ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی « == ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین == بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، ایرانیان، پیش از ظهور اسلام با چینی­ها مراودات گسترده­ی سیاسی و تجاری داشتند. پس از پیدایش اسلام نیز این مراودات نه تنها ادامه یافت، بلکه بر دامنه­ی آن افزوده شد. تجار مسلمان...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


== ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین ==
== ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین ==
بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، ایرانیان، پیش از ظهور اسلام با چینی­ها مراودات گسترده­ی سیاسی و تجاری داشتند. پس از پیدایش اسلام نیز این مراودات نه تنها ادامه یافت، بلکه بر دامنه­ی آن افزوده شد. تجار مسلمان ایرانی با انگیزه­ی بیشتر، متاع معنوی خود یعنی اسلام را به همراه کالاهای تجاری خویش به سرزمین چین بردند و آموزه­های دین اسلام را با صداقت و صمیمیت فرهنگ ایرانی خود به مردم این سرزمین ارایه کردند. اگرچه تاریخ دقیقی برای معرفی و ورود اسلام به سرزمین چین ذکر نشده است، (Bai Shouyi: 127)ولی اکثر مورخین چینی سال651 میلادی،(محمود یوسف لی هواین ، 1989: 11)  برابر با سال31 هجری را که بنا به نوشته­ی کتب تاریخی چین، نخستین هیئت دیپلماتیک رسمی از سوی عثمان ابن عفان[i]، خلیفه­ی سوم وارد دربار امپراتور چین شده و خواهان برقراری روابط رسمی شد را تاریخ ورود رسمی دین اسلام به چین تلقی کرده و برای پرهیز از اختلافات موجود در این زمینه، تقریبا همگی آنان این تاریخ را به عنوان تاریخ ورود اسلام به سرزمین چین پذیرفته و از آن استقبال کرده­اند. (ابراهیم فِنگ جین یوان ، 2003)  اگرچه فرستادگان خلیفه قطعا مسلمان بوده­اند، ولی مسلم است که فرستاده­ی رسمی خلیفه غیر از مبلغ دینی است و ورود فرستاده­ی رسمی به منزله­ی آغاز انتشار آیین دین مبین اسلام در خاک چین نمی­تواند باشد. بر اساس روایتی از تاریخ طبری، وقتی یزدگرد از سپاه اسلام شکست خورد، در راه بلخ با سفیر اعزامی خود به چین که در حال بازگشت از سفر دیپلماتیک بود ملاقات کرد. سفیر آن­چه از امپراتور چین در پاسخ به کمک خواهی یزدگرد برای مقابله با اعراب شنیده بود و پرسش و پاسخ­هایی که در مورد دشمنان امپراتوری فارس( مسلمانان) بین آن دو رد و بدل شده بود را برای یزدگرد باز گو کرد. (ابو جعفر محمد ابن جریر طبری،1352: 2003تا2005)  بی تردید می­توان گفت، گفتگوی سفیر یزدگرد با امپراتور چین پیرامون اوصاف مسلمانان و آموزه­های اعتقادی آنان، نخستین گزارش رسمی در مورد ظهور دین تازه(اسلام) در آسیای غربی بود که دربار امپراتوری چین از زبان سفیر امپراتور ایران دریافت می­کرد. (مراد زاده رضا، همان)  لذا بر پایه­ی این شواهد تاریخی، ایرانیان، نخستین افرادی بودند که اخبار مربوط به وضعیت اسلام و مسلمانان را پیش از برقراری روابط رسمی و تماس مستقیم میان اعراب مسلمان و چینیان به امپراتور چین گزارش کرده­اند. و باز هم این ایرانیان بودند که پس از آن، با اعزام مبلغان دینی و یا توسط تجار