نظام حزبی فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''نظام حزبي''' احزاب سیاسی در فرانسه فراز و فرودهای فراوانی را به خود دیده اند. بر خلاف بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، فرانسه سرزمین انقلاب های پی در پی و آزمایشگاه نظام های سیاسی گوناگون است. از فردای انقلاب فرانسه، مردمان این دیار تاکنون پان...» ایجاد کرد)
 
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۱: خط ۱:
'''نظام حزبي'''
'''نظام حزبي'''


احزاب سیاسی در فرانسه فراز و فرودهای فراوانی را به خود دیده اند. بر خلاف بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، فرانسه سرزمین انقلاب های پی در پی و آزمایشگاه نظام های سیاسی گوناگون است. از فردای انقلاب فرانسه، مردمان این دیار تاکنون پانزده قانونی اساسی را آزموده اند و همه رژیم های ممکن از پادشاهی مطلقه، تا نظام مشروطه و امپراتوری های گوناگون را به خود دیده اند و پس از آزمون چهار جمهوری سرانجام بیش از نیم قرن است که به پنجمین آن به نام «جمهوری پنجم» رضایت داده اند. اگر چه زمزمه های گذر از این جمهوری و لزوم تأسیس جمهوری ششم نیز همچنان به گوش می رسد ولی گویی روح ناآرام فرانسوی در این جمهوری بیش از نیم قرن است که آرام گرفته است.
احزاب سیاسی در [[فرانسه]] فراز و فرودهای فراوانی را به خود دیده اند. بر خلاف بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، فرانسه سرزمین انقلاب های پی در پی و آزمایشگاه نظام های سیاسی گوناگون است. از فردای انقلاب فرانسه، مردمان این دیار تاکنون پانزده قانونی اساسی را آزموده اند و همه رژیم های ممکن از پادشاهی مطلقه، تا نظام مشروطه و امپراتوری های گوناگون را به خود دیده اند و پس از آزمون چهار جمهوری سرانجام بیش از نیم قرن است که به پنجمین آن به نام «جمهوری پنجم» رضایت داده اند. اگر چه زمزمه های گذر از این جمهوری و لزوم تأسیس جمهوری ششم نیز همچنان به گوش می رسد ولی گویی روح ناآرام فرانسوی در این جمهوری بیش از نیم قرن است که آرام گرفته است.


