نظام حزبی فرانسه: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
احزاب سیاسی در فرانسه فراز و فرودهای فراوانی را به خود دیدهاند. بر خلاف بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، [[فرانسه]] سرزمین انقلابهای پی در پی و آزمایشگاه نظامهای سیاسی گوناگون است. از فردای انقلاب فرانسه، مردمان این دیار تا کنون پانزده قانونی اساسی را آزمودهاند و همه رژیمهای ممکن از پادشاهی مطلقه، تا نظام مشروطه و امپراتوریهای گوناگون را به خود دیدهاند و پس از آزمون چهار جمهوری سرانجام بیش از نیم قرن است که به پنجمین آن به نام «جمهوری پنجم» رضایت دادهاند. اگر چه زمزمههای گذر از این جمهوری و لزوم تأسیس جمهوری ششم نیز همچنان به گوش میرسد ولی گویی روح ناآرام فرانسوی در این جمهوری بیش از نیم قرن است که آرام گرفتهاست. | |||
احزاب سیاسی در [[فرانسه]] | احزاب سیاسی در دوران رخدادهای تلخ و شیرین فرانسه فراز و نشیبهای زیادی داشتهاند. انقلاب فرانسه و پایهگذاران فکری آن از آغاز با هر آنچه که اراده یگانه ملی را دچار دسته بندی و تفرقه کند سخت در ستیز بودند. اندیشههای روسو درباره اراده ملی و ملیت, ناسازگار با تحزب ترجمه شد و احزاب سیاسی به عواملی برای چند دستگی و شکستن وحدت ملی متهم شدند. از روزگار انقلاب فرانسه تا به امروز احزاب سیاسی در [[فرانسه]] این بار اتهام را همواره به دوش می کشند. شاید به همین سبب فرانسویان با دیر کرد فراوان در مقایسه با دیگر کشورهای اروپای غربی، پذیرای احزاب سیاسی شدند. احزاب سیاسی میهمان ناخواندهای بودند که فرانسویان خود را مجبور و شاید محکوم به پذیرش آن میدیدند. اما این میهمان ناخوانده به تدریج در سرزمین گلها جا خوش کرد و به بخشی از زندگی مردمان این دیار تبدیل شد. میهمانی که در عمل نشان داد صاحبان این خانه را گریزی از آن نیست و باید او را ارجمند بدارند. شاید به همین دلیل هنوز بسیاری از احزاب دست راستی از نام حزب میگریزند و کمتر حزبی در این جناح است که کلمه «حزب» را برای سازمان خود بکار میبرد. «تجمع برای فرانسه»، «اتحاد برای دمکراسی فرانسوی»، «جنبش مردمی» و مانند آن نامهایی است که مهمترین احزاب دست راستی و میانه روی فرانسوی برای خود برگزیدهاند. | ||
احزاب سیاسی در | فرانسویان پس از پذیرش احزاب سیاسی کوشیدند تا آنجا که ممکن است آنها را فرانسوی کنند. در ادبیات فرانسه «نه مانند دیگران» و «استثنایی فرانسوی» جایگاه بلندی دارند. آنها اگر تجربهای را از دیگر کشورها البته با تاخیر فراوان هم وارد کنند، آنقدر رنگ و لعابش را به شیوه خود دستکاری خواهند کرد تا سزاوار وصف مثلاً «احزابی نه مانند دیگران» باشد بهویژه اگر بر این باور باشیم که این تجربه از آن سوی دریای مانش و از کشور انگلستان آمده باشد که در این صورت باید آن را حتماً به استثنایی فرانسوی تبدیل کرد. حاصل آنکه احزاب سیاسی در فرانسه آزمونی است متفاوت از دیگرکشورها و حقیقتاً میتوان آنها را احزابی «نه مانند دیگران» دانست.<ref>ایوبی، حجتاله (1389). احزاب سیاسی در [[فرانسه]]. تهران: [https://www.samt.ac.ir/fa انتشارات سمت]، ص 2-3.</ref> | ||
در قانون اساسی جمهوری پنجم است که برای اولین بار جایگاه احزاب سیاسی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. در ماده چهارم قانون اساسی 5 اکتبر 1958 آمده است: «احزاب و گروههای سیاسی آزادانه برای کسب آرا رقابت میکنند. آنها آزادانه تاسیس و به فعالیت میپردازند. آنها موظفاند اصول حاکمیت ملی و دموکراسی را رعایت نمایند». با تصویب قانون سال 1988 و 1990 درباره هزینههای انتخابات و احزاب سیاسی، احزاب دارای جایگاه حقوقی در نظام سیاسی [[فرانسه]] گردیدند. | |||
