روابط ایران و چین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
خط ۱: خط ۱:
=== مقدمه ===
=== مقدمه ===
وقتی صحبت از روابط میان ایران و [[چین]] به میان می ­آید، فورا واژه ­هایی هم­چون تمدن­ های باستانی، هزاران سال روابط متقابل دوستانه، تبادل هیئت ­های دیپلماتیک و نمایندگان سیاسی دولت­ ها و سفرا، زنگ شتران کاروان ­های انتهای تجاری، کالاهای متنوع تجارتی شرق و غرب، رفت و آمد بازرگانانی از ملیت­ های مختلف، جاده ­ی فراخ و طولانی ابریشم، تبادل فکر و اندیشه و دین و مذهب و هنر و فرهنگ، به ذهن متبادر می ­شود. در واقع، روابط میان دو دولت-ملت ایران و چین، از این حقیقت سرچشمه می ­گیرد که هر دو کشور از قدرتمندترین، باستانی ­ترین، کارآمدترین و طولانی ­ترین امپراتوری­های به وجود آمده به دست بشر از آغاز زندگی شهرنشینی بوده­اند. برخی این کلمات، واژه­ها، شعارها و یادمان­های تمدنی روابط دوستانه ­ی ایران و چین در هزاره­های گذشته را هم­چون صدای زنگ شتران کاروان­ها و یا نوای یک موسیقی رؤیایی که از دور دست­ها به گوش می­رسد تلقی می­کنند که امروزه باتوجه به تحولات عمیق ایجاد شده در عرصه­ی روابط بین الملل و دگرگون شدن معیارها و ارزش­ها و ابزارها و وسایل ارتباطاتی، دیگر کارایی خود را از دست داده است. ولی به نظر می­رسد این باور و تلقی، ناشی از عدم آشنایی کامل از عمق این روابط و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری متقابل آن­ها از یکدیگر ناشی شده و نشان از بی خبری گویندگان آن از حاکمیت روح مشترک فرهنگ آسیایی در این دو فرهنگ است که در طول تاریخ و بر اثر تکرار و ممارست، هویت مشترکی را برای دو ملت ایران و چین به وجود آورده است که هیچ عاملی توان انکار این هویت و جدا سازی آن­ها از یکدیگر را ندارد. درک این هویت مشترک، به فهم صحیح زیربنای فرهنگی و ارزش­های اجتماعی دو ملت و منافع دو طرف نیاز دارد.  این روابط، ممکن است در اثر عوامل زود گذر داخلی و خارجی دچار نوسان شده باشد، ولی در دراز مدت، عنصر حیاتی و عامل پویایی و پایداری این دو فرهنگ به باهم و درکنار هم بودن بستگی داشته و دارد.  
وقتی صحبت از روابط میان ایران و [[چین]] به میان می ­آید، فورا واژه ­هایی هم­چون تمدن­ های باستانی، هزاران سال روابط متقابل دوستانه، تبادل هیئت ­های دیپلماتیک و نمایندگان سیاسی دولت­ ها و سفرا، زنگ شتران کاروان ­های انتهای تجاری، کالاهای متنوع تجارتی شرق و غرب، رفت و آمد بازرگانانی از ملیت­ های مختلف، جاده ­ی فراخ و طولانی ابریشم، تبادل فکر و اندیشه و دین و مذهب و هنر و فرهنگ، به ذهن متبادر می ­شود. در واقع، روابط میان دو دولت-ملت ایران و چین، از این حقیقت سرچشمه می ­گیرد که هر دو کشور از قدرتمندترین، باستانی ­ترین، کارآمدترین و طولانی ­ترین امپراتوری ­های به وجود آمده به دست بشر از آغاز زندگی شهرنشینی بوده ­اند. برخی این کلمات، واژه ­ها، شعارها و یادمان­ های تمدنی روابط دوستانه ­ی ایران و [[چین]] در هزاره ­های گذشته را هم­چون صدای زنگ شتران کاروان ­ها و یا نوای یک موسیقی رؤیایی که از دور دست­ها به گوش می ­رسد تلقی می­کنند که امروزه باتوجه به تحولات عمیق ایجاد شده در عرصه­ی روابط بین الملل و دگرگون شدن معیارها و ارزش­ها و ابزارها و وسایل ارتباطاتی، دیگر کارایی خود را از دست داده است. ولی به نظر می­رسد این باور و تلقی، ناشی از عدم آشنایی کامل از عمق این روابط و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری متقابل آن­ها از یکدیگر ناشی شده و نشان از بی خبری گویندگان آن از حاکمیت روح مشترک فرهنگ آسیایی در این دو فرهنگ است که در طول تاریخ و بر اثر تکرار و ممارست، هویت مشترکی را برای دو ملت ایران و چین به وجود آورده است که هیچ عاملی توان انکار این هویت و جدا سازی آن­ها از یکدیگر را ندارد. درک این هویت مشترک، به فهم صحیح زیربنای فرهنگی و ارزش­های اجتماعی دو ملت و منافع دو طرف نیاز دارد.  این روابط، ممکن است در اثر عوامل زود گذر داخلی و خارجی دچار نوسان شده باشد، ولی در دراز مدت، عنصر حیاتی و عامل پویایی و پایداری این دو فرهنگ به باهم و درکنار هم بودن بستگی داشته و دارد.  


