کریستف بالایی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''كريستف بالايي[106] :''' كريستف بالايي در سال 1949 در فرانسه متولد شده است. در سال سوم مقطع دكترا به واسطه موضوع پاياننامهاش براي نخستين بار با زبان فارسي آشنا شد. موضوع تز وی ادبيات تطبيقي در زمينه رمان «هزار و يك روز» بود، داستاني...» ایجاد کرد) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''كريستف بالايي[106] :''' | '''كريستف بالايي[106] :''' | ||
كريستف بالايي در سال 1949 در فرانسه متولد شده است. در سال سوم مقطع دكترا به واسطه موضوع پاياننامهاش براي نخستين بار با زبان فارسي آشنا شد. موضوع تز وی ادبيات تطبيقي در زمينه رمان «هزار و يك روز» بود، داستاني كه در قرن هجدهم توسط «فرانسوا پتی دلا کروا» به فرانسه و به چند زبان ديگر از جمله عربي و فارسي نيز ترجمه شده بود. كار كردن در زمينه زبانهاي مختلف، او را به اين فكر انداخت كه يكي از زبانهاي شرقي را ياد بگيرد و در آن زبان تخصص پيدا كند. بنابراين سه سال در موسسه زبانهاي شرقي به آموزش زبان فارسي پرداخت. او در سال 1979 پس از گذراندن دوره تحصيلي دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي از پاياننامه خود دفاع كرد و در همین سال نیز ديپلم زبان فارسي را از لانگزو دريافت داشت. سپس از این فرصت برخوردار شد كه بورسيهاي را كه براي يك كار تحقيقي در ايران بود، دریافت نماید تا تز كاملتري بنويسد . بنابراین در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و حسن روابط دو كشور ايران و فرانسه بورسيه را گرفت و براي تحقيق در باره رماننويسي ايران و تدوين تزي در اين موضوع، راهي ايران شد و چهار سال در انجمن دوستي ايران و فرانسه در تهران زندگي كرد. بعد از اينكه به فرانسه برگشت، در لانگزو (آموزش زبان فارسي به فرانسوي زبانان) استخدام شد. تدريس زبان فارسي باعث پيشرفت وی در اين زبان شد و خيلي زود متوجه شد كه كار نقد ادبي جدي در يك زبان خارجي بايد بر پايه ترجمه انجام شود و بدون ترجمه هيچ معنايي ندارد. به همین دلیل به ترجمه را آغاز کرد و سالها به این کار پرداخت . متاسفانه در آن روزگار جايگاه ادبيات و نفوذ ادبيات فارسي در فرانسه بخصوص به دلايل روابط سیاسی بين دو كشور، انقلاب، جنگ هشت ساله ايران و مسايل سياسي، خيلي خوب نبود و همين باعث شد كه نتواند ناشران فرانسوي را براي انتشار تمام آثار صمد بهرنگي، آثاري از آل احمد، هوشنگ گلشيري، شهرنوش پارسيپور، ساعدي و صادق هدايت را که ترجمه کرده بود، متقاعد كند. مجموعه داستانهاي كوتاه هدايت را زماني كه تصوير ايران كمي در فرانسه مثبتتر شد و ناشران فرانسوي جرات پيدا كردند آثاري از ادبيات فارسي منتشر كنند، با عنوان «مردي كه نفسش را كشت» منتشر كرد. متاسفانه از آثار پارسيپور استقبال نشد، شايد دليل آن روابط عمومي ضعيف ناشر بود. بالاخره با آثار زويا پيرزاد آشنا شد. به دلايل مختلف از جمله موضوع داستان، سبك داستان نويسي، لطافت قلم و جنسيت نويسنده، از پيرزاد در فرانسه استقبال خوبي شد. اخيراً نيز نويسنده ديگري را از طريق همان ناشر به مخاطبان فرانسوي معرفي كرده كه به رغم تفاوت بسيار زياد با پيرزاد، با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان فرانسوي مواجه شده است و آن «فريبا وفي» است. البته اين دو نويسنده نقاط مشتركي هم دارند، ولي وفي از لحاظ محيط اجتماعي و زاويه ديد نقاد با پيرزاد فرق ميكند. در نهايت به حبيب احمدزاده كه فعلاً ترجمه فرانسه حبيب احمدزاده يكي از داستانهاي او را براي ناشر فرستاده و به او گفتهام كه اين كار با تمام كارهاي ديگري كه از فارسي ترجمه كردهام، متفاوت است؛ | كريستف بالايي در سال 1949 در فرانسه متولد شده است. در سال سوم