در | احزاب سیاسی در جمهوری پنجم از آغاز تا کنون به عنوان یکی از ارکان نظام سیاسی در فرانسه به شمار میروند. همچنین احزاب سیاسی در [[فرانسه]] مهمترین نهادی هستند که مباحث مهم سیاسی را در جامعه مطرح میکنند و افکار عمومی و نخبگان را نسبت به مسائل اساسی بر میانگیزانند. به بیانی دیگر، احزاب سیاسی در [[فرانسه]] همچنان نبض افکار عمومی را در اختیار دارند و اصلیترین عامل شکل دهی به افکار عمومیاند. صدور بیانیههای مختلف درباره مسائل مهم و اساسی داخلی و حتی خارجی، سخنرانی و اعلام مواضع رهبران حزبی به ویه در دوران انتخابات و نقد و بررسی برنامهها و سیاستهای کلان دولتی از جمله فعالیتهای روزمره احزاب سیاسی در [[فرانسه]] است و هیچ نهاد دیگری چنین جایگاهی را در این کشور ندارد. احزاب سیاسی در [[فرانسه]] با رائه برنامههای ملی برای اداره کشور به میدان می آیند. به عبارتی، برنامه محوری در احزاب سیاسی همچنان مهمترین و یکی احزاب سیاسی در [[فرانسه]] است و کمتر حزبی است که بدون ارائه برنامه پا به عرصه انتخابات بگذارد. این احزاب، علاوه بر ارائه برنامهای کلان، مهمترین عامل نقد و بررسی برنامههای دیگر احزاب و به ویژه دولتاند.[[پرونده:Maurice Duverger.jpg|بندانگشتی|موریس دوورژه]]دسته بندی احزاب سیاسی بر اساس نظریه موریس دوورژه (Maurice Duverger) و تقسیم بندی سنتی و کهن احزاب بر مبنای شکاف چپ و راست است. اگر چه شاید دوران این تقسیم بندی در بسیاری از کشورها سپری شدهباشد ولی [[فرانسه]] که زادگاه واژگان «چپ» و «راست» برای دسته بندی گرایشهای سیاسی است، همچنان بر این واژگان پای بند است و سالیان درازی است که دو قطب چپ و راست مبنای رقابت ها و ائتلافهای سیاسی این کشورند. هریک از دو قطب چپ و راست در درون خود به دو جناح تندرو و معتدل تقسیم میشود. بدین ترتیب، میتوان از چهار خانواده بزرگ حزبی در این کشور سراغ گرفت. راست لیبرال و معتدل و راست سنتی و اقتدارگرا، در مجموع قطب راست را تشکیل میدهند. در قطب چپ هم میتوان از چپ لیبرال و معتدل و چپ انقلابی و رادیکال سخن گفت. با قدرت گرفتن حزب دست راستی افراطی ژان ماری لوپن و قدرت گرفتن جریان تازه اکولوژیست نیز، صحنه سیاست در فرانسه جولانگاه رقابتهای شش حزب سیاسی شدهاست. | ||
====[[حزب جناح راست فرانسه]]==== | |||
مهمترین [[حزب جناح راست فرانسه]] حزب «اتحاد برای نهضت مردمی»(Union pour un mouvement populaire(UMP)) است که آقای«نیکولا سارکوزی» دبیرکل آن میباشد. دومین حزب جناح راست عبارتست از «اتحاد دموکراتهای فرانسه»(Mouvement démocrate) که آقای «فرانسوا بایرو» (François Bayrou) دبیرکل آن است. | |||
[[ژاک شیراک]] با تاسیس حزب تجمع برای جمهوری معروف به ار.پ.ار. (le Rassemblement pour la République (RPR)) در سال 1976 میراث دار دوگل شد و توانست گلیستها را دوباره سازماندهی کند. ژیسکاردستن نیز در اقدامی مشابه حزب میانه روی دست راستی به نام اتحاد برای دموکراسی فرانسوی معروف به یو.د.اف. (Union pour la démocratie française(UDF)) تشکیل داد. در جناح راست حزب [[ژاک شیراک]] و حزب ژیسکاردستن دو قطب اصلی جناح راست را تشکیل میدادند. | |||