افزون بر روابط دوستانه­ای که طی هزاره­های پیشین بین دو کشور وجود داشته و زمینه­ی شکل گیری هویت مشترک آسيايي را به وجود آورده است، در یکی دو قرن گذشته نیز سرنوشت مشترکی برای دو ملت رقم خورده که بر همگرایی بیش از پیش آن­ها افزوده است. در حدود سال1500میلادی، کشورهای اروپایی با بیرون آمدن از خواب قرون وسطایی و حرکت در جهت دستیابی به فناوری جدید زمینه­ی لازم برای افزایش قدرت و دست اندازی به دیگر نقاط جهان را فراهم نمودند و این امتیاز را با پویا سازی اجتماعی خود ترکیب نمودند. این ترکیب، به زودی اروپاییان را به همسایگی با ایران و چین کشاند که پرتغالی­ها آغازگر آن بودند و هلندی­ها، اسپانیایی­ها، فرانسوی­ها و سپس انگلیسی­ها ادامه دهندگان راه آن­ها.  
افزون بر روابط دوستانه­ای که طی هزاره­های پیشین بین دو کشور وجود داشته و زمینه­ی شکل گیری هویت مشترک آسيايي را به وجود آورده است، در یکی دو قرن گذشته نیز سرنوشت مشترکی برای دو ملت رقم خورده که بر همگرایی بیش از پیش آن­ها افزوده است. در حدود سال1500میلادی، کشورهای اروپایی با بیرون آمدن از خواب قرون وسطایی و حرکت در جهت دستیابی به فناوری جدید زمینه­ی لازم برای افزایش قدرت و دست اندازی به دیگر نقاط جهان را فراهم نمودند و این امتیاز را با پویا سازی اجتماعی خود ترکیب نمودند. این ترکیب، به زودی اروپاییان را به همسایگی با ایران و چین کشاند که پرتغالی­ها آغازگر آن بودند و هلندی­ها، اسپانیایی­ها، فرانسوی­ها و سپس انگلیسی­ها ادامه دهندگان راه آن­ها.  
خط ۷۵: خط ۷۵:
== پاورقی ==
== پاورقی ==
[i] - ب<small>خش روابط چین و ایران این مجموعه به صورت کتاب مستقلی توسط استاد جان هونین(استاد بازنشسته ی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پکن) تحت عنوان«تاریخ روابط چین و ایران: از روزگار اشکانی تا شاهرخ تیموری» به زبان فارسی ترجمه و پس از ویراستاری آقای دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، از سوی پژوهشکده ی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، در سال1386 چاپ و منتشر شده است.</small>
[i] - ب<small>خش روابط چین و ایران این مجموعه به صورت کتاب مستقلی توسط استاد جان هونین(استاد بازنشسته ی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پکن) تحت عنوان«تاریخ روابط چین و ایران: از روزگار اشکانی تا شاهرخ تیموری» به زبان فارسی ترجمه و پس از ویراستاری آقای دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، از سوی پژوهشکده ی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، در سال1386 چاپ و منتشر شده است.</small>
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۸

مقدمه

وقتی صحبت از روابط میان ایران و چین به میان می ­آید، فورا واژه ­هایی هم­چون تمدن­ های باستانی، هزاران سال روابط متقابل دوستانه، تبادل هیئت ­های دیپلماتیک و نمایندگان سیاسی دولت­ ها و سفرا، زنگ شتران کاروان ­های انتهای تجاری، کالاهای متنوع تجارتی شرق و غرب، رفت و آمد بازرگانانی از ملیت­ های مختلف، جاده ­ی فراخ و طولانی ابریشم، تبادل فکر و اندیشه و دین و مذهب و هنر و فرهنگ، به ذهن متبادر می ­شود. در واقع، روابط میان دو دولت-ملت ایران و چین، از این حقیقت سرچشمه می ­گیرد که هر دو کشور از قدرتمندترین، باستانی ­ترین، کارآمدترین و طولانی ­ترین امپراتوری ­های به وجود آمده به دست بشر از آغاز زندگی شهرنشینی بوده ­اند. برخی این کلمات، واژه ­ها، شعارها و یادمان­ های تمدنی روابط دوستانه ­ی ایران و چین در هزاره ­های گذشته را هم­چون صدای زنگ شتران کاروان ­ها و یا نوای یک موسیقی رؤیایی که از دور دست­ها به گوش می ­رسد تلقی می­کنند که امروزه باتوجه به تحولات عمیق ایجاد شده در عرصه­ی روابط بین الملل و دگرگون شدن معیارها و ارزش­ها و ابزارها و وسایل ارتباطاتی، دیگر کارایی خود را از دست داده است. ولی به نظر می­رسد این باور و تلقی، ناشی از عدم آشنایی کامل از عمق این روابط و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری متقابل آن­ها از یکدیگر ناشی شده و نشان از بی خبری گویندگان آن از حاکمیت روح مشترک فرهنگ آسیایی در این دو فرهنگ است که در طول تاریخ و بر اثر تکرار و ممارست، هویت مشترکی را برای دو ملت ایران و چین به وجود آورده است که هیچ عاملی توان انکار این هویت و جدا سازی آن­ها از یکدیگر را ندارد. درک این هویت مشترک، به فهم صحیح زیربنای فرهنگی و ارزش­های اجتماعی دو ملت و منافع دو طرف نیاز دارد.  این روابط، ممکن است در اثر عوامل زود گذر داخلی و خارجی دچار نوسان شده باشد، ولی در دراز مدت، عنصر حیاتی و عامل پویایی و پایداری این دو فرهنگ به باهم و درکنار هم بودن بستگی داشته و دارد.

