طبیعت گرایی در هنر چینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی « == ''طبیعت گرایی:'' == سومین ویژگی هنر چینی طبیعت گرایی یا آن­چیزی است که در فرهنگ غربی از آن با نام «ناتورالیسم» یاد می شود. فرهنگ غربی نماد هولناکی از جنگ و تضاد میان انسان و طبیعت است، اما در فرهنگ چینی بر پاسداشت و هماهنگی انسان و طبیعت تأکید می...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
=== ''طبیعت گرایی:'' ===
سومین ویژگی [[هنر چینی]] طبیعت گرایی یا آن­ چیزی است که در فرهنگ غربی از آن با نام «ناتورالیسم» یاد می شود. فرهنگ غربی نماد هولناکی از جنگ و تضاد میان انسان و طبیعت است، اما در [[فرهنگ چینی]] بر پاسداشت و هماهنگی انسان و طبیعت تأکید می­ شود. کنفوسیوس گفته:«خردمند از آب لذت می­ برد و نیک­مرد از کوه.» لذا، در نگارش چینی هم برای نام طبیعت از کاراکتری شبیه کوه و آب استفاده می­ شود، چون در طبیعت آب و کوه از سایر اشیاء مهم­تر هستند. هنر چینی طبیعت را به نیرویی که از درون آن بر می ­خیزد، جاندار می­ بیند و غایت هدف هنرمند به وحدت رسیدن با این نیرو و سپس نمایش بیانی عالی از آن در هنر خویش است.


== ''طبیعت گرایی:'' ==
در نقاشی چینی، هنرمند همواره می­ کوشد از مشاهده­ با چشم سر به مشاهده با چشم دل برسد و با غور و تفکر در چشم انداز طبیعی به ژرفنای ناپیدای ازلی دست یابد. نقاشی برای هنرمند چینی مشاهده ­ای است که به مکاشفه ختم می ­شود، و  لذا، اغلب نقاشان چینی خود عارف نیز بوده­ اند. هنرمند چینی چشمی تیز برای دیدن زیبایی ­های طبیعت دارد و این زیبایی را هرکجا که بتواند بازسازی می­ کند. هنرمند در مشاهده­ ی طبیعت تنها ظاهر اشیاء را نمی ­بیند، بلکه نظم و هماهنگی باطنی انسان و طبیعت را مدنظر قرار می­ دهد. در نقاشی هنرمندان چینی همیشه چهار عنصر طبیعت، شعر، خوشنویسی و مهر هنرمند مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر و جدایی ناپذیرند.
سومین ویژگی هنر چینی طبیعت گرایی یا آن­چیزی است که در فرهنگ غربی از آن با نام «ناتورالیسم» یاد می شود. فرهنگ غربی نماد هولناکی از جنگ و تضاد میان انسان و طبیعت است، اما در فرهنگ چینی بر پاسداشت و هماهنگی انسان و طبیعت تأکید می­شود. کنفوسیوس گفته:« خردمند از آب لذت می­برد و نیک­مرد از کوه.» لذا، در نگارش چینی هم برای نام طبیعت از کاراکتری شبیه کوه و آب استفاده می­شود، چون در طبیعت آب و کوه از سایر اشیاء مهم­تر هستند. هنر چینی طبیعت را به نیرویی که از درون آن بر می­خیزد، جاندار می­بیند و غایت هدف هنرمند به وحدت رسیدن با این نیرو و سپس نمایش بیانی عالی از آن در هنر خویش است.


در نقاشی چینی، هنرمند همواره می­کوشد از مشاهده­ با چشم سر به مشاهده با چشم دل برسد و با غور و تفکر در چشم انداز طبیعی به ژرفنای ناپیدای ازلی دست یابد. نقاشی برای هنرمند چینی مشاهده­ای است که به مکاشفه ختم می­شود، و  لذا، اغلب نقاشان چینی خود عارف نیز بوده­اند. هنرمند چینی چشمی تیز برای دیدن زیبایی­های طبیعت دارد و این زیبایی را هرکجا که بتواند بازسازی می­کند. هنرمند در مشاهده­ی طبیعت تنها ظاهر اشیاء را نمی­بیند، بلکه نظم و هماهنگی باطنی انسان و طبیعت را مدنظر قرار می­دهد. در نقاشی هنرمندان چینی همیشه چهار عنصر طبیعت، شعر، خوشنویسی و مهر هنرمند مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر و جدایی ناپذیرند.
معماری چینی هم از این خصوصیت برخوردار است. در و دیوار کاخ­ های کهن پر از نقش و نگار است؛ بام بناها را قوس ­های منحنی ­های چشم­ نواز پوشانده است. ستون­ ها با ظرافت تمام تراش خورده ­اند و باغ ­ها و حیاط­ ها با پستی و بلندی ­ها و حوض ­ها و کاج ­ها و درختان سِدر و بیدهای سایه گستر آراسته شده­ اند. پل­ های قوسی بر روی آبراهه­ ها نمادی از ظرافت اندیشه­ و [[هنر چینی]] است. حتی «دیوار بزرگ» [[چین]] نیز خود را با زیبایی­های طبیعت هماهنگ ساخته است. از دامنه­ها بالا رفته و کنار صخره­ها جای گرفته و از قله­ای به قله­ی دیگر جهیده و بر هر اوجی برجی بر نهاده و از دره­ای به دامنه­ای پیچ و تاب خوران گذر کرده و بر فراز بلندی ­ها ار افق بی ­پایان ناپدید شده است و با هر پیچش منظره ­ای از ترکیب شکوه کوهسار و دست ساخت انسان پدید آورده است.


