ذائقه فرهنگی مردم فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی‌شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می‌‌کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی‌آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه کننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب‌های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است[[پرونده:Lucky Luke.png|بندانگشتی|200x200پیکسل|Lucky Luke]]در جشنواره ی کارتونی آنگولم (Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême)، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع‌تر از سایه اش تیراندازی می‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی‌اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزار استفاده می‌کند.
به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی‌شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می‌‌کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی‌آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه کننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب‌های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است[[پرونده:Lucky Luke.png|بندانگشتی|200x200پیکسل|Lucky Luke. برگرفته از سایت hero.fandom، قابل بازیابی از<nowiki/>https://hero.fandom.com/wiki/Lucky_Luke]]در جشنواره ی کارتونی آنگولم (Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême)، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع‌تر از سایه اش تیراندازی می‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی‌اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزار استفاده می‌کند.


وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره‌های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده‌است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه‌های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه‌های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.<ref name=":0">برگرفته‌از<nowiki/>http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm</ref>
وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره‌های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده‌است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه‌های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه‌های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.<ref name=":0">برگرفته‌از<nowiki/>http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm</ref>
خط ۹: خط ۹:
از سال‌های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال‌ها و ایستگاه‌های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه‌های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا [[فرانس موزیک]] و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال‌های تلویزیونی، برای سال‌ها محدود گردید. اما امروزه می‌توانیم در میان کانال‌های مختلف، کانال‌های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیوهای موسیقی را برای جوانان پخش می‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال‌های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال‌های دولتی وابسته به دریافت یارانه‌های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.
از سال‌های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال‌ها و ایستگاه‌های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه‌های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا [[فرانس موزیک]] و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال‌های تلویزیونی، برای سال‌ها محدود گردید. اما امروزه می‌توانیم در میان کانال‌های مختلف، کانال‌های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیوهای موسیقی را برای جوانان پخش می‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال‌های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال‌های دولتی وابسته به دریافت یارانه‌های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.


کانال‌های دولتی برنامه‌های بسیار متنوعی را نشان می‌دهند. به طور کلی، در این کانال‌ها در بخش ورزشی بازی‌های کمتر، و در بخش فیلم و سریال‌های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می‌شود اما در تبلیغات، فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال‌های دولتی وجود دارد. در کانال‌های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می‌شود. تبلیغات نیز در تمام کانال‌ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی‌دهد. ورود اخیر ماهواره‌ها و کانال‌های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته‌های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.[[پرونده:برادران لومیر.jpg|بندانگشتی|برادران لومیر]]فرانسوی‌ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده‌است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو (Jean Cocteau) و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاک پره وه (Jaques Prevert‏)(بازدید کنندگان در شب، بچه‌های بهشت)، مارسل پانیول (Marcel Pagnol) و ژیونو (Jean Giono)(دوباره) کار می‌‌کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید [[آندره مالرو]] را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش‌های جدید فیلمبرداری و معرفی تم‌های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال‌های 70 با فیلم‌های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می‌دهد و مشکلات جامعه را بیان می‌کند،ادامه داده‌شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول (Claude Chabrol)، لوک بسون (Luc Besson) به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم‌های با کیفیت تلاش می‌‌کنند. آنها طیف گسترده‌ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می‌دهند. در ابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می‌دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم‌هایی مثل سرنوشت افسانه‌ای آملی پولن، به خوبی نشان داده‌شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه‌های ویژه می‌دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم‌های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می‌دهند<ref name=":0" />.
کانال‌های دولتی برنامه‌های بسیار متنوعی را نشان می‌دهند. به طور کلی، در این کانال‌ها در بخش ورزشی بازی‌های کمتر، و در بخش فیلم و سریال‌های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می‌شود اما در تبلیغات، فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال‌های دولتی وجود دارد. در کانال‌های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می‌شود. تبلیغات نیز در تمام کانال‌ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی‌دهد. ورود اخیر ماهواره‌ها و کانال‌های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته‌های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.[[پرونده:برادران لومیر.jpg|بندانگشتی|برادران لومیر(1862). برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%B1]]فرانسوی‌ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده‌است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو (Jean Cocteau) و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاک پره وه (Jaques Prevert‏)(بازدید کنندگان در شب، بچه‌های بهشت)، مارسل پانیول (Marcel Pagnol) و ژیونو (Jean Giono)(دوباره) کار می‌‌کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید [[آندره مالرو]] را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش‌های جدید فیلمبرداری و معرفی تم‌های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال‌های 70 با فیلم‌های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می‌دهد و مشکلات جامعه را بیان می‌کند،ادامه داده‌شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول (Claude Chabrol)، لوک بسون (Luc Besson) به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم‌های با کیفیت تلاش می‌‌کنند. آنها طیف گسترده‌ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می‌دهند. در ابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می‌دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم‌هایی مثل سرنوشت افسانه‌ای آملی پولن، به خوبی نشان داده‌شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه‌های ویژه می‌دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم‌های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می‌دهند<ref name=":0" />.


