قدرت نرم اژدهای زرد: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
=== - قدرت نرم اژدهای زرد ===
==== '''مقدمه:''' ====
در اینجا ما درصدد تبیین مفاهیم «قدرت نرم» و تشریح و تفسیر نظریه‌پردازان این نوع از قدرت، به ویژه دیدگاه جوزف‌نای مبدع این نظریه، نیستیم. اما به هر حال، تعریف مصطلح و مشهور «قدرت نرم» عبارت است از: به دست آوردن چیزی که می‌خواهی، از طریق جذب و اقناع به جای اجبار و پرداخت پول. به عبارت دیگر، استفاده از قدرت و منابع غیرملموس هم‌چون فرهنگ، ایدئولوژی و نفوذ در میان جوامع و نهادهای بین‌المللی، برای تحقق اهداف مورد نظر، بدون متوسل شدن به تهدید و اجبار و به صورت داوطلبانه از سوی دیگران. در واقع، قدرت نرم از مؤلفه‌های متنوع و گوناگونی شکل می‌گیرد که نیاز به انگیزه و نیروی محرکه‌ای دارد تا بتواند تمام این عناصر را در کنار هم قرار داده و از آن ابزاری قوی به سازد تا کشور را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.  
در اینجا ما درصدد تبیین مفاهیم «قدرت نرم» و تشریح و تفسیر نظریه‌پردازان این نوع از قدرت، به ویژه دیدگاه جوزف‌نای مبدع این نظریه، نیستیم. اما به هر حال، تعریف مصطلح و مشهور «قدرت نرم» عبارت است از: به دست آوردن چیزی که می‌خواهی، از طریق جذب و اقناع به جای اجبار و پرداخت پول. به عبارت دیگر، استفاده از قدرت و منابع غیرملموس هم‌چون فرهنگ، ایدئولوژی و نفوذ در میان جوامع و نهادهای بین‌المللی، برای تحقق اهداف مورد نظر، بدون متوسل شدن به تهدید و اجبار و به صورت داوطلبانه از سوی دیگران. در واقع، قدرت نرم از مؤلفه‌های متنوع و گوناگونی شکل می‌گیرد که نیاز به انگیزه و نیروی محرکه‌ای دارد تا بتواند تمام این عناصر را در کنار هم قرار داده و از آن ابزاری قوی به سازد تا کشور را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.  



نسخهٔ ‏۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۰

در اینجا ما درصدد تبیین مفاهیم «قدرت نرم» و تشریح و تفسیر نظریه‌پردازان این نوع از قدرت، به ویژه دیدگاه جوزف‌نای مبدع این نظریه، نیستیم. اما به هر حال، تعریف مصطلح و مشهور «قدرت نرم» عبارت است از: به دست آوردن چیزی که می‌خواهی، از طریق جذب و اقناع به جای اجبار و پرداخت پول. به عبارت دیگر، استفاده از قدرت و منابع غیرملموس هم‌چون فرهنگ، ایدئولوژی و نفوذ در میان جوامع و نهادهای بین‌المللی، برای تحقق اهداف مورد نظر، بدون متوسل شدن به تهدید و اجبار و به صورت داوطلبانه از سوی دیگران. در واقع، قدرت نرم از مؤلفه‌های متنوع و گوناگونی شکل می‌گیرد که نیاز به انگیزه و نیروی محرکه‌ای دارد تا بتواند تمام این عناصر را در کنار هم قرار داده و از آن ابزاری قوی به سازد تا کشور را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.

اگرچه استفاده از «قدرت نرم» در غرب از سابقه‌ی نسبتاً طولانی برخوردار بوده و از آن به عنوان ابزاری برای توسعه‌ی سلطه و هژمونی استفاده شده است، ولی این مفهوم در سیاست داخلی و استراتژی روابط بین‌الملل چین معاصر به تازگی وارد شده و موضوع تازه‌ای است که از نظر مفهوم و مصداق نیز با آن‌چه در غرب رواج دارد، تا حدودی متفاوت است. آن‌چه در پی می‌آید، نگاهی به مفهوم «قدرت نرم» از نظر رهبران و نظریه‌پردازان چینی از دوران باستان تا عصر حاضر و عرصه‌ها و محدودیت‌های کشور چین در استفاده از قدرت نرم است.

