محمد نادرشاه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
    
    
 
محمدنادر خان فرزند محمدیوسف خان، فرزند سردار یحیی خان، فرزند سلطان محمدطلایی (برادر دوست‌محمد خان)، فرزند پاینده خان است که به‌تبع از نام سردار یحیی‌خان (پدربزرگ محمدنادر خان) خانواده او به آل‌یحیی هم مشهورند. محمدنادر خان در سال۱۸۸۳، در دیره دون واقع در هند بریتانیایی متولد شد و سال‌های اول زندگی خود را در آنجا به سر برد و تعلیمات ابتدایی و متوسطه و زبان‌های اردو و انگلیسی را فراگرفت. محمدنادر خان از طرف پدر محمدزایی و از طرف مادر سدوزایی بود. او بعد از اتمام تحصیلات به [[افغانستان]] آمد و وارد ارتش شد و در سن ۲۰ سالگی در مقام سرهنگ در گارد سلطنتی منصوب شد، در ۲۳ سالگی به درجه سرتیپی و در ۱۹۱۳ در سن ۳۱ سالگی به درجه سپهسالاری، فرماندهی کل نیروهای مسلح، رسید.
 
 
محمدنادر خان فرزند محمدیوسف خان، فرزند سردار یحیی خان، فرزند سلطان محمدطلایی (برادر دوست‌محمد خان)، فرزند پاینده خان است که به‌تبع از نام سردار یحیی‌خان (پدربزرگ محمدنادر خان) خانواده او به آل‌یحیی هم مشهورند. محمدنادر خان در سال۱۸۸۳، در دیره دون واقع در هند بریتانیایی متولد شد و سال‌های اول زندگی خود را در آنجا به سر برد و تعلیمات ابتدایی و متوسطه و زبان‌های اردو و انگلیسی را فراگرفت. محمدنادر خان از طرف پدر محمدزایی و از طرف مادر سدوزایی بود. او بعد از اتمام تحصیلات به [[افغانستان]] آمد و وارد ارتش شد و در سن ۲۰ سالگی در مقام سرهنگ در گارد سلطنتی منصوب شد، در ۲۳ سالگی به درجه سرتیپی و در ۱۹۱۳ در سن ۳۱ سالگی به درجه سپهسالاری، فرماندهی کل نیروهای مسلح، رسید.  


در جنگ منگل در زمان [[امان‌الله خان]]، محمدنادر خان، که سپهسالار بود و در میان قبایل شرقی و جنوبی نفوذ زیادی داشت، از سرکوب منگل استنکاف کرد؛ بنابراین [[امان‌الله خان]] به او بدگمان شد و از کار برکنار شد و در مقام سفیر [[افغانستان]] به پاریس اعزام کرد. مدتی پس از ورود به فرانسه، در ۱۹۲۶ از این شغل نیز استعفا کرد و سپس سایر برادرانش هم از مشاغل خود استعفا کرده، به او پیوستند طی اقامت آنها در فرانسه، انگلیس‌ها با آنان ارتباط برقرار کردند.  
در جنگ منگل در زمان [[امان‌الله خان]]، محمدنادر خان، که سپهسالار بود و در میان قبایل شرقی و جنوبی نفوذ زیادی داشت، از سرکوب منگل استنکاف کرد؛ بنابراین [[امان‌الله خان]] به او بدگمان شد و از کار برکنار شد و در مقام سفیر [[افغانستان]] به پاریس اعزام کرد. مدتی پس از ورود به فرانسه، در ۱۹۲۶ از این شغل نیز استعفا کرد و سپس سایر برادرانش هم از مشاغل خود استعفا کرده، به او پیوستند طی اقامت آنها در فرانسه، انگلیس‌ها با آنان ارتباط برقرار کردند.  
خط ۱۱: خط ۸:
او به‌ناچار از انگلیس درخواست کمک کرد تا بتواند از قبایل آن سوی مرز دوراند، از قبایل وزیری و مسعود کمک بگیرد. انگلیس‌ها تحت شرایطی با درخواست محمدنادر خان موافقت کردند و نمایندگان محمدنادرخان با دادن امتیازاتی موفق شدند سران قبیله وزیری را به جمع‌آوری نیرو برای کمک به محمدنادر خان نیرو تشویق‌کنند و در سپتامبر ۱۹۲۹، نیروهای وزیری به منطقه جاجی آمدند؛ جایی‌که محمدنادر خان پس از شکست در چهارمین حمله خود به [[حبیب‌الله کلکانی|حبیب‌الله]]، به آنجا رفته بود.
او به‌ناچار از انگلیس درخواست کمک کرد تا بتواند از قبایل آن سوی مرز دوراند، از قبایل وزیری و مسعود کمک بگیرد. انگلیس‌ها تحت شرایطی با درخواست محمدنادر خان موافقت کردند و نمایندگان محمدنادرخان با دادن امتیازاتی موفق شدند سران قبیله وزیری را به جمع‌آوری نیرو برای کمک به محمدنادر خان نیرو تشویق‌کنند و در سپتامبر ۱۹۲۹، نیروهای وزیری به منطقه جاجی آمدند؛ جایی‌که محمدنادر خان پس از شکست در چهارمین حمله خود به [[حبیب‌الله کلکانی|حبیب‌الله]]، به آنجا رفته بود.


