مکاتب ادبی روسیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
=== [[مکتب ادبی کلاسیسم روسیه|کلاسیسم (классицизм)]] === | === [[مکتب ادبی کلاسیسم روسیه|کلاسیسم (классицизм)]] === | ||
در قرن هفدهم، در دوران حاکمیت فئودالیسم، ابتدا در فرانسه و سپس در دیگر کشورها مکتب ادبی کلاسیسم شکل گرفت که در هر کشوری ویژگیهای مخصوص به خود را داشت. شاعر فرانسوی بوآلو نظریهپرداز این مکتب بود. نظریه پردازان این مکتب معتقد بودند زیبایی ایده آل و مطلق در آثار نویسندگان یونان و روم باستان انعکاس یافته است. برای آنان نویسندگان یونان و روم قدیم الگو بودند. کلاسستها معتقد بودند برای اینکه آثارشان مانند آثار نویسندگان یونان و روم باستان جاودان بماند باید از آنها تقلید کنند. همچنین بر این باور بودند که آثار ادبی را باید بر اساس عقل نوشت و از احساسات دوری کرد. منظومههای قهرمانی، قصیده، تراژدی و کمدی از انواع و قالبهای اصلی این مکتباند. اگر چه مکتب کلاسیسم [[روسیه]] تا حد زیادی به کلاسیسم اروپای غربی شبیه شبیه است، ولی ویژگیهای خاصی نیز دارد. نویسندگان کلاسیست [[روسیه]] از موضوعهای مرتبط با یونان و روم قدیم فاصله گرفتند و علاقه زیادی به تاریخ و گذشته کشورشان نشان دادند و موضوع آثارشان را از تاریخ [[روسیه]] انتخاب کردند. با توجه به اینکه در این دوران [[روسیه]] از نظر علوم طبیعی از دیگر کشورهای اروپایی عقبتر بود، علم و دانش نیز در کلاسیسم [[روسیه]] از جایگاه مهمی برخوردار بود. میخائل لامانوسوف در بیشتر قصیدههای خود درباره منفعت علم و دانش سخن به میان میآورد. میخائیل لامانوسوف، آنتیوخ کانتیمیر، واسیلی تردیاکوفسکی، الکساندر سوماروکوف، گاوریلا درژواین و دنیس فانویزین نویسندگان برجسته کلاسیسم در ادبیات [[روسیه]] به شمار میروند.<ref>کریمیمطهر، جاناله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، ص169.</ref> | در قرن هفدهم، در دوران حاکمیت فئودالیسم، ابتدا در [[فرانسه]] و سپس در دیگر کشورها مکتب ادبی کلاسیسم شکل گرفت که در هر کشوری ویژگیهای مخصوص به خود را داشت. شاعر فرانسوی بوآلو نظریهپرداز این مکتب بود. نظریه پردازان این مکتب معتقد بودند زیبایی ایده آل و مطلق در آثار نویسندگان یونان و روم باستان انعکاس یافته است. برای آنان نویسندگان یونان و روم قدیم الگو بودند. کلاسستها معتقد بودند برای اینکه آثارشان مانند آثار نویسندگان یونان و روم باستان جاودان بماند باید از آنها تقلید کنند. همچنین بر این باور بودند که آثار ادبی را باید بر اساس عقل نوشت و از احساسات دوری کرد. منظومههای قهرمانی، قصیده، تراژدی و کمدی از انواع و قالبهای اصلی این مکتباند. اگر چه مکتب کلاسیسم [[روسیه]] تا حد زیادی به کلاسیسم اروپای غربی شبیه شبیه است، ولی ویژگیهای خاصی نیز دارد. نویسندگان کلاسیست [[روسیه]] از موضوعهای مرتبط با یونان و روم قدیم فاصله گرفتند و علاقه زیادی به تاریخ و گذشته کشورشان نشان دادند و موضوع آثارشان را از تاریخ [[روسیه]] انتخاب کردند. با توجه به اینکه در این دوران [[روسیه]] از نظر علوم طبیعی از دیگر کشورهای اروپایی عقبتر بود، علم و دانش نیز در کلاسیسم [[روسیه]] از جایگاه مهمی برخوردار بود. میخائل لامانوسوف در بیشتر قصیدههای خود درباره منفعت علم و دانش سخن به میان میآورد. میخائیل لامانوسوف، آنتیوخ کانتیمیر، واسیلی تردیاکوفسکی، الکساندر سوماروکوف، گاوریلا درژواین و دنیس فانویزین نویسندگان برجسته کلاسیسم در ادبیات [[روسیه]] به شمار میروند.<ref>کریمیمطهر، جاناله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، ص169.</ref> | ||
=== [[مکتب ادبی سانتیمانتالیسم روسیه|سانتیمانتالیسم (сентиментализм)]] === | === [[مکتب ادبی سانتیمانتالیسم روسیه|سانتیمانتالیسم (сентиментализм)]] === |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۵۷
مهمترین مکاتب ادبی روسیه به شرح زیر هستند.