فرانسوی‌ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است که با قدری مسامحه می‌توان به (یک کمدی کامل است) یا (اتفاق عجیبی است) ترجمه کرد. فرانسوی‌ها کاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی‌ها حداقل هفته‌ای یک بار به سینما می‌روند، هرچند که فیلم‌های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می‌کاهد. تقریبا در جیب همه کس پاری اسکوپ و هم مجله‌ی اوفی سیل یافت می‌شود که هفته نامه‌های رقابتی فهرست فیلم‌های سینماهای پاریس هستند. در [[پاریس]] در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم‌های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیرنویس فرانسوی نمایش داده می‌شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله‌ی هنر با هنر آشپزی برابری می‌کند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مکان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... کار می‌‌کنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی که این فیلم‌ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می‌دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می‌شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم‌های فرانسوی آشکارا یک خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم‌ها از لحاظ طرح و برنامه‌ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع‌ها و مضمون‌ها با فیلم‌های دیگر فرق دارند. فیلم‌های فرانسوی بصیرت‌های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش‌های فرانسویان می‌گشایند.[[پرونده:Michel Legrand.jpg|بندانگشتی|میشل لگران]]موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می‌باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده‌اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده‌اند. پس از آن، میشل لگران (Michel Legrand) که ترجیح می‌دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم‌ها موسیقی می‌سازد. ترانه‌های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در [[پاریس]] بسیار محبوب بوده‌است. خوانندگان از طریق ترانه‌های واقعی خود، ارزش‌های زمان خود را بیان می‌‌کنند. این سنت با خواننده‌های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه‎های خود می‌دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت‌ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ (Serge Gainsbourg)، لئو فره (Léo Ferré)، ادیت پیاف (Édith Piaf)، ژرژ برسون یا بلژ (Georges Brassens)، ژاک برل (Jacques Brel)، قدردانی می‌شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می‌گذارند. در سال‌های 70، ایده‌های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می‌شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می‌شود. در طول دهه 80، گروه‌های راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندو[[چین]] موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه‌های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می‌دادند.
فرانسوی‌ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است که با قدری مسامحه می‌توان به (یک کمدی کامل است) یا (اتفاق عجیبی است) ترجمه کرد. فرانسوی‌ها کاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی‌ها حداقل هفته‌ای یک بار به سینما می‌روند، هرچند که فیلم‌های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می‌کاهد. تقریبا در جیب همه کس پاری اسکوپ و هم مجله‌ی اوفی سیل یافت می‌شود که هفته نامه‌های رقابتی فهرست فیلم‌های سینماهای پاریس هستند. در [[پاریس]] در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم‌های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیرنویس فرانسوی نمایش داده می‌شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله‌ی هنر با هنر آشپزی برابری می‌کند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مکان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... کار می‌‌کنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی که این فیلم‌ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می‌دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می‌شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم‌های فرانسوی آشکارا یک خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم‌ها از لحاظ طرح و برنامه‌ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع‌ها و مضمون‌ها با فیلم‌های دیگر فرق دارند. فیلم‌های فرانسوی بصیرت‌های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش‌های فرانسویان می‌گشایند.[[پرونده:Michel Legrand.jpg|بندانگشتی|میشل لگران. برگرفته از سایت imdb، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.imdb.com/name/nm0006166/]]موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می‌باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده‌اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده‌اند. پس از آن، میشل لگران (Michel Legrand) که ترجیح می‌دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم‌ها موسیقی می‌سازد. ترانه‌های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در [[پاریس]] بسیار محبوب بوده‌است. خوانندگان از طریق ترانه‌های واقعی خود، ارزش‌های زمان خود را بیان می‌‌کنند. این سنت با خواننده‌های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه‎های خود می‌دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت‌ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ (Serge Gainsbourg)، لئو فره (Léo Ferré)، ادیت پیاف (Édith Piaf)، ژرژ برسون یا بلژ (Georges Brassens)، ژاک برل (Jacques Brel)، قدردانی می‌شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می‌گذارند. در سال‌های 70، ایده‌های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می‌شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می‌شود. در طول دهه 80، گروه‌های راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندو[[چین]] موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه‌های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می‌دادند.