با ورود نیروهای وزیری، لشکر مختلط جاجی، منگل، وزیری و مسعود تشکیل شد و پنجمین حمله محمدنادر خان به طرف کابل در ۲۵ سپتامبر انجام شد. بر اثر این حمله سه‌جانبه سنگین نیروهای [[حبیب‌الله کلکانی]] پس از درگیری‌های شدید در ۶ اکتبر ۱۹۲۹، شکست خوردند و [[حبیب‌الله کلکانی|حبیب‌الله]] به‌ناچار [[کابل]] را ترک کرده به چاریکار رفت. نیروهای محمدنادر خان در ۱۳ اکتبر و سپس خود محمدنادر خان در ۱۵ اکتبر، وارد [[کابل]] شدند. با تصرف [[کابل]] به دست افراد قبایلی، غارت شهر آغاز شد.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 574-576.</ref>
با ورود نیروهای وزیری، لشکر مختلط جاجی، منگل، وزیری و مسعود تشکیل شد و پنجمین حمله محمدنادر خان به طرف کابل در ۲۵ سپتامبر انجام شد. بر اثر این حمله سه‌جانبه سنگین نیروهای [[حبیب‌الله کلکانی]] پس از درگیری‌های شدید در ۶ اکتبر ۱۹۲۹، شکست خوردند و [[حبیب‌الله کلکانی|حبیب‌الله]] به‌ناچار [[کابل]] را ترک کرده به چاریکار رفت. نیروهای محمدنادر خان در ۱۳ اکتبر و سپس خود محمدنادر خان در ۱۵ اکتبر، وارد [[کابل]] شدند. با تصرف [[کابل]] به دست افراد قبایلی، غارت شهر آغاز شد.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 574-576.</ref>


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۳

محمدنادر خان فرزند محمدیوسف خان، فرزند سردار یحیی خان، فرزند سلطان محمدطلایی (برادر دوست‌محمد خان)، فرزند پاینده خان است که به‌تبع از نام سردار یحیی‌خان (پدربزرگ محمدنادر خان) خانواده او به آل‌یحیی هم مشهورند. محمدنادر خان در سال۱۸۸۳، در دیره دون واقع در هند بریتانیایی متولد شد و سال‌های اول زندگی خود را در آنجا به سر برد و تعلیمات ابتدایی و متوسطه و زبان‌های اردو و انگلیسی را فراگرفت. محمدنادر خان از طرف پدر محمدزایی و از طرف مادر سدوزایی بود. او بعد از اتمام تحصیلات به افغانستان آمد و وارد ارتش شد و در سن ۲۰ سالگی در مقام سرهنگ در گارد سلطنتی منصوب شد، در ۲۳ سالگی به درجه سرتیپی و در ۱۹۱۳ در سن ۳۱ سالگی به درجه سپهسالاری، فرماندهی کل نیروهای مسلح، رسید.

در جنگ منگل در زمان امان‌الله خان، محمدنادر خان، که سپهسالار بود و در میان قبایل شرقی و جنوبی نفوذ زیادی داشت، از سرکوب منگل استنکاف کرد؛ بنابراین امان‌الله خان به او بدگمان شد و از کار برکنار شد و در مقام سفیر افغانستان به پاریس اعزام کرد. مدتی پس از ورود به فرانسه، در ۱۹۲۶ از این شغل نیز استعفا کرد و سپس سایر برادرانش هم از مشاغل خود استعفا کرده، به او پیوستند طی اقامت آنها در فرانسه، انگلیس‌ها با آنان ارتباط برقرار کردند.

پس از استعفا و برکناری امان‌الله خان در ۱۴ فوریه ۱۹۲۹ و سرکارآمدن حبیب‌الله کلکانی، محمدنادر خان و برادرانش با اخذ روادید از سفارت بریتانیا در پاریس، در ۸ فوریه ۱۹۲۹ باکشتی‌های انگلیسی عازم هند شدند و پس از پیاده‌شدن در بمبئی با نماینده حکومت انگلیسی هند ملاقات کرده و سپس با قطار به پیشاور آمدند و در مارس ۱۹۲۹ از پیشاور و از طریق کرم عازم خوست شدند. حملات اولیه محمدنادرخان به حبیب‌الله بی‌نتیجه بود و هربار شکست خورد.

او به‌ناچار از انگلیس درخواست کمک کرد تا بتواند از قبایل آن سوی مرز دوراند، از قبایل وزیری و مسعود کمک بگیرد. انگلیس‌ها تحت شرایطی با درخواست محمدنادر خان موافقت کردند و نمایندگان محمدنادرخان با دادن امتیازاتی موفق شدند سران قبیله وزیری را به جمع‌آوری نیرو برای کمک به محمدنادر خان نیرو تشویق‌کنند و در سپتامبر ۱۹۲۹، نیروهای وزیری به منطقه جاجی آمدند؛ جایی‌که محمدنادر خان پس از شکست در چهارمین حمله خود به حبیب‌الله، به آنجا رفته بود.

با ورود نیروهای وزیری، لشکر مختلط جاجی، منگل، وزیری و مسعود تشکیل شد و پنجمین حمله محمدنادر خان به طرف کابل در ۲۵ سپتامبر انجام شد. بر اثر این حمله سه‌جانبه سنگین نیروهای حبیب‌الله کلکانی پس از درگیری‌های شدید در ۶ اکتبر ۱۹۲۹، شکست خوردند و حبیب‌الله به‌ناچار کابل را ترک کرده به چاریکار رفت. نیروهای محمدنادر خان در ۱۳ اکتبر و سپس خود محمدنادر خان در ۱۵ اکتبر، وارد کابل شدند. با تصرف کابل به دست افراد قبایلی، غارت شهر آغاز شد.[۱]

کتابشناسی

  1. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 574-576.