افزون بر روابط دوستانه­ای که طی هزاره­های پیشین بین دو کشور وجود داشته و زمینه­ی شکل گیری هویت مشترک آسيايي را به وجود آورده است، در یکی دو قرن گذشته نیز سرنوشت مشترکی برای دو ملت رقم خورده که بر همگرایی بیش از پیش آن­ها افزوده است. در حدود سال1500میلادی، کشورهای اروپایی با بیرون آمدن از خواب قرون وسطایی و حرکت در جهت دستیابی به فناوری جدید زمینه­ی لازم برای افزایش قدرت و دست اندازی به دیگر نقاط جهان را فراهم نمودند و این امتیاز را با پویا سازی اجتماعی خود ترکیب نمودند. این ترکیب، به زودی اروپاییان را به همسایگی با ایران و چین کشاند که پرتغالی­ها آغازگر آن بودند و هلندی­ها، اسپانیایی­ها، فرانسوی­ها و سپس انگلیسی­ها ادامه دهندگان راه آن­ها.

اگرچه اروپاییان، در ابتدا و اساسا توانایی اعمال خواست­های خود بر دولت­های قدرتمندی چون امپراتوری صفوی در ایران(1502-1722میلادی) و امپراتوری­های مینگ(1368-1644میلادی) و چینگ(1644-1911میلادی) در سرزمین چین را نداشتند، اما به مرور با به ضعف کشیده شدن این امپراتوری­ها، سلطه­ی حاکمان سرزمین های غربی بر این کشورها نیز آغاز شد. بدین صورت بود که در اواسط قرن نوزدهم، به ویژه پس از باز شدن کانال سوئز در سال1869میلادی و توسعه­ی فن­آوری موتور بخار و ساخت کشتی­های پرقدرت جنگی، هم ایران و هم چین، به دلیل عدم کارایی شکل سنتی حکومت و سازمان­های موجود اجتماعی آن­ها، به سرعت با بحران­های عمیق تقریبا مشابهی در مواجهه با قدرت غرب و اشکال سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی که موجب برتری غرب شده بود، روبه­رو شدند.

با گسترش نفوذ و سلطه­ی غرب، اگرچه مقاومت­های مردمی علیه این سلطه در هر دو کشور صورت گرفت، ولی قسمت­هایی از سرزمین­های ایران و چین از حاکمیت ملی خارج و به دست بیگانگان افتاد و نهادهای سیاسی سنتی به تدریج مشروعیت خود را از دست داده و تقریبا هم­زمان سقوط کردند. در ایران تلاش­هایی تحت عنوان نهضت مشروطه، برای اعاده­ی حیثیت و حاکمیت ملی صورت گرفت و تقريبا هم­زمان، انقلاب جمهوری به رهبری سون یات­سِن، بساط امپراتوری را در سال1911میلادی، در سرزمین چین برچید. براساس اسناد مربوط به این دوران تاریخی، ایرانیان و چینی­ها در مواجهه با غرب، یک تحقیر عمیق و دردناک ملی را تجربه نمودند. ملت­های قدرتمند و بزرگی که امپراتوری­های گسترده­ای را بنیان نهاده بودند و برای قرن­ها در طی سه هزاره، بر مناطق وسیعی از شرق  و غرب آسیا تسلط داشتند، توسط قدرت­های نوپای متجاوز غربی، تضعيف شدند. امپراتوری هایی که گنجینه­های حقیقی از دستاوردهای تمدنی در حوزه­های هنر، معماری، فلسفه، فن­آوری، مذهب، حکومت و فرهنگ و ادبی پویا برای بشریت به ارمغان آورده و در بسیاری از زمینه­های علمی، اجتماعی، سياسی، و اخلاقی، جزو اولین­های جهان به شمار می­رفتند.

آگاهی از شکوه و عظمت فرهنگی و تمدن غرور انگیز گذشته­ی ایران و چین و هویت مشترک آسیایی دو ملت و روابط دوستانه­ی پیشین از یک سو، و این سرنوشت غم انگیز تحقیر آمیز ملی توسط غرب در یکی دو قرن گذشته از سوی دیگر، زمینه­ی با ثبات و پایداری برای همگرایی در روابط و ستیز و مقابله با سلطه­ی غرب را در میان ملت­ها و دولت­های ایران و چین ایجاد کرده که علی­رغم تفاوت­های ایدئولوژیکی و رویکردهای متفاوت اجتماعی-اقتصادی موجود، این روابط طی سه دهه­ی گذشته هم­چنان رو به گسترش بوده و پیش بینی می­شود با توجه به تحولات سیاسی و اقتصادی و در زمینه­های مختلف در دو کشور صورت می­گیرد، در آینده­ی طولانی مدت نیز این روابط و همکاری­ها ادامه خواهد یافت.