احزاب سیاسی در کوران رخدادهای تلخ و شیرین فرانسه فراز و نشیب های زیادی داشته اند. انقلاب فرانسه و پایه گذاران فکری آن از آغاز با هر آنچه که اراده یگانه ملی را دچار دسته بندی و تفرقه کند سخت در ستیز بودند. اندیشه های روسو درباره اراده ملی و ملیت, ناسازگار با تحزب ترجمه شد و احزاب سیاسی به عواملی برای چند دستگی و شکستن وحدت ملی متهم شدند. از روزگار انقلاب فرانسه تا به امروز احزاب سیاسی در فرانسه این بار اتهام را همواره به دوش می کشند. شاید به همین سبب فرانسویان با دیر کرد فراوان در مقایسه با دیگر کشورهای اروپای غربی، پذیرای احزاب سیاسی شدند. احزاب سیاسی میهمان ناخوانده ای بودند که فرانسویان خود را مجبور و شاید محکوم به پذیرش آن می دیدند. اما این میهمان ناخوانده به تدریج در سرزمین گل ها جا خوش کرد و به بخشی از زندگی مردمان این دیار تبدیل شد. میهمانی که در عمل نشان داد صاحبان این خانه را گریزی از آن نیست و باید او را ارجمند بدارند. شاید به همین دلیل هنوز بسیاری از احزاب دست راستی از نام حزب می گریزند و کمتر حزبی در این جناح است که کلمه «حزب» را برای سازمان خود بکار می برد. «تجمع برای فرانسه»، «اتحاد برای دمکراسی فرانسوی»،«جنبش مردمی» و مانند آن نام هایی است که مهمترین احزاب دست راستی و میانه روی فرانسوی برای خود برگزیده اند.
احزاب سیاسی در کوران رخدادهای تلخ و شیرین فرانسه فراز و نشیب های زیادی داشته اند. [[انقلاب فرانسه]] و پایه گذاران فکری آن از آغاز با هر آنچه که اراده یگانه ملی را دچار دسته بندی و تفرقه کند سخت در ستیز بودند. اندیشه های روسو درباره اراده ملی و ملیت, ناسازگار با تحزب ترجمه شد و احزاب سیاسی به عواملی برای چند دستگی و شکستن وحدت ملی متهم شدند. از روزگار انقلاب فرانسه تا به امروز احزاب سیاسی در فرانسه این بار اتهام را همواره به دوش می کشند. شاید به همین سبب فرانسویان با دیر کرد فراوان در مقایسه با دیگر کشورهای اروپای غربی، پذیرای احزاب سیاسی شدند. احزاب سیاسی میهمان ناخوانده ای بودند که فرانسویان خود را مجبور و شاید محکوم به پذیرش آن می دیدند. اما این میهمان ناخوانده به تدریج در سرزمین گل ها جا خوش کرد و به بخشی از زندگی مردمان این دیار تبدیل شد. میهمانی که در عمل نشان داد صاحبان این خانه را گریزی از آن نیست و باید او را ارجمند بدارند. شاید به همین دلیل هنوز بسیاری از احزاب دست راستی از نام حزب می گریزند و کمتر حزبی در این جناح است که کلمه «حزب» را برای سازمان خود بکار می برد. «تجمع برای فرانسه»، «اتحاد برای دمکراسی فرانسوی»،«جنبش مردمی» و مانند آن نام هایی است که مهمترین احزاب دست راستی و میانه روی فرانسوی برای خود برگزیده اند.


فرانسویان پس از پذیرش احزاب سیاسی کوشیدند تا آنجا که ممکن است آنها را فرانسوی کنند. در ادبیات فرانسه «نه مانند دیگران » و «استثنایی فرانسوی » جایگاه بلندی دارند. آنها اگر تجربه ای را از دیگر کشورها البته با تاخیر فراوان هم وارد کنند، آنقدر رنگ و لعابش را به شیوه خود دستکاری خواهند کرد تا سزاوار وصف مثلاً «احزابی نه مانند دیگران» باشد بویژه اگر بر این باور باشیم که این تجربه از آن سوی دریای مانش و از کشور انگلستان آمده باشد که در این صورت باید آن را حتماً به استثنایی فرانسوی تبدیل کرد. حاصل آنکه احزاب سیاسی در فرانسه آزمونی است متفاوت از دیگرکشورها و حقیقتاً می توان آنها را احزابی «نه مانند دیگران» دانست.[37]
فرانسویان پس از پذیرش احزاب سیاسی کوشیدند تا آنجا که ممکن است آنها را فرانسوی کنند. در ادبیات فرانسه «نه مانند دیگران » و «استثنایی فرانسوی » جایگاه بلندی دارند. آنها اگر تجربه ای را از دیگر کشورها البته با تاخیر فراوان هم وارد کنند، آنقدر رنگ و لعابش را به شیوه خود دستکاری خواهند کرد تا سزاوار وصف مثلاً «احزابی نه مانند دیگران» باشد بویژه اگر بر این باور باشیم که این تجربه از آن سوی دریای مانش و از کشور انگلستان آمده باشد که در این صورت باید آن را حتماً به استثنایی فرانسوی تبدیل کرد. حاصل آنکه احزاب سیاسی در فرانسه آزمونی است متفاوت از دیگرکشورها و حقیقتاً می توان آنها را احزابی «نه مانند دیگران» دانست.[37]
خط ۱۵: خط ۱۵:
'''جناح راست:'''
'''جناح راست:'''