معماری چینی هم از این خصوصیت برخوردار است. در و دیوار کاخ­های کهن پر از نقش و نگار است؛ بام بناها را قوس­های منحنی­های چشم­نواز پوشانده است. ستون­ها با ظرافت تمام تراش خورده­اند و باغ­ها و حیاط­ها با پستی و بلندی­ها و حوض­ها و کاج­ها و درختان سِدر و بیدهای سایه گستر آراسته شده­اند. پل­های قوسی بر روی آبراهه­ها نمادی از ظرافت اندیشه­ و هنر چینی است. حتی «دیوار بزرگ» چین نیز خود را با زیبایی­های طبیعت هماهنگ ساخته است. از دامنه­ها بالا رفته و کنار صخره­ها جای گرفته و از قله­ای به قله­ی دیگر جهیده و بر هر اوجی برجی بر نهاده و از دره­ای به دامنه­ای پیچ و تاب خوران گذر کرده و بر فراز بلندی­ها ار افق بی­پایان ناپدید شده است و با هر پیچش منظره­ای از ترکیب شکوه کوهسار و دست ساخت انسان پدید آورده است.
بیشتر پرستشگاه­ های بودایی بر شکاف کوه­ ها و یا دامنه­ ها ساخته شده تا راهبان در سکوت جاودان به مراقبه به پردازند. نمازخانه ­های آن­ها پوشیده از نقش و نگار و کنده کاری­ های نیلوفر مقدسِ گلِ اشراق بر صخره­ ها و تخته سنگ ­ها و تندیس­ ها نقش بسته تا چیره دستی انسان با طبیعت برابری کند.


بیشتر پرستشگاه­های بودایی بر شکاف کوه­ها و یا دامنه­ها ساخته شده تا راهبان در سکوت جاودان به مراقبه به پردازند. نمازخانه­های آن­ها پوشیده از نقش و نگار و کنده کاری­های نیلوفر مقدسِ گلِ اشراق بر صخره­ها و تخته سنگ­ها و تندیس­ها نقش بسته تا چیره دستی انسان با طبیعت برابری کند.
شاعران و هنرمندان تائویی هم برای یافتن سکوت اندیشمندانه به طبیعت روی می­ آوردند. در پرده ­های نقاشی و شعر [[شاعران چینی]] هم این احساس نزدیکی با طبیعت و زیبایی­ های آن به روشنی مشاهده می ­شود. بنابراین، می توان پذیرفت که در همه ­ی آثار هنری [[چین]]، از جمله هنرهای دستی، نسیم سبک کوهسار، زمزمه ­ی جویبار، اوج گرفتن پروانه، آواز مرغان، جلوه ­گری گل ­ها، چشم انداز جنگل و کوه چشم و گوش و روح و روان را نوازش می­ دهد. در هر پرده ­ی نقاشی، حکیمی در سکوت و آرامش با موسیقی پنهان طبیعت هم­نوا گشته و از این وحدت شگفت با طبیعت لبخندی آرام و رضایتمندانه برلب دارد. هر چینی ظریف اندیش همواره در آرزوی آن است که در خلوت طبیعت گوشه گیرد و با رمز و راز آن دمساز شود و راز درون خود را در آن بجوید.<ref>سابقی، علی محمد(1392). "جامعه و فرهنگ چین." تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد ...، ص ... .</ref>


شاعران و هنرمندان تائویی هم برای یافتن سکوت اندیشمندانه به طبیعت روی می­آوردند. در پرده­های نقاشی و شعر شاعران چینی هم این احساس نزدیکی با طبیعت و زیبایی­های آن به روشنی مشاهده می­شود. بنابراین، می توان پذیرفت که در همه­ی آثار هنری چین، از جمله هنرهای دستی، نسیم سبک کوهسار، زمزمه­ی جویبار، اوج گرفتن پروانه، آواز مرغان، جلوه­گری گل­ها، چشم انداز جنگل و کوه چشم و گوش و روح و روان را نوازش می­دهد. در هر پرده­ی نقاشی، حکیمی در سکوت و آرامش با موسیقی پنهان طبیعت هم­نوا گشته و از این وحدت شگفت با طبیعت لبخندی آرام و رضایتمندانه برلب دارد. هرچینی ظریف اندیش همواره در آرزوی آن است که در خلوت طبیعت گوشه گیرد و با رمز و راز آن دمساز شود و راز درون خود را در آن بجوید.
= کتابشناسی =

