حماسه راماکیشن در تایلند: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «محور اصلی داستان حماسی راماکیشن، عاشق‌شدن «توساکانت»۲ حاکم شهر «لونکا»۳ بر «سیدا»۴ همسر زیبای «فرارام»، پسر ملک توساروت۶، پادشاه آیودیا است، «توساکانت دیوی است با بدنی سبز، ده چهره و بیست دست دارد. صورتک او همواره با چشم‌های ازحدقه بیرون‌...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
محور اصلی داستان حماسی راماکیشن، عاشق‌شدن «توساکانت»۲ حاکم شهر «لونکا»۳ بر «سیدا»۴ همسر زیبای «فرارام»، پسر ملک توساروت۶، پادشاه آیودیا است، «توساکانت دیوی است با بدنی سبز، ده چهره و بیست دست دارد. صورتک او همواره با چشم‌های ازحدقه بیرون‌زده، پوزخند گشاده و نیش‌های خمیده، شناخته می‌شود ... و از نیروی نامیرایی و جاودانگی بهره می‌برد. او حاکمی خودکامه است که نیات شخصی خود را از خواسته‌ها و نیازهای مردم برتر می‌داند» (همان: ۶۵).
محور اصلی داستان حماسی راماکیشن، عاشق‌شدن «توساکانت»(Tosakanth) حاکم شهر «لونکا»(Longka) بر «سیدا»(Sida (Sita)) همسر زیبای «فرارام»(Phra Ram)، پسر ملک توساروت(Tosarot)، پادشاه آیودیا است. «توساکانت دیوی است با بدنی سبز، ده چهره و بیست دست دارد. صورتک او همواره با چشم‌های ازحدقه بیرون‌زده، پوزخند گشاده و نیش‌های خمیده، شناخته می‌شود... و از نیروی نامیرایی و جاودانگی بهره می‌برد. او حاکمی خودکامه است که نیات شخصی خود را از خواسته‌ها و نیازهای مردم برتر می‌داند»<ref>الهی، امیرنیما(۱۳۸۹). «نمایش سنتی خن در تایلند». نشریه نمایش. ش ۱۲۷ و ۱۲۸.فروردین و اردیبهشت،ص.65.</ref>.


1. Lakhon
«فرارام برای حق‌شناسی بسیار و اشتیاق فراوان برای گذشتن از خوشی‌ها در راه حفظ پیمان الهی شهرت یافته است و محبوبیت بسیاری در بین خویشاوندان و رعایای خود دارد».(همان) «توساکانت» و «فرارام»، درواقع جلوه‌های زمینی دیو و الهه اساطیری هستند که بر اساس آموزه‌های بودایی در زمین تولد دوباره می‌یابند. دیوان که لشکریان «توساکانت» هستند، به فرارام و سیدا، درحالی‌که از آیودیا به جنگل گریخته‌اند، حمله می‌کنند و توساکانت پس از تلاش فراوان، سیدا را که درواقع دختر خود اوست، با کمک دیوان می‌رباید.


2. Tosakanth 3. Longka
«سیدا شاه‌دختی است که همهٔ محاسن را دارد. در صداقت و نیکی ثابت‌قدم است و به‌ شدت از اصل اخلاقی دارما در نقش دختر، همسر، مادر، دخترخوانده و خواهرخوانده پیروی می‌کند» (همان). فرارام با همراهی و کمک طایفهٔ میمون‌ها، به‌رهبری میمونی باهوش و ذکاوت به‌نام «هانومان»(Hanuman) برای به‌دست‌آوردن سیدا، به جنگ‌های بی‌امان با توساکانت می‌پردازد. هانومان «این قدرت جادویی را دارد که خود را به بدنی با چهار صورت و هشت دست تبدیل کند... و هروقت بخواهد می‌تواند ناپدید شود. او از نعمت نامیرایی برخوردار است و با وزش جریان باد، دوباره زنده می‌شود... مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی او حس قوی حق‌شناسی و صداقت به اربابش (فرارام) است<ref>الهی، امیرنیما(۱۳۸۹). «نمایش سنتی خن در تایلند». نشریه نمایش. ش ۱۲۷ و ۱۲۸.فروردین و اردیبهشت،ص.66.</ref>.