مهمترین حزب جناح راست فرانسه حزب «اتحاد برای نهضت مردمی»[39] است که آقای« نیکولا سارکوزی» دبیرکل آن می باشد. دومین حزب جناح راست عبارتست از «اتحاد دموکرات های فرانسه»[40] که آقای «فرانسوا بایرو» [41]دبیرکل آن است.
مهمترین [[حزب جناح راست فرانسه]] حزب «اتحاد برای نهضت مردمی»[39] است که آقای« نیکولا سارکوزی» دبیرکل آن می باشد. دومین حزب جناح راست عبارتست از «اتحاد دموکرات های فرانسه»[40] که آقای «فرانسوا بایرو» [41]دبیرکل آن است.


ژاک شیراک با تاسیس حزب تجمع برای جمهوری معروف به ار.پ.ار. [42]در سال 1976 میراث دار دوگل شد و توانست گلیست ها را دوباره سازماندهی کند. ژیسکاردستن نیز در اقدامی مشابه حزب میانه روی دست راستی به نام اتحاد برای دموکراسی فرانسوی معروف به یو.د.اف.[43] تشکیل داد. در جناح راست حزب ژاک شیراک و حزب ژیسکاردستن دو قطب اصلی جناح راست را تشکیل می دادند.
[[ژاک شیراک]] با تاسیس حزب تجمع برای جمهوری معروف به ار.پ.ار. [42]در سال 1976 میراث دار دوگل شد و توانست گلیست ها را دوباره سازماندهی کند. ژیسکاردستن نیز در اقدامی مشابه حزب میانه روی دست راستی به نام اتحاد برای دموکراسی فرانسوی معروف به یو.د.اف.[43] تشکیل داد. در جناح راست حزب ژاک شیراک و حزب ژیسکاردستن دو قطب اصلی جناح راست را تشکیل می دادند.


جناح راست را امروز حزب یو.ام.پ به رهبری نیکولا سارکوزی رهبری می کند. این حزب در سال 2004 به ابتکار ژاک شیراک جایگزین حزب ار.پ.ار. شد اما بر خلاف میل شیراک به دست رقیبش سارکوزی افتاد. حزب میانه رویی را هم که والری ژیسکاردستن تاسیس کرده بود امروز در اختیار فرانسوا بایرو قرار گرفته است.این احزاب از دهه 90 حرکتی را برای دموکراتیک تر شدن سازمان حزبی خود آغاز کردند و با برگزاری کنگره ها و مجامع مختلف در برهه های مختلف کوشیدند همراه با افکار عمومی هواداران خود گام بردارند.برگزیده شدن سارکوزی به رهبری حزب یو.ام.پ و تغییر کادر رهبری حزب میانه رو به رهبری فرانسوا بایرو گواه چنین رویکردی است.
جناح راست را امروز حزب یو.ام.پ به رهبری نیکولا سارکوزی رهبری می کند. این حزب در سال 2004 به ابتکار ژاک شیراک جایگزین حزب ار.پ.ار. شد اما بر خلاف میل شیراک به دست رقیبش سارکوزی افتاد. حزب میانه رویی را هم که والری ژیسکاردستن تاسیس کرده بود امروز در اختیار فرانسوا بایرو قرار گرفته است.این احزاب از دهه 90 حرکتی را برای دموکراتیک تر شدن سازمان حزبی خود آغاز کردند و با برگزاری کنگره ها و مجامع مختلف در برهه های مختلف کوشیدند همراه با افکار عمومی هواداران خود گام بردارند.برگزیده شدن سارکوزی به رهبری حزب یو.ام.پ و تغییر کادر رهبری حزب میانه رو به رهبری فرانسوا بایرو گواه چنین رویکردی است.