جناح راست را امروز حزب یو.ام.پ به رهبری نیکولا سارکوزی رهبری میکند. این حزب در سال 2004 به ابتکار [[ژاک شیراک]] جایگزین حزب ار.پ.ار. شد اما بر خلاف میل شیراک به دست رقیبش سارکوزی افتاد. حزب میانه رویی را هم که والری ژیسکاردستن تاسیس کرده بود امروز در اختیار فرانسوا بایرو قرار گرفتهاست.این احزاب از دهه 90 حرکتی را برای دموکراتیک تر شدن سازمان حزبی خود آغاز کردند و با برگزاری کنگره ها و مجامع مختلف در برهههای مختلف کوشیدند همراه با افکار عمومی هواداران خود گام بردارند. برگزیده شدن سارکوزی به رهبری حزب یو.ام.پ و تغییر کادر رهبری حزب میانه رو به رهبری فرانسوا بایرو گواه چنین رویکردی است. | |||
====[[حزب جناح چپ فرانسه]]==== | |||
[[پرونده:Pierre Mauroy.jpg|بندانگشتی|پی یر مَُروا]]جناح چپ فرانسه بطور سنتی دارای سه حزب بودهاست. حزب سوسیالیست، [[حزب کمونیست]] و رادیکالها. امروزه حزب سبزها را نیز بایستی به این جناح اضافه نمود. وزن حزب کمونیست در این جناح رو به تحلیل است و رادیکالها نیز اهمیت خود را در سطح کشوری از دست دادهاند. | |||
حزب سوسیالیست (Le Parti socialiste (PS)) دارای سیاسیون با سابقهای میباشد که مهمترین آنها عبارتند از آقایان «لیونل ژوسپن»، «پی یر مَُروا»(Pierre Mauroy)، «لوران فابیوس»(Laurent Fabius) که هر سه سابقه نخست وزیری دارند و نیز تعداد قابل توجهی از وزیران سابق. دبیر کلی حزب سوسیالیست فرانسه آقای «فرانسوا اولاند»(François Hollande) نام دارد که در انتخابات ریاست جمهوری 2012 [[فرانسه]] بر سارکوزی فائق آمد. | |||
حزب کمونیست فرانسه که پس از پایان جنگ جهانی دوم آرای قریب به یک سوم رای دهندگان فرانسوی را به خود اختصاص میداد، هم اکنون به سختی قادر به جمع آوری آرای پنج درصد فرانسویان است. دبیرکل این حزب خانم «ماری ژرژ بوفه»(Marie-George Buffet) نام دارد. | |||
====[[حزب افراطیون فرانسه]]==== | |||
[[پرونده:Marine Le Pen.jpg|بندانگشتی|دختر لوپن]]افراطیون راست در «جبهه ملی»(Front national (FN)) به رهبری «ژان ماری لوپن» گردهم آمدهاند. مهمترین ویژگی افراطیون راست را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: مخالفت با جمهوری پنجم فرانسه، مخالفت با اتحاد اروپا، تاکید بر لزوم حفظ اقتدار ملی و عدم تحلیل آن در نهادهای اروپایی، حل مشکلات اقتصادی فرانسه از طریق بازگرداندن مهاجرین، مخالفت کم و بیش علنی آنها با اشتغال زنان، زیر سوال بردن هولوکاست و بالاخره تاکید بر«خطر اسلام برای فرانسه». هم اکنون دختر لوپن (Marine Le Pen) رهبری جبهه ملی را به عهده دارد. | |||
[[ | افراطیون چپ فرانسه عمدتا در «لیگ کمونیست انقلابی» گرد هم آمدهاند. این گروه مجموعه ای از طرفداران انقلاب [[روسیه]] و تروتسکی و مائو و امثال آن میباشد. دو رهبر عمده افراطیون چپ عبارتند از خانم «آرلت لاگیه»(Arlette Laguiller) با سابقه طولانی و آقای «اولیویه بزانسنو»(Olivier Besancenot) که جوان است و مورد اقبال هواداران این گروه میباشد. | ||
در دهه آخر قرن بیستم نیز سبزها، رادیکالهای چپ (پی.آر.ژ)(Le Parti radical de gauche (PRG)) و جنبش شهروندان(ام.دی.سی)(Le Mouvement des citoyens (MDC)) از جریانهای مهمی هستند که در منتهاالیه اردوگاه چپ فرصتی برای ابراز وجود یافتند. با این همه، پدیدار شدن احزاب گوناگون و کوچک با محوریت دو قطب چپ و راست در فضای سیاسی فرانسه نمودار میشود.<ref>نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].</ref> | |||
==نیز نگاه کنید به== | |||
*[[سیاست و حکومت فرانسه]] | |||