4. Sida (Sita) 5. Phra Ram 6. Tosarot
پس از پایان جنگ و پیروزی فرارام، سیدا با گذر از میان شعله‌های آتش، عفت و پاکدامنی خود را ثابت می‌کند و فرارام او را به شهر آیودیا باز می‌گرداند و به میمون‌ها پاداش می‌دهد. در ادامهٔ داستان بار دیگر میان فرارام و سیدا جدایی می‌افتد و فرارام در طلب همسر زیبای خود، بدون آن‌که بداند، با فرزندان خود به جنگ برمی‌خیزد (یادآور داستان رستم و سهراب در شاهنامه)؛ سرانجام فرارام پس از مجاهدت‌ها و مراقبه‌های بسیار به وصال همسر خود، سیدا می‌رسد<ref>الهی، امیرنیما(۱۳۸۹). «نمایش سنتی خن در تایلند». نشریه نمایش. ش ۱۲۷ و ۱۲۸.فروردین و اردیبهشت،ص.64.</ref>.  


 
== کتابشناسی ==
«فرارام برای حق‌شناسی بسیار و اشتیاق فراوان برای گذشتن از خوشی‌ها در راه حفظ پیمان الهی شهرت یافته است و محبوبیت بسیاری در بین خویشاوندان و رعایای خود دارد». (همان) «توساکانت» و «فرارام»، درواقع جلوه‌های زمینی دیو و الهه اساطیری هستند که براساس آموزه‌های بودایی در زمین تولد دوباره می‌یابند. دیوان که لشکریان «توساکانت» هستند، به فرارام و سیدا، درحالی‌که از آیودیا به جنگل گریخته‌اند، حمله می‌کنند و توساکانت پس از تلاش فراوان، سیدا را که درواقع دختر خود اوست، با کمک دیوان می‌رباید.
 
«سیدا شاه‌دختی است که همه محاسن را دارد. در صداقت و نیکی ثابت‌قدم است و به‌شدت از اصل اخلاقی دارما در نقش دختر، همسر، مادر، دخترخوانده و خواهرخوانده پیروی می‌کند» (همان). فرارام با همراهی و کمک طایفه میمون‌ها، به‌رهبری میمونی باهوش و ذکاوت به‌نام «هانومان» برای به‌دست‌آوردن سیدا، به جنگ‌های بی‌امان با توساکانت می‌پردازد. هانومان «این قدرت جادویی را دارد که خود را به بدنی با چهار صورت و هشت دست تبدیل کند... و هروقت بخواهد می‌تواند ناپدید شود. او از نعمت نامیرایی برخوردار است و با وزش جریان باد، دوباره زنده می‌شود... مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی او حس قوی حق‌شناسی و صداقت به اربابش (فرارام) است (همان: ۶۶).
 
پس از پایان جنگ و پیروزی فرارام، سیدا با گذر از میان شعله‌های آتش، عفت و پاکدامنی خود را ثابت می‌کند و فرارام او را به شهر آیودیا باز می‌گرداند و به میمون‌ها پاداش می‌دهد. در ادامه داستان بار دیگر میان فرارام و سیدا جدایی می‌افتد و فرارام در
 
1. Hanuman
 
۲۱۷
 
 
۲۱۸
 
طلب همسر زیبای خود، بدون آن‌که بداند، با فرزندان خود به جنگ برمی‌خیزد (یادآور داستان رستم و سهراب در شاهنامه)؛ سرانجام فرارام پس از مجاهدت‌ها و مراقبه‌های بسیار به وصال همسر خود، سیدا می‌رسد (همان: ۶۴).

