مکاتب سنتی تاجیکستان: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « ====2-1-11. مكتبهاي سنّتي==== يكي از مراكز اصلي آموزش كودكان، مكاتب سنتي بودند. چنين مكاتبي تقريباً در سراسر شهرها و روستاهای آسياي ميانه وجود داشتند. اما اين اماكن بسيار كوچك و براي آموزش و پرورش نامناسب بودند، همان گونه كه استاد صدرالدين عيني م...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
یکی از مراکز اصلی آموزش کودکان، مکاتب سنتی بودند. چنین مکاتبی تقریباً در سراسر شهرها و روستاهای آسیای میانه وجود داشتند. اما این اماکن بسیار کوچک و برای آموزش و پرورش نامناسب بودند، همان گونه که استاد [[صدرالدین عینی]] مکتبی را که در آن تحصیل کرده، چنین بیان مینماید:<blockquote>«مکتب یک خانه تنگ بود، دو در داشت که یکی از آنها در درآمد یک طبقه بود. آن در را هم در وقتهای سرما میبستند. در دیگرش دریچهای بود که سه چهاریک آرشِن قد و نیم آرشن بر داشت. مکتبدارمان (معلمان) به وی یک کاغذ (تریزه کاغذی) کرده برای در برف و باران ندریدن آن به کاغذش روغن زغیر مالیده بود… مکتبخانه از زیر سقف، از جایی که سقف با دیوار پیوند مییابد، از دو طرف دوتایی روزنهای چهاریک آرشنی داشته باشد هم، روشناییهایی از روزنها میدرآمدند، نه به زمین مکتب بلکه به روی خود: به دیوار خانه به زیر سقف میافتادند. زمین این خانه را که همه وسعت آن تخمیناً چهار آرشن در چهار آرشن، یعنی 16 آرشن مربع بود، چهار سِنج از بالای یکدیگر گذرانده کشیده، درونش را به 9 قسم جدا کرده بودند که گویا در درون مکتب 9 آخورچه به وجود آمده بودند. در آخورچه گوشه پیشگاه این خانه که دریچه هم آنجا بود، جای مکتبدارنشین بوده، آخورچه پیش درِ درآمد کَفشکَش بود و در آخورچههای دیگر بچگان مینشستند»<ref>عینی، صدرالدین (1978). اکنون نوبت قلم است. دوشنبه، جلد دوم، ص 109-110.</ref>.</blockquote>در مورد کتابهای آموزشی مکاتب سنتی، میتوان گفت که «چهار کتاب» پس از قرآن، دومین کتابی است که علاوه بر اینکه در بین مردم شهرت دارد در این مکاتب نیز تدریس میشد. همانطور که از عنوان آن برمیآید، این کتاب عبارت است از چهار کتاب مستقل با مؤلفان گوناگون. قسمتهای اول و چهارم به نظم و بخشهای دوم و سوم به نثر نوشته شدهبود. از مطالعه کتاب چنین برمیآید که مؤلف قسمت نخست از بخارا بودهاست. قسمت چهارم «پندنامه»ی عطار است. مؤلفان کتابهای دوم و سوم نامعلوماند. این کتاب یک پندنامه بسیار جالب و پرارزشی است که در طول قرون متمادی مسلمانان از آن بهره میبردند. کتاب اولِ «چهارکتاب» با بیتهای:<blockquote>ابتــــــدا میکنـــم به نام خدا | |||
کز دو حرف آفرید ارض و سما | |||
نام حـق بر زبـــــان همیرانم<ref>محمودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). مجله صدای شرق. شماره 8، ص 6.</ref> | |||
کــه به جان و دلــم همیخوانم</blockquote>آغاز شده، پس از ستایش خداوند و پیامبران، مؤلف موضوعهایی را از قبیل فرایض و آیین وضو، مستحبّات و مکروهات وضو، شکننده طهارت، فرایض و سنتهای غسل، مقدار آب وضو، موجبات غسل، فرایض و ناقضات تیمم، دوازده فرض، واجبات نماز، سجده نحو، سنتهای نماز و نمازهای فریضه، سنتهای شب و روزی، روزه ماه شریف رمضان، مکروهات روزه، کفارت روزه را مطرح نمودهاست. کتاب دوم از چهار فصل تشکیل شدهاست: 1. در بیان معرفت ایمان. 2. در بیان معرفت اسلام. 3. در بیان طهارت. 4 در بیان معرفت نماز. کتاب سوم در بیان چهار علم است: 1. علم توحید. 2. علم نماز. 3. علم روزه. 4. علم حیض و نفاس. | |||