مطبوعات چاپی کمتر از رسانه‌های نامبرده تغییر کرده‌است، اما تعداد روزنامه‌های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات و هفته‌نامه‌ها افزایش یافته‌است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می‌شوند. گرایش به رسانه‌های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه‌ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه‌های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه‌های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می‌کند. در میان مجلات مجله‌های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می‌شوند. در هفته‌نامه طنزآمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده‌ای را ارائه می‌دهند که با تصویر توصیف می‌شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.
مطبوعات چاپی کمتر از رسانه‌های نامبرده تغییر کرده‌است، اما تعداد روزنامه‌های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات و هفته‌نامه‌ها افزایش یافته‌است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می‌شوند. گرایش به رسانه‌های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه‌ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه‌های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه‌های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می‌کند. در میان مجلات مجله‌های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می‌شوند. در هفته‌نامه طنزآمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده‌ای را ارائه می‌دهند که با تصویر توصیف می‌شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.


چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه‌ی کافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می‌دهد. دامنه فلسفه‌های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که همواره به وسیله یک عشق به تفکر تحلیلی، که شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند درباره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو کنند. قهرمانان فرانسه چهره‌های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره‌های موسیقی راک.(یک بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند که الکل، سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران کرده‌است). این گفته (اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می‌شدیم) را به شاتو بریان نسبت می‌دهند. هرلحظه که در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاکسی از حکومت وقت شکوه خواهد کرد، آقایی که پشت میز کنار شما نشسته است، کمونیست‌ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی که در کوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محکوم خواهد کرد و همه انتظار دارند که شما هم نظری داشته باشید.چه [[فرانسه]] صحبت کنید چه صحبت نکنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست کشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگر و این به شما کمک خواهد کرد درباره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.[[پرونده:Coco Chanel.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|کوکو شانل]]مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. کوکو شانل (Coco Chanel) یکبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی‌ها به خاطر دغدغه‌ی بیش از حد نسبت به ظاهرشان، انتقاد می‌‌کنند. در حقیقت در [[پاریس]] نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و کلاس خود لباس می پوشند. جهانگردانی که گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده‌اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت که خوش لباسی و آراستگی ممکن است به صورت مشغولیت اصلی در بیایند.
چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه‌ی کافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می‌دهد. دامنه فلسفه‌های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که همواره به وسیله یک عشق به تفکر تحلیلی، که شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند درباره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو کنند. قهرمانان فرانسه چهره‌های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره‌های موسیقی راک.(یک بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند که الکل، سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران کرده‌است). این گفته (اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می‌شدیم) را به شاتو بریان نسبت می‌دهند. هرلحظه که در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاکسی از حکومت وقت شکوه خواهد کرد، آقایی که پشت میز کنار شما نشسته است، کمونیست‌ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی که در کوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محکوم خواهد کرد و همه انتظار دارند که شما هم نظری داشته باشید.چه [[فرانسه]] صحبت کنید چه صحبت نکنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست کشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگر و این به شما کمک خواهد کرد درباره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.[[پرونده:Coco Chanel.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|کوکو شانل. برگرفته از سایت britannica، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.britannica.com/biography/Coco-Chanel]]مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. کوکو شانل (Coco Chanel) یکبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی‌ها به خاطر دغدغه‌ی بیش از حد نسبت به ظاهرشان، انتقاد می‌‌کنند. در حقیقت در [[پاریس]] نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و کلاس خود لباس می پوشند. جهانگردانی که گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده‌اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت که خوش لباسی و آراستگی ممکن است به صورت مشغولیت اصلی در بیایند.