مقطع دكترا به واسطه موضوع پاياننامهاش براي نخستين بار با زبان فارسي آشنا شد. موضوع تز وی ادبيات تطبيقي در زمينه رمان «هزار و يك روز» بود، داستاني كه در قرن هجدهم توسط «فرانسوا پتی دلا کروا» به [[فرانسه]] و به چند زبان ديگر از جمله عربي و فارسي نيز ترجمه شده بود. كار كردن در زمينه زبانهاي مختلف، او را به اين فكر انداخت كه يكي از زبانهاي شرقي را ياد بگيرد و در آن زبان تخصص پيدا كند. بنابراين سه سال در موسسه زبانهاي شرقي به آموزش زبان فارسي پرداخت. او در سال 1979 پس از گذراندن دوره تحصيلي دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي از پاياننامه خود دفاع كرد و در همین سال نیز ديپلم زبان فارسي را از لانگزو دريافت داشت. سپس از این فرصت برخوردار شد كه بورسيهاي را كه براي يك كار تحقيقي در ايران بود، دریافت نماید تا تز كاملتري بنويسد . بنابراین در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و حسن روابط دو كشور ايران و فرانسه بورسيه را گرفت و براي تحقيق در باره رماننويسي ايران و تدوين تزي در اين موضوع، راهي ايران شد و چهار سال در انجمن دوستي ايران و فرانسه در تهران زندگي كرد. بعد از اينكه به فرانسه برگشت، در لانگزو (آموزش زبان فارسي به فرانسوي زبانان) استخدام شد. تدريس زبان فارسي باعث پيشرفت وی در اين زبان شد و خيلي زود متوجه شد كه كار نقد ادبي جدي در يك زبان خارجي بايد بر پايه ترجمه انجام شود و بدون ترجمه هيچ معنايي ندارد. به همین دلیل به ترجمه را آغاز کرد و سالها به این کار پرداخت . متاسفانه در آن روزگار جايگاه ادبيات و نفوذ ادبيات فارسي در فرانسه بخصوص به دلايل روابط سیاسی بين دو كشور، انقلاب، جنگ هشت ساله ايران و مسايل سياسي، خيلي خوب نبود و همين باعث شد كه نتواند ناشران فرانسوي را براي انتشار تمام آثار صمد بهرنگي، آثاري از آل احمد، هوشنگ گلشيري، شهرنوش پارسيپور، ساعدي و صادق هدايت را که ترجمه کرده بود، متقاعد كند. مجموعه داستانهاي كوتاه هدايت را زماني كه تصوير ايران كمي در فرانسه مثبتتر شد و ناشران فرانسوي جرات پيدا كردند آثاري از ادبيات فارسي منتشر كنند، با عنوان «مردي كه نفسش را كشت» منتشر كرد. متاسفانه از آثار پارسيپور استقبال نشد، شايد دليل آن روابط عمومي ضعيف ناشر بود. بالاخره با آثار زويا پيرزاد آشنا شد. به دلايل مختلف از جمله موضوع داستان، سبك داستان نويسي، لطافت قلم و جنسيت نويسنده، از پيرزاد در فرانسه استقبال خوبي شد. اخيراً نيز نويسنده ديگري را از طريق همان ناشر به مخاطبان فرانسوي معرفي كرده كه به رغم تفاوت بسيار زياد با پيرزاد، با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان فرانسوي مواجه شده است و آن «فريبا وفي» است. البته اين دو نويسنده نقاط مشتركي هم دارند، ولي وفي از لحاظ محيط اجتماعي و زاويه ديد نقاد با پيرزاد فرق ميكند. در نهايت به حبيب احمدزاده كه فعلاً ترجمه فرانسه حبيب احمدزاده يكي از داستانهاي او را براي ناشر فرستاده و به او گفتهام كه اين كار با تمام كارهاي ديگري كه از فارسي ترجمه كردهام، متفاوت است؛ | ||
کریستف بالایی از سال 1998 رياست انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران را به عهده داشت. و هم اکنون به عنوان استاد و رئیس گروه زبان و ادبياتفارسي در موسسه ملي زبان و تمدن های شرقی و معاونت این موسسه دانشگاهی فعالیت می نماید. | کریستف بالایی از سال 1998 رياست انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران را به عهده داشت. و هم اکنون به عنوان استاد و رئیس گروه زبان و ادبياتفارسي در موسسه ملي زبان و تمدن های شرقی و معاونت این موسسه دانشگاهی فعالیت می نماید. |
نسخهٔ ۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۱۵