==کتابشناسی== | |||
نسخهٔ ۱۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۳
احزاب سیاسی در فرانسه فراز و فرودهای فراوانی را به خود دیدهاند. بر خلاف بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، فرانسه سرزمین انقلابهای پی در پی و آزمایشگاه نظامهای سیاسی گوناگون است. از فردای انقلاب فرانسه، مردمان این دیار تا کنون پانزده قانونی اساسی را آزمودهاند و همه رژیمهای ممکن از پادشاهی مطلقه، تا نظام مشروطه و امپراتوریهای گوناگون را به خود دیدهاند و پس از آزمون چهار جمهوری سرانجام بیش از نیم قرن است که به پنجمین آن به نام «جمهوری پنجم» رضایت دادهاند. اگر چه زمزمههای گذر از این جمهوری و لزوم تأسیس جمهوری ششم نیز همچنان به گوش میرسد ولی گویی روح ناآرام فرانسوی در این جمهوری بیش از نیم قرن است که آرام گرفتهاست.
احزاب سیاسی در دوران رخدادهای تلخ و شیرین فرانسه فراز و نشیبهای زیادی داشتهاند. انقلاب فرانسه و پایهگذاران فکری آن از آغاز با هر آنچه که اراده یگانه ملی را دچار دسته بندی و تفرقه کند سخت در ستیز بودند. اندیشههای روسو درباره اراده ملی و ملیت, ناسازگار با تحزب ترجمه شد و احزاب سیاسی به عواملی برای چند دستگی و شکستن وحدت ملی متهم شدند. از روزگار انقلاب فرانسه تا به امروز احزاب سیاسی در فرانسه این بار اتهام را همواره به دوش می کشند. شاید به همین سبب فرانسویان با دیر کرد فراوان در مقایسه با دیگر کشورهای اروپای غربی، پذیرای احزاب سیاسی شدند. احزاب سیاسی میهمان ناخواندهای بودند که فرانسویان خود را مجبور و شاید محکوم به پذیرش آن میدیدند. اما این میهمان ناخوانده به تدریج در سرزمین گلها جا خوش کرد و به بخشی از زندگی مردمان این دیار تبدیل شد. میهمانی که در عمل نشان داد صاحبان این خانه را گریزی از آن نیست و باید او را ارجمند بدارند. شاید به همین دلیل هنوز بسیاری از احزاب دست راستی از نام حزب میگریزند و کمتر حزبی در این جناح است که کلمه «حزب» را برای سازمان خود بکار میبرد. «تجمع برای فرانسه»، «اتحاد برای دمکراسی فرانسوی»، «جنبش مردمی» و مانند آن نامهایی است که مهمترین احزاب دست راستی و میانه روی فرانسوی برای خود برگزیدهاند.
فرانسویان پس از پذیرش احزاب سیاسی کوشیدند تا آنجا که ممکن است آنها را فرانسوی کنند. در ادبیات فرانسه «نه مانند دیگران» و «استثنایی فرانسوی» جایگاه بلندی دارند. آنها اگر تجربهای را از دیگر کشورها البته با تاخیر فراوان هم وارد کنند، آنقدر رنگ و لعابش را به شیوه خود دستکاری خواهند کرد تا سزاوار وصف مثلاً «احزابی نه مانند دیگران» باشد بهویژه اگر بر این باور باشیم که این تجربه از آن سوی دریای مانش و از کشور انگلستان آمده باشد که در این صورت باید آن را حتماً به استثنایی فرانسوی تبدیل کرد. حاصل آنکه احزاب سیاسی در فرانسه آزمونی است متفاوت از دیگرکشورها و حقیقتاً میتوان آنها را احزابی «نه مانند دیگران» دانست.[۱]
در قانون اساسی جمهوری پنجم است که برای اولین بار جایگاه احزاب سیاسی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. در ماده چهارم قانون اساسی 5 اکتبر 1958 آمده است: «احزاب و گروههای سیاسی آزادانه برای کسب آرا رقابت میکنند. آنها آزادانه تاسیس و به فعالیت میپردازند. آنها موظفاند اصول حاکمیت ملی و دموکراسی را رعایت نمایند». با تصویب قانون سال 1988 و 1990 درباره هزینههای انتخابات و احزاب سیاسی، احزاب دارای جایگاه حقوقی در نظام سیاسی فرانسه گردیدند.