و بازرگانان، آموزه­های اسلامی را در چین انتشار دادند. در پی گسترش وسیع اسلام، عده­ای از بازرگانان ایرانی و عرب با پشت سر گذاشتن صحراها و تپه­ها و کوه­های مرتفع از شمال غرب و غرب چین، و عده­ی دیگر نیز با پیمودن دریاها و اقیانوس­ها، پی در پی از سواحل جنوب شرقی وارد چین شدند ... اعراب و ایرانیان در اکثر شهرهای نوار ساحلی جنوب شرق و مناطق شمال غرب چین مغازه­ها و فروشگاه­هایی دایر کرده بودند ... بازرگانان ایرانی و عرب ثروتمندترین افرادی بودند که در بنادر مذکور حضور فعال و مؤثری داشتند. (همان)  استاد یه یی لیانگ[1]استاد بازنشسته­ی زبان فارسی دانشگاه [[پکن]] نیز گفته است:«در ابتدا اکثر مسلمانانی که به چین می­آمدند، از مردم بندر سیراف واقع در خلیج فارس بودند». (یه یی لیانگ، ، 1366)  به همین دلیل است که فرهنگ اسلامی در چین بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد تا عربی، و هم­اینک نیز اغلب واژه­های اسلامی رایج بین مسلمانان چین، مثل نماز، روزه، آب دست(وضو)، بانگ(اذان)، نیت نمازهای پنجگانه، و حتی عقد ازدواج، فارسی است، نه عربی. (امیری کیومرث، 1378)  بنابراین، می­توان ادعا کرد که درخشان­ترین عصر روابط فرهنگی میان ایران و چین، دوران پس از اسلام است که بیشترین مبادلات و تأثیر گذاری­های فکری و فرهنگی و هنری نیز در این دوره صورت گرفته است که دوران حاکمیت سلسله­ی یوان(1271-1368 م.) اوج شکوفایی این روابط به شمار می­آید.
بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، ایرانیان، پیش از ظهور اسلام با چینی­ ها مراودات گسترده­ ی سیاسی و تجاری داشتند. پس از پیدایش اسلام نیز این مراودات نه تنها ادامه یافت، بلکه بر دامنه­ ی آن افزوده شد. تجار مسلمان ایرانی با انگیزه ­ی بیشتر، متاع معنوی خود یعنی اسلام را به همراه کالاهای تجاری خویش به سرزمین [[چین]] بردند و آموزه­ های دین اسلام را با صداقت و صمیمیت فرهنگ ایرانی خود به مردم این سرزمین ارایه کردند. اگرچه تاریخ دقیقی برای معرفی و ورود اسلام به سرزمین [[چین]] ذکر نشده است، (Bai Shouyi: 127)ولی اکثر مورخین چینی سال651 میلادی،(محمود یوسف لی هواین ، 1989: 11)  برابر با سال31 هجری را که بنا به نوشته­ ی کتب تاریخی [[چین]]، نخستین هیئت دیپلماتیک رسمی از سوی عثمان ابن عفان[i]، خلیفه­ ی سوم وارد دربار امپراتور [[چین]] شده و خواهان برقراری روابط رسمی شد را تاریخ ورود رسمی دین اسلام به [[چین]] تلقی کرده و برای پرهیز از اختلافات موجود در این زمینه، تقریبا همگی آنان این تاریخ را به عنوان تاریخ ورود اسلام به سرزمین [[چین]] پذیرفته و از آن استقبال کرده ­اند. (ابراهیم فِنگ جین یوان ، 2003)  اگرچه فرستادگان خلیفه قطعا مسلمان بوده­ اند، ولی مسلم است که فرستاده­ ی رسمی خلیفه غیر از مبلغ دینی است و ورود فرستاده­ ی رسمی به منزله­ ی آغاز انتشار آیین دین مبین اسلام در خاک [[چین]] نمی­تواند باشد. بر اساس روایتی از تاریخ طبری، وقتی یزدگرد از سپاه اسلام شکست خورد، در راه بلخ با سفیر اعزامی خود به [[چین]] که در حال بازگشت از سفر دیپلماتیک بود ملاقات کرد. سفیر آن­چه از امپراتور [[چین]] در پاسخ به