روابط ایران و چین

دو هزار سال روابط دوستانه: حکایت دوستی ایران و چین

تاریخ نگاری در چین از روزگار باستان آغاز شد و تا امروز رشته­ی آن هنوز قطع نشده است. نه تنها هر دولت مرکزی و محلی تاریخ خاص خود را دارد، بلکه هر استان، شهرستان، شهر، بخش، حتی خانواده­های بزرگ نیز دارای تاریخچه­ی خود هستند. تاریخ سلسله­های مرکزی معمولا به بخش­های مختلف تقسیم می­شود: بخش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، فعالیت­های مذهبی، و خدمات اشخاص برجسته و غیره. بخشی نیز وجود دارد که روابط چین در آن دوران با کشورهای مختلف خارجی در آن به تفصیل شرح داده شده است. آقای جانگ شینگ ­لیانگ(Zhang Xing Liang)یکی از اندیشمندان مشهور اوایل قرن بیستم تمام بخش­های روابط خارجی کتاب­های تاریخی چین ا زدوران باستان تا اواخر دوران سلسله­ ی مینگ را استخراج، بررسی و اطلاعات مفید آن را تدوین و در شش مجلد تحت عنوان«تاریخ روابط چین و خارج» در اوایل دوران جمهوری چین(1926میلادی) منتشر ساخت. از آن­جا که کشور ایران یکی از کشورهای مهم جهان است، وی یک بخش کامل کتاب خود را به روابط چین و ایران اختصاص داده است. در این کتاب، بخش زیادی از تاریخ روابط ایران و چین از دوران اشکانیان تا شاهرخ تیموری تشریح شده و منبع قابل اعتمادی برای بررسی تاریخ روابط دو کشور در طول هزاره­های پیشین به شمار می­آید[i].

آغاز روابط به روایت اسناد

براساس اسناد و مدارک تاریخی، نخستین تماس­ها میان امپراتوری سلسله­ی«­خَن» چین و امپراتوری پارت در ایران، در سال139پیش از میلاد، هنگامی که یک فرستاده­ی چینی به نام جانگ­چیان[2] به غرب و به سوی شمالی­ترین ساحل رودخانه­ی آکسوس[3] سفر کرد، آغاز شد. اگرچه این فرستاده به سرزمین پارت نرسید، ولی اطلاعات دقیقی در مورد آن پادشاهی قدرتمند به دست آورده و در اختیار دربار امپراتوری خَن در چانگ­اَن[4] قرار داد. (Zhu Jiejin, 1988. :2) از طریق این آشنایی بود که دوره­ای از فعالیت دیپلماتیک فشرده و توسعه­ی روابط تجاری میان امپراتوری­های خن و پارت از طریق آن­چه بعدها به جاده­ی ابریشم معروف شد، آغاز گردید. این روند تا دوران پیش از اسلام نیز ادامه داشت. در این دوران ایرانیان نقش عمده­ای در سازمان­دهی تجارت میان چین و نواحی غرب ایران هم ایفا می­کردند. تعدادی از ایرانیان در شهرهای چانگ­اَن پایتخت، گوانگجو و خانگجو ساکن شدند. پادشاهی ایرانی کوشان مهم­ترین مرکز انتقال آیین بودایی در قرن­های دوم تا چهارم پس از میلاد، به چین بود. نخستین مترجم متون بودایی به چینی یک شاهزاده­ی پارتی(ایرانی) بود. سایر مبلغان بودایی(ایرانی و هندی) از طریق امپراتوری کوشانی به چین رسیدند. در قرن­های ششم و هفتم نیز مذاهب زرتشتی، مسیحیت، آشوری و مانویت توسط ایرانیان به چین منتقل و در آن سرزمین معرفی شدند. مراودات و تأثیر ایرانیان در چین در دوران سلسله­ی تانگ بسیار گسترده­تر بود. آداب و رسوم روز مره­ی سحر آمیز ایرانی به شدت در چین مورد پسند واقع می­شد. حتی ادبیات و شعر ایران بر شعر عصر سلسله­ی تانگ تأثیر گذاشت. بازی چوگان از ایران به چین آمد و در دربار­های امپراتوری چین محبوبیت بسیاری پیدا کرد. رقص­های آیینی که در«معابد آتش» زرتشتی اجرا می­شد، ذوق چینی را برانگیخت. آشپزی ایرانی در چین مورد استقبال واقع شد و بر آشپزی چین تأثیر بسیار گذاشت. (Bai Shouyi. ,2005:. 292-293) به ویژه در نیمه­ی نخست قرن هشتم تمایل بسیاری برای کالاها، پوشاک، هنر، موسیقی، مواد غذایی و آداب ایرانی در همه­ی زمینه­ها وجود داشت. فراوانی تعداد سکه­های ایرانی متعلق به دوران کوشانیان تا ساسانیان و گستردگی مناطقی که در چین این سکه­ها کشف شده­اند، بیانگر میزان گستره­ی روابط تجاری میان دو کشور و رواج پول ایرانی در مبادلات تجاری بین بازرگانان دو کشور است[۱].در اوایل قرن نهم میلادی، چینی آلات کشور چین که عموما از طریق دریا به شرق نزدیک صادر می­شد، جریانی را ایجاد کرد که برای چندین قرن در سیستم اقتصاد جهانی آن روز به عامل مهمی تبدیل شد. کالاهای چینی، ظروف لعابی سه رنگ[5]و چینی­های سفید از آن پس بسیار مورد تقاضا بودند. این تقاضا به قدری گسترده بود که تولیدات کوره­های چینی پزی در چین برای پاسخ به آن ناکافی بود، این امر موجب گسترش صنعت چینی سازی در ایران برای تأمین و عرضه­ی وسیع ظروف چینی شد.