نسخهٔ ‏۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۱

نظام حزبي

احزاب سیاسی در فرانسه فراز و فرودهای فراوانی را به خود دیده اند. بر خلاف بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، فرانسه سرزمین انقلاب های پی در پی و آزمایشگاه نظام های سیاسی گوناگون است. از فردای انقلاب فرانسه، مردمان این دیار تاکنون پانزده قانونی اساسی را آزموده اند و همه رژیم های ممکن از پادشاهی مطلقه، تا نظام مشروطه و امپراتوری های گوناگون را به خود دیده اند و پس از آزمون چهار جمهوری سرانجام بیش از نیم قرن است که به پنجمین آن به نام «جمهوری پنجم» رضایت داده اند. اگر چه زمزمه های گذر از این جمهوری و لزوم تأسیس جمهوری ششم نیز همچنان به گوش می رسد ولی گویی روح ناآرام فرانسوی در این جمهوری بیش از نیم قرن است که آرام گرفته است.

احزاب سیاسی در کوران رخدادهای تلخ و شیرین فرانسه فراز و نشیب های زیادی داشته اند. انقلاب فرانسه و پایه گذاران فکری آن از آغاز با هر آنچه که اراده یگانه ملی را دچار دسته بندی و تفرقه کند سخت در ستیز بودند. اندیشه های روسو درباره اراده ملی و ملیت, ناسازگار با تحزب ترجمه شد و احزاب سیاسی به عواملی برای چند دستگی و شکستن وحدت ملی متهم شدند. از روزگار انقلاب فرانسه تا به امروز احزاب سیاسی در فرانسه این بار اتهام را همواره به دوش می کشند. شاید به همین سبب فرانسویان با دیر کرد فراوان در مقایسه با دیگر کشورهای اروپای غربی، پذیرای احزاب سیاسی شدند. احزاب سیاسی میهمان ناخوانده ای بودند که فرانسویان خود را مجبور و شاید محکوم به پذیرش آن می دیدند. اما این میهمان ناخوانده به تدریج در سرزمین گل ها جا خوش کرد و به بخشی از زندگی مردمان این دیار تبدیل شد. میهمانی که در عمل نشان داد صاحبان این خانه را گریزی از آن نیست و باید او را ارجمند بدارند. شاید به همین دلیل هنوز بسیاری از احزاب دست راستی از نام حزب می گریزند و کمتر حزبی در این جناح است که کلمه «حزب» را برای سازمان خود بکار می برد. «تجمع برای فرانسه»، «اتحاد برای دمکراسی فرانسوی»،«جنبش مردمی» و مانند آن نام هایی است که مهمترین احزاب دست راستی و میانه روی فرانسوی برای خود برگزیده اند.

فرانسویان پس از پذیرش احزاب سیاسی کوشیدند تا آنجا که ممکن است آنها را فرانسوی کنند. در ادبیات فرانسه «نه مانند دیگران » و «استثنایی فرانسوی » جایگاه بلندی دارند. آنها اگر تجربه ای را از دیگر کشورها البته با تاخیر فراوان هم وارد کنند، آنقدر رنگ و لعابش را به شیوه خود دستکاری خواهند کرد تا سزاوار وصف مثلاً «احزابی نه مانند دیگران» باشد بویژه اگر بر این باور باشیم که این تجربه از آن سوی دریای مانش و از کشور انگلستان آمده باشد که در این صورت باید آن را حتماً به استثنایی فرانسوی تبدیل کرد. حاصل آنکه احزاب سیاسی در فرانسه آزمونی است متفاوت از دیگرکشورها و حقیقتاً می توان آنها را احزابی «نه مانند دیگران» دانست.[37]

در قانون اساسی جمهوری پنجم است که برای اولین بار جایگاه احزاب سیاسی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. در ماده چهارم قانون اساسی 5 اکتبر 1958 آمده است: « احزاب و گروه های سیاسی آزادانه برای کسب آرا رقابت می کنند . آنها آزادانه تاسیس و به فعالیت می پردازند. آنها موظف اند اصول حاکمیت ملی و دموکراسی را رعایت نمایند». با تصویب قانون سال 1988 و 1990 درباره هزینه های انتخابات و احزاب سیاسی، احزاب دارای جایگاه حقوقی در نظام سیاسی فرانسه گردیدند.