کلاسیسم (классицизм)
در قرن هفدهم، در دوران حاکمیت فئودالیسم، ابتدا در فرانسه و سپس در دیگر کشورها مکتب ادبی کلاسیسم شکل گرفت که در هر کشوری ویژگیهای مخصوص به خود را داشت. شاعر فرانسوی بوآلو نظریهپرداز این مکتب بود. نظریه پردازان این مکتب معتقد بودند زیبایی ایده آل و مطلق در آثار نویسندگان یونان و روم باستان انعکاس یافته است. برای آنان نویسندگان یونان و روم قدیم الگو بودند. کلاسستها معتقد بودند برای اینکه آثارشان مانند آثار نویسندگان یونان و روم باستان جاودان بماند باید از آنها تقلید کنند. همچنین بر این باور بودند که آثار ادبی را باید بر اساس عقل نوشت و از احساسات دوری کرد. منظومههای قهرمانی، قصیده، تراژدی و کمدی از انواع و قالبهای اصلی این مکتباند. اگر چه مکتب کلاسیسم روسیه تا حد زیادی به کلاسیسم اروپای غربی شبیه شبیه است، ولی ویژگیهای خاصی نیز دارد. نویسندگان کلاسیست روسیه از موضوعهای مرتبط با یونان و روم قدیم فاصله گرفتند و علاقه زیادی به تاریخ و گذشته کشورشان نشان دادند و موضوع آثارشان را از تاریخ روسیه انتخاب کردند. با توجه به اینکه در این دوران روسیه از نظر علوم طبیعی از دیگر کشورهای اروپایی عقبتر بود، علم و دانش نیز در کلاسیسم روسیه از جایگاه مهمی برخوردار بود. میخائل لامانوسوف در بیشتر قصیدههای خود درباره منفعت علم و دانش سخن به میان میآورد. میخائیل لامانوسوف، آنتیوخ کانتیمیر، واسیلی تردیاکوفسکی، الکساندر سوماروکوف، گاوریلا درژواین و دنیس فانویزین نویسندگان برجسته کلاسیسم در ادبیات روسیه به شمار میروند.[۱]
سانتیمانتالیسم (сентиментализм)
در نیمه دوم قرن هجدهم در بسیاری از کشورهای اروپایی، مکتب سانتی مانتالیسم به وجود آمد. سانتیمانتالیسم هم مانند کلاسیسم در کل اروپا رواج پیدا کرد و در هر کشوری ویژگیهای مخصوص به خود را داشت. احساس مهمترین جایگاه را در نظر نویسندگان سانتی مانتالیست به خود اختصاص داده است. آثار اصلی سانتی مانتالیسم منثورند، مانند داستان بلند، رمان، سفرنامه. سانتیمانتالیسم در روسیه در سالهای 60 قرن هجدهم به وجود آمد. در زمان پیدایش سانتی مانتالیسم در روسیه در مقایسه با کشورهای اروپای غربی، شرایط سیاسی و اجتماعی دیگری حاکم بود. قدرت سیاسی و اقتصادی مانند گذشته در دست اشراف و ملاکان بود، به همین دلیل بورژوازها به وجودآورندگان سانتی مانتالیسم نبودند، بلکه اشراف بودند که این مکتب جدید را در روسیه به وجود آوردند. سانتی مانتالیسم روسیه را به دو دسته تقسیم میکنند: سانتی مانتالیسم دموکراتیک که بنیانگذار آن الکساندر رادیشف است؛ و سانتی مانتالیسم اشرافی که بنیانگذار آن نیکلای کارامزین است. نیکلای کارامزین را پدر سانتی مانتالیسم روسیه مینامند. معروف ترین آثار او عبارتند از: یوگنی و یولیا، لیزای بینوا، نامههای جهانگرد روسی.[۲]
رمانتیسم (романтизм)
رمانتیسم در دهه اول قرن نوزدهم میلادی در روسیه به وجود آمد. اندکی قبل از روسیه، رمانتیسم در اروپای غربی، پس از انقلاب بورژوازی 1789 فرانسه، به وجود آمده بود. نویسندگان مترقی غرب از نتایج انقلاب راضی نبودند، زیرا انقلاب آزادی و عدالت اجتماعی را در حد انتظارشان به همراه نداشت. در مکتب رمانتیسم دو جریان وجود دارد: رمانتیسم مترقی و و رمانتیسم محافظه کار. از ویژگیهای اصلی هر دو جریان این است که آرمانهای نویسنده با واقعیتهای زندگی مطابقت ندارد. نویسندگان رمانتیک در آثارشان، دنیای اطرافشان را توصیف نمیکنند، بلکه دنیای تخیلات خود را وصف میکنند. رمانتیکهای مترقی (بایرون، ریلیف، پوشکین جوان و...) تلاش میکردند تا جامعه را متحول کرده و آرمانهای خور را در جامعه محقق سازند. قهرمانان آثار آنها بسیار فعال و پرانرژی هستند. آثارشان خوشبینانه است و به آیندهای بهتر امیدوار بودند. اما نویسندگان رمانتیک محافظه کار (شاتوبریان، ژوکوفسکی و...) ترجیح میدادند تا از دنیای واقعی و ناراضی خارج شوند و به دنیای آرزوها و رویاهای مبهم خود بروند. آنها معتقد بودند که آرمانهایشان در زندگی قابل دستیابی نیست، به همین دلیل مبارزه در این راه بی ثمر است[۳][۴].
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ کریمیمطهر، جاناله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، ص169.
- ↑ کریمیمطهر، جاناله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، ص179.
- ↑ کریمیمطهر، جاناله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، ص194.
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،