توسعه ­ی روابط در دوران مغول­ ها

تماس­ها میان ایران و چین حتی اندکی پس از حمله­ی مغول به هر دو کشور در قرن سیزدهم میلادی گسترش یافت. افسران و مقامات ایرانی به امپراتوری مغولی سلسله­ی یوان خدمت می­کردند. متقابلا، خدمه­ی چینی هم برای امپراتوری ایلخانان مغول در ایران کار می­کردند. در این دوران شناخت چینی­ها و ایرانیان از یکدیگر عمیق تر شد. تقریبا هر سال فرستادگان دیپلماتیک و هیئت­های سیاسی میان امپراتوری یوان چین و ایلخانان ایران مبادله می­شدند. دانش و تجهیزات ستاره شناسی چینی، چاپ، و پول کاغذی در طول این دوران به ایران و خاورمیانه انتقال داده شد و در مقابل شیمی، ریاضیات، هندسه­ی اقلیدسی، پزشکی و داروشناسی اسلامی و ایرانی به چین منتقل شد. رنگ دانه­ی آبی کبالت که مبنای رنگ آبی در ظروف آبی چینی و سفید مشهور چین شد، با عنوان«آبی محمدی» و یا« آبی مسلمانی» از ایران به چین معرفی شد. محبوبیت فراوان این نوع از ظروف چینی آبی و سفید موجب شد که در قرن نهم، صنعت سرامیک ایران به منظور تقلید از محصولات چینی و تأمین تقاضاهای پاسخ داده نشده گسترش یابد. (جان گارور، 1388: 24-25)

روابط چین و ایران پیش از تأسیس چین جدید

تاریخ بیش از دو هزار سال روابط بین چین و ایران در بر دارنده­ی آثار زمانی است. تاریخ دان­ها معتقدند، خدمات و تأثیر ایران در تاریخ فرهنگی چین، پس از هند در جایگاه دوم قرار دارد.

پس از وقوع انقلاب صنعتی در انگلستان در قرن هفدهم، قدرت­های غربی به سرعت شکل گرفته و تجاوز به شرق را آغاز کردند. چین و ایران در این دوران تقریبا هم­زمان مورد طمع آشکار استعمارگران غربی قرار گرفتند. در دوران معاصر، سرنوشت دو کشور چین و ایران تقریبا مشابه هم بوده است، ولی در روابط متقابل بین آن­ها به مدت چندصد سال جدایی اتفاق افتاد و خلأ ای در تاریخ روابط چین و ایران پدید آمد. تا پیش از سده­ی نوزدهم، چین در اجتماع بین المللی دولت­ها فعالانه وارد نشده بود و تنها تماس­های اندکی با دیگر دولت­ها داشت. این کشور به واقع در جهان درون خود زندگی می­کرد. (طارم سری مسعود و دیگران، 1364) در دوران جدید، پیشینه­ی روابط میان ایران و چین به سال­های آغازین قرن بیستم بر می­گردد. (آذری علاء الدین، 1377)  در سال 1920(1299) نخستین گام برداشته شد و عهد نامه­ی مودت کنسولی و قضایی بین دو دولت در رم به امضا رسید. (همان: 101 و 102) در اوایل قرن بیستم، در سال1911، انقلاب دموکراتیک بورژوازی چین به وقوع پیوست وتقريباً هم­زمان با آن انقلاب مشروطیت در ایران اتفاق افتاد. انقلابیون دو کشور از دور روند تحولات اجتماعی یکدیگر را تحت نظر داشتند، به ویژه انقلابیون چین پس از آگاهی از انقلاب مشروطه از آن الهام گرفتند. انقلاب مشروطه پایه­های حکومت قاجار را لرزاند؛ و انقلاب1911چین طومار دودمان سلسله­ی چینگ را در هم پیچید و آن را سرنگون کرد. از آن پس، در تاریخ دو کشور حوادث و اتفاقات مشابه بسیاری را می­توان شاهد بود. (هوالی مینگ، ، 2010)


در سال1920، که چین در اجلاس صلح پاریس مورد تحقیر قدرت­های غربی واقع شده و دولت پادشاهی قاجار در حال فروریختن بود، « قرار داد دوستی بین چین و فارس» در رم ایتالیا به امضا رسید و قرار شد دو کشور سفیر، وزیر مختار و کاردار خود را به کشور یکدیگر اعزام کنند، ولی در آن دوران به دلیل ضعف قوای دو کشور و گرفتاری آن­ها در جنگ­های داخلی و رسیدگی به روابط خود با قدرت­های غربی، این قرار داد به مورد اجرا گذاشته نشد و لذا پیشرفتی در روابط دو کشور حاصل نشد.