احزاب سیاسی در جمهوری پنجم از آغاز تا کنون به عنوان یکی از ارکان نظام سیاسی در فرانسه به شمار می روند. همچنین احزاب سیاسی در فرانسه مهم ترین نهادی هستند که مباحث مهم سیاسی را در جامعه مطرح می کنند و افکار عمومی و نخبگان را نسبت به مسائل اساسی بر می انگیزانند. به بیانی دیگر، احزاب سیاسی در فرانسه همچنان نبض افکار عمومی را در اختیار دارند  و اصلی ترین عامل شکل دهی به افکار عمومی اند. صدور بیانیه های مختلف در باره مسائل مهم و اساسی داخلی و حتی خارجی، سخنرانی و اعلام مواضع رهبران حزبی به ویه در دوران انتخابات و نقد و بررسی برنامه ها و سیاست های کلان دولتی از جمله فعالیت های روزمره احزاب سیاسی در فرانسه است و هیچ نهاد دیگری چنین جایگاهی را در این کشور ندارد. احزاب سیاسی در فرانسه با رائه برنامه های ملی برای اداره کشور  به میدان می آیند.به عبارتی ، برنامه محوری در احزاب سیاسی همچنان مهم ترین ویکی احزاب سیاسی در فرانسه است.و کمتر حزبی است که بدون ارائه برنامه پا به عرصه انتخابات بگذارد. این احزاب ، علاوه بر ارائه برنامه ای کلان،مهم ترین عامل نقد و بررسی برنامه های دیگر احزاب و به ویژه دولت اند.

دسته بندی احزاب سیاسی بر اساس نظریه موریس دوورژه[38] و تقسیم بندی سنتی و کهن احزاب بر مبنای شکاف چپ و راست است. اگر چه شاید دوران این تقسیم بندی در بسیاری از کشورها سپری شده باشد ولی فرانسه که زادگاه واژگان «چپ» و «راست» برای دسته بندی گرایش های سیاسی است، همچنان بر این واژگان پای بند است و سالیان درازی است که دو قطب چپ و راست مبنای رقابت ها و ائتلاف های سیاسی این کشورند. هریک از دو قطب چپ و راست در درون خود به دو جناح تندرو و معتدل تقسیم می شود. بدین ترتیب ، می توان از چهار خانواده بزرگ حزبی در این کشور سراغ گرفت. راست لیبرال و معتدل و راست سنتی و اقتدارگرا، در مجموع قطب راست را تشکیل می دهند. در قطب چپ هم می توان از چپ لیبرال و معتدل و چپ انقلابی و رادیکال سخن گفت. با قدرت گرفتن حزب دست راستی افراطی ژان ماری لوپن و قدرت گرفتن جریان تازه اکولوژیست نیز، صحنه سیاست در فرانسه جولانگاه رقابت های شش حزب سیاسی شده است.

جناح راست:

مهمترین حزب جناح راست فرانسه حزب «اتحاد برای نهضت مردمی»[39] است که آقای« نیکولا سارکوزی» دبیرکل آن می باشد. دومین حزب جناح راست عبارتست از «اتحاد دموکرات های فرانسه»[40] که آقای «فرانسوا بایرو» [41]دبیرکل آن است.

ژاک شیراک با تاسیس حزب تجمع برای جمهوری معروف به ار.پ.ار. [42]در سال 1976 میراث دار دوگل شد و توانست گلیست ها را دوباره سازماندهی کند. ژیسکاردستن نیز در اقدامی مشابه حزب میانه روی دست راستی به نام اتحاد برای دموکراسی فرانسوی معروف به یو.د.اف.[43] تشکیل داد. در جناح راست حزب ژاک شیراک و حزب ژیسکاردستن دو قطب اصلی جناح راست را تشکیل می دادند.

