مصر در اشغال رومی ها: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:مصر در اشغال رومیان.png|بندانگشتی|مصر در اشغال رومیان. برگرفته از سایت | [[پرونده:مصر در اشغال رومیان.png|بندانگشتی|مصر در اشغال رومیان. برگرفته از سایت quora، قابل بازیابی از https://www.quora.com/What-caused-the-Dark-Age-between-Mycenaean-Greece-and-Classical-Greece]] | ||
در این دوره (630 ق.م تا 641 م) زمینه حضور رومیها در [[مصر]] به دوره حکومت بطلمیوس پنجم ( 181-203 ق.م) باز میگشت و پس از مرگ بطلمیوس نهم در سال 80 ق.م رو به فزونی گزارد و در عهد بطلمیوس دوازدهم به اوج رسید و سرانجام با شکست سپاه [[مصر]] در عهد کلئو پاترا از سپاه روم به فرماندهی اکتاویوس، سرزمین [[مصر]] به امپراتوری روم منضم گشت. پس از این تاریخ، [[مصر]] استقلال و حاکمیت سیاسی خود را کاملاً از دست داد و سرنوشت آن به لحاظ تاریخی به سرنوشت امپراتوری روم گره خورد. رومیها در طول قرنها سلطه بر [[مصر]] از سیاست مشت آهنین پیروی میکردند، ضمن آنکه از شیوه ایجاد تنش و نزاع میان قشرهای مختلف اجتماعی برای تحکیم قدرت خود بهره میجستند. بدین سبب بود که در دوران حاکمیت رومیها بر [[مصر]]، آشوبها و درگیریهای مستمر برقرار بود. | در این دوره (630 ق.م تا 641 م) زمینه حضور رومیها در [[مصر]] به دوره حکومت بطلمیوس پنجم ( 181-203 ق.م) باز میگشت و پس از مرگ بطلمیوس نهم در سال 80 ق.م رو به فزونی گزارد و در عهد بطلمیوس دوازدهم به اوج رسید و سرانجام با شکست سپاه [[مصر]] در عهد کلئو پاترا از سپاه روم به فرماندهی اکتاویوس، سرزمین [[مصر]] به امپراتوری روم منضم گشت. پس از این تاریخ، [[مصر]] استقلال و حاکمیت سیاسی خود را کاملاً از دست داد و سرنوشت آن به لحاظ تاریخی به سرنوشت امپراتوری روم گره خورد. رومیها در طول قرنها سلطه بر [[مصر]] از سیاست مشت آهنین پیروی میکردند، ضمن آنکه از شیوه ایجاد تنش و نزاع میان قشرهای مختلف اجتماعی برای تحکیم قدرت خود بهره میجستند. بدین سبب بود که در دوران حاکمیت رومیها بر [[مصر]]، آشوبها و درگیریهای مستمر برقرار بود. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۵۸
در این دوره (630 ق.م تا 641 م) زمینه حضور رومیها در مصر به دوره حکومت بطلمیوس پنجم ( 181-203 ق.م) باز میگشت و پس از مرگ بطلمیوس نهم در سال 80 ق.م رو به فزونی گزارد و در عهد بطلمیوس دوازدهم به اوج رسید و سرانجام با شکست سپاه مصر در عهد کلئو پاترا از سپاه روم به فرماندهی اکتاویوس، سرزمین مصر به امپراتوری روم منضم گشت. پس از این تاریخ، مصر استقلال و حاکمیت سیاسی خود را کاملاً از دست داد و سرنوشت آن به لحاظ تاریخی به سرنوشت امپراتوری روم گره خورد. رومیها در طول قرنها سلطه بر مصر از سیاست مشت آهنین پیروی میکردند، ضمن آنکه از شیوه ایجاد تنش و نزاع میان قشرهای مختلف اجتماعی برای تحکیم قدرت خود بهره میجستند. بدین سبب بود که در دوران حاکمیت رومیها بر مصر، آشوبها و درگیریهای مستمر برقرار بود.
با تقسیم امپراتوری روم به دو بخش شرقی و غربی و آغاز پادشاهی کنستانتین بر امپراتوری روم شرقی در سال 323 م، مصر نیز در زمره ولایتهای این امپراتوری به مرکزیت بیزانس درآمد و بدینسان مرحلهای دیگر از تاریخ مصر در دوره اشغال رومیها آغاز شد. از ویژگیهای دوره جدید، تغییر تدریجی گرایش دینی مردم مصر بود. گرایش کنستانتین به مسیحیت، در زمینهسازی این تغییر مؤثربود. در عهد امپراتوری تئودور سیوس ، مردم سراسر امپراتوری از جمله مردم مصر ناگزیر از پیروی از دیانت مسیحی شدند و لذا این دوره فصل تمایز میان دین باستانی مصریان و دین جدید بود. در خلال بیش از سه قرن پیوستگی مصر به امپراتوری روم شرقی، اسکندریه مرکزیت رهبری مسیحیت شرق بود و اندیشمندان مسیحی بزرگی از این شهر برخاستند.[۱]
از دیگر ویژگیهای این دوره، اختلاف شدید میان کلیسای اسکندریه و کلیسای مرکزی بیزانس بود که تا پایان حضور رومیها در این سرزمین ادامه داشت. علت آن بود که مسیحیت در آن دوران به دو شاخه ملکی و یعقوبی تقسیم شده بود؛ حاکمان به مذهب ملکی گرایش داشتند و مردم مصر عموماً پیرو مذهب یعقوبی بودند که توسط پاتریاک اسکندریه تأسیس شده بود.
در واپسین سالهای حاکمیت رومیها بر مصر، خشونتهای شدید مذهبی، محرومیت مصریان از مناصب عالی حکومتی، تحمیل مالیاتهای سنگین که همه طبقات مردم را شامل میشد،[۲] سبب گردید تا حس نفرت مصریان از حاکمان بیگانه تقویت شود[۳] و آنگاه که خبر خوش رفتاری مسلمانان فاتح شام با مردم این سرزمین را شنیدند در انتظار ماندند تا مگر سپاه اسلام آنان را نیز از چنین وضع مصیبت باری نجات بخشد.[۴][۵]
نیز نگاه کنید به
تایخ دوران باستان مصر؛ تاریخ مصر
کتابشناسی
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص88.
- ↑ حسن، حسن ابراهيم (1360). تاريخ سياســی اسلام. ترجمه ابوالقاسم پاينده، چ 4، تهران: انتشارات جاويدان، ص 262.
- ↑ الانصاری، دکتور ناصر (1993). المجمل في تاريخ مصــر. القاهره: دارالشروق، ص90.
- ↑ حسن، حسن ابراهيم (1360). تاريخ سياســی اسلام. ترجمه ابوالقاسم پاينده، چ 4، تهران: انتشارات جاويدان، ص265.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص40-42.