در روند جنگ جهانی دوم، آمریکا در جنگ ضد ژاپنی به چین کمک کرد و دو کشور با هم هم­پیمان شدند. در سال1941، ایران نیز پس از اشغال توسط نیروهای کشور­های هم پیمان، وارد بلوک کشور­های هم پیمان آمریکا شد. در ماه سپتامبر 1945، ایران اداره­ی وزارت مختار خود را در شهر چونگ­چینگ[6] پایتخت موقت چین دایر نمود، ولی این کار به منزله­ی عمل حاکمیت مستقل دو کشور تلقی نشد و بیشتر نشانه­ی دو کشور هم پیمان بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، دولت ملی چین پایتخت خود را به شهر نانجینگ[7] انتقال داد و در ماه فوریه­ی1946، سطح نمایندگی ایران از وزیر مختاری به سفارت ارتقا یافت و سید­علی­نصر وزیر مختار ایران در چونگ­چینگ، به سفیری ارتقای مقام پیدا کرد و همراه دولت ملی به شهر نانجینگ منتقل شد و تا سال 1949 که نانجینگ به دست نیروهای کمونیست آزاد شد، وی در این شهر اقامت داشت.

طبعا در این دوران که جهان شاهد تحولات عظیمی بود و منطق نظامیگری بر روابط بین کشورها حاکم شده بود، و دو کشور ایران و چین ناخواسته قربانی مطامع سیاسی و نظامی قدرت­های جنگ طلب شده بودند، نه تنها روابط فرهنگی، بلکه روابط سیاسی میان آن­ها نیز دچار وقفه و سردرگمی شده بود. لذا هیچ­گونه فعالیت و مبادلات فرهنگی میان دو کشور صورت نگرفت. (همان)

رکود در روابط ایران و چین(دوران جنگ سرد)

پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال1949، این کشور با شوروی هم پیمان شده و وارد اردوگاه سوسیالیستی شد. در سال1950، جنگ کره آغاز و چین در صحنه­ی نبرد کره مستقیما با آمریکا وارد جنگ شد و از این رو روابط چین و آمریکا به دشمنی تبدیل شد. آمریکا چین را به رسمیت نشناخت و از بر قراری روابط رسمی بین کشور­های اردوگاه غرب با جمهوری خلق چین جلوگیری و این کشور را محاصره و مورد تحریم قرار داد. دشمنی دو اردوگاه بزرگ آمریکا و شوروی، اختلاف ایدئولوژیک و توجه دو کشور به منافع و حقوق خود، زمینه­ی سوء تفاهم بین دو کشور چین و ایران را فراهم و مانع بر قراری روابط بین آن­ها در آن زمان شد. لذا در مدت22 سال از سال1949 تا 1971، ایران جمهوری خلق چین را به رسمیت نشناخت و با جزیره­ی تایوان «روابط سیاسی» خود را حفظ کرد و با آن سفیر مبادله کرد. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران همیشه از سیاست آمریکا در جلوگیری از احیای عضویت چین در سازمان ملل متحد پشتیبانی می­کرد. در آن زمان چین و ایران علاوه بر محدودیت در تجارت، تقریبا هیچ رفت و آمدی نداشتند. جنگ سرد بین دو قدرت شرق و غرب، ایران و چین را از هم جدا کرده بود. (همان)

آغاز روابط رسمی دیپلماتیک دو کشور

در اواخر قرن بیستم، چین در داخل گرفتار« انقلاب بزرگ فرهنگی» بود و در صحنه­ی بین المللی نیز برای نبرد با شوروی آماده می­شد و هم­زمان در میدان جنگ ویتنام به­طور غیر مستقیم با آمریکا رقابت می­کرد.

(Huang Hua, Huang Hua Memoirs, foreign languages Press, 2008)