احزاب سیاسی در جمهوری پنجم از آغاز تا کنون به عنوان یکی از ارکان نظام سیاسی در فرانسه به شمار میروند. همچنین احزاب سیاسی در فرانسه مهمترین نهادی هستند که مباحث مهم سیاسی را در جامعه مطرح میکنند و افکار عمومی و نخبگان را نسبت به مسائل اساسی بر میانگیزانند. به بیانی دیگر، احزاب سیاسی در فرانسه همچنان نبض افکار عمومی را در اختیار دارند و اصلیترین عامل شکل دهی به افکار عمومیاند. صدور بیانیههای مختلف درباره مسائل مهم و اساسی داخلی و حتی خارجی، سخنرانی و اعلام مواضع رهبران حزبی به ویه در دوران انتخابات و نقد و بررسی برنامهها و سیاستهای کلان دولتی از جمله فعالیتهای روزمره احزاب سیاسی در فرانسه است و هیچ نهاد دیگری چنین جایگاهی را در این کشور ندارد. احزاب سیاسی در فرانسه با رائه برنامههای ملی برای اداره کشور به میدان می آیند. به عبارتی، برنامه محوری در احزاب سیاسی همچنان مهمترین و یکی احزاب سیاسی در فرانسه است و کمتر حزبی است که بدون ارائه برنامه پا به عرصه انتخابات بگذارد. این احزاب، علاوه بر ارائه برنامهای کلان، مهمترین عامل نقد و بررسی برنامههای دیگر احزاب و به ویژه دولتاند.
دسته بندی احزاب سیاسی بر اساس نظریه موریس دوورژه (Maurice Duverger) و تقسیم بندی سنتی و کهن احزاب بر مبنای شکاف چپ و راست است. اگر چه شاید دوران این تقسیم بندی در بسیاری از کشورها سپری شدهباشد ولی فرانسه که زادگاه واژگان «چپ» و «راست» برای دسته بندی گرایشهای سیاسی است، همچنان بر این واژگان پای بند است و سالیان درازی است که دو قطب چپ و راست مبنای رقابت ها و ائتلافهای سیاسی این کشورند. هریک از دو قطب چپ و راست در درون خود به دو جناح تندرو و معتدل تقسیم میشود. بدین ترتیب، میتوان از چهار خانواده بزرگ حزبی در این کشور سراغ گرفت. راست لیبرال و معتدل و راست سنتی و اقتدارگرا، در مجموع قطب راست را تشکیل میدهند. در قطب چپ هم میتوان از چپ لیبرال و معتدل و چپ انقلابی و رادیکال سخن گفت. با قدرت گرفتن حزب دست راستی افراطی ژان ماری لوپن و قدرت گرفتن جریان تازه اکولوژیست نیز، صحنه سیاست در فرانسه جولانگاه رقابتهای شش حزب سیاسی شدهاست.
حزب جناح راست فرانسه
مهمترین حزب جناح راست فرانسه حزب «اتحاد برای نهضت مردمی»(Union pour un mouvement populaire(UMP)) است که آقای«نیکولا سارکوزی» دبیرکل آن میباشد. دومین حزب جناح راست عبارتست از «اتحاد دموکراتهای فرانسه»(Mouvement démocrate) که آقای «فرانسوا بایرو» (François Bayrou) دبیرکل آن است.
ژاک شیراک با تاسیس حزب تجمع برای جمهوری معروف به ار.پ.ار. (le Rassemblement pour la République (RPR)) در سال 1976 میراث دار دوگل شد و توانست گلیستها را دوباره سازماندهی کند. ژیسکاردستن نیز در اقدامی مشابه حزب میانه روی دست راستی به نام اتحاد برای دموکراسی فرانسوی معروف به یو.د.اف. (Union pour la démocratie française(UDF)) تشکیل داد. در جناح راست حزب ژاک شیراک و حزب ژیسکاردستن دو قطب اصلی جناح راست را تشکیل میدادند.
