پابلو پیکاسو: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «پیکاسو در 25 اکتبر 1881 در شهر مالاگا به دنیا آمد، او پسر خوسه روئیس بلاسکو نقاش و آموزگار طراحی بود. در سال 1895 به آکادمی هنری لا لونخا[8] در بارسلونا جایی که پدرش نیز در آنجا تدریس می کرد، پیوست،. در سال 1897 به مادرید رفت و در آکادمی مادرید به تحصیل...» ایجاد کرد) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
پیکاسو در 25 اکتبر 1881 در شهر مالاگا به دنیا آمد، او پسر خوسه روئیس بلاسکو نقاش و آموزگار طراحی بود. در سال 1895 به آکادمی هنری لا لونخا[8] در بارسلونا جایی که پدرش نیز در آنجا تدریس می کرد، پیوست،. در سال 1897 به مادرید رفت و در آکادمی مادرید به تحصیل پرداخت، سه سال بعد به پاریس نقل مکان کرد و با دوست پاریسی خود به نام مکس ژاکوب[9] آشنا شد، آنها آپارتمان مشترکی داشتند و اکثر آثاری که او می کشید برای گرم کردن خانه کوچکشان سوزانده می شد. در سال 1905 کارهایش مورد توجه لئو[10] و گرترود اشتاین[11] که از مجموعه داران بزرگ آثار هنری در آمریکا بودند قرار گرفت. در همین سال با هنری ماتیس[12] آشنا شد و این آشنایی تا پایان عمرشان پایدار ماند.[13] زندگی هنری پیکاسو را به پنج دوره می توان تقسیم کرد: دوره ی اول دوره ی آبی نام دارد که در بین سال های 1901 تا 1904 آثارش را آفرید و در آن از مجموعه رنگ های سرد به خصوص آبی استفاده می کرد. در دوره دوم که به دوره رُز یا سرخ معروف است بیش از همه رنگ های گرم خصوصاً صورتی و نارنجی در آثارش به چشم می آید، این دوره در میان سال های 1904 تا 1906 شکل گرفت. دوره سوم دوره ای است که تحت تأثیر هنر آفریقایی آثارش را خلق کرد، این دوره که سال های 1907 تا 1909 را در بر می گیرد منجر به خلق دو چهره ی معروف تابلو دوشیزگان آوینیون[14] می شود که با الهام از هنر آفریقایی بوجود آمده است، این تابلو گشایشی بر شکل گیری چهارمین دوره زندگی هنری پیکاسو است، آنچه هنر کوبیسم نامیده می شود. دوره کوبیسم با همکاری پیکاسو و ژرژ باراک[15] در بین سال های1909 تا 1912 قوام می یابد. هدف اصلی در این سبک نمایش اثری واحد در یک لحظه از نقاط دید مختلف می باشد. آخرین دوره هنری پیکاسو دوره سورئالیسم بود، گرچه او همیشه فاصله ی خود را با هنرمندان این سبک حفظ می کرد. وی با این نظریه ی سورئالیست ها که هنر می تواند آنچه را که عقل و منطق از بیان آن عاجز است به تصویر کشد، موافق بود ولی سورئالیست ها همیشه بر این باور بودند که پیکاسو بیش از حد به محیط فیزیکی اطراف خود می پردازد، که این موضوع مانعی برای پروراندن خیالات و اوهام هنرمند می شود. ناگفته نماند که وقوع دو جنگ جهانی و درمیان آن جنگ های داخلی اسپانیا تأثیر عمیق بر بینش هنری پیکاسو داشت. تابلو معروف و عظیم گورنیکا[16] گواهی بر تلخی دید او نسبت به زندگی بشری است. او درنهایت در 8 آوریل 1973 درگذشت.[17] | پیکاسو در 25 اکتبر 1881 در شهر مالاگا به دنیا آمد، او پسر خوسه روئیس بلاسکو نقاش و آموزگار طراحی بود. در سال 1895 به آکادمی هنری لا لونخا[8] در بارسلونا جایی که پدرش نیز در آنجا تدریس می کرد، پیوست،. در سال 1897 به مادرید رفت و در آکادمی مادرید به تحصیل پرداخت، سه سال بعد به پاریس نقل مکان کرد و با دوست پاریسی خود به نام مکس ژاکوب[9] آشنا شد، آنها آپارتمان مشترکی داشتند و اکثر آثاری که او می کشید برای گرم کردن خانه کوچکشان سوزانده می شد. در سال 1905 کارهایش مورد توجه لئو[10] و گرترود اشتاین[11] که از مجموعه داران بزرگ آثار هنری در [[آمریکا]] بودند قرار گرفت. در همین سال با هنری ماتیس[12] آشنا شد و این آشنایی تا پایان عمرشان پایدار ماند.