ساختار سیاسی و نام رسمی کشور چین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
براساس قانون اساسی [[جمهوری خلق چین]]، این کشور دارای نظام سوسیالیستی مبتنی بر دیکتاتوری خلق است که به صورت دموکراتیک و رهبری طبقه­‌ی کارگر و بر پایه­‌ی اتحاد کارگر و کشاورز بنیان یافته است. نظام سوسیالیسم اساس آن و نام این کشور«[[جمهوری خلق چین]]» است.
براساس قانون اساسی [[جمهوری خلق چین]]، این کشور دارای نظام سوسیالیستی مبتنی بر دیکتاتوری خلق است که به صورت دموکراتیک و رهبری طبقه­‌ی کارگر و بر پایه­‌ی اتحاد کارگر و کشاورز بنیان یافته است. نظام سوسیالیسم اساس آن و نام این کشور«[[جمهوری خلق چین]]» است.


در واقع نظام حکومتی [[چین]] بر پایه­‌ی حاکمیت مطلق حزب کمونیست قرار دارد و این حزب عالی­‌ترین نهاد تصمیم گیرنده در این کشور به شمار می­‌رود. بر اساس قانون اساسی، حزب بر هفت نهاد اصلی حکومت چین  شامل کنگره­‌ی نمایندگان خلق چین، ریاست جمهوری، شورای دولتی، حکومت­­‌های محلی در استان­‌ها ٰ، دادگاه عالی خلق ٰ، دادستان عالی خلق، و کنفرانس سیاسی مشورتی خلق حاکمیت مطلق دارد<ref>سابقی،علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص411-415</ref>.
در واقع نظام حکومتی [[چین]] بر پایه­‌ی حاکمیت مطلق [[حزب کمونیست و احیای هویت ملی چین|حزب کمونیست]] قرار دارد و این حزب عالی­‌ترین نهاد تصمیم گیرنده در این کشور به شمار می­‌رود. بر اساس قانون اساسی، حزب بر هفت نهاد اصلی حکومت چین  شامل کنگره­‌ی نمایندگان خلق چین، ریاست جمهوری، شورای دولتی، حکومت­­‌های محلی در استان­‌ها ٰ، دادگاه عالی خلق ٰ، دادستان عالی خلق، و کنفرانس سیاسی مشورتی خلق حاکمیت مطلق دارد<ref>سابقی،علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص411-415</ref>.


نیز نگاه کنید به [[نظام سیاسی جمهوری خلق چین]]
نیز نگاه کنید به [[نظام سیاسی جمهوری خلق چین]]


== کتاب شناسی ==
== کتاب شناسی ==

نسخهٔ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۰۰


در چین باستان، کلمه­‌ی چینی گوو(Guo) به معنای کشور و جونگ به معنای مرکز و وسط به کار برده می­‌شد و معنای دقیق ترکیب این دو واژه«پادشاهی میانه» و یا وسط دنیا است. در واقع، واژه­‌ی جونگوو صفت است و نه اسم خاص. براساس اسناد تاریخی، واژه‌­ی جونگوو(Zhongguo)، دارای معانی مختلفی هم­چون پایتخت، سرزمین تحت حاکمیت امپراتور، فلات مرکزی، منطقه­‌ی بلند و منطقه­‌ی محل سکونت مردم نژاد­های خَن و شیا بوده است. از آنجا که در دوران سلسله­‌ی خَن(206 پیش از میلاد تا 220 بعد از میلاد)(← سلسله ی خن) مردم اغلب به سرزمین تحت حاکمیت نژاد خَن جونگوو می­‌گفتند، دیگر نژادها نیز کشور خود را جونگوو ­نامیده و نمی­‌پذیرفتند که نام سرزمین­‌های دیگر نیز جونگوو باشد.

پاره‌­ای از محققان براین باورند که در گذشته، غربی­‌ها با نام واقعی سرزمین چین آشنایی نداشتند، ولی با ظروف چینی و سفالی که ابتدا در شهر چانگ­نان تولید می‌­شد و مورد علاقه­‌ی اروپایی‌­ها بود، آشنا بودند. لذا،  به مرور زمان آن‌­ها نام این محصول را برای کشور محل تولید آن نیز به کار بردند. پس از انقلاب 1911 و سقوط امپراتوری در چین نیز از واژه­‌ی کوتاه جونگوو به جای جمهوری چین استفاده شد و پس از روی کار آمدن کمونیست ها (← حزب کمونیست)در این کشور هم به جای جمهوری خلق چین این نام مورد استفاده قرار گرفت.

دیگر نام­‌های کشور چین عبارتند از: سرزمین مقدس(Chixian Shenzhou)؛ گل، رنگ سرخ، زیبا(Hua)؛ سرزمین نژادهای‌­گوناگون(Zhonghua)؛ سرزمین بزرگ و وسیع(Xia)؛ سرزمین قوم هواشیا(Huaxia)؛ سرزمین یو، شخصت افسانه‌­ای که چین را از سیلاب­‌ها نجات داد(Yucheng)؛ سرزمین داخل دریا(Hainei). «در دوران باستان مردم چین فکر می­‌کردند کشورشان با دریا محاصره شده است.»

نظام سیاسی و نام رسمی کشور چین

براساس قانون اساسی جمهوری خلق چین، این کشور دارای نظام سوسیالیستی مبتنی بر دیکتاتوری خلق است که به صورت دموکراتیک و رهبری طبقه­‌ی کارگر و بر پایه­‌ی اتحاد کارگر و کشاورز بنیان یافته است. نظام سوسیالیسم اساس آن و نام این کشور«جمهوری خلق چین» است.

در واقع نظام حکومتی چین بر پایه­‌ی حاکمیت مطلق حزب کمونیست قرار دارد و این حزب عالی­‌ترین نهاد تصمیم گیرنده در این کشور به شمار می­‌رود. بر اساس قانون اساسی، حزب بر هفت نهاد اصلی حکومت چین  شامل کنگره­‌ی نمایندگان خلق چین، ریاست جمهوری، شورای دولتی، حکومت­­‌های محلی در استان­‌ها ٰ، دادگاه عالی خلق ٰ، دادستان عالی خلق، و کنفرانس سیاسی مشورتی خلق حاکمیت مطلق دارد[۱].

نیز نگاه کنید به نظام سیاسی جمهوری خلق چین

کتاب شناسی

  1. سابقی،علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول، ص411-415