دوران انقلاب فرهنگی، سیاست خارجی چین را تحت تأثیر قرار داد و سفرای چین از اغلب نقاط دنیا، از جمله از همه­ی کشور­های خاورمیانه، به جز مصر، فراخوانده شدند و مناسبات با حکومت­های منطقه دچار رکود شد. (امیدوار نیا محمد جواد، ، 1368: 34)  بنا به ضرورت تحولات بین المللی و با تغییر نگرش آمریکا نسبت به چین در آغاز دهه­ی1970، رژیم شاه نیز فرصت را غنیمت شمرده و با اعزام اشرف پهلوی خواهر دوقلوی خود به چین در 13 آوریل 1971، و سپس فرستادن فاطمه پهلوی خواهر دیگر شاه در روز 30 آوریل همان سال به این کشور، قدم های مثبتی برای آغاز مجدد روابط دو کشور برداشته شد. با میانجیگری پاکستان، نمایندگان چین و ایران در اسلام آباد برای بر قراری روابط سیاسی مذاکرات خود را آغاز کردند. در روز 16 اوت سال1971، سفرای ایران و چین در پاکستان، تفاهم نامه­ای برای برقراری روابط در سطح سفارتخانه میان دو کشور را در اسلام آباد امضا کردند. در آن تفاهم نامه ایران جمهوری خلق چین را به عنوان«تنها حکومت قانونی چین» به رسمیت شناخت و چین ا زایران«در مبارزه­ی به حق خود برای حفاظت از ذخایر ملی خود» حمایت گرد. در اطلاعیه­ی منتشره پیرامون بر قراری روابط سیاسی بین چین و ایران در همان تاريخ، دو طرف موافقت کردند که روابط خود را هرچه زودتر عادی و سفرای خود را مبادله کنند. ایران دولت جمهوری خلق چین را یگانه دولت قانونی و مشروع چین شناخت و چین نیز قاطعانه از مبارزات عادلانه­ی ایران در راه دفاع از استقلال ملی و حاکمیت کشور و دفاع از منافع طبیعی خود پشتیبانی کرد. در 18 سپتامبر 1972، فرح پهلوی به همراه هویدا نخست وزیر وقت ایران، به دعوت دولت چین به این کشور مسافرت کرده و با رهبران چین از جمله چوئن­لای[8] دیدار کردند. (همان، : 45)

در 30 ژوئن سال 1973، هیئتی از مجلس شورای ملی سابق ایران به چین مسافرت کرد. در پنجم سپتامبر همان سال، غلامرضا پهلوی برادر کوچک شاه و همسرش به چین مسافرت کردند. در ماه آوریل 1975، لی­شیان نیَن[9] معاون نخست وزیر چین به دعوت ایران، به تهران سفر کرد. در ماه مه 1975، اشرف، مجددا به چین سفر کرد. در ماه ژوئیه­ی سال 1976، اشرف برای سومین بار به چین مسافرت و رسما از تبت بازدید نمود.

در سال1978، که موج انقلاب اسلامی علیه رژیم سلطنتی پهلوی در ایران به اوج خود رسیده بود، خواکوفنگ[10] رهبر وقت چین در ماه اوت همان سال، درست روز 17 شهریور و قتل و عام مردم تهران در میدان ژاله(شهدا)، در مسیر بازگشت از اروپا از ایران هم بازدید کرده  و مورد استقبال رژیم در حال سقوط پهلوی قرار گرفت. نیم سال نگذشت، که حکومت سلطنت پهلوی سقوط و جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد. در واقع چینی­ها ماهیت، گستردگی و قدرت حرکت انقلابی مردم را به درستی درک و ارزیابی نکردند. بنابراین، نتیجه گرفتند که جنبش انقلابی مردم ایران پدیده­ای گذراست و شاه می­تواند آن را کنترل و مهار کند و با چنین دیدگاهی حرکت­های اعتراضی مردم را کلا نادیده گرفتند. (طارم سری مسعود: 157) در میان رهبران انقلاب اسلامی و عموم مردم ایران، این سفر به پشتیبانی چین از رژیم پهلوی تعبیر شد، و لذا روابط دوجانبه­ی چین و ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدتی دچار سرخوردگی شدیدی شد. (هوالی مینگ، ، 2010)

روابط چین و ایران پس از انقلاب اسلامی در ایران

به تعبیر کارشناسان روابط  بین الملل، انقلاب اسلامی در ایران، یکی از بزرگترين انقلاب­های مردمي و عمیقا اجتماعی قرن بیستم بود. جمهوری خلق چین نیز محصول یک قیام مردمی و عمیقا اجتماعی بود. در نتیجه، دولت­های برآمده از این دو انقلاب اساسا دولت­های تجدید نظر طلب در معادلات بین المللی حاکم بر جهان به شمار رفته و نسبت به نحوه­ی توزیع قدرت در نظام جهانی و نهادهای بین المللی معترض و مخالف نظام حاکم بر جامعه­ی جهانی بوده و در صدد جایگزینی آن با یک نظام اساسا منصفانه بودند، اما گستره­ی اصلاحات مورد درخواست آن­ها در برخی از زمینه­ها تا حدودی با هم متفاوت بود. علی­رغم این همپوشانی در سیاست خارجی دو کشور، درست هنگامی­که دولت انقلابی در ایران برای ایجاد تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور درحال شکل­گیری بود، دولت چین پس از مائو، برای غیر انقلابی کردن جامعه قدم بر می­داشت.