فرانسویان راجع به لباس‌های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.(سپس به خاطر نبودن خشک شویی به عطرهایش می پرداخت). ساو پارچه‌هایی انتخاب می‌کرد که 20 سال دوام بیاورد. او می گفت:(برازندگی برعکس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پار‌یس تا هنگ کنگ همه جا می‌توانید لباس‌ها و کفش‌های مشکی سایز کوچک، کت و شلوار و کت دامن‌های کلاسیک و مدل‌های اصلاح کوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه کردن پوست به شیوه سالم را او شروع کرد.
فرانسویان راجع به لباس‌های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.(سپس به خاطر نبودن خشک شویی به عطرهایش می پرداخت). ساو پارچه‌هایی انتخاب می‌کرد که 20 سال دوام بیاورد. او می گفت:(برازندگی برعکس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پار‌یس تا هنگ کنگ همه جا می‌توانید لباس‌ها و کفش‌های مشکی سایز کوچک، کت و شلوار و کت دامن‌های کلاسیک و مدل‌های اصلاح کوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه کردن پوست به شیوه سالم را او شروع کرد.

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۹

به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی‌شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می‌‌کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی‌آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه کننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب‌های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است

Lucky Luke. برگرفته از سایت hero.fandom، قابل بازیابی ازhttps://hero.fandom.com/wiki/Lucky_Luke

در جشنواره ی کارتونی آنگولم (Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême)، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع‌تر از سایه اش تیراندازی می‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی‌اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزار استفاده می‌کند.

وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره‌های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده‌است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه‌های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه‌های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.[۱]

در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و... خبر را به پایان می‌رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس‌های قدیمی، در خیابان، در تبلیغات با بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات، فقط فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثنای فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این‌ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.

باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت‌گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می‌شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می‌شناختند و یا این که تعداد فیلم‌های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه‌بندی کانال‌های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود. بنابراین باید 60٪ از فیلم‌ها اروپایی باشد که 40٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2٪ از فیلم‌های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می‌توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم‌های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیا و اسپانیا تولید می‌شوند.

از سال‌های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال‌ها و ایستگاه‌های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه‌های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال‌های تلویزیونی، برای سال‌ها محدود گردید. اما امروزه می‌توانیم در میان کانال‌های مختلف، کانال‌های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیوهای موسیقی را برای جوانان پخش می‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال‌های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال‌های دولتی وابسته به دریافت یارانه‌های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.

کانال‌های دولتی برنامه‌های بسیار متنوعی را نشان می‌دهند. به طور کلی، در این کانال‌ها در بخش ورزشی بازی‌های کمتر، و در بخش فیلم و سریال‌های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می‌شود اما در تبلیغات، فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال‌های دولتی وجود دارد. در کانال‌های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می‌شود. تبلیغات نیز در تمام کانال‌ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی‌دهد. ورود اخیر ماهواره‌ها و کانال‌های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته‌های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.

برادران لومیر(1862). برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%B1

فرانسوی‌ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده‌است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو (Jean Cocteau) و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاک پره وه (Jaques Prevert‏)(بازدید کنندگان در شب، بچه‌های بهشت)، مارسل پانیول (Marcel Pagnol) و ژیونو (Jean Giono)(دوباره) کار می‌‌کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش‌های جدید فیلمبرداری و معرفی تم‌های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال‌های 70 با فیلم‌های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می‌دهد و مشکلات جامعه را بیان می‌کند،ادامه داده‌شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول (Claude Chabrol)، لوک بسون (Luc Besson) به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم‌های با کیفیت تلاش می‌‌کنند. آنها طیف گسترده‌ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می‌دهند. در ابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می‌دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم‌هایی مثل سرنوشت افسانه‌ای آملی پولن، به خوبی نشان داده‌شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه‌های ویژه می‌دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم‌های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می‌دهند[۱]. فرانسوی‌ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است که با قدری مسامحه می‌توان به (یک کمدی کامل است) یا (اتفاق عجیبی است) ترجمه کرد. فرانسوی‌ها کاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی‌ها حداقل هفته‌ای یک بار به سینما می‌روند، هرچند که فیلم‌های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می‌کاهد. تقریبا در جیب همه کس پاری اسکوپ و هم مجله‌ی اوفی سیل یافت می‌شود که هفته نامه‌های رقابتی فهرست فیلم‌های سینماهای پاریس هستند. در پاریس در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم‌های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیرنویس فرانسوی نمایش داده می‌شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله‌ی هنر با هنر آشپزی برابری می‌کند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مکان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... کار می‌‌کنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی که این فیلم‌ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می‌دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می‌شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم‌های فرانسوی آشکارا یک خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم‌ها از لحاظ طرح و برنامه‌ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع‌ها و مضمون‌ها با فیلم‌های دیگر فرق دارند. فیلم‌های فرانسوی بصیرت‌های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش‌های فرانسویان می‌گشایند.