پیشینه‌­ی گفتمان و مفهوم«قدرت نرم» در ادبیات کلاسیک چین

مفهوم "قدرت نرم" از بیش از دو هزار سال پیش، استراتژی‌ای بوده که توسط سون وو(sun wu) در کتاب "آیین رزم (The Art of War)" تبیین شده است[i]. فایق آمدن به دشمن بدون وارد شدن در جنگ، از مهم‌ترین تاکتیک‌های استراتژی سون وو است. در طول تاریخ، این استراتژی حکیمانه به‌عنوان میراثی ماندگار و مؤثر در فرهنگ سنتی چین، همیشه مورد توجه عالیرتبه‌ترین مقامات سیاسی و نظامی گرفته تا مردمان عادی این سرزمین قرار داشته است. سون وو، جنگ را یکی از عوامل پیروزی، آن هم نه مهم‌ترین آن، می‌داند. وی معتقد است، فریب و تضعیف دشمن در خانه‌ی خود؛ کسب آمادگی لازم در خفا؛ جذب افراد غیر نظامی، سربازان و رهبران دشمن؛ پیشگیری از تلفات و شکست؛ به حد اکثر رساندن پیروزی؛ پیش بینی وضعیت پس از جنگ، قبل از آغاز نبرد؛ از خود جنگ مهم‌تر هستند. سون وو می‌گوید: "معیار اصلی پیروزی در جنگ، پیروزی در میدان نبرد نیست، بلکه اصولا در به دست آوردن صلح و تسخیر قلوب و احساسات عامه‌ی مردم نهفته است." (سون وو ، 1387) نسل‌های متعددی از رهبران چینی، در طول هزاره‌های گذشته در برنامه‌ریزی‌های سیاسی، نظامی و اجتماعی خود، تدابیر توصیه شده توسط سون وو را به کار بسته و آن را عملا آزموده‌اند. این تدابیر و استراتژی‌ها تنها در زمینه‌های نظامی و جنگی محدود نشده، بلکه به یک عنصر کلیدی در تمامی زمینه‌های کشور داری را شکل داده است. این استراتژی‌ها به نحوی مورد استقبال مردم واقع شده که به بخشی از میراث عامه‌ی مردم چین تبدیل شده و در قالب داستان‌ها و افسانه‌ها راهنمای زندگی اجتماعی بوده است. هنوز هم برخی از گفته‌های سون وو مانند "طریقت جنگ، طریقت مکر و نیرنگ است"، "استفاده از ابزارهای نرم برای غلبه بر عوامل قوی و سخت"، و "پرهیز از نقاط قوت دشمن و حمله به نقاط ضعف آن" به عنوان ضرب المثل و جملات کوتاه در میان مردم متداول است.

هم‌چنین، ایده‌ی "رهبری اخلاقی" که در آیین کنفوسیوس الگوی حکومت و حاکم شایسته است نیز از دیگر اجزای "قدرت نرم" چینی در دوران باستان شمرده می‌شود. براساس این ایده، یک حاکم شایسته باید از طریق الگوی اخلاقی بودن برای مردم بر آن‌ها حکومت کند و انتظار مردم از حاکم این است که بهترین الگوی اخلاقی بوده و به نمایندگی از آن‌ها بهترین تصمیمات را برای تأمین امنیت و تضمین موفقیت مردم اتخاذ کند. تا چندی که حاکم از نظر اخلاقی برای مردم الگو است، می‌تواند به نمایندگی از آسمان بر آن‌ها حکمرانی کند، و در صورت انحراف حاکم از مسیر و هنجارهای اخلاقی، دیر یا زود اختیارات خود را از دست داده و مخالفت‌ها و شورش‌های عمومی و در نتیجه تغییر حاکم را در پی خواهد داشت. (آلن هانتر،2009)

نمونه‌ی عملی استفاده "از قدرت نرم" از سوی امپراتوران گذشته‌ی چین، اعزام ناوگان پرقدرت دریایی چین به رهبری دریادار مسلمان جِنگ‌خِه(Zheng He)به آب‌های آزاد و سواحل خلیج فارس و شرق آفریقا در عصر حاکمیت سلسله‌ی مینگ است. هدف از این سفرهای دریایی هفتگانه، معرفی فرهنگ و تمدن این کشور به سایر ملل و به رخ کشیدن توانایی‌های امپراتوری چین و در واقع، توسعه‌ی "قدرت نرم" این کشور بود. چون در این سفرهای پرهزینه و طاقت‌فرسا، هیچ گونه اهداف و اغراض نظامی و سلطه‌طلبی مطرح نبوده و جِنگ‌خِه به عنوان نماینده‌ی امپراتور در ملاقات با رهبران کشورها و مناطق مورد بازدید، با کمال احترام، ضمن معرفی چین، به رسم یاد بود هدایایی از جانب امپراتور تقدیم آن‌ها نموده و خواهان روابط دوستانه‌ی سیاسی و تجاری می‌شد[ii].