كريستف بالايي[106] :
كريستف بالايي در سال 1949 در فرانسه متولد شده است. در سال سوم مقطع دكترا به واسطه موضوع پاياننامهاش براي نخستين بار با زبان فارسي آشنا شد. موضوع تز وی ادبيات تطبيقي در زمينه رمان «هزار و يك روز» بود، داستاني كه در قرن هجدهم توسط «فرانسوا پتی دلا کروا» به فرانسه و به چند زبان ديگر از جمله عربي و فارسي نيز ترجمه شده بود. كار كردن در زمينه زبانهاي مختلف، او را به اين فكر انداخت كه يكي از زبانهاي شرقي را ياد بگيرد و در آن زبان تخصص پيدا كند. بنابراين سه سال در موسسه زبانهاي شرقي به آموزش زبان فارسي پرداخت. او در سال 1979 پس از گذراندن دوره تحصيلي دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي از پاياننامه خود دفاع كرد و در همین سال نیز ديپلم زبان فارسي را از لانگزو دريافت داشت. سپس از این فرصت برخوردار شد كه بورسيهاي را كه براي يك كار تحقيقي در ايران بود، دریافت نماید تا تز كاملتري بنويسد . بنابراین در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و حسن روابط دو كشور ايران و فرانسه بورسيه را گرفت و براي تحقيق در باره رماننويسي ايران و تدوين تزي در اين موضوع، راهي ايران شد و چهار سال در انجمن دوستي ايران و فرانسه در تهران زندگي كرد. بعد از اينكه به فرانسه برگشت، در لانگزو (آموزش زبان فارسي به فرانسوي زبانان) استخدام شد. تدريس زبان فارسي باعث پيشرفت وی در اين زبان شد و خيلي زود متوجه شد كه كار نقد ادبي جدي در يك زبان خارجي بايد بر پايه ترجمه انجام شود و بدون ترجمه هيچ معنايي ندارد. به همین دلیل به ترجمه را آغاز کرد و سالها به این کار پرداخت . متاسفانه در آن روزگار جايگاه ادبيات و نفوذ ادبيات فارسي در فرانسه بخصوص به دلايل روابط سیاسی بين دو كشور، انقلاب، جنگ هشت ساله ايران و مسايل سياسي، خيلي خوب نبود و همين باعث شد كه نتواند ناشران فرانسوي را براي انتشار تمام آثار صمد بهرنگي، آثاري از آل احمد، هوشنگ گلشيري، شهرنوش پارسيپور، ساعدي و صادق هدايت را که ترجمه کرده بود، متقاعد كند. مجموعه داستانهاي كوتاه هدايت را زماني كه تصوير ايران كمي در فرانسه مثبتتر شد و ناشران فرانسوي جرات پيدا كردند آثاري از ادبيات فارسي منتشر كنند، با عنوان «مردي كه نفسش را كشت» منتشر كرد. متاسفانه از آثار پارسيپور استقبال نشد، شايد دليل آن روابط عمومي ضعيف ناشر بود. بالاخره با آثار زويا پيرزاد آشنا شد. به دلايل مختلف از جمله موضوع داستان، سبك داستان نويسي، لطافت قلم و جنسيت نويسنده، از پيرزاد در فرانسه استقبال خوبي شد. اخيراً نيز نويسنده ديگري را از طريق همان ناشر به مخاطبان فرانسوي معرفي كرده كه به رغم تفاوت بسيار زياد با پيرزاد، با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان فرانسوي مواجه شده است و آن «فريبا وفي» است. البته اين دو نويسنده نقاط مشتركي هم دارند، ولي وفي از لحاظ محيط اجتماعي و زاويه ديد نقاد با پيرزاد فرق ميكند. در نهايت به حبيب احمدزاده كه فعلاً ترجمه فرانسه حبيب احمدزاده يكي از داستانهاي او را براي ناشر فرستاده و به او گفتهام كه اين كار با تمام كارهاي ديگري كه از فارسي ترجمه كردهام، متفاوت است؛
کریستف بالایی از سال 1998 رياست انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران را به عهده داشت. و هم اکنون به عنوان استاد و رئیس گروه زبان و ادبياتفارسي در موسسه ملي زبان و تمدن های شرقی و معاونت این موسسه دانشگاهی فعالیت می نماید.
ازآثار چاپ شده او که به فارسی ترجمه شده ميتوان عناوين زير را نام برد:
ـ سرچشمههاي داستان كوتاه فارسي انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران.
ـ پيدايش رمان فارسي انجمن ايرانشناسي فرانسه درايران