تصوف در تاجیکستان: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''4-7. تصوف اسلامی در تاجیکستان''' از ابتداي اشاعۀ اسلام تصوّف در اين منطقه روبه شكوفايي نهاد، به گونهاي كه زبان عربي به عنوان زبان ديني ـ علمي و زبان فارسي به عنوان زبان عرفان و ادب منطقه اسلامي آسياي مركزي مورد استفاده قرار گرفت. بخارا و خيوه...» ایجاد کرد) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''4-7. تصوف اسلامی در تاجیکستان''' | '''4-7. تصوف اسلامی در [[تاجیکستان]]''' | ||
از ابتداي اشاعۀ اسلام تصوّف در اين منطقه روبه شكوفايي نهاد، به گونهاي كه زبان عربي به عنوان زبان ديني ـ علمي و زبان فارسي به عنوان زبان عرفان و ادب منطقه اسلامي آسياي مركزي مورد استفاده قرار گرفت. بخارا و خيوه دو مركز مهم از تعليمات صوفيه در قرون وسطي به شمار ميرفته و در كل جهان اسلام از اهميت زيادي برخوردار بودند. اين منطقه در طول تاريخ حيات اجتماعي و فرهنگي خود در بعد از اسلام، علاوه بر آنكه چندين طريقت مهم عرفاني را در دامان خود پرورش داده، پذيراي چند طريقت مهم عرفاني ايراني نيز در فضاي فكري خود بوده است. از جمله اين طريقتهاي عرفاني ميتوان به موارد زير اشاره كرد. | از ابتداي اشاعۀ اسلام تصوّف در اين منطقه روبه شكوفايي نهاد، به گونهاي كه زبان عربي به عنوان زبان ديني ـ علمي و زبان فارسي به عنوان زبان عرفان و ادب منطقه اسلامي آسياي مركزي مورد استفاده قرار گرفت. بخارا و خيوه دو مركز مهم از تعليمات صوفيه در قرون وسطي به شمار ميرفته و در كل جهان اسلام از اهميت زيادي برخوردار بودند. اين منطقه در طول تاريخ حيات اجتماعي و فرهنگي خود در بعد از اسلام، علاوه بر آنكه چندين طريقت مهم عرفاني را در دامان خود پرورش داده، پذيراي چند طريقت مهم عرفاني ايراني نيز در فضاي فكري خود بوده است. از جمله اين طريقتهاي عرفاني ميتوان به موارد زير اشاره كرد. | ||
طريقت حكيميه (منسوب به حكيم ترمذي متوفي پس از285ق/898م)، طريقت يسويه، منسوب به خواجه احمد يسوي(432ق-1041م.)، طريقت كبرويه، منسوب به شيخ نجمالدين كبرا (شهادت618ق/1221م.)، طريقت قادريه، منسوب به شيخ عبدالقادرگيلاني(ف561ق/1166م.) و طريقت نقشبنديه منسوب به خواجه بهاءالدين نقشبند(بلاگردان) (791ق/1389م.) اين طريقتهاي عرفاني هركدام به نوبة خود در تلطيف كردن قوانين شرع اسلام و پيوند آن با عرفان و تصوّف نقش مهمي در اذهان مردم داشته و هركدام داراي پيرواني بودهاند، اما در اين ميان دو طريقت قادريه و نقشبنديه در ميان مردم بخارا و تاجيكستان هنوز نیز از اهميت ويژهاي برخوردار است(خدایار، 1384: 104 - 93). | طريقت حكيميه (منسوب به حكيم ترمذي متوفي پس از285ق/898م)، طريقت يسويه، منسوب به خواجه احمد يسوي(432ق-1041م.)، طريقت كبرويه، منسوب به شيخ نجمالدين كبرا (شهادت618ق/1221م.)، طريقت قادريه، منسوب به شيخ عبدالقادرگيلاني(ف561ق/1166م.) و طريقت نقشبنديه منسوب به خواجه بهاءالدين نقشبند(بلاگردان) (791ق/1389م.) اين طريقتهاي عرفاني هركدام به نوبة خود در تلطيف كردن قوانين شرع اسلام و پيوند آن با عرفان و تصوّف نقش مهمي در اذهان مردم داشته و هركدام داراي پيرواني بودهاند، اما در اين ميان دو طريقت قادريه و نقشبنديه در ميان مردم بخارا و تاجيكستان هنوز نیز از اهميت ويژهاي برخوردار است(خدایار، 1384: 104 - 93). |
نسخهٔ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۰
4-7. تصوف اسلامی در تاجیکستان
از ابتداي اشاعۀ اسلام تصوّف در اين منطقه روبه شكوفايي نهاد، به گونهاي كه زبان عربي به عنوان زبان ديني ـ علمي و زبان فارسي به عنوان زبان عرفان و ادب منطقه اسلامي آسياي مركزي مورد استفاده قرار گرفت. بخارا و خيوه دو مركز مهم از تعليمات صوفيه در قرون وسطي به شمار ميرفته و در كل جهان اسلام از اهميت زيادي برخوردار بودند. اين منطقه در طول تاريخ حيات اجتماعي و فرهنگي خود در بعد از اسلام، علاوه بر آنكه چندين طريقت مهم عرفاني را در دامان خود پرورش داده، پذيراي چند طريقت مهم عرفاني ايراني نيز در فضاي فكري خود بوده است. از جمله اين طريقتهاي عرفاني ميتوان به موارد زير اشاره كرد.
طريقت حكيميه (منسوب به حكيم ترمذي متوفي پس از285ق/898م)، طريقت يسويه، منسوب به خواجه احمد يسوي(432ق-1041م.)، طريقت كبرويه، منسوب به شيخ نجمالدين كبرا (شهادت618ق/1221م.)، طريقت قادريه، منسوب به شيخ عبدالقادرگيلاني(ف561ق/1166م.) و طريقت نقشبنديه منسوب به خواجه بهاءالدين نقشبند(بلاگردان) (791ق/1389م.) اين طريقتهاي عرفاني هركدام به نوبة خود در تلطيف كردن قوانين شرع اسلام و پيوند آن با عرفان و تصوّف نقش مهمي در اذهان مردم داشته و هركدام داراي پيرواني بودهاند، اما در اين ميان دو طريقت قادريه و نقشبنديه در ميان مردم بخارا و تاجيكستان هنوز نیز از اهميت ويژهاي برخوردار است(خدایار، 1384: 104 - 93).