مفهوم و گستره‌­ی«قدرت نرم» از دیدگاه رهبران معاصر چین

از دهه‌ی ۱۹۵۰ تا میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰، که به عصر مائو معروف است، امنیت بین‌المللی چین درگیر دو موضوع اساسی بود: نخست اختلافات میان دو بلوک شرق و غرب و دوم اختلاف میان چین و اتحاد جماهیر شوروی، هم به صورت اختلافات سرزمینی در مناطق مرزی و هم به صورت رقابت برای هژمونی، به ویژه برای به دست آوردن رهبری جنبش جهانی کمونیست بین المللی و کشورهای درحال توسعه. پس از سال ۱۹۷۸، تغییرات عمده‌ای در سیاست چین رخ داد که همان اجرای اصلاحات و کاهش تنش‌ها و حفظ محیط صلح‌آمیز فضای بین‌المللی توسط چند نسل از رهبران این کشور است که در نتیجه‌ی آن، کشور چین طی سه دهه به یک قدرت بزرگ اقتصادی، صنعتی و مدرن جهان تبدیل شد.

از نظر چینی‌ها، قدرت نرم هنوز ابزاری برای دفاع از وجهه‌ی این کشور در عرصه‌ی بین‌المللی شامل تصویرسازی بهتر از چین در جهان خارج، تصحیح تصورهای نادرست خارجی‌ها نسبت به چین و مقابله با ورود فرهنگ و ارزش‌های غربی به چین به شمار می‌رود. لذا، رهبران این کشور معتقدند برای دستیابی به جایگاه رهبری جهان، ۳ راه را پیش رو دارند: ۱- تبلیغ موفقیت‌های چشمگیر مدل توسعه‌ی چین به عنوان دستاوردی بهتر از آنچه که آمریکا ارایه می‌کند. ۲- درگیر شدن در «دیپلماسی اقتصادی» از طریق ارایه‌ی کمک‌های مالی، سرمایه‌گذاری و ابزارهای دیگر. ۳- ترسیم تصویری معقول، صلح‌دوست، مسئولیت‌پذیر و غیر توسعه‌طلبانه از چین برای فایق‌آمدن به هراس ایجاد شده از خیز یک قدرت جدید در آسیا.

براساس اسناد و مدارک موجود، چین از دهه 1990 میلادی، با پی بردن به اهمیت قدرت نرم، از همان زمان مشغول مطالعه و یافتن راه‌هایی برای افزایش قدرت نرم خود بر آمده و تصمیم‌گیران و رهبران فکری کشور برای توسعه‌ی آن اهمیت بسیاری قایل شدند. از آن‌جا که این کشور خود درحال گذر و انتقال گستره‌ی سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی است، هنوز از نظر دیپلماتیک در برابر غرب ارزش‌های سیاسی کم‌تری برای استفاده از آن به عنوان قدرت نرم دارد، ولی به حق خود را مدعی مهد فرهنگ و تمدن، هنر و صنایع دستی، ادبیات و موسیقی، طب سنتی و گیاهان دارویی، و ورزش‌های رزمی و فنگ شویی (Fengshui) که هرکدام ابزار مناسبی برای توسعه‌ی قدرت نرم هستند، می‌داند. در این مدت، نویسندگان و پژوهشگران چینی در آثار خود مرتب به واژه‌هایی هم‌چون دیوار بزرگ، اپرای پکن، خرس پاندا، ورزش‌های رزمی، طب و داروهای سنتی، قهرمانان ورزشی مانند یائو مینگ (Yao Ming. بسکتبالیست معروف چینی که در آمریکا بازی می‌کند) و هنرپیشه‌ی مشهور جانگ زی ای (Zhang Ziyi) به عنوان نماد قدرت نرم این کشور اشاره می‌کردند، در حالی که رهبران سیاسی در مقابل شعارهای سیاسی و ارزش‌های فرهنگی غرب مانند دموکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، بیشتر روی شعارها و ارزش‌هایی هم‌چون «توسعه‌ی صلح‌آمیز چین»، «جهان هماهنگ»، «چندجانبه‌گرایی»، «شریک با مسئولیت»، «ارزش‌های خانوادگی» و «هماهنگی» تأکید می‌کنند. سیاست‌مداران معتقدند کلید واقعی قدرت نرم در تقویت تولیدات فرهنگی و توسعه‌ی ردپای فرهنگی در جهان نهفته است. هوجین تائو رییس جمهور چین، طی مقاله‌ای که در نخستین شماره‌ی مجله‌ی چیوشی (Qiu Shi) (به دنبال حقیقت) در سال 2012 منتشر شد، می‌نویسد: «قدرت فرهنگی پایه و اساس قدرت نرم چین و تقویت توان رقابتی آن در عرصه‌ی بین‌المللی است.» (Lu Lu, 2012) و چی وو (Cai Wu) وزیر فرهنگ این کشور نیز گفته: «چین بایستی از فرهنگ به عنوان بستر دیپلماتیک جهت ارتقای جایگاه و بهبود تصویر خود در جهان و طرح قدرت نرم استفاده کند.» (Idb) شکی نیست که چین با توسعه و رشد فوق‌العاده‌ی اقتصادی خود در سه دهه‌ی گذشته چشم جهانیان را خیره کرده است، ولی رهبران سیاسی این کشور بر این باورند که این به تنهایی کافی نیست. لذا، در صدد ارائه‌ی تصویری بهتر از این کشور در عرصه‌ی جهانی از طریق فرهنگ هستند. به همین سبب، برای توسعه‌ی هرچه بیشتر عناصر قابل طرح از فرهنگ سنتی چین تلاش می‌کنند.

