افسانه ی آفرینش انسان توسط نیو وا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:1nuwa2659354060685617520.jpg|بندانگشتی|نقاشی از نیو وا (اشاره به این مسئله که نیو وا به جای پا دم اژدها داشته است]]براساس افسانه‌­های قدیمی یونان، انسان را پرومیهیوس آفریده و در افسانه­‌های [[مصر]] قدیمی انسان را خدا آفریده، و در افسانه­‌های یهودیان، یهودا انسان را آفریده است. اما در افسانه‌­های چینی، در مورد چگونگی تولد انسان گفته شده است­ که «نیو­وا» خدایی با بدن انسان و دم اژدها آفرید. حکایت می‌­کنند که پس از آفرینش جهان توسط «پان­گو»، «نیو­وا» به همه جای جهان سفر می‌­کرد. اما در عین  وجود زمین، کوهستان‌­ها، درختان، علف‌­ها، پرندگان، حیوانات، و ماهی­‌ها، اما جهان هم­چنان بی‌حرکت بود، زیرا انسان نبود.[[پرونده:Nuwa-chinese-creator-of-mankind.jpg|بندانگشتی|تصویر نقاشی شده از نیو وا خالق انسان با دم اژدها]]روزی از روزها، «نیو­وا» هنگام سفر بر روی زمین متروک و غیر آباد، احساس تنهایی کرد. فکر کرد باید موجودی با نیروی حیاتی بیشتر به­ وجود بیاید. در کنار رودخانه­‌ی زرد سایه خود را روی آب دید و بسیار خوشحال شد، وی تصمیم گرفت با گِل نرم در بستر رودخانه یک آدم گِلی مانند خود بسازد. لذا، چندی نگذشت که چند آدم گِلین را ساخت. این موجودات گِلی تقریبا شبیه او بودند، اما او به جای دم اژدها برای آن­ها پا ساخت. او با دمیدن به مجسمه­‌های گِلی آن­ها نیروی حیات یافته و زنده شدند و توانستند بایستند، راه بروند، و حرف بزنند. لذا، «نیو­وا» آن­ها را انسان نامید.
[[پرونده:1nuwa2659354060685617520.jpg|بندانگشتی|نقاشی از نیو وا (اشاره به این مسئله که نیو وا به جای پا دم اژدها داشته است. برگرفته از سایت wikipedia، قابل بازیابی از https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%88_%DA%A9%D9%88%D8%A2]]براساس افسانه‌­های قدیمی یونان، انسان را پرومیهیوس آفریده و در افسانه­‌های [[مصر]] قدیمی انسان را خدا آفریده، و در افسانه­‌های یهودیان، یهودا انسان را آفریده است. اما در افسانه‌­های چینی، در مورد چگونگی تولد انسان گفته شده است­ که «نیو­وا» خدایی با بدن انسان و دم اژدها آفرید. حکایت می‌­کنند که پس از آفرینش جهان توسط «پان­گو»، «نیو­وا» به همه جای جهان سفر می‌­کرد. اما در عین  وجود زمین، کوهستان‌­ها، درختان، علف‌­ها، پرندگان، حیوانات، و ماهی­‌ها، اما جهان هم­چنان بی‌حرکت بود، زیرا انسان نبود.
 
روزی از روزها، «نیو­وا» هنگام سفر بر روی زمین متروک و غیر آباد، احساس تنهایی کرد. فکر کرد باید موجودی با نیروی حیاتی بیشتر به­ وجود بیاید. در کنار رودخانه­‌ی زرد سایه خود را روی آب دید و بسیار خوشحال شد، وی تصمیم گرفت با گِل نرم در بستر رودخانه یک آدم گِلی مانند خود بسازد. لذا، چندی نگذشت که چند آدم گِلین را ساخت. این موجودات گِلی تقریبا شبیه او بودند، اما او به جای دم اژدها برای آن­ها پا ساخت. او با دمیدن به مجسمه­‌های گِلی آن­ها نیروی حیات یافته و زنده شدند و توانستند بایستند، راه بروند، و حرف بزنند. لذا، «نیو­وا» آن­ها را انسان نامید.


این موجود خداگونه در بدن برخی از آن­ها نیروی نرینگی را تزیرق کرد و در نتیجه به مرد تبدیل شدند و بعضی دیگر با ریختن نیروی مادگی روی آن­ها به زن تبدیل شدند. مردها و زنان دور «نیو­وا» به رقص در آمده و فریاد شادی سر دادند و زمین از آنان نیروی حیات گرفت. او که از این کار خودش خوشحال شده بود، طنابی را در گل و لای بستر رودخانه انداخت و طناب به گِل آغشته شد، سپس طناب را روی زمین حرکت داد و تکه‌­های گِلی که به زمین می­‌افتادند هرکدام به آدم کوچکی تبدیل می­‌شدند. او برای دوام نسل انسانی مرد و زن را جفت هم کرد و مسئولیت زاد و ولد فرزندان را بر عهده‌­ی آنان گذاشت تا انسان­‌ها دنیا را در بر گرفتند.<ref>سابقی، علی محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل [[چین]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد سوم، ص974-975.</ref>
این موجود خداگونه در بدن برخی از آن­ها نیروی نرینگی را تزیرق کرد و در نتیجه به مرد تبدیل شدند و بعضی دیگر با ریختن نیروی مادگی روی آن­ها به زن تبدیل شدند. مردها و زنان دور «نیو­وا» به رقص در آمده و فریاد شادی سر دادند و زمین از آنان نیروی حیات گرفت. او که از این کار خودش خوشحال شده بود، طنابی را در گل و لای بستر رودخانه انداخت و طناب به گِل آغشته شد، سپس طناب را روی زمین حرکت داد و تکه‌­های گِلی که به زمین می­‌افتادند هرکدام به آدم کوچکی تبدیل می­‌شدند. او برای دوام نسل انسانی مرد و زن را جفت هم کرد و مسئولیت زاد و ولد فرزندان را بر عهده‌­ی آنان گذاشت تا انسان­‌ها دنیا را در بر گرفتند.<ref>سابقی، علی محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل [[چین]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد سوم، ص974-975.</ref>
==نیز نگاه کنید به==
==نیز نگاه کنید به==
*[[چین]]
[[چین]]؛ [[فرهنگ عمومی در چین]]؛ [[اسطوره ها و افسانه های چینی|اسطوره­‌ها و افسانه­‌های چینی]]؛ [[اسطوره در چین]]؛ [[اسطوره های آفرینش در چین]]
*[[فرهنگ عمومی در چین]]  
*[[اسطوره ها و افسانه های چینی|اسطوره­‌ها و افسانه­‌های چینی]]
*[[اسطوره در چین]]
*[[اسطوره های آفرینش در چین]]
==کتابشناسی==
==کتابشناسی==
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۳۲

نقاشی از نیو وا (اشاره به این مسئله که نیو وا به جای پا دم اژدها داشته است. برگرفته از سایت wikipedia، قابل بازیابی از https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%88_%DA%A9%D9%88%D8%A2

براساس افسانه‌­های قدیمی یونان، انسان را پرومیهیوس آفریده و در افسانه­‌های مصر قدیمی انسان را خدا آفریده، و در افسانه­‌های یهودیان، یهودا انسان را آفریده است. اما در افسانه‌­های چینی، در مورد چگونگی تولد انسان گفته شده است­ که «نیو­وا» خدایی با بدن انسان و دم اژدها آفرید. حکایت می‌­کنند که پس از آفرینش جهان توسط «پان­گو»، «نیو­وا» به همه جای جهان سفر می‌­کرد. اما در عین  وجود زمین، کوهستان‌­ها، درختان، علف‌­ها، پرندگان، حیوانات، و ماهی­‌ها، اما جهان هم­چنان بی‌حرکت بود، زیرا انسان نبود.

روزی از روزها، «نیو­وا» هنگام سفر بر روی زمین متروک و غیر آباد، احساس تنهایی کرد. فکر کرد باید موجودی با نیروی حیاتی بیشتر به­ وجود بیاید. در کنار رودخانه­‌ی زرد سایه خود را روی آب دید و بسیار خوشحال شد، وی تصمیم گرفت با گِل نرم در بستر رودخانه یک آدم گِلی مانند خود بسازد. لذا، چندی نگذشت که چند آدم گِلین را ساخت. این موجودات گِلی تقریبا شبیه او بودند، اما او به جای دم اژدها برای آن­ها پا ساخت. او با دمیدن به مجسمه­‌های گِلی آن­ها نیروی حیات یافته و زنده شدند و توانستند بایستند، راه بروند، و حرف بزنند. لذا، «نیو­وا» آن­ها را انسان نامید.

این موجود خداگونه در بدن برخی از آن­ها نیروی نرینگی را تزیرق کرد و در نتیجه به مرد تبدیل شدند و بعضی دیگر با ریختن نیروی مادگی روی آن­ها به زن تبدیل شدند. مردها و زنان دور «نیو­وا» به رقص در آمده و فریاد شادی سر دادند و زمین از آنان نیروی حیات گرفت. او که از این کار خودش خوشحال شده بود، طنابی را در گل و لای بستر رودخانه انداخت و طناب به گِل آغشته شد، سپس طناب را روی زمین حرکت داد و تکه‌­های گِلی که به زمین می­‌افتادند هرکدام به آدم کوچکی تبدیل می­‌شدند. او برای دوام نسل انسانی مرد و زن را جفت هم کرد و مسئولیت زاد و ولد فرزندان را بر عهده‌­ی آنان گذاشت تا انسان­‌ها دنیا را در بر گرفتند.[۱]

نیز نگاه کنید به

چین؛ فرهنگ عمومی در چین؛ اسطوره­‌ها و افسانه­‌های چینی؛ اسطوره در چین؛ اسطوره های آفرینش در چین

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد سوم، ص974-975.