فرانسیسکو گویا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی]]فرانسیسکو دِ گویا ای لوسیِنتِس (Francisco de Goya y Lucientes) به سال 1746 در روستای فوئندِ تودوس (Fuendetodos) در آراگون متولد شد. پدرش مخارج زندگی را از پیشه زرگری تأمین می‌کرد. دوره کودکی گویا در شهر ساراگوسا سپری شد. حدود چهارده سال داشت که به شاگردی خوسه لوسان که نقاشی محلی بود درآمد، سپس برای تحصیل هنر به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به ساراگوسا در سال 1771 مشغول به کشیدن فِرسک‌هایی[vi] بر روی دیوارهای کلیساهای محلی شد. پس از توفیق در کشیدن پرتره‌های از طبقه اشراف [[اسپانیا]] وی در سال 1780 در آکادمی‌سلطنتی سان فرناندو پذیرفته شد و نه سال بعد به سمت نقاشِ سلطنتی دست یافت. بیماری نامعلومی‌در سال 1792 سبب شد تا شنوایی خود را از دست دهد؛ این مسئله سبب انزوا و گوشه گیری گویا در سال‌های باقیمانده عمرش شد. نگاه تلخ و منتقدانه او به بشر و مجموعه‌هایی که در این سال‌ها آفرید، حاصل همین انزوای اوست. اوج نگاه تلخ گویا در نقاشی‌های کشیده شده بر روی دیوار خانه خریداری شده او در سال 1819 ظهور می‌کند. با توجه به تنوع آثار او در حوزه‌های مختلف نمی‌توان آثار او را در سبکی خاص دسته بندی کرد. اما به سبب بیان تند و احساساتی آثارش شاید بتوان او را در دسته هنرمندان رمانتیسم قرار داد. از گویا در حدود هزار طراحی به جای مانده است، 550 عدد از این طراحی‌ها در هشت دفترچه طراحی در موزه پرادو نگهداری می‌شود. گویا گراوورساز قابلی نیز بوده است و از او چهار مجموعه گراوور [vii] باقی مانده است، مجموعه کاپریس (Caprichos) که شامل 82 اثر در بین سال‌های 1793 تا 1799 می‌باشد؛ مجموعه فجایع جنگ (The Disasters of War) شامل 65 اثر در بین سال‌های 1810 تا 1814؛ مجموعه ضرب‌المثل‌ها شامل 22 اثر در سال 1814 و مجموعه گاوبازی‌ها در سال 1815. گویا از طبیعت، رامبراند و بلاثکِث به عنوان سه استاد خود یاد می‌کند. او در سال 1824 به [[فرانسه]] رفت و چهار سال بعد بر اثر سکته مغزی درگذشت. بقایای پیکر او پس از دو بار جابجایی در سال 1928 به مناسبت یکصدمین سالمرگش به کلیسای سان آنتونیو دِ فلوریدا که گُنبد آن را خود او نقاشی کرده بود برده شد و دفن گردید<ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)</ref>.[viii]
[[پرونده:فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی]]فرانسیسکو دِ گویا ای لوسیِنتِس (Francisco de Goya y Lucientes) به سال 1746 در روستای فوئندِ تودوس (Fuendetodos) در آراگون متولد شد. پدرش مخارج زندگی را از پیشه زرگری تأمین می‌کرد. دوره کودکی گویا در شهر ساراگوسا سپری شد. حدود چهارده سال داشت که به شاگردی خوسه لوسان که نقاشی محلی بود درآمد، سپس برای تحصیل هنر به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به ساراگوسا در سال 1771 مشغول به کشیدن فِرسک‌هایی[vi] بر روی دیوارهای کلیساهای محلی شد. پس از توفیق در کشیدن پرتره‌های از طبقه اشراف [[اسپانیا]] وی در سال 1780 در آکادمی‌سلطنتی سان فرناندو پذیرفته شد و نه سال بعد به سمت نقاشِ سلطنتی دست یافت. بیماری نامعلومی‌در سال 1792 سبب شد تا شنوایی خود را از دست دهد؛ این مسئله سبب انزوا و گوشه گیری گویا در سال‌های باقیمانده عمرش شد. نگاه تلخ و منتقدانه او به بشر و مجموعه‌هایی که در این سال‌ها آفرید، حاصل همین انزوای اوست. اوج نگاه تلخ گویا در نقاشی‌های کشیده شده بر روی دیوار خانه خریداری شده او در سال 1819 ظهور می‌کند. با توجه به تنوع آثار او در حوزه‌های مختلف نمی‌توان آثار او را در سبکی خاص دسته بندی کرد. اما به سبب بیان تند و احساساتی آثارش شاید بتوان او را در دسته هنرمندان رمانتیسم قرار داد. از گویا در حدود هزار طراحی به جای مانده است، 550 عدد از این طراحی‌ها در هشت دفترچه طراحی در موزه پرادو نگهداری می‌شود. گویا گراوورساز قابلی نیز بوده است و از او چهار مجموعه گراوور [vii] باقی مانده است، مجموعه کاپریس (Caprichos) که شامل 82 اثر در بین سال‌های 1793 تا 1799 می‌باشد؛ مجموعه فجایع جنگ (The Disasters of War) شامل 65 اثر در بین سال‌های 1810 تا 1814؛ مجموعه ضرب‌المثل‌ها شامل 22 اثر در سال 1814 و مجموعه گاوبازی‌ها در سال 1815. گویا از طبیعت، رامبراند و بلاثکِث به عنوان سه استاد خود یاد می‌کند. او در سال 1824 به [[فرانسه]] رفت و چهار سال بعد بر اثر سکته مغزی درگذشت. بقایای پیکر او پس از دو بار جابجایی در سال 1928 به مناسبت یکصدمین سالمرگش به کلیسای سان آنتونیو دِ فلوریدا که گُنبد آن را خود او نقاشی کرده بود برده شد و دفن گردید.<ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)</ref>[viii]