کمک خواهی یزدگرد برای مقابله با اعراب شنیده بود و پرسش و پاسخ­ هایی که در مورد دشمنان امپراتوری فارس( مسلمانان) بین آن دو رد و بدل شده بود را برای یزدگرد باز گو کرد. (ابو جعفر محمد ابن جریر طبری،1352: 2003تا2005)  بی تردید می­توان گفت، گفتگوی سفیر یزدگرد با امپراتور [[چین]] پیرامون اوصاف مسلمانان و آموزه­ های اعتقادی آنان، نخستین گزارش رسمی در مورد ظهور دین تازه(اسلام) در آسیای غربی بود که دربار امپراتوری [[چین]] از زبان سفیر امپراتور ایران دریافت می­کرد. (مراد زاده رضا، همان)  لذا بر پایه ­ی این شواهد تاریخی، ایرانیان، نخستین افرادی بودند که اخبار مربوط به وضعیت اسلام و مسلمانان را پیش از برقراری روابط رسمی و تماس مستقیم میان اعراب مسلمان و چینیان به امپراتور [[چین]] گزارش کرده­اند. و باز هم این ایرانیان بودند که پس از آن، با اعزام مبلغان دینی و یا توسط تجار و بازرگانان، آموزه­ های اسلامی را در [[چین]] انتشار دادند. در پی گسترش وسیع اسلام، عده­ای از بازرگانان ایرانی و عرب با پشت سر گذاشتن صحراها و تپه­ ها و کوه­ های مرتفع از شمال غرب و غرب [[چین]]، و عده­ی دیگر نیز با پیمودن دریاها و اقیانوس ­ها، پی در پی از سواحل جنوب شرقی وارد [[چین]] شدند ... اعراب و ایرانیان در اکثر شهرهای نوار ساحلی جنوب شرق و مناطق شمال غرب [[چین]] مغازه­ ها و فروشگاه­ هایی دایر کرده بودند ... بازرگانان ایرانی و عرب ثروتمندترین افرادی بودند که در بنادر مذکور حضور فعال و مؤثری داشتند. (همان)  استاد یه یی لیانگ[1]استاد بازنشسته­ ی زبان فارسی دانشگاه [[پکن]] نیز گفته است:«در ابتدا اکثر مسلمانانی که به [[چین]] می ­آمدند، از مردم بندر سیراف واقع در خلیج فارس بودند». (یه یی لیانگ، ، 1366)  به همین دلیل است که فرهنگ اسلامی در [[چین]] بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد تا عربی، و هم­اینک نیز اغلب واژه­ های اسلامی رایج بین مسلمانان [[چین]]، مثل نماز، روزه، آب دست(وضو)، بانگ(اذان)، نیت نمازهای پنجگانه، و حتی عقد ازدواج، فارسی است، نه عربی. (امیری کیومرث، 1378)  بنابراین، می­ توان ادعا کرد که درخشان ­ترین عصر روابط فرهنگی میان ایران و [[چین]]، دوران پس از اسلام است که بیشترین مبادلات و تأثیر گذاری ­های فکری و فرهنگی و هنری نیز در این دوره صورت گرفته است که دوران حاکمیت سلسله ­ی یوان(1271-1368 م.) اوج شکوفایی این روابط به شمار می­ آید.
----[1] - Ye Yiliang.
----[1] - Ye Yiliang.
----[i] - پرفسور بای شویی، مورخ مسلمان نامدار معاصر چینی، در مقاله­ای تحت عنوان، ''سهم مسلمانان چین در تمدن''، ترجمه­ی محمد علی حسینی، مجله­ی «مشکوه» شماره 55-54، بهار و تابستان 1376، مشهد، بنیاد پژوهش­های اسلامی آستان قدس رضوی، پس از نقل حدیث نبوی «اطلبوالعلم ولو بالصین» می نویسد:« پیرو این سخن گرانقدر، خلفای اسلامی نمایندگان خود را راهی سرزمین چین کردند. اولین گروه اعزامی از طرف خلیفه­ی سوم عثمان ابن عفان در روز دوم محرم سال 31 هجری برابر با 25 اوت سال 651 میلادی در دوران حاکمیت خاندان پادشاهی تانگ، وارد شهر چانگ آن « شی آن امروز» پایتخت امپراتوری چین شد.
