دوران بهار و پاییز: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''''.دوران بهار و پاییز(476-722 پیش از میلاد)''''' در قرن هشتم پیش از میلاد، قدرت مرکزیت خود را از دست داد که این دوره را به نام بهار و پاییز نامگذاری کردهاند. در این دوره، رهبران قبایل محلی که پیش از این در اختیار پادشاهی جو بودند، شروع به تحکیم قدرت...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''''.دوران بهار و پاییز(476-722 پیش از میلاد)''''' | '''''.دوران بهار و پاییز(476-722 پیش از میلاد)''''' | ||
در قرن هشتم پیش از میلاد، قدرت مرکزیت خود را از دست داد که این دوره را به نام بهار و پاییز نامگذاری | در قرن هشتم پیش از میلاد، قدرت مرکزیت خود را از دست داد که این دوره را به نام بهار و پاییز نامگذاری کردهاند. در این دوره، رهبران قبایل محلی که پیش از این در اختیار پادشاهی جو بودند، شروع به تحکیم قدرت محلی خود کرده و برای سلطهی بیشتر به رقابت با یکدیگر برخاستند. با تجاوز قبایل شمال غرب، وضعیت وخیمتر شد. حاکمان جو، مجبور شدند پایتخت خود را به لویانگ(Loyang)منتقل کنند. این حرکت نشانهای از آغاز دومین فاز بزرگ سلسلهی جو(جو شرقی) بود. در هر منطقه، افراد با نفوذ محلی قدرت را در دست گرفته و ناگهان صدها منطقهی مستقل سر برآورده و در ظاهر به چاپلوسی پادشاهی جو پرداخته ولی در واقع ادعای استقلال داشتند. در این دوران بود که صد مکتب فکری و فلسفی چین شکوفا شد، و حرکتهای روشنفکرانهای همچون کنفوسیوسی، تائوئیستی، قانونگرایان و موهیستها به وجود آمدند. این تحولات در واقع پاسخ به تغییرات ایجاد شده در جهان سیاست و افول قدرت مرکزی سلسلهی جو بود. در این دوران سرزمین چین به صدها حکومت محلی مستقل تقسیم شد که برخی از آنها شامل تنها یک روستا و یا حتی یک قلعه میشد<ref>سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 114</ref>(سابقی، 1392). | ||
---- | ---- | ||
=== کتابشناسی === |
نسخهٔ ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۴۴
.دوران بهار و پاییز(476-722 پیش از میلاد)
در قرن هشتم پیش از میلاد، قدرت مرکزیت خود را از دست داد که این دوره را به نام بهار و پاییز نامگذاری کردهاند. در این دوره، رهبران قبایل محلی که پیش از این در اختیار پادشاهی جو بودند، شروع به تحکیم قدرت محلی خود کرده و برای سلطهی بیشتر به رقابت با یکدیگر برخاستند. با تجاوز قبایل شمال غرب، وضعیت وخیمتر شد. حاکمان جو، مجبور شدند پایتخت خود را به لویانگ(Loyang)منتقل کنند. این حرکت نشانهای از آغاز دومین فاز بزرگ سلسلهی جو(جو شرقی) بود. در هر منطقه، افراد با نفوذ محلی قدرت را در دست گرفته و ناگهان صدها منطقهی مستقل سر برآورده و در ظاهر به چاپلوسی پادشاهی جو پرداخته ولی در واقع ادعای استقلال داشتند. در این دوران بود که صد مکتب فکری و فلسفی چین شکوفا شد، و حرکتهای روشنفکرانهای همچون کنفوسیوسی، تائوئیستی، قانونگرایان و موهیستها به وجود آمدند. این تحولات در واقع پاسخ به تغییرات ایجاد شده در جهان سیاست و افول قدرت مرکزی سلسلهی جو بود. در این دوران سرزمین چین به صدها حکومت محلی مستقل تقسیم شد که برخی از آنها شامل تنها یک روستا و یا حتی یک قلعه میشد[۱](سابقی، 1392).
کتابشناسی
- ↑ سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 114