میشل لگران. برگرفته از سایت imdb، قابل بازیابی ازhttps://www.imdb.com/name/nm0006166/

موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می‌باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده‌اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده‌اند. پس از آن، میشل لگران (Michel Legrand) که ترجیح می‌دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم‌ها موسیقی می‌سازد. ترانه‌های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده‌است. خوانندگان از طریق ترانه‌های واقعی خود، ارزش‌های زمان خود را بیان می‌‌کنند. این سنت با خواننده‌های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه‎های خود می‌دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت‌ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ (Serge Gainsbourg)، لئو فره (Léo Ferré)، ادیت پیاف (Édith Piaf)، ژرژ برسون یا بلژ (Georges Brassens)، ژاک برل (Jacques Brel)، قدردانی می‌شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می‌گذارند. در سال‌های 70، ایده‌های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می‌شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می‌شود. در طول دهه 80، گروه‌های راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه‌های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می‌دادند.

مطبوعات چاپی کمتر از رسانه‌های نامبرده تغییر کرده‌است، اما تعداد روزنامه‌های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات و هفته‌نامه‌ها افزایش یافته‌است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می‌شوند. گرایش به رسانه‌های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه‌ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه‌های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه‌های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می‌کند. در میان مجلات مجله‌های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می‌شوند. در هفته‌نامه طنزآمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده‌ای را ارائه می‌دهند که با تصویر توصیف می‌شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.

چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه‌ی کافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می‌دهد. دامنه فلسفه‌های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که همواره به وسیله یک عشق به تفکر تحلیلی، که شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند درباره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو کنند. قهرمانان فرانسه چهره‌های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره‌های موسیقی راک.(یک بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند که الکل، سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران کرده‌است). این گفته (اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می‌شدیم) را به شاتو بریان نسبت می‌دهند. هرلحظه که در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاکسی از حکومت وقت شکوه خواهد کرد، آقایی که پشت میز کنار شما نشسته است، کمونیست‌ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی که در کوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محکوم خواهد کرد و همه انتظار دارند که شما هم نظری داشته باشید.چه فرانسه صحبت کنید چه صحبت نکنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست کشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگر و این به شما کمک خواهد کرد درباره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.

کوکو شانل. برگرفته از سایت britannica، قابل بازیابی ازhttps://www.britannica.com/biography/Coco-Chanel

مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. کوکو شانل (Coco Chanel) یکبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی‌ها به خاطر دغدغه‌ی بیش از حد نسبت به ظاهرشان، انتقاد می‌‌کنند. در حقیقت در پاریس نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و کلاس خود لباس می پوشند. جهانگردانی که گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده‌اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت که خوش لباسی و آراستگی ممکن است به صورت مشغولیت اصلی در بیایند.

فرانسویان راجع به لباس‌های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.(سپس به خاطر نبودن خشک شویی به عطرهایش می پرداخت). ساو پارچه‌هایی انتخاب می‌کرد که 20 سال دوام بیاورد. او می گفت:(برازندگی برعکس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پار‌یس تا هنگ کنگ همه جا می‌توانید لباس‌ها و کفش‌های مشکی سایز کوچک، کت و شلوار و کت دامن‌های کلاسیک و مدل‌های اصلاح کوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه کردن پوست به شیوه سالم را او شروع کرد.

پاریسی‌ها از هیچ چیز به اندازه لباس، خوب نگهداری نمی‌‌کنند و برای این کار احتیاج به کمد بزرگ هم ندارند. هر مرد یا زن ممکن است دو یا سه دست لباس اصلی داشته باشد اما هر کدام از آن ها از بهترین نوع و کاملا اندازه‌ی تن شان است. با این لباس‌ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر این امر واقفند. زن ها برای شادابی و طراوت بیشتر از روسری و جواهرات استفاده می‌‌کنند.مردها با لباس یک دست، کراوات و پیراهن آراسته جلوه می‌‌کنند.