----[i] - پرفسور بای شویی، مورخ مسلمان نامدار معاصر چینی، در مقاله ­ای تحت عنوان، ''سهم مسلمانان [[چین]] در تمدن''، ترجمه­ ی محمد علی حسینی، مجله­ ی «مشکوه» شماره 55-54، بهار و تابستان 1376، مشهد، بنیاد پژوهش ­های اسلامی آستان قدس رضوی، پس از نقل حدیث نبوی «اطلبوالعلم ولو بالصین» می نویسد:« پیرو این سخن گرانقدر، خلفای اسلامی نمایندگان خود را راهی سرزمین [[چین]] کردند. اولین گروه اعزامی از طرف خلیفه ­ی سوم عثمان ابن عفان در روز دوم محرم سال 31 هجری برابر با 25 اوت سال 651 میلادی در دوران حاکمیت خاندان پادشاهی تانگ، وارد شهر چانگ آن « شی آن امروز» پایتخت امپراتوری [[چین]] شد.

نسخهٔ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۴

ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین

بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، ایرانیان، پیش از ظهور اسلام با چینی­ ها مراودات گسترده­ ی سیاسی و تجاری داشتند. پس از پیدایش اسلام نیز این مراودات نه تنها ادامه یافت، بلکه بر دامنه­ ی آن افزوده شد. تجار مسلمان ایرانی با انگیزه ­ی بیشتر، متاع معنوی خود یعنی اسلام را به همراه کالاهای تجاری خویش به سرزمین چین بردند و آموزه­ های دین اسلام را با صداقت و صمیمیت فرهنگ ایرانی خود به مردم این سرزمین ارایه کردند. اگرچه تاریخ دقیقی برای معرفی و ورود اسلام به سرزمین چین ذکر نشده است، (Bai Shouyi: 127)ولی اکثر مورخین چینی سال651 میلادی،(محمود یوسف لی هواین ، 1989: 11)  برابر با سال31 هجری را که بنا به نوشته­ ی کتب تاریخی چین، نخستین هیئت دیپلماتیک رسمی از سوی عثمان ابن عفان[i]، خلیفه­ ی سوم وارد دربار امپراتور چین شده و خواهان برقراری روابط رسمی شد را تاریخ ورود رسمی دین اسلام به چین تلقی کرده و برای پرهیز از اختلافات موجود در این زمینه، تقریبا همگی آنان این تاریخ را به عنوان تاریخ ورود اسلام به سرزمین چین پذیرفته و از آن استقبال کرده ­اند. (ابراهیم فِنگ جین یوان ، 2003)  اگرچه فرستادگان خلیفه قطعا مسلمان بوده­ اند، ولی مسلم است که فرستاده­ ی رسمی خلیفه غیر از مبلغ دینی است و ورود فرستاده­ ی رسمی به منزله­ ی آغاز انتشار آیین دین مبین اسلام در خاک چین نمی­تواند باشد. بر اساس روایتی از تاریخ طبری، وقتی یزدگرد از سپاه اسلام شکست خورد، در راه بلخ با سفیر اعزامی خود به چین که در حال بازگشت از سفر دیپلماتیک بود ملاقات کرد. سفیر آن­چه از امپراتور چین در پاسخ به کمک خواهی یزدگرد برای مقابله با اعراب شنیده بود و پرسش و پاسخ­ هایی که در مورد دشمنان امپراتوری فارس( مسلمانان) بین آن دو رد و بدل شده بود را برای یزدگرد باز گو کرد. (ابو جعفر محمد ابن جریر طبری،1352: 2003تا2005)  بی تردید می­توان گفت، گفتگوی سفیر