کتاب چهارم «چهارکتاب» پس از ستایش خداوند، شامل این موضوعها میشود. «در اظهار نعت سیدالمرسلین»، «در فضیلت ائمه دین مجتهدین رحمتالله علیه»، «مناجات به جناب موجبالدعوات»، «در بیان مخالفت نفس اماره»، «در بیان فواید خاموشی»، «در بیان عمل خالصاً لالله»، «در بیان سیرت ملوک»، «در بیان اهل سعادت»، «در بیان سبب عافیت»، «در بیان تواضع و صحبت درویشان»، «در بیان علامت شقاوت»، «در بیان ریاضت نفس»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان دریافتن حقیقت نفس اماره»، «در بیان آثار ابلهان»، «در بیان عقل و عاقلان»، «در بیان فضیلت ذکرالله»، «در بیان عمل چهار چیز»، «در بیان خصلت ضمیمه»، «در بیان آداب پند و نصیحت»، «در بیان علامت مدبران»، «در بیان مذمّت خشم و غضب»، «در بیان بیثباتی چهار چیز»، «در بیان آن که چهار چیز کمال یابد»، «در بیان آنکه بازگرداندن آن محال است»، «در بیان غنیمت دانستن عمر»، «در بیان خاموشی و سخاوت»، «در بیان چهار چیزی که خواری آورد»، «در بیان عطای حق تعالی»، «در بیان باعث زوال سلطنت»، «در بیان آن که عمر را بکاهند»، «در بیان آن که آبرو را بیافزاید»، «در علامت مرد نادان»، «در بیان طریق زندگانی»، «در بیان احتراز از دشمنان»، «در بیان آن که با مردم خواری آورد»، «در بیان زندگانی با خوشی»، «در بیان آن که اعتمادی را نشاید»، «در بیان نصیحت و خیراندیشی»، «در بیان کرامت حق تعالی»، «در بیان فرو خوردن خشم در وقت غضب»، «در بیان جهان فانی»، «در بیان معرفت الله تعالی»، «در بیان مذمت دنیای دون»، «در بیان خاصیت ورع»، «در بیان فایده تقوی»، «در بیان فواید خدمت نیکان»، «در بیان فضیلت صدقه»، «در بیان فضیلت مهمان»، «در بیان علامت مرد احمق»، «در بیان علامت مرد فاسق»، «در بیان علامت مرد شقی»، «در بیان علامت مرد بخیل»، «در بیان قساوت قلب»، «در بیان حاجت خواستن»، «در بیان قناعت ورزیدن»، «در بیان نتایج سخاوت»، «در بیان کارهای شیطانی»، «در بیان علامت مرد منافق»، «در بیان علامت مرد متقی»، «در بیان علامت اهل جنت»، «در بیان آن که در دنیا از آن خوش نباید بود»، «پند و نصیحت»، «در بیان فواید صبر و ثبات»، «در بیان تجرید و تفرید»، «در بیان کرامتهای الله تعالی»، «در بیان آن که دوستی را نشاید»، «در بیان غمخواری کردن با مردم»، «در بیان فایده صله رحم»، «در بیان فضیلت فتوت»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان انتباه از غفلت». هر مکتب یک کلاس و یک معلم داشت که در آن کودکان 4 تا 15 ساله تحصیل میکردند. تعداد دانش آموزان چنین مکاتبی حداقل 5 یا 6 و حداکثر 25 تا 30 نفر بود. | |||
از آنجا که دولت برای تأسیس مکاتب و روند آموزش و پرورش کودکان بودجهای اختصاص نمیداد، اشخاص سرشناس یا خود مردم محل، یا روستا با مشارکت یکدیگر مکتب را ساخته و فعال میکردند و از آنجایی که برای تعلیم علوم دینی دریافت پول گناه محسوب میشد، مکتبداران با کسب درآمد از راه خطیبی، امامت جماعت، مؤذنی، دعاخوانی و همچنین تدریس دروس غیردینی مثل خوشنویسی امرار معاش میکردند. اما در کنار آن قبول هدایا به سبک اعیاد و جشنهای مختلف بسیار رواج داشت. | |||