جناح راست را امروز حزب یو.ام.پ به رهبری نیکولا سارکوزی رهبری می کند. این حزب در سال 2004 به ابتکار ژاک شیراک جایگزین حزب ار.پ.ار. شد اما بر خلاف میل شیراک به دست رقیبش سارکوزی افتاد. حزب میانه رویی را هم که والری ژیسکاردستن تاسیس کرده بود امروز در اختیار فرانسوا بایرو قرار گرفته است.این احزاب از دهه 90 حرکتی را برای دموکراتیک تر شدن سازمان حزبی خود آغاز کردند و با برگزاری کنگره ها و مجامع مختلف در برهه های مختلف کوشیدند همراه با افکار عمومی هواداران خود گام بردارند.برگزیده شدن سارکوزی به رهبری حزب یو.ام.پ و تغییر کادر رهبری حزب میانه رو به رهبری فرانسوا بایرو گواه چنین رویکردی است.

جناح چپ:

جناح چپ فرانسه بطور سنتی دارای سه حزب بوده است. حزب سوسیالیست، حزب کمونیست و رادیکالها. امروزه حزب سبزها را نیز بایستی به این جناح اضافه نمود. وزن حزب کمونیست در این جناح رو به تحلیل است و رادیکالها نیز اهمیت خود را در سطح کشوری از دست داده اند.

حزب سوسیالیست[44] دارای سیاسیون با سابقه ای می باشد که مهمترین آنها عبارتند از آقایان «لیونل ژوسپن»، «پی یر مَُروا»[45]، «لوران فابیوس»[46] که هر سه سابقه نخست وزیری دارند و نیز تعداد قابل توجهی از وزیران سابق. دبیر کلی حزب سوسیالیست فرانسه آقای «فرانسوا اولاند»[47] نام دارد كه در انتخابات رياست جمهوري 2012 فرانسه بر ساركوزي فائق آمد.

حزب کمونیست فرانسه که پس از پایان جنگ جهانی دوم آرای قریب به یک سوم رای دهندگان فرانسوی را به خود اختصاص می داد، هم اکنون به سختی قادر به جمع آوری آرای پنج درصد فرانسویان است. دبیرکل این حزب خانم «ماری ژرژ بوفه»[48] نام دارد.

افراطیون:

افراطیون راست در «جبهه ملی»[49] به رهبری «ژان ماری لوپن» گردهم آمده اند. مهمترین ویژگی افراطیون راست را می توان در موارد زیر خلاصه نمود: مخالفت با جمهوری پنجم فرانسه، مخالفت با اتحاد اروپا، تاکید بر لزوم حفظ اقتدار ملی و عدم تحلیل آن در نهادهای اروپایی، حل مشکلات اقتصادی فرانسه از طریق بازگرداندن مهاجرین، مخالفت کم و بیش علنی آنها با اشتغال زنان، زیر سوال بردن هولوکاست و بالاخره تاکید بر«خطر اسلام برای فرانسه». هم اكنون دختر لوپن[50] رهبري جبهه ملي را به عهده دارد.

افراطیون چپ فرانسه عمدتا در «لیگ کمونیست انقلابی» گرد هم آمده اند. این گروه مجموعه ای از طرفداران انقلاب روسیه و تروتسکی و مائو و امثال آن می باشد. دو رهبر عمده افراطیون چپ عبارتند از خانم «آرلت لاگیه» [51]با سابقه طولانی و آقای «اولیویه بزانسنو»[52] که جوان است و مورد اقبال هواداران این گروه میباشد.

در دهه آخر قرن بیستم نیز سبزها ، رادیکال های چپ (پی.آر.ژ)[53] و جنبش شهروندان(ام.دی.سی)[54]از جریان های مهمی هستند که در منتهاالیه اردوگاه چپ فرصتی برای ابراز وجود یافتند. با این همه، پدیدار شدن احزاب گوناگون و کوچک با محوریت دو قطب چپ و راست در فضای سیاسی فرانسه نمودار می شود.