نسخهٔ ‏۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۴

طبیعت گرایی:

سومین ویژگی هنر چینی طبیعت گرایی یا آن­ چیزی است که در فرهنگ غربی از آن با نام «ناتورالیسم» یاد می شود. فرهنگ غربی نماد هولناکی از جنگ و تضاد میان انسان و طبیعت است، اما در فرهنگ چینی بر پاسداشت و هماهنگی انسان و طبیعت تأکید می­ شود. کنفوسیوس گفته:«خردمند از آب لذت می­ برد و نیک­مرد از کوه.» لذا، در نگارش چینی هم برای نام طبیعت از کاراکتری شبیه کوه و آب استفاده می­ شود، چون در طبیعت آب و کوه از سایر اشیاء مهم­تر هستند. هنر چینی طبیعت را به نیرویی که از درون آن بر می ­خیزد، جاندار می­ بیند و غایت هدف هنرمند به وحدت رسیدن با این نیرو و سپس نمایش بیانی عالی از آن در هنر خویش است.

در نقاشی چینی، هنرمند همواره می­ کوشد از مشاهده­ با چشم سر به مشاهده با چشم دل برسد و با غور و تفکر در چشم انداز طبیعی به ژرفنای ناپیدای ازلی دست یابد. نقاشی برای هنرمند چینی مشاهده ­ای است که به مکاشفه ختم می ­شود، و  لذا، اغلب نقاشان چینی خود عارف نیز بوده­ اند. هنرمند چینی چشمی تیز برای دیدن زیبایی ­های طبیعت دارد و این زیبایی را هرکجا که بتواند بازسازی می­ کند. هنرمند در مشاهده­ ی طبیعت تنها ظاهر اشیاء را نمی ­بیند، بلکه نظم و هماهنگی باطنی انسان و طبیعت را مدنظر قرار می­ دهد. در نقاشی هنرمندان چینی همیشه چهار عنصر طبیعت، شعر، خوشنویسی و مهر هنرمند مکمل و لازم و ملزوم یکدیگر و جدایی ناپذیرند.

معماری چینی هم از این خصوصیت برخوردار است. در و دیوار کاخ­ های کهن پر از نقش و نگار است؛ بام بناها را قوس ­های منحنی ­های چشم­ نواز پوشانده است. ستون­ ها با ظرافت تمام تراش خورده ­اند و باغ ­ها و حیاط­ ها با پستی و بلندی ­ها و حوض ­ها و کاج ­ها و درختان سِدر و بیدهای سایه گستر آراسته شده­ اند. پل­ های قوسی بر روی آبراهه­ ها نمادی از ظرافت اندیشه­ و هنر چینی است. حتی «دیوار بزرگ» چین نیز خود را با زیبایی­های طبیعت هماهنگ ساخته است. از دامنه­ها بالا رفته و کنار صخره­ها جای گرفته و از قله­ای به قله­ی دیگر جهیده و بر هر اوجی برجی بر نهاده و از دره­ای به دامنه­ای پیچ و تاب خوران گذر کرده و بر فراز بلندی ­ها ار افق بی ­پایان ناپدید شده است و با هر پیچش منظره ­ای از ترکیب شکوه کوهسار و دست ساخت انسان پدید آورده است.

بیشتر پرستشگاه­ های بودایی بر شکاف کوه­ ها و یا دامنه­ ها ساخته شده تا راهبان در سکوت جاودان به مراقبه به پردازند. نمازخانه ­های آن­ها پوشیده از نقش و نگار و کنده کاری­ های نیلوفر مقدسِ گلِ اشراق بر صخره­ ها و تخته سنگ ­ها و تندیس­ ها نقش بسته تا چیره دستی انسان با طبیعت برابری کند.

شاعران و هنرمندان تائویی هم برای یافتن سکوت اندیشمندانه به طبیعت روی می­ آوردند. در پرده ­های نقاشی و شعر شاعران چینی هم این احساس نزدیکی با طبیعت و زیبایی­ های آن به روشنی مشاهده می ­شود. بنابراین، می توان پذیرفت که در همه ­ی آثار هنری چین، از جمله هنرهای دستی، نسیم سبک کوهسار، زمزمه ­ی جویبار، اوج گرفتن پروانه، آواز مرغان، جلوه ­گری گل ­ها، چشم انداز جنگل و کوه چشم و گوش و روح و روان را نوازش می­ دهد. در هر پرده ­ی نقاشی، حکیمی در سکوت و آرامش با موسیقی پنهان طبیعت هم­نوا گشته و از این وحدت شگفت با طبیعت لبخندی آرام و رضایتمندانه برلب دارد. هر چینی ظریف اندیش همواره در آرزوی آن است که در خلوت طبیعت گوشه گیرد و با رمز و راز آن دمساز شود و راز درون خود را در آن بجوید.[۱]

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). "جامعه و فرهنگ چین." تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد ...، ص ... .