مردم پاریس شیک پوش هستند. شما در پاریس مرد یا زن فرانسوی شاغل پیدا نمی کنید که شلوار جین یا کفش ورزشی پوشیده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه‌های ارزان قیمت از این امر استثنا هستند. هر فرانسوی که از عهده اش برآید هر روز سال را لباس شیک خواهد پوشید. آنها هرگز تصورش را هم نمی‌‌کنند که در پاریس شلوارک بپوشند اگر چه در کنار دریا به راحتی برهنه می‌شوند.

یکی از چیزهای دلگرم کننده درباره احساس فرانسویان نسبت به مد این است که زیبایی سن نمی‌شناسد. در اینجا نه تنها علایم ویژه جوانی را بر زبان نمی آورند بلکه کل خرید و فروش مربوط به مد و برازندگی در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است:

شما در هر سنی می‌توانید جذاب و مقاومت ناپذیر باشید. برای این منظور باید افسون را جانشین جوانی کنید. برازندگی متعلق به آنهایی است که قبلا آینده ی خود را تسخیر کرده‌اند.

بعد از یک سن خاص، دیگر خوش لباسی گرایش به آخرین مد روز را منعکس نمی‌کند بلکه نشان دهنده سلیقه و کلاس فرد است. بون ژانق و بون شیک (Bon chic, bon genre)(جنس خوب و جنس شیک) اصطلاحی است که فرانسویان برای هر چیز شیک، به کار می‌برند. بخش اعظم زندگی خیابانی پاریس این نمایش مد دلپذیر و دائمی را تحسین می‌کند. این مد ماورای گرایش‌های گروهی بلکه یک نوع بیان شخصی است. یک فرانسوی قوز نمی‌کند گرچه به تازگی جوانان دوست دارند از حالت آمریکاییان تقلید کنند. زن‌های پاریسی می دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشینند و پاهایشان را به طرز جذابی روی هم بیاندازند. مردان می دانند که سیگار کشیدن را چطوربه یک ژست وسوسه انگیزی بدل کنند. به این حضور و تسلط فیزیکی، ذوق و سلیقه ظریف لباس و اسلوب آن را هم اضافه کنید. به این صورت تمام ملزومات یک نمایش عمومی شگفت انگیز هنر مد را در اختیار خواهید داشت. برای شرکت در این نمایش لازم نیست که حتما جوان و زیبا یا حتی ترکه ای باشید. در وجود همه ما زیبایی است. فرانسویان بر این اصل واقفند و بر روی آن سرمایه گذاری می‌‌کنند. در مناطق روستایی آداب و رسوم کمتر حالت رسمی دارد و در کنار دریا کاملا متفاوت است.

عجیب این که فرانسویان به همراه این ذوق عالی نسبت به مد، به نداشتن حجب و حیا هم شهرت دارند. آنها در استخر‌های عمومی و در کنار دریا برهنه شنا می‌‌کنند. در فصل تابستان مرد و زن در کناره‌های رود سن برهنه یا با پوشش بسیار مختصر حمام آفتاب می‌گیرند. با وجود سرویس‌های دستشویی عمومی خیلی خوب هنوز مردها در خیابان ادار می‌‌کنند. به عبارتی فرانسویان جنبه گناه آلود برهنگی را نمی‌شناسند. برهنگی روی دیگر مد در فرانسه است[۲].

نیز نگاه کنید به

ذائقه فرهنگی مردم ژاپن؛ ذائقه فرهنگی مردم کانادا؛ ذائقه فرهنگی مردم کوبا؛ ذائقه فرهنگی مردم تونس؛ ذائقه فرهنگی مردم روسیه؛ ذائقه فرهنگی مردم سنگال؛ ذائقه فرهنگی مردم زیمبابوه؛ ذائقه فرهنگی مردم ساحل عاج؛ ذائقه فرهنگی مردم مالی؛ ذائقه فرهنگی مردم اسپانیا؛ ذائقه فرهنگی مردم اردن؛ ذائقه فرهنگی مردم قطر؛ ذائقه فرهنگی مردم سیرالئون

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ برگرفته‌ازhttp://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm
  2. نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.