ادیان در چین: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « = مقدمه: = اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در زبان چینی، واژهی «دین» که از واژهی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است. (چینگ جولیا، 1383) با ترجمهی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد زبان چینی شد. البته عدم وجود واژهی دین در زب...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
= مقدمه: = | = مقدمه: = | ||
اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در زبان چینی، واژهی «دین» که از واژهی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است. (چینگ جولیا، 1383) با ترجمهی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد زبان چینی شد. البته عدم وجود واژهی دین در زبان چینی، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی میتوان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعهای آن، در میان چینیها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعهای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کرده اند تا از واژههای مشابه موجود در ادیان و آیینهای بومی چین استفاده کنند. به همین خاطر است که در تمدن چینی هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و مسیحیت و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشه های باستانی با تفکرات تائویی و بودایی و کنفوسیوسی ملغمهای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیینها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند میدهد. در باور چینیها، آسمان، نه«نشئتگاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهندهی ابرها و فرستندهی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آنچه از آسمان میبایست خواست آن است که بارانهای به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانهها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینیها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی | اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در زبان چینی، واژهی «دین» که از واژهی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است. (چینگ جولیا، 1383) با ترجمهی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد [[زبان چینی]] شد. البته عدم وجود واژهی دین در زبان چینی، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی میتوان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعهای آن، در میان چینیها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعهای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کرده اند تا از واژههای مشابه موجود در ادیان و آیینهای بومی [[چین]] استفاده کنند. به همین خاطر است که در تمدن چینی هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و مسیحیت و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشه های باستانی با تفکرات تائویی و بودایی و کنفوسیوسی ملغمهای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیینها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند میدهد. در باور چینیها، آسمان، نه«نشئتگاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهندهی ابرها و فرستندهی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آنچه از آسمان میبایست خواست آن است که بارانهای به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانهها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینیها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی (ندوشن، ،1385)<ref>'''ندوشن، محمد علی،1385کارنامهی سفر به چین، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم تهران.'''</ref>. بنابر این، امکان دارد یک چینی به اصطلاح متدین برای برآورده ساختن برخی از نیازهایش به معبدی بودایی، یا کاهنی تائویی و یا حتی فرزانهای کنفوسیوسی مراجعه کند. | ||
البته، تودهی مردم چین خود را پیرو کنفوسیوس، بودا، یا شریعت تائویی نمی شناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی میکنند که«دینهای سه گانه» در آن ترکیب میشود و هر سه را در خود جای میدهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد: | البته، تودهی مردم چین خود را پیرو کنفوسیوس، بودا، یا شریعت تائویی نمی شناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی میکنند که«دینهای سه گانه» در آن ترکیب میشود و هر سه را در خود جای میدهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد: |
نسخهٔ ۱۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۷
مقدمه:
اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در زبان چینی، واژهی «دین» که از واژهی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است. (چینگ جولیا، 1383) با ترجمهی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد زبان چینی شد. البته عدم وجود واژهی دین در زبان چینی، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی میتوان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعهای آن، در میان چینیها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعهای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کرده اند تا از واژههای مشابه موجود در ادیان و آیینهای بومی چین استفاده کنند. به همین خاطر است که در تمدن چینی هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و مسیحیت و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشه های باستانی با تفکرات تائویی و بودایی و کنفوسیوسی ملغمهای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیینها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند میدهد. در باور چینیها، آسمان، نه«نشئتگاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهندهی ابرها و فرستندهی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آنچه از آسمان میبایست خواست آن است که بارانهای به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانهها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینیها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی (ندوشن، ،1385)[۱]. بنابر این، امکان دارد یک چینی به اصطلاح متدین برای برآورده ساختن برخی از نیازهایش به معبدی بودایی، یا کاهنی تائویی و یا حتی فرزانهای کنفوسیوسی مراجعه کند.
البته، تودهی مردم چین خود را پیرو کنفوسیوس، بودا، یا شریعت تائویی نمی شناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی میکنند که«دینهای سه گانه» در آن ترکیب میشود و هر سه را در خود جای میدهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد:
1- جانمند انگاری و ایزدان پرستی شامل: ارواح آسمانی، زمینی، نیاکان و ارواح جانوران.
2- پرستش نیاکان.
3- پرستش کنفوسیوس، لائودزه، و بودا.
به هرحال، میتوان باورهای افسانهای و سنتی و اعتقادات دینی و مذهبی مردم چین از گذشته تاکنون را به سه بخش آیین های باستانی، آیینها و ادیان سنتی بومی و ادیان دارای منشأ خارجی و وارداتی تقسیم کرد.
- ↑ ندوشن، محمد علی،1385کارنامهی سفر به چین، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم تهران.