میگلمیگل دِ اونامونو: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''میگلمیگل دِ اونامونو(1864-1936)''' اونامونو، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹  سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی...» ایجاد کرد)
 
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۱: خط ۱:
'''میگلمیگل دِ اونامونو(1864-1936)'''
'''میگلمیگل دِ اونامونو(1864-1936)'''


اونامونو، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹  سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی در این شهر شد. در سال 1901 به ریاست دانشگاه سالامانکا منصوب گشت و سیزده سال بعد به دلایل سیاسی از این سِمت عزل شد، در سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبِرا به جزایر قناری و سپس به فرانسه تبعید شد. او یکی از چهره های برجسته نسل 98 می باشد، به شانزده زبان دنیا کتاب می خواند، در سیرِ مطالعاتِ آثار متفکران برجسته غرب، کی یِر کِگارد فیلسوف اگزیستانسیالیسمِ دانمارکی نظر او را به خود جلب کرد. وی تمام عمر خویش را در کشاکش درونی بین شک و یقین بسر برد، تناقض و تعارض درونی اونامونو ریشه در این مسئله داشت، او با نوشتن کتاب سرشت سوزناک هستی(1913)[1] به مسئله ابدی زندگی، مرگ و وجود انسان می پردازد. انسان برای او موجودیست که در کشاکش درونی میزید، از دیگر سو فانی است و نمی تواند بر عاقبت خویش اندوهناک نباشد و از سویی دیگر قادر به فرونشاندن میلِ به جاودانگی خود نیست، او در کتاب سرشت سوزناک هستی و دیگر آثارش به طرح این موضوع پرداخته است و اینگونه تناقض های پویای چهره انسانی را نمایان می کند. این نویسنده برجسته ی اسپانیایی  در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ در سالامانکاچشمانش را برای همیشه بست.[1]
اونامونو، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹  سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی در این شهر شد. در سال 1901 به ریاست دانشگاه سالامانکا منصوب گشت و سیزده سال بعد به دلایل سیاسی از این سِمت عزل شد، در سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبِرا به جزایر قناری و سپس به [[فرانسه]] تبعید شد. او یکی از چهره های برجسته نسل 98 می باشد، به شانزده زبان دنیا کتاب می خواند، در سیرِ مطالعاتِ آثار متفکران برجسته غرب، کی یِر کِگارد فیلسوف اگزیستانسیالیسمِ دانمارکی نظر او را به خود جلب کرد. وی تمام عمر خویش را در کشاکش درونی بین شک و یقین بسر برد، تناقض و تعارض درونی اونامونو ریشه در این مسئله داشت، او با نوشتن کتاب سرشت سوزناک هستی(1913)[1] به مسئله ابدی زندگی، مرگ و وجود انسان می پردازد. انسان برای او موجودیست که در کشاکش درونی میزید، از دیگر سو فانی است و نمی تواند بر عاقبت خویش اندوهناک نباشد و از سویی دیگر قادر به فرونشاندن میلِ به جاودانگی خود نیست، او در کتاب سرشت سوزناک هستی و دیگر آثارش به طرح این موضوع پرداخته است و اینگونه تناقض های پویای چهره انسانی را نمایان می کند. این نویسنده برجسته ی اسپانیایی  در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ در سالامانکاچشمانش را برای همیشه بست.[1]


در داستان های او شاهد آن هستیم که گاهی شخصیت های داستان چنان تشخص میابند که خود نویسنده را بازخواست میکنند. او در کتاب "سرشت سوگناک هستی" اظهار می دارد که دون کیشوت از سروانتس حقیقی تر و برجسته تر است. در یکی از داستان های او به نام مه[2] شاهد آن هستیم که شخصیتِ داستان به اونامونو میگوید:" تو حقیقی تری یا من؟، اگر من مخلوق و ساخته تو هستم، تو و خوانندگانت مخلوق و ساخته خالق دیگری هستی و افسانه ای بیش نیستید".
در داستان های او شاهد آن هستیم که گاهی شخصیت های داستان چنان تشخص میابند که خود نویسنده را بازخواست میکنند. او در کتاب "سرشت سوگناک هستی" اظهار می دارد که دون کیشوت از سروانتس حقیقی تر و برجسته تر است. در یکی از داستان های او به نام مه[2] شاهد آن هستیم که شخصیتِ داستان به اونامونو میگوید:" تو حقیقی تری یا من؟، اگر من مخلوق و ساخته تو هستم، تو و خوانندگانت مخلوق و ساخته خالق دیگری هستی و افسانه ای بیش نیستید".


برخی از آثار: صلح در جنگ[1](1897)؛ عشق و تربیت[2](1902)؛ آینه مرگ[3](1913)؛مه(1914)؛ ابل سانچز[4](1917)؛ تولیو مونتالبان[5](1920)؛
برخی از آثار: صلح در جنگ[1](1897)؛ عشق و تربیت[2](1902)؛ آینه مرگ[3](1913)؛مه(1914)؛ ابل سانچز[4](1917)؛ تولیو مونتالبان[5](1920)؛

نسخهٔ ‏۲۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۴۴

میگلمیگل دِ اونامونو(1864-1936)

اونامونو، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹  سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی در این شهر شد. در سال 1901 به ریاست دانشگاه سالامانکا منصوب گشت و سیزده سال بعد به دلایل سیاسی از این سِمت عزل شد، در سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبِرا به جزایر قناری و سپس به فرانسه تبعید شد. او یکی از چهره های برجسته نسل 98 می باشد، به شانزده زبان دنیا کتاب می خواند، در سیرِ مطالعاتِ آثار متفکران برجسته غرب، کی یِر کِگارد فیلسوف اگزیستانسیالیسمِ دانمارکی نظر او را به خود جلب کرد. وی تمام عمر خویش را در کشاکش درونی بین شک و یقین بسر برد، تناقض و تعارض درونی اونامونو ریشه در این مسئله داشت، او با نوشتن کتاب سرشت سوزناک هستی(1913)[1] به مسئله ابدی زندگی، مرگ و وجود انسان می پردازد. انسان برای او موجودیست که در کشاکش درونی میزید، از دیگر سو فانی است و نمی تواند بر عاقبت خویش اندوهناک نباشد و از سویی دیگر قادر به فرونشاندن میلِ به جاودانگی خود نیست، او در کتاب سرشت سوزناک هستی و دیگر آثارش به طرح این موضوع پرداخته است و اینگونه تناقض های پویای چهره انسانی را نمایان می کند. این نویسنده برجسته ی اسپانیایی  در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ در سالامانکاچشمانش را برای همیشه بست.[1]

در داستان های او شاهد آن هستیم که گاهی شخصیت های داستان چنان تشخص میابند که خود نویسنده را بازخواست میکنند. او در کتاب "سرشت سوگناک هستی" اظهار می دارد که دون کیشوت از سروانتس حقیقی تر و برجسته تر است. در یکی از داستان های او به نام مه[2] شاهد آن هستیم که شخصیتِ داستان به اونامونو میگوید:" تو حقیقی تری یا من؟، اگر من مخلوق و ساخته تو هستم، تو و خوانندگانت مخلوق و ساخته خالق دیگری هستی و افسانه ای بیش نیستید".

برخی از آثار: صلح در جنگ[1](1897)؛ عشق و تربیت[2](1902)؛ آینه مرگ[3](1913)؛مه(1914)؛ ابل سانچز[4](1917)؛ تولیو مونتالبان[5](1920)؛