در سال1979، چین سیاست اصلاحات و درهای باز را به مورد اجرا گذاشت و با آمریکا روابط  رسمي سیاسی برقرار ساخت؛ در همان سال، به رهبری امام خمینی(ره)، انقلاب عظیم اسلامی در ایران به وقوع پیوست و جمهوری اسلامی تأسیس شد. این دو رویداد، ساختار سیاسی بین المللی در اواخر دوران جنگ سرد را دگرگون ساخته و روابط میان چین و ایران را نیز متحول کرد. چین از شرایط درهای بسته به سمت درهای باز گروید و با آمریکا رابطه­ی سیاسی برقرار کرد، در حالی که رویکرد جامعه­ی سیاسی ایران، از گرایش و وابستگی کامل به غرب به ویژه آمریکا، به­صورت گسترده به سمت استقلال و قطع وابستگی به اجانب و گرایشات دینی و مذهبی و حرکات انقلابی و اسلامی تحول یافت و در نتیجه، روابط دوستانه و هم­پیمانی آمریکا و ایران پس از30 سال به دشمنی تبدیل شد. به عبارت دیگر، سیاست­های چین و ایران در این دوره تقریبا هم­زمان مخالف جهت یکدیگر به حرکت در آمد. طبعا در چنین شرایطی، درک واقعیت­های انقلاب اسلامی ایران برای چین مشکل بود و ایران هم به علت تأسیس حکومت جدید ، گرفتار مسایل داخلی خود بود. لذا روابط بین چین و ایران برای مدتی به سردی گرایید.

سياست نه شرقي و نه غربي ايران و سياست حمايت از جهان سوم چين از يك سو، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و متعاقب آن، آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، و حمایت قدرت­های جهانی به ویژه غرب و آمریکا از صدام از یکسو، و اعلام بیطرفی چین در آغاز این جنگ از سوی دیگر، کم کم زمینه را برای توسعه­ی مجدد روابط فراهم ساخت. ضرورت تأمین سلاح­های مورد نیاز جبهه­ها و تحریم تسلیحاتی ایران از سوی قدرت­های شرقی و غربی، و آمادگی چین برای هم­کاری در این زمینه، روز به روز این دو کشور آسیایی را که از نظر سیاسی همسویی­هایی را پیدا کرده بودند، به هم نزدیک­تر کرد. سیاستمداران چین که از روند وقایع ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید بسیار نگران شده بودند، با اعلام و تعقیب سیاست«نه شرقی نه غربی» توسط جمهوری اسلامی ایران، این اطمینان را پیدا کردند که انقلاب اسلامی ایران زمینه­ی افزایش نفوذ شوروی در منطقه را فراهم نخواهد آورد. و حصول این اطمینان نیز زمینه را برای نزدیکی بیشتر این دو کشور فراهم کرد. (امیدوار نیا،1368) توانایی جمهور ی اسلامی در حفظ و ادامه­ی موجودیت خویش، پیروزی در مقابله با نیرو­های متجاوز عراقی، تعقیب سیاست نه شرقی و نه غربی، ثبات قدم در مسئله­ی افغانستان، همراهی با کشور­های جهان سوم و نهضت غیر متعهد­ها، تأمین و اتکای به نفس در تولید سلاح، فقدان بدهی خارجی به­رغم مشکلات پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، در بالا بردن اهمیت و جایگاه ایران در نظر رهبران جمهوری خلق چین تأثیر به سزایی داشت و به ابراز حسن نیت­هایی در موارد مختلف از طرف پکن منجر شد. (همان) باتوجه به دیدگاه­های مشترکی که میان رهبران دو کشور به وجود آمد، از آن پس ایران و چین در زمینه­ی مبارزه با استیلا طلبی قدرت­های غربی با هم هم­دردی کرده و از یکدیگر پشتیبانی نمودند. ایران در زمینه­ی حقوق بشر و مسئله­ی تایوان از چین پشتیبانی کرده و چین نیز در مجامع بین المللی، به ویژه در برابر تحریم­های بین المللی و صدور قطعنامه­های شورای امنیت سازمان ملل که تحت فشار آمریکا علیه ایران صادر می­شد مقاومت می­کرد. رفت و آمد مقامات عالیرتبه­ی دو کشور و افزایش مبادلات تجاری و اقتصادی در این شرایط، زمینه را برای همکاری­های فرهنگی نیز فراهم کرد. (هوالی مینگ،2010)


[1] - Zhang Xing Liang.

[2] - Zhang Qian.

[3] - Oxus River.(رودخانه ی آمودریای امروزین در مرز میان ترکمنستان و ازبکستان)

[4] - Chang An.

[5] - San Cai.

[6] - Chungqing.

[7] - Nanjing.

[8] - Zhou Enlai.

[9] - Li Xiannian.

[10] - Hua Guo Feng.

پاورقی

[i] - بخش روابط چین و ایران این مجموعه به صورت کتاب مستقلی توسط استاد جان هونین(استاد بازنشسته ی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پکن) تحت عنوان«تاریخ روابط چین و ایران: از روزگار اشکانی تا شاهرخ تیموری» به زبان فارسی ترجمه و پس از ویراستاری آقای دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، از سوی پژوهشکده ی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، در سال1386 چاپ و منتشر شده است.

کتابشناسی

  1. لی، سون(1381). "سکه ­های نقره­ای ساسانی کشف شده در چین". در سومین سمینار ایرانشناسی در چین. پکن،