جناح راست را امروز حزب یو.ام.پ به رهبری نیکولا سارکوزی رهبری میکند. این حزب در سال 2004 به ابتکار ژاک شیراک جایگزین حزب ار.پ.ار. شد اما بر خلاف میل شیراک به دست رقیبش سارکوزی افتاد. حزب میانه رویی را هم که والری ژیسکاردستن تاسیس کرده بود امروز در اختیار فرانسوا بایرو قرار گرفتهاست.این احزاب از دهه 90 حرکتی را برای دموکراتیک تر شدن سازمان حزبی خود آغاز کردند و با برگزاری کنگره ها و مجامع مختلف در برهههای مختلف کوشیدند همراه با افکار عمومی هواداران خود گام بردارند. برگزیده شدن سارکوزی به رهبری حزب یو.ام.پ و تغییر کادر رهبری حزب میانه رو به رهبری فرانسوا بایرو گواه چنین رویکردی است.
حزب جناح چپ فرانسه
جناح چپ فرانسه بطور سنتی دارای سه حزب بودهاست. حزب سوسیالیست، حزب کمونیست و رادیکالها. امروزه حزب سبزها را نیز بایستی به این جناح اضافه نمود. وزن حزب کمونیست در این جناح رو به تحلیل است و رادیکالها نیز اهمیت خود را در سطح کشوری از دست دادهاند.
حزب سوسیالیست (Le Parti socialiste (PS)) دارای سیاسیون با سابقهای میباشد که مهمترین آنها عبارتند از آقایان «لیونل ژوسپن»، «پی یر مَُروا»(Pierre Mauroy)، «لوران فابیوس»(Laurent Fabius) که هر سه سابقه نخست وزیری دارند و نیز تعداد قابل توجهی از وزیران سابق. دبیر کلی حزب سوسیالیست فرانسه آقای «فرانسوا اولاند»(François Hollande) نام دارد که در انتخابات ریاست جمهوری 2012 فرانسه بر سارکوزی فائق آمد.
حزب کمونیست فرانسه که پس از پایان جنگ جهانی دوم آرای قریب به یک سوم رای دهندگان فرانسوی را به خود اختصاص میداد، هم اکنون به سختی قادر به جمع آوری آرای پنج درصد فرانسویان است. دبیرکل این حزب خانم «ماری ژرژ بوفه»(Marie-George Buffet) نام دارد.
حزب افراطیون فرانسه
افراطیون راست در «جبهه ملی»(Front national (FN)) به رهبری «ژان ماری لوپن» گردهم آمدهاند. مهمترین ویژگی افراطیون راست را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود: مخالفت با جمهوری پنجم فرانسه، مخالفت با اتحاد اروپا، تاکید بر لزوم حفظ اقتدار ملی و عدم تحلیل آن در نهادهای اروپایی، حل مشکلات اقتصادی فرانسه از طریق بازگرداندن مهاجرین، مخالفت کم و بیش علنی آنها با اشتغال زنان، زیر سوال بردن هولوکاست و بالاخره تاکید بر«خطر اسلام برای فرانسه». هم اکنون دختر لوپن (Marine Le Pen) رهبری جبهه ملی را به عهده دارد.
افراطیون چپ فرانسه عمدتا در «لیگ کمونیست انقلابی» گرد هم آمدهاند. این گروه مجموعه ای از طرفداران انقلاب روسیه و تروتسکی و مائو و امثال آن میباشد. دو رهبر عمده افراطیون چپ عبارتند از خانم «آرلت لاگیه»(Arlette Laguiller) با سابقه طولانی و آقای «اولیویه بزانسنو»(Olivier Besancenot) که جوان است و مورد اقبال هواداران این گروه میباشد.
در دهه آخر قرن بیستم نیز سبزها، رادیکالهای چپ (پی.آر.ژ)(Le Parti radical de gauche (PRG)) و جنبش شهروندان(ام.دی.سی)(Le Mouvement des citoyens (MDC)) از جریانهای مهمی هستند که در منتهاالیه اردوگاه چپ فرصتی برای ابراز وجود یافتند. با این همه، پدیدار شدن احزاب گوناگون و کوچک با محوریت دو قطب چپ و راست در فضای سیاسی فرانسه نمودار میشود.[۲]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ایوبی، حجتاله (1389). احزاب سیاسی در فرانسه. تهران: انتشارات سمت، ص 2-3.
- ↑ نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.