در سال 2004، لایحه‌ای تحت عنوان «توسعه و گسترش علوم فلسفی و اجتماعی چین» به کنگره‌ی خلق پیشنهاد شد. در ماه ژوئیه‌ی سال 2007 میلادی، کمیته‌ی مرکزی کنگره‌ی خلق چین نشست ویژه‌ای تحت عنوان «بازسازی فرهنگ به عنوان اصلی‌ترین عامل برای تقویت قدرت نرم» برگزار نمود. پس از برگزاری اجلاس هفدهم حزب کمونیست چین در سال 2007 بود که سازمان‌ها، نهادها، محققان و مؤسسات علمی و پژوهشی و رسانه‌های مختلف چین موظف شدند در خصوص ضرورت پرداختن به قدرت نرم چین و چگونگی افزایش توان کشور در این زمینه تلاش نموده و قلمفرسایی کنند. در مراکز علمی و دانشگاهی نیز کنفرانس‌های متعددی برای تبیین موضوع و ایجاد ادبیات مربوطه در میان پژوهشگران برگزار و بین سال‌های 2000 تا 2007 بیش از 1200 مقاله‌ی علمی در این خصوص تألیف و در مطبوعات و رسانه‌های مختلف منتشر گردید. در این نوشته‌ها بر این موضوع تأکید می‌شد که در جهان امروز، فرهنگ با اقتصاد و سیاست در هم تنیده شده و نشان می‌دهد که فرهنگ از موقعیت و نقش برجسته‌ای در رقابت برای رسیدن به یک قدرت جامع ملی برخوردار است.

(Li Mingjiang, 2008)[۱]

3هدف عمده‌­ی دیپلماسی عمومی چین عبارتند از: 1-چین می­خواهد به عنوان کشوری که تلاش می­کند با ایجاد جامعه­‌ای هماهنگ برای مردمش زندگی بهتری فراهم سازد در جهان مطرح شود. 2-چین مایل است خود را به عنوان کشوری با ثبات، قابل اعتماد، و شریک تجاری مسئول و قدرت اقتصادی در حال خیزشی که نباید از او هراس داشت جلوه دهد. 3-چین می­خواهد به عنوان تمدنی باستانی ولی دارای فرهنگی با طراوت و پویا مورد احترام واقع شود. و«خیزش صلح آمیز» چین بر حول محور چهار اصل می­چرخد: 1-چندجانبه‌­گرایی مؤثر با محوریت سازمان ملل متحد. 2-توسعه‌­ی نظام امنیتی مشترک. 3-موفقیت و پیشرفت برای همه از طریق همکاری‌­های سودمند متقابل. 4-تحمل یکدیگر و گسترش گفتگو میان تمدن‌­های مختلف.