در مکاتبی که با مشارکت عموم مردم ساخته میشد، در برخی موارد با معلمین قراردادی به امضا میرسید. که مثلاً معلم بابت تعلیم در آخر سال، از هر دانش آموز مقداری ذرت دریافت میگرفت. این نوع مکتبها از آن نوعی بودند که وقف نداشتند<ref>قوشمتاف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 80.</ref>. در مکاتب سنتی نه تنها پسران بلکه دختران نیز تحصیل مینمودند. چنان که سال 1871م. در خجند 9 نفر، در اوراتپه 7 نفر، در جِزّخ 5 نفر، در سمرقند 15 نفر و در تاشکند 25 نفر «بیبیخلیفه» به تدریس اشتغال داشتند. سال 1890 م. از 19383 دانش آموز مکاتب استان سمرقند، 813 نفر دختر بودند. طبق آمار رسمی سال 1908م. در حدود کشور ترکستان 5910 مکتب سنتی فعال بود که 73316 دانش آموز داشتند که از جمله در شهرستان خجند در 273 مکتب 3824 دانش آموز تحصیل میکردند<ref>ایرکهاف، م (1979). در سرگه معارف. دوشنبه، ص 7.</ref> که از میان آنها مکتبخانههای صادقبای، ظریفبای، میرعالمبای، مل اعاشوربای، خواجه جانبای، باباکلانبای، آتهمیرگنبای وقفی بودند. | |||
در سال 1910م. در اوراتپه در 36 مکتب 550 دانش آموز از جمله 67 دختر تحصیل میکردند. در سال 1913م. نیز در خجند 38 مکتب فعال بود که در 8 مکتب آن 97 نفر دختر تحصیل میکردند. در اوایل سال 1916م. در سراسر آسیای میانه 7101 مکتب سنتی، از جمله در بخارا 360 و در خجند 279 باب فعالیت داشتند. در دوره تقسیمات حدود آسیای میانه، در اوراتپه 113، حصار 678، کولاب 341، غرم 462، قرغانتپه 62، پنجکنت 21 باب مکتب سنتی فعال بودند<ref>شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 54.</ref><ref>زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ [[تاجیکستان]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)، ص 323-326.</ref>. | |||
== کتابشناسی == | |||
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۷
یکی از مراکز اصلی آموزش کودکان، مکاتب سنتی بودند. چنین مکاتبی تقریباً در سراسر شهرها و روستاهای آسیای میانه وجود داشتند. اما این اماکن بسیار کوچک و برای آموزش و پرورش نامناسب بودند، همان گونه که استاد صدرالدین عینی مکتبی را که در آن تحصیل کرده، چنین بیان مینماید:
«مکتب یک خانه تنگ بود، دو در داشت که یکی از آنها در درآمد یک طبقه بود. آن در را هم در وقتهای سرما میبستند. در دیگرش دریچهای بود که سه چهاریک آرشِن قد و نیم آرشن بر داشت. مکتبدارمان (معلمان) به وی یک کاغذ (تریزه کاغذی) کرده برای در برف و باران ندریدن آن به کاغذش روغن زغیر مالیده بود… مکتبخانه از زیر سقف، از جایی که سقف با دیوار پیوند مییابد، از دو طرف دوتایی روزنهای چهاریک آرشنی داشته باشد هم، روشناییهایی از روزنها میدرآمدند، نه به زمین مکتب بلکه به روی خود: به دیوار خانه به زیر سقف میافتادند. زمین این خانه را که همه وسعت آن تخمیناً چهار آرشن در چهار آرشن، یعنی 16 آرشن مربع بود، چهار سِنج از بالای یکدیگر گذرانده کشیده، درونش را به 9 قسم جدا کرده بودند که گویا در درون مکتب 9 آخورچه به وجود آمده بودند. در آخورچه گوشه پیشگاه این خانه که دریچه هم آنجا بود، جای مکتبدارنشین بوده، آخورچه پیش درِ درآمد کَفشکَش بود و در آخورچههای دیگر بچگان مینشستند»[۱].