== پاورقی ==
== پاورقی ==

نسخهٔ ‏۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۱۹

فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی

فرانسیسکو دِ گویا ای لوسیِنتِس (Francisco de Goya y Lucientes) به سال 1746 در روستای فوئندِ تودوس (Fuendetodos) در آراگون متولد شد. پدرش مخارج زندگی را از پیشه زرگری تأمین می‌کرد. دوره کودکی گویا در شهر ساراگوسا سپری شد. حدود چهارده سال داشت که به شاگردی خوسه لوسان که نقاشی محلی بود درآمد، سپس برای تحصیل هنر به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به ساراگوسا در سال 1771 مشغول به کشیدن فِرسک‌هایی[vi] بر روی دیوارهای کلیساهای محلی شد. پس از توفیق در کشیدن پرتره‌های از طبقه اشراف اسپانیا وی در سال 1780 در آکادمی‌سلطنتی سان فرناندو پذیرفته شد و نه سال بعد به سمت نقاشِ سلطنتی دست یافت. بیماری نامعلومی‌در سال 1792 سبب شد تا شنوایی خود را از دست دهد؛ این مسئله سبب انزوا و گوشه گیری گویا در سال‌های باقیمانده عمرش شد. نگاه تلخ و منتقدانه او به بشر و مجموعه‌هایی که در این سال‌ها آفرید، حاصل همین انزوای اوست. اوج نگاه تلخ گویا در نقاشی‌های کشیده شده بر روی دیوار خانه خریداری شده او در سال 1819 ظهور می‌کند. با توجه به تنوع آثار او در حوزه‌های مختلف نمی‌توان آثار او را در سبکی خاص دسته بندی کرد. اما به سبب بیان تند و احساساتی آثارش شاید بتوان او را در دسته هنرمندان رمانتیسم قرار داد. از گویا در حدود هزار طراحی به جای مانده است، 550 عدد از این طراحی‌ها در هشت دفترچه طراحی در موزه پرادو نگهداری می‌شود. گویا گراوورساز قابلی نیز بوده است و از او چهار مجموعه گراوور [vii] باقی مانده است، مجموعه کاپریس (Caprichos) که شامل 82 اثر در بین سال‌های 1793 تا 1799 می‌باشد؛ مجموعه فجایع جنگ (The Disasters of War) شامل 65 اثر در بین سال‌های 1810 تا 1814؛ مجموعه ضرب‌المثل‌ها شامل 22 اثر در سال 1814 و مجموعه گاوبازی‌ها در سال 1815. گویا از طبیعت، رامبراند و بلاثکِث به عنوان سه استاد خود یاد می‌کند. او در سال 1824 به فرانسه رفت و چهار سال بعد بر اثر سکته مغزی درگذشت. بقایای پیکر او پس از دو بار جابجایی در سال 1928 به مناسبت یکصدمین سالمرگش به کلیسای سان آنتونیو دِ فلوریدا که گُنبد آن را خود او نقاشی کرده بود برده شد و دفن گردید.[۱][viii]

پاورقی

[vi] نوعی نقاشی بر روی زمینه آب و آهک که معمولاً مضامین آن مذهبی است.

[vii] لوحی مسی که هنرمند تصویر وارونه روی آن می‌سازد و در چاپ مورد استفاده قرار می‌گیرد.

[viii] http://www.franciscodegoya.net/biography.html

کتابشناسی

  1. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)