نسخهٔ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۹

محور اصلی داستان حماسی راماکیشن، عاشق‌شدن «توساکانت»(Tosakanth) حاکم شهر «لونکا»(Longka) بر «سیدا»(Sida (Sita)) همسر زیبای «فرارام»(Phra Ram)، پسر ملک توساروت(Tosarot)، پادشاه آیودیا است. «توساکانت دیوی است با بدنی سبز، ده چهره و بیست دست دارد. صورتک او همواره با چشم‌های ازحدقه بیرون‌زده، پوزخند گشاده و نیش‌های خمیده، شناخته می‌شود... و از نیروی نامیرایی و جاودانگی بهره می‌برد. او حاکمی خودکامه است که نیات شخصی خود را از خواسته‌ها و نیازهای مردم برتر می‌داند»[۱].

«فرارام برای حق‌شناسی بسیار و اشتیاق فراوان برای گذشتن از خوشی‌ها در راه حفظ پیمان الهی شهرت یافته است و محبوبیت بسیاری در بین خویشاوندان و رعایای خود دارد».(همان) «توساکانت» و «فرارام»، درواقع جلوه‌های زمینی دیو و الهه اساطیری هستند که بر اساس آموزه‌های بودایی در زمین تولد دوباره می‌یابند. دیوان که لشکریان «توساکانت» هستند، به فرارام و سیدا، درحالی‌که از آیودیا به جنگل گریخته‌اند، حمله می‌کنند و توساکانت پس از تلاش فراوان، سیدا را که درواقع دختر خود اوست، با کمک دیوان می‌رباید.

«سیدا شاه‌دختی است که همهٔ محاسن را دارد. در صداقت و نیکی ثابت‌قدم است و به‌ شدت از اصل اخلاقی دارما در نقش دختر، همسر، مادر، دخترخوانده و خواهرخوانده پیروی می‌کند» (همان). فرارام با همراهی و کمک طایفهٔ میمون‌ها، به‌رهبری میمونی باهوش و ذکاوت به‌نام «هانومان»(Hanuman) برای به‌دست‌آوردن سیدا، به جنگ‌های بی‌امان با توساکانت می‌پردازد. هانومان «این قدرت جادویی را دارد که خود را به بدنی با چهار صورت و هشت دست تبدیل کند... و هروقت بخواهد می‌تواند ناپدید شود. او از نعمت نامیرایی برخوردار است و با وزش جریان باد، دوباره زنده می‌شود... مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی او حس قوی حق‌شناسی و صداقت به اربابش (فرارام) است[۲].

پس از پایان جنگ و پیروزی فرارام، سیدا با گذر از میان شعله‌های آتش، عفت و پاکدامنی خود را ثابت می‌کند و فرارام او را به شهر آیودیا باز می‌گرداند و به میمون‌ها پاداش می‌دهد. در ادامهٔ داستان بار دیگر میان فرارام و سیدا جدایی می‌افتد و فرارام در طلب همسر زیبای خود، بدون آن‌که بداند، با فرزندان خود به جنگ برمی‌خیزد (یادآور داستان رستم و سهراب در شاهنامه)؛ سرانجام فرارام پس از مجاهدت‌ها و مراقبه‌های بسیار به وصال همسر خود، سیدا می‌رسد[۳].

کتابشناسی

  1. الهی، امیرنیما(۱۳۸۹). «نمایش سنتی خن در تایلند». نشریه نمایش. ش ۱۲۷ و ۱۲۸.فروردین و اردیبهشت،ص.65.
  2. الهی، امیرنیما(۱۳۸۹). «نمایش سنتی خن در تایلند». نشریه نمایش. ش ۱۲۷ و ۱۲۸.فروردین و اردیبهشت،ص.66.
  3. الهی، امیرنیما(۱۳۸۹). «نمایش سنتی خن در تایلند». نشریه نمایش. ش ۱۲۷ و ۱۲۸.فروردین و اردیبهشت،ص.64.