(Ingrid D’Hoogne, 2007: 2)[۲]

تفکر چینی: صلح در چارچوب قدرت نرم

یکی از خوف‌انگیز‌ترین واژه‌ها برای چینی‌ها، بی‌نظمی، اغتشاش و درگیری، چه در سطح داخلی و یا عرصه‌ی بین‌المللی است. به همین جهت، در فرهنگ چین هرگز از نظامی‌گری، تجاوز و حمله به دیگران، تعریف و تمجید نشده و نظامی‌گری به عنوان شغل افراد بی‌کار، نا‌کارآمد اجتماعی، و طبقه‌ی پایین نام برده شده و ضرب‌المثلی هست که می‌گوید: از آهن خوب شمشیر و از انسان خوب سرباز نمی‌سازند. با عنایت به این پیشینه‌ی فکری و فرهنگی، در پیش‌گرفتن یک سیاست خارجی صلح‌جویانه، مسالمت‌آمیز، کم‌تر ستیزه‌جو، بسیار پیچیده، با اعتماد به نفس، و با نگاه سازنده به حل مشکلات منطقه‌ای و جهانی، از رویکردهای چین به قدرت نرم است که طی سه دهه‌ی گذشته رهبران این کشور پیش روی خود داشته‌اند. پذیرش نُرم‌های بین‌المللی، حل صلح‌آمیز اختلافات، گسترش روابط تجاری با در نظر گرفتن سیاست برد-برد، مبارزه با مسایل امنیتی هم‌چون تروریسم و جرم‌های بین‌المللی، کنترل تسلیحات غیر متعارف، مخالفت با یک‌جانبه‌گرایی، حمایت از تنوع فرهنگی، همراهی با سازمان‌های بین‌المللی و جامعه‌ی جهانی برای حل مشکلات، حضور فعال و عضویت در نیروهای پاسدار صلح، تبدیل شدن از یک کشور کمک‌بگیر به کشوری فعال در امر کمک‌رسانی به کشورهای نیازمند، توانمندی در ارائه‌ی مدل‌های جدید سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جایگزین برای مدل‌های گذشته‌ای که پیش از این از سوی غرب ارائه و توصیه شده‌اند، (Mark Leonard, 2009)[۳] از دیگر موارد راهبرد سیاست خارجی و خیزش صلح‌آمیز چین، به ویژه پس از ورود به هزاره‌ی سوم به شمار می‌روند.[۴]


[i] - «سون وو» یا «سون زی»، نام یکی از حکمای چین باستان است که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم پیش از میلاد و در دوران سلسله های بهار و پاییز می زیست. کتاب «آیین رزم» یا به گفته ی برخی« هنر جنگ» سون وو، تقریبا همزمان با کتاب های «تائو دِجینگ» لائوتزو و «گفتار ما» اثر کنفوسیوس نوشته شده و جزو ادبیات کلاسیک چین به شمار می رود. اگرچه این 3 اثر هرکدام به موضوع خاصی پرداخته اند، اما هر سه دارای خصوصیات مشترکی همانند گزیده گویی، عمق زیاد معانی، و گستره ی وسیع خردورزی و دانش هستند. می توان گفت، این 3 اثر در طول تاریخ بیشترین تأثیر را در ایده و افکار و چگونگی زندگی نسل­های گذشته و کنونی چین و اقشار مختلف جامعه ی چینی گذاشته و همیشه مورد توجه مردم این سرزمین بوده اند.

[ii] - این سفرها که بین سال های 1405 تا1433 میلادی صورت گرفت، چهار بار تا خلیج فارس و بندر هرمز ادامه یافت و در گزارش این سفر که تقدیم دربار امپراتور شده، اطلاعات جالب و ارزشمندی از اوضاع آن روز ایران و تجارت در خلیج فارس وجود دارد که می تواند برا ی محققان و پژوهشگران رشته ی تاریخ مفید باشد. ضمنا، با توجه به مشکلات پیش آمده در خصوص نام خلیج فارس، می توان به این اسناد تاریخی برای اثبات نام اصلی خلیج فارس هم استناد کرد.  ,

کتابشناسی

  1. Li Mingjiang. , 2011,China Debates Soft Power. Rajaratnam School of International Studies. Nanyang Technological University.
  2. Ingrid D’Hoogne, 2007, The Rise of China’s Public iplomacyNetherland Institute of International Relations. Clingendale Diplomacy Papers
  3. Mark Leonard,July-2009,The Road obscured: New left or “Neo Comm”? Financial Times.
  4. سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 527-556