[13] زندگی هنری پیکاسو را به پنج دوره می توان تقسیم کرد: دوره ی اول دوره ی آبی نام دارد که در بین سال های 1901 تا 1904 آثارش را آفرید و در آن از مجموعه رنگ های سرد به خصوص آبی استفاده می کرد. در دوره دوم که به دوره رُز یا سرخ معروف است بیش از همه رنگ های گرم خصوصاً صورتی و نارنجی در آثارش به چشم می آید، این دوره در میان سال های 1904 تا 1906 شکل گرفت. دوره سوم دوره ای است که تحت تأثیر هنر آفریقایی آثارش را خلق کرد، این دوره که سال های 1907 تا 1909 را در بر می گیرد منجر به خلق دو چهره ی معروف تابلو دوشیزگان آوینیون[14] می شود که با الهام از هنر آفریقایی بوجود آمده است، این تابلو گشایشی بر شکل گیری چهارمین دوره زندگی هنری پیکاسو است، آنچه هنر کوبیسم نامیده می شود. دوره کوبیسم با همکاری پیکاسو و ژرژ باراک[15] در بین سال های1909 تا 1912 قوام می یابد. هدف اصلی در این سبک نمایش اثری واحد در یک لحظه از نقاط دید مختلف می باشد. آخرین دوره هنری پیکاسو دوره سورئالیسم بود، گرچه او همیشه فاصله ی خود را با هنرمندان این سبک حفظ می کرد. وی با این نظریه ی سورئالیست ها که هنر می تواند آنچه را که عقل و منطق از بیان آن عاجز است به تصویر کشد، موافق بود ولی سورئالیست ها همیشه بر این باور بودند که پیکاسو بیش از حد به محیط فیزیکی اطراف خود می پردازد، که این موضوع مانعی برای پروراندن خیالات و اوهام هنرمند می شود. ناگفته نماند که وقوع دو جنگ جهانی و درمیان آن جنگ های داخلی [[اسپانیا]] تأثیر عمیق بر بینش هنری پیکاسو داشت. تابلو معروف و عظیم گورنیکا[16] گواهی بر تلخی دید او نسبت به زندگی بشری است. او درنهایت در 8 آوریل 1973 درگذشت.[17] |
نسخهٔ ۲۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۲۴
پیکاسو در 25 اکتبر 1881 در شهر مالاگا به دنیا آمد، او پسر خوسه روئیس بلاسکو نقاش و آموزگار طراحی بود. در سال 1895 به آکادمی هنری لا لونخا[8] در بارسلونا جایی که پدرش نیز در آنجا تدریس می کرد، پیوست،. در سال 1897 به مادرید رفت و در آکادمی مادرید به تحصیل پرداخت، سه سال بعد به پاریس نقل مکان کرد و با دوست پاریسی خود به نام مکس ژاکوب[9] آشنا شد، آنها آپارتمان مشترکی داشتند و اکثر آثاری که او می کشید برای گرم کردن خانه کوچکشان سوزانده می شد. در سال 1905 کارهایش مورد توجه لئو[10] و گرترود اشتاین[11] که از مجموعه داران بزرگ آثار هنری در آمریکا بودند قرار گرفت. در همین سال با هنری ماتیس[12] آشنا شد و این آشنایی تا پایان عمرشان پایدار ماند.[13] زندگی هنری پیکاسو را به پنج دوره می توان تقسیم کرد: دوره ی اول دوره ی آبی نام دارد که در بین سال های 1901 تا 1904 آثارش را آفرید و در آن از مجموعه رنگ های سرد به خصوص آبی استفاده می کرد. در دوره دوم که به دوره رُز یا سرخ معروف است بیش از همه رنگ های گرم خصوصاً صورتی و نارنجی در آثارش به چشم می آید، این دوره در میان سال های 1904 تا 1906 شکل گرفت. دوره سوم دوره ای است که تحت تأثیر هنر آفریقایی آثارش را خلق کرد، این دوره که سال های 1907 تا 1909 را در بر می گیرد منجر به خلق دو چهره ی معروف تابلو دوشیزگان آوینیون[14] می شود که با الهام از هنر آفریقایی بوجود آمده است، این تابلو گشایشی بر شکل گیری چهارمین دوره زندگی هنری پیکاسو است، آنچه هنر کوبیسم نامیده می شود. دوره کوبیسم با همکاری پیکاسو و ژرژ باراک[15] در بین سال های1909 تا 1912 قوام می یابد. هدف اصلی در این سبک نمایش اثری واحد در یک لحظه از نقاط دید مختلف می باشد. آخرین دوره هنری پیکاسو دوره سورئالیسم بود، گرچه او همیشه فاصله ی خود را با هنرمندان این سبک حفظ می کرد. وی با این نظریه ی سورئالیست ها که هنر می تواند آنچه را که عقل و منطق از بیان آن عاجز است به تصویر کشد، موافق بود ولی سورئالیست ها همیشه بر این باور بودند که پیکاسو بیش از حد به محیط فیزیکی اطراف خود می پردازد، که این موضوع مانعی برای پروراندن خیالات و اوهام هنرمند می شود. ناگفته نماند که وقوع دو جنگ جهانی و درمیان آن جنگ های داخلی اسپانیا تأثیر عمیق بر بینش هنری پیکاسو داشت. تابلو معروف و عظیم گورنیکا[16] گواهی بر تلخی دید او نسبت به زندگی بشری است. او درنهایت در 8 آوریل 1973 درگذشت.[17]