یزدگرد با امپراتور چین پیرامون اوصاف مسلمانان و آموزه­ های اعتقادی آنان، نخستین گزارش رسمی در مورد ظهور دین تازه(اسلام) در آسیای غربی بود که دربار امپراتوری چین از زبان سفیر امپراتور ایران دریافت می­کرد. (مراد زاده رضا، همان)  لذا بر پایه ­ی این شواهد تاریخی، ایرانیان، نخستین افرادی بودند که اخبار مربوط به وضعیت اسلام و مسلمانان را پیش از برقراری روابط رسمی و تماس مستقیم میان اعراب مسلمان و چینیان به امپراتور چین گزارش کرده­اند. و باز هم این ایرانیان بودند که پس از آن، با اعزام مبلغان دینی و یا توسط تجار و بازرگانان، آموزه­ های اسلامی را در چین انتشار دادند. در پی گسترش وسیع اسلام، عده­ای از بازرگانان ایرانی و عرب با پشت سر گذاشتن صحراها و تپه­ ها و کوه­ های مرتفع از شمال غرب و غرب چین، و عده­ی دیگر نیز با پیمودن دریاها و اقیانوس ­ها، پی در پی از سواحل جنوب شرقی وارد چین شدند ... اعراب و ایرانیان در اکثر شهرهای نوار ساحلی جنوب شرق و مناطق شمال غرب چین مغازه­ ها و فروشگاه­ هایی دایر کرده بودند ... بازرگانان ایرانی و عرب ثروتمندترین افرادی بودند که در بنادر مذکور حضور فعال و مؤثری داشتند. (همان)  استاد یه یی لیانگ[1]استاد بازنشسته­ ی زبان فارسی دانشگاه پکن نیز گفته است:«در ابتدا اکثر مسلمانانی که به چین می ­آمدند، از مردم بندر سیراف واقع در خلیج فارس بودند». (یه یی لیانگ، ، 1366)  به همین دلیل است که فرهنگ اسلامی در چین بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد تا عربی، و هم­اینک نیز اغلب واژه­ های اسلامی رایج بین مسلمانان چین، مثل نماز، روزه، آب دست(وضو)، بانگ(اذان)، نیت نمازهای پنجگانه، و حتی عقد ازدواج، فارسی است، نه عربی. (امیری کیومرث، 1378)  بنابراین، می­ توان ادعا کرد که درخشان ­ترین عصر روابط فرهنگی میان ایران و چین، دوران پس از اسلام است که بیشترین مبادلات و تأثیر گذاری ­های فکری و فرهنگی و هنری نیز در این دوره صورت گرفته است که دوران حاکمیت سلسله ­ی یوان(1271-1368 م.) اوج شکوفایی این روابط به شمار می­ آید.


[1] - Ye Yiliang.


[i] - پرفسور بای شویی، مورخ مسلمان نامدار معاصر چینی، در مقاله ­ای تحت عنوان، سهم مسلمانان چین در تمدن، ترجمه­ ی محمد علی حسینی، مجله­ ی «مشکوه» شماره 55-54، بهار و تابستان 1376، مشهد، بنیاد پژوهش ­های اسلامی آستان قدس رضوی، پس از نقل حدیث نبوی «اطلبوالعلم ولو بالصین» می نویسد:« پیرو این سخن گرانقدر، خلفای اسلامی نمایندگان خود را راهی سرزمین چین کردند. اولین گروه اعزامی از طرف خلیفه ­ی سوم عثمان ابن عفان در روز دوم محرم سال 31 هجری برابر با 25 اوت سال 651 میلادی در دوران حاکمیت خاندان پادشاهی تانگ، وارد شهر چانگ آن « شی آن امروز» پایتخت امپراتوری چین شد.