جغرافیای انسانی بنگلادش

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

جغرافیای انسانی

1. 2. 1. جمعيت، اختلافات انسانی (نژاد)، حرکات جمعیت

بنگلادش با جمعيتی حدود  535/570/158  نفر، يكي از كشورهاي بزرگ دنيا از نظر تراكم جمعيتي است 2011) , .(https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbookدر سال 1991 ميلادي جمعيت اين كشور حدود 110 ميليون نفر بود. طبق گزارش COHRE  و ACHR  1 (Forced Evictions in Bangladesh, 2000:7 ) در سال 1999میزان رشد جمعیت داکا حدود 8/1 درصد بوده که در هر کیلومتر مربع 798 نفر زندگی می کرده اند و این میزان در همان تاریخ در جهان بالاترین حد بوده است. در سال 2001 ميلادي جمعیت این کشور به رقمي حدود 129 ميليون نفر افزايش يافت. بدیهی است که با بالارفتن جمعیت، مشکل تراکم آن نیز افزایش یافت. در حال حاضر، تراكم جمعيت حدود 1045 نفر در هر كيلومتر مربع  و حدود 28 درصد از کل جمعیت شهری می باشد.

   بنگلادش از نظر كثرت جمعيت هشتمين كشور دنيا و نیز چهارمین کشور مسلمان از نظر تعداد جمعیت است  .(Phillips and Gritzner, 2007:15)بيشترين حجم تراكم در شهر داكا  (Forced Evictions in Bangladesh, 2000:8 ) و كمترين تراكم در ارتفاعات چيتاگنگ است. طبق گزارش همین منبع، دلیل رشد سریع شهر داکا، وجود سیلاب های فراوانی است که دهکده های اطراف داکا را به سرعت نابود کرده و موجب بی خانمانی مردم فقیر روستاها شده است؛ به طوری که مردم آواره برای بدست آوردن جا و غذا راهی پایتخت شده و در اطراف داکا مسکن گزیده اند ( Ibid, 2000:9 ).

    نرخ مرگ و میر از هر 1000 نفر، حدود 73/57 نفر است، که در مقایسه با سایر کشور ها در ردیف 48 قرار دارد و نرخ امید به زندگی، 75/69 سال می باشد.

   نرخ رشد جمعيت 73/1 است كه نسبت مرد به زن از هر 1000 نفر ، 106 و زن به مرد 100 نفر است. نرخ باروري در ميان زنان 3/3 درصد و ميزان تولد 98/22  درصد مي باشد. ميزان مرگ و مير75/5  درصد است كه از اين رقم ، 9/40 درصد را زنان و 1/59 درصد را مردان تشكيل مي دهند.

   درصد سنی از 0 تا 14 سال،  حدود  3/34 درصد ( یعنی 27551594 نفر  پسر  و   64777626 نفر دختر) است. درصد سنی 15 تا 64 سال، حدود 1/61 درصد  ( یعنی 43195645 نفر مرد و51989150 نفر زن ) است. درصد سنی از 65 سال به بالا،  2256163  نفر آقایان و 1193 نفر زنان  است(Ibid).


1-COHR : Centre on Housing Rights; ACHR: Asian Coalition of Housing Rights.

   در يك نگاه كلي بايد گفت كه جمعيت كشور بنگلادش در سال 1801 م، 5/14 ميليون نفر، در سال 1851 م، 3/20 ميليون نفر، در سال 1901 م، 9/28 ميليون نفر، در سال 1921 م، 3/33 ميليون نفر، در سال 1941 م، 42 ميليون نفر، در سال 1961 م، 8/50 ميليون نفر، در سال 1981 م،  9/89 ميليون نفر، در سال 2001 م، 129 ميليون نفر و در سال 2002 م، 133 میلیون نفر بوده است.


1. 2. 2.مهاجرت و تراکم

مهم ترین عامل مهاجرت در بنگلادش، عامل اقتصادی است. به دلیل جمعیت زیاد و رشد بالای آن، مهاجرت پیوسته از روستا به شهر و از کشور به خارج صورت می گیرد. روستاییان به دلیل سیلاب های مداوم و از دست دادن زمین های کشاورزی و نیز خانه و کاشانه خود، عازم شهرها به خصوص پایتخت می شوند. نوجوانان و تحصیل کرده های دانشگاه ها برای دست یابی به کار بهتر و آینده مطمئن، به کشورهای دیگر مهاجرت می کنند. به استناد منابع معتبر ( West,2009:115 onwards)، مشکل عمده این کشور، مهاجرت نیروهای متخصص و کارآمد آن در سطح وسیع به کشورهای توسعه یافته از یک سو و مهاجرت جمعیت روستایی به شهرهای صنعتی به ویژه به داکا می باشد.    


