جشن خداحافظی با زمستان در روسیه: تفاوت میان نسخهها
| (۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:دئیطغئ.jpg|بندانگشتی|جشن خداحافظی با زمستان(ماسلنیتسا)، برگرفته از موسسه مطالعات ایران و اوراسیا، قابل بازیابی از https://www.iras.ir/%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%84%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D8%9B-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87%D8%A7/]] | [[پرونده:دئیطغئ.jpg|بندانگشتی|جشن خداحافظی با زمستان(ماسلنیتسا)، برگرفته از موسسه مطالعات ایران و اوراسیا، قابل بازیابی از https://www.iras.ir/%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%84%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D8%9B-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87%D8%A7/]] | ||
جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار می شود. با استناد به افسانهها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. | جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار می شود. با استناد به افسانهها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. یک روز در سردترین و غمانگیزترین فصل سال آدم با او برخورد کـرد که پشـت یـک درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم کمک کند، آنها را گرم کند و شادشان سازد. و مسلنیتسا آمد اما او شبیه یک دختر لاغر اندام و ظریفی نبود که در جنگل قایم شده باشد، بلکه یک زن چاق و چله با لپهای گلگون و چشمانی حیلهگر بود. لبانش نمی خندید بلکه قهقه می زد. مسلنیتسا کاری کرد که آدم زمستان را فراموش کند، خون در رگهایش بجوش آید. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصید تا آدم بیهوش شد. این جشن یک هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد که از روز دوشنبه هفته شروع شده و یکشنبه به پایان می رسد. در این روز می خواندند:<blockquote>«آی، مسلنیتسا با ما بمان! به درخت توس سفید گیر کن! شنیدیم مسلنیتسای قدیم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!</blockquote>هر روز این هفته دارای نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «دیدار» مینامیدند که در این روز مردم با رفتن به دیدن یکدیگر جشن مسلنیتسا را آغاز میکردند. در اولین روز این جشن سورتمهسواری و تاب بازی دستهجمعی را به راه میانداختند. بچهها آنقدر برفبازی و سر سره بازی می کردند که بسختی میتوانستند روی پا بایستند و تازه بعد از آن به خانههای مردم می رفتند و می گفتند:<blockquote>«چیزی در راه مسلنیتسا بدهید!»</blockquote>آنقدر داد و بیداد راه میانداختند تا صاحبخانه لباسهای کهنه و قدیمی را به آنها بدهد. بچهها تمام چیزهایی را که جمع کرده بودند بالای تپه های خارج از دهکده میبردند و در آنجا آنها را آتش میزدند. چنین آتشی را میگفتند «مسلنکا». میتوان گفت چیزی شبیه به خانهتکانی ایرانیان که هر چیز کهنه را بیرون میریزند.روز سهشنبه روز «بازی» نامیده میشد. در این روز از صبح زود دختران و پسران جوان برای سورتمهسواری و خوردن بلینی جمع میشدند. در این روز برای دخترانی که هنوز [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] نکرده بودند تاب میبستند و گردشهایی سوار بر اسب ترتیب میدادند و البته همه با هم شهرهای برفی می ساختند. روز چهارشنبه «شیرینی خوران» و یا به زبان عامیانه «روز بخور بخور بود». در این روز مردم تا آنجا که میتوانستند بلینی و دیگر غذاهای مخصوص این جشن را میخوردند. همانا بلینی روسی سمبل این جشن بود. بچهها در حیاط خانهها جمع می شدند و می گفتند:<blockquote>«آی آدمها مسلنیتسا را به خانه خود دعوت کنید! صدا کنید، مهمان کنید!»</blockquote>روز پنجشنبه را روز «گردش» یا «روز پنجشنبه دست و دلباز» می نامیدند. این روز در وسط هفته مسلنیتسا بود. و در واقع روز گردش وسطی به حساب میآمد. همه از صبح تا شب می رقصیدند، آواز می خواندند و می گفتند:<blockquote>«مسلنیتسای دست و دلباز را دوست داریم، رو تپهها بازی داریم، ناهار و شام بلینی داریم!»</blockquote>روز جمعه روز مهمانی به «خانه مادر زن» نام داشت. می گفتندکه:<blockquote>«هر چند بلینیها و شیرینیهای مادر زن خوشمزهتر است، اما در این روز داماد مادر زن را مهمان می کند».</blockquote>در قدیم رسم بود که داماد شخصاً با تشریفات خاصی مادر زن را برای این روز دعوت کند و بعد صبح روز هدایایی برای او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را «نشست خواهر شوهران» مینامیدند. در این روز عروس جوان فامیل خود را به مهمانی دعوت میکرد. عروس تازه حتماً میبایست به خواهر شوهرانش هدیه بدهد. در چنین روزی حتماً از والدین یاد میکردند اگر آنها در قید حیات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس یادبودی برایشان ترتیب می دادند که غذای اصلی آن را بلینی تشکیل میداد. و اما آخرین روز روز یکشنبه را روز «خداحافظی» مینامیدند. مسلنیتسا دیگر پیر شده بود. در چنین روزی همه از کوچک و بزرگ در سرزمین روس از یکدیگر طلب بخشش می کردند:<blockquote>«ببخش اگر از من بدی دیدی!» «ببخش اگر من تو را ناراحت کردم! ببخش اگر گناهی مرتکب شدم!».</blockquote>طلب بخشش به بوسیدن روی یکدیگر و تعظیم عمیق ختم می شد. این رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت می گرفت. بچهها از والدین خود بخاطر تمام شیطنت هایشان عذرخواهی می کردند. شب مترسک مسلنیتسا را می سوزاندند. | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
| خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
جهانگیر کرمی | جهانگیر کرمی | ||
[[رده:مناسبت های ملی و مذهبی]] | [[رده:مناسبت های ملی و مذهبی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۵۹

جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار می شود. با استناد به افسانهها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. یک روز در سردترین و غمانگیزترین فصل سال آدم با او برخورد کـرد که پشـت یـک درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم کمک کند، آنها را گرم کند و شادشان سازد. و مسلنیتسا آمد اما او شبیه یک دختر لاغر اندام و ظریفی نبود که در جنگل قایم شده باشد، بلکه یک زن چاق و چله با لپهای گلگون و چشمانی حیلهگر بود. لبانش نمی خندید بلکه قهقه می زد. مسلنیتسا کاری کرد که آدم زمستان را فراموش کند، خون در رگهایش بجوش آید. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصید تا آدم بیهوش شد. این جشن یک هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد که از روز دوشنبه هفته شروع شده و یکشنبه به پایان می رسد. در این روز می خواندند:
«آی، مسلنیتسا با ما بمان! به درخت توس سفید گیر کن! شنیدیم مسلنیتسای قدیم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!
هر روز این هفته دارای نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «دیدار» مینامیدند که در این روز مردم با رفتن به دیدن یکدیگر جشن مسلنیتسا را آغاز میکردند. در اولین روز این جشن سورتمهسواری و تاب بازی دستهجمعی را به راه میانداختند. بچهها آنقدر برفبازی و سر سره بازی می کردند که بسختی میتوانستند روی پا بایستند و تازه بعد از آن به خانههای مردم می رفتند و می گفتند:
«چیزی در راه مسلنیتسا بدهید!»
آنقدر داد و بیداد راه میانداختند تا صاحبخانه لباسهای کهنه و قدیمی را به آنها بدهد. بچهها تمام چیزهایی را که جمع کرده بودند بالای تپه های خارج از دهکده میبردند و در آنجا آنها را آتش میزدند. چنین آتشی را میگفتند «مسلنکا». میتوان گفت چیزی شبیه به خانهتکانی ایرانیان که هر چیز کهنه را بیرون میریزند.روز سهشنبه روز «بازی» نامیده میشد. در این روز از صبح زود دختران و پسران جوان برای سورتمهسواری و خوردن بلینی جمع میشدند. در این روز برای دخترانی که هنوز ازدواج نکرده بودند تاب میبستند و گردشهایی سوار بر اسب ترتیب میدادند و البته همه با هم شهرهای برفی می ساختند. روز چهارشنبه «شیرینی خوران» و یا به زبان عامیانه «روز بخور بخور بود». در این روز مردم تا آنجا که میتوانستند بلینی و دیگر غذاهای مخصوص این جشن را میخوردند. همانا بلینی روسی سمبل این جشن بود. بچهها در حیاط خانهها جمع می شدند و می گفتند:
«آی آدمها مسلنیتسا را به خانه خود دعوت کنید! صدا کنید، مهمان کنید!»
روز پنجشنبه را روز «گردش» یا «روز پنجشنبه دست و دلباز» می نامیدند. این روز در وسط هفته مسلنیتسا بود. و در واقع روز گردش وسطی به حساب میآمد. همه از صبح تا شب می رقصیدند، آواز می خواندند و می گفتند:
«مسلنیتسای دست و دلباز را دوست داریم، رو تپهها بازی داریم، ناهار و شام بلینی داریم!»
روز جمعه روز مهمانی به «خانه مادر زن» نام داشت. می گفتندکه:
«هر چند بلینیها و شیرینیهای مادر زن خوشمزهتر است، اما در این روز داماد مادر زن را مهمان می کند».
در قدیم رسم بود که داماد شخصاً با تشریفات خاصی مادر زن را برای این روز دعوت کند و بعد صبح روز هدایایی برای او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را «نشست خواهر شوهران» مینامیدند. در این روز عروس جوان فامیل خود را به مهمانی دعوت میکرد. عروس تازه حتماً میبایست به خواهر شوهرانش هدیه بدهد. در چنین روزی حتماً از والدین یاد میکردند اگر آنها در قید حیات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس یادبودی برایشان ترتیب می دادند که غذای اصلی آن را بلینی تشکیل میداد. و اما آخرین روز روز یکشنبه را روز «خداحافظی» مینامیدند. مسلنیتسا دیگر پیر شده بود. در چنین روزی همه از کوچک و بزرگ در سرزمین روس از یکدیگر طلب بخشش می کردند:
«ببخش اگر از من بدی دیدی!» «ببخش اگر من تو را ناراحت کردم! ببخش اگر گناهی مرتکب شدم!».
طلب بخشش به بوسیدن روی یکدیگر و تعظیم عمیق ختم می شد. این رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت می گرفت. بچهها از والدین خود بخاطر تمام شیطنت هایشان عذرخواهی می کردند. شب مترسک مسلنیتسا را می سوزاندند.
نیز نگاه کنید به
مناسبتهای ملی و مذهبی روسیه؛ جشنها و سرودها در روسیه
منبع اصلی
کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد2، ص. 441-443.
نویسنده مقاله
جهانگیر کرمی