در مورد کتابهای آموزشی مکاتب سنتی، میتوان گفت که «چهار کتاب» پس از قرآن، دومین کتابی است که علاوه بر اینکه در بین مردم شهرت دارد در این مکاتب نیز تدریس میشد. همانطور که از عنوان آن برمیآید، این کتاب عبارت است از چهار کتاب مستقل با مؤلفان گوناگون. قسمتهای اول و چهارم به نظم و بخشهای دوم و سوم به نثر نوشته شدهبود. از مطالعه کتاب چنین برمیآید که مؤلف قسمت نخست از بخارا بودهاست. قسمت چهارم «پندنامه»ی عطار است. مؤلفان کتابهای دوم و سوم نامعلوماند. این کتاب یک پندنامه بسیار جالب و پرارزشی است که در طول قرون متمادی مسلمانان از آن بهره میبردند. کتاب اولِ «چهارکتاب» با بیتهای:
ابتــــــدا میکنـــم به نام خدا
کز دو حرف آفرید ارض و سما
نام حـق بر زبـــــان همیرانم[۲]
کــه به جان و دلــم همیخوانم
آغاز شده، پس از ستایش خداوند و پیامبران، مؤلف موضوعهایی را از قبیل فرایض و آیین وضو، مستحبّات و مکروهات وضو، شکننده طهارت، فرایض و سنتهای غسل، مقدار آب وضو، موجبات غسل، فرایض و ناقضات تیمم، دوازده فرض، واجبات نماز، سجده نحو، سنتهای نماز و نمازهای فریضه، سنتهای شب و روزی، روزه ماه شریف رمضان، مکروهات روزه، کفارت روزه را مطرح نمودهاست. کتاب دوم از چهار فصل تشکیل شدهاست: 1. در بیان معرفت ایمان. 2. در بیان معرفت اسلام. 3. در بیان طهارت. 4 در بیان معرفت نماز. کتاب سوم در بیان چهار علم است: 1. علم توحید. 2. علم نماز. 3. علم روزه. 4. علم حیض و نفاس.
کتاب چهارم «چهارکتاب» پس از ستایش خداوند، شامل این موضوعها میشود. «در اظهار نعت سیدالمرسلین»، «در فضیلت ائمه دین مجتهدین رحمتالله علیه»، «مناجات به جناب موجبالدعوات»، «در بیان مخالفت نفس اماره»، «در بیان فواید خاموشی»، «در بیان عمل خالصاً لالله»، «در بیان سیرت ملوک»، «در بیان اهل سعادت»، «در بیان سبب عافیت»، «در بیان تواضع و صحبت درویشان»، «در بیان علامت شقاوت»، «در بیان ریاضت نفس»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان دریافتن حقیقت نفس اماره»، «در بیان آثار ابلهان»، «در بیان عقل و عاقلان»، «در بیان فضیلت ذکرالله»، «در بیان عمل چهار چیز»، «در بیان خصلت ضمیمه»، «در بیان آداب پند و نصیحت»، «در بیان علامت مدبران»، «در بیان مذمّت خشم و غضب»، «در بیان بیثباتی چهار چیز»، «در بیان آن که چهار چیز کمال یابد»، «در بیان آنکه بازگرداندن آن محال است»، «در بیان غنیمت دانستن عمر»، «در بیان خاموشی و سخاوت»، «در بیان چهار چیزی که خواری آورد»، «در بیان عطای حق تعالی»، «در بیان باعث زوال سلطنت»، «در بیان آن که عمر را بکاهند»، «در بیان آن که آبرو را بیافزاید»، «در علامت مرد نادان»، «در بیان طریق زندگانی»، «در بیان احتراز از دشمنان»، «در بیان آن که با مردم خواری آورد»، «در بیان زندگانی با خوشی»، «در بیان آن که اعتمادی را نشاید»، «در بیان نصیحت و خیراندیشی»، «در بیان کرامت حق تعالی»، «در بیان فرو خوردن خشم در وقت غضب»، «در بیان جهان فانی»، «در بیان معرفت الله تعالی»، «در بیان مذمت دنیای دون»، «در بیان خاصیت ورع»، «در بیان فایده تقوی»، «در بیان فواید خدمت نیکان»، «در بیان فضیلت صدقه»، «در بیان فضیلت مهمان»، «در بیان علامت مرد احمق»، «در بیان علامت مرد فاسق»، «در بیان علامت مرد شقی»، «در بیان علامت مرد بخیل»، «در بیان قساوت قلب»، «در بیان حاجت خواستن»، «در بیان قناعت ورزیدن»، «در بیان نتایج سخاوت»، «در بیان کارهای شیطانی»، «در بیان علامت مرد منافق»، «در بیان علامت مرد متقی»، «در بیان علامت اهل جنت»، «در بیان آن که در دنیا از آن خوش نباید بود»، «پند و نصیحت»، «در بیان فواید صبر و ثبات»، «در بیان تجرید و تفرید»، «در بیان کرامتهای الله تعالی»، «در بیان آن که دوستی را نشاید»، «در بیان غمخواری کردن با مردم»، «در بیان فایده صله رحم»، «در بیان فضیلت فتوت»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان انتباه از غفلت». هر مکتب یک کلاس و یک معلم داشت که در آن کودکان 4 تا 15 ساله تحصیل میکردند. تعداد دانش آموزان چنین مکاتبی حداقل 5 یا 6 و حداکثر 25 تا 30 نفر بود.
از آنجا که دولت برای تأسیس مکاتب و روند آموزش و پرورش کودکان بودجهای اختصاص نمیداد، اشخاص سرشناس یا خود مردم محل، یا روستا با مشارکت یکدیگر مکتب را ساخته و فعال میکردند و از آنجایی که برای تعلیم علوم دینی دریافت پول گناه محسوب میشد، مکتبداران با کسب درآمد از راه خطیبی، امامت جماعت، مؤذنی، دعاخوانی و همچنین تدریس دروس غیردینی مثل خوشنویسی امرار معاش میکردند. اما در کنار آن قبول هدایا به سبک اعیاد و جشنهای مختلف بسیار رواج داشت.
در مکاتبی که با مشارکت عموم مردم ساخته میشد، در برخی موارد با معلمین قراردادی به امضا میرسید. که مثلاً معلم بابت تعلیم در آخر سال، از هر دانش آموز مقداری ذرت دریافت میگرفت. این نوع مکتبها از آن نوعی بودند که وقف نداشتند[۳]. در مکاتب سنتی نه تنها پسران بلکه دختران نیز تحصیل مینمودند. چنان که سال 1871م. در خجند 9 نفر، در اوراتپه 7 نفر، در جِزّخ 5 نفر، در سمرقند 15 نفر و در تاشکند 25 نفر «بیبیخلیفه» به تدریس اشتغال داشتند. سال 1890 م. از 19383 دانش آموز مکاتب استان سمرقند، 813 نفر دختر بودند. طبق آمار رسمی سال 1908م. در حدود کشور ترکستان 5910 مکتب سنتی فعال بود که 73316 دانش آموز داشتند که از جمله در شهرستان خجند در 273 مکتب 3824 دانش آموز تحصیل میکردند[۴] که از میان آنها مکتبخانههای صادقبای، ظریفبای، میرعالمبای، مل اعاشوربای، خواجه جانبای، باباکلانبای، آتهمیرگنبای وقفی بودند.
در سال 1910م. در اوراتپه در 36 مکتب 550 دانش آموز از جمله 67 دختر تحصیل میکردند. در سال 1913م. نیز در خجند 38 مکتب فعال بود که در 8 مکتب آن 97 نفر دختر تحصیل میکردند. در اوایل سال 1916م. در سراسر آسیای میانه 7101 مکتب سنتی، از جمله در بخارا 360 و در خجند 279 باب فعالیت داشتند. در دوره تقسیمات حدود آسیای میانه، در اوراتپه 113، حصار 678، کولاب 341، غرم 462، قرغانتپه 62، پنجکنت 21 باب مکتب سنتی فعال بودند[۵][۶].
کتابشناسی
- ↑ عینی، صدرالدین (1978). اکنون نوبت قلم است. دوشنبه، جلد دوم، ص 109-110.
- ↑ محمودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). مجله صدای شرق. شماره 8، ص 6.
- ↑ قوشمتاف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 80.
- ↑ ایرکهاف، م (1979). در سرگه معارف. دوشنبه، ص 7.
- ↑ شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 54.
- ↑ زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 323-326.