1. 2. 3. ساختار قومی و جسمانی جمعيت

به نظر می رسد گروهی از هند و آريايي ها كه در 2000 سال قبل از ميلاد مسيح به طرف شرق حركت كردند، در اين منطقه مستقر شده باشند. اينان نخستين گروه هايي بودند كه جمعيت اين منطقه را تشكيل دادند.

    اين رشد سريع جمعيت همراه با كاهش مرگ و مير به علت بهبودي وضعيت بهداشتي سبب شد كه جمعيت كنوني كشور به  535570 158 نفر  برسد. مصائب و بلاياي طبيعي نيز سبب مي شود كه شمار زيادي از مردم جان خود را از دست بدهند.

    با وجود اينكه در خصوص دوران پيش از تاريخ بنگلادش و سرزمين هاي اطراف آن تحقيقاتي صورت گرفته است، اما امكان دسترسي به يك نتيجه مطلوب تا حدود زيادي غير ممكن است و به مدارک و مستندات معتبر و نیز تحقيقات بيشتري نیاز است.

   از آثار باستاني كشف شده در اين منطقه حقايقي آشكار شده كه تا حدودي نتايجي را به دست داده است. سياه پوستان از قديمي ترين و به عبارت بهتر اولين گروهي هستند كه در اين منطقه شناخته شده اند و آثاري را در ميان قبايل گوناگون از « آسام » تا « فيليپين » به جاي گذاشته اند

(Hutton 1931).

   گروه بعدي به نام بوميان پيش از استراليايي ( پروتو استرالويد ) معروف مي باشند. ظاهر آن ها داراي سري گرد، بيني پهن و پوستي به رنگ قهوه اي سوخته بودند. آن ها احتمالاً از آسياي غربي آمده و در آسياي جنوب شرقي پراكنده شده اند. اين گروه نه تنها انواع كشت را در آسياي جنوب شرقي انجام دادند، بلكه در اراضي اطراف بنگلادش نيز آن ها را رشد و ارتقاء دادند.

   اين نظريه كه اين گروه در كشاورزي فعال بوده اند، از طريق كشف تيرهايي كه متعلق بـــه «عصر نوسنگي » مي باشد، قابل اثبات است. همچنین  باقي ماندن بعضی واژه هاي جنوبي (AUSTRIC) در زبان بنگالي و زبان هاي وابسته آن، مانند  واژه هاي لنگال (شخم)، ناري گل  (نارگيل )، لائو ( كدو تنبل )، گاندا ( چهار )، كوري اشاره به وابستگی مردمان اولیه این سرزمین با بومیان استرالیا دارد. احتمالاً اقوام پيش از مغولي، سياه پوستان جنوبي را از سمت شرق تعقيب کردند وتعدادي از آن ها تا دشت « چوتانگپور » پراكنده شدند. شاید مسیر مهاجرت عمده اين اشخاص، به سوي آسياي جنوب شرقي بوده است.

    در مدت كوتاهي اين افراد به جمعيت پيشين افزوده و در آن ها تحليل رفتند. قفقازي هاي كله دراز مديترانه اي كه در واقع عنصر اصلي افرادي كه به نام « دراويدي » خوانده مي شدند و قفقازي هاي نوع آلپي كله گرد به شبه قاره وارد شدند و از شمال غربي تا بنگلادش پراكنده شدند.

   هنوز مشخص نشده است كه آيا گروه آلپي ها قبل و يا بعد از نوع قفقازي هاي كله دراز كه به نام «آريايي » معروف هستند، وارد اين منطقه شده اند يا خير، و آيا از عناصر ديگر توانسته بودند به اين سرزمين وارد شوند يا نه؟ در هر صورت احتمال دارد كه هر دو عناصر ياد شده به اين سرزمين آمده باشند. اين رخدادها احتمالاً بين دو هزار يا دو هزار وپانصد پيش از ميلاد و هزاره اول پيش از ميلاد اتفاق افتاده است.

   از آغاز هزاره اول پيش از ميلاد، روند آريايي شدن به وقوع پيوسته است، كه البته اين شيوه را بهتر است « برهمنيزه » شدن بخوانيم.

  بسياري از قفقازