زمین چیزی به این کم بهایی نیست. | ||
پسران به در تکیه | پسران به در تکیه میزنند، | ||
همچون خدایانی از آسمان فرود آمده، | همچون خدایانی از آسمان فرود آمده، | ||
و | و دلهایشان چهار دریا | ||
و باد و غبار هزار فرسنگ را به مبارزه | و باد و غبار هزار فرسنگ را به مبارزه میخوانند. | ||
چون دختری به جهان آید کسی شاد | چون دختری به جهان آید کسی شاد نمیشود، | ||
خانواده او را ارج | خانواده او را ارج نمینهند، | ||
چون بزرگ شود، در اتاقش پنهان | چون بزرگ شود، در اتاقش پنهان میماند، | ||
ترسان از اینکه مبادا چشم مردی بر او افتد. | ترسان از اینکه مبادا چشم مردی بر او افتد. | ||
هیچکس زاری نمیکند اگر او خانهاش را ترک گوید. | |||
مانند ابرها که پس از باران ناگهان دور | مانند ابرها که پس از باران ناگهان دور میشوند، | ||
سر فرود | سر فرود میآورد و چهرهی خود را میآراید | ||
دندانهایش لبهای سرخش را میفشارد، | |||
تعظیمهای بسیار میکند و زانو میزند. (آشوری داریوش،1358)<ref>سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص322-323 | |||
</ref> | |||
=== کتاب شناسی === |
نسخهٔ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۰۳
شوربختی زنان در چین قدیم
رای آشنایی با جایگاه پست زنان در جامعهی چین قدیم کافی است شعری را که توسط یکی از شاعران معروف چین به نام فوشوان(Fu Shuan)در خصوص شوربختی زنان چین سروده شده است مرور شود:
«شوربختی زنان در چین»
زن بودن چه غم انگیز است!
در زمین چیزی به این کم بهایی نیست.
پسران به در تکیه میزنند،
همچون خدایانی از آسمان فرود آمده،
و دلهایشان چهار دریا
و باد و غبار هزار فرسنگ را به مبارزه میخوانند.
چون دختری به جهان آید کسی شاد نمیشود،
خانواده او را ارج نمینهند،
چون بزرگ شود، در اتاقش پنهان میماند،
ترسان از اینکه مبادا چشم مردی بر او افتد.
هیچکس زاری نمیکند اگر او خانهاش را ترک گوید.
مانند ابرها که پس از باران ناگهان دور میشوند،
سر فرود میآورد و چهرهی خود را میآراید
دندانهایش لبهای سرخش را میفشارد،
تعظیمهای بسیار میکند و زانو میزند. (آشوری داریوش،1358)[۱]
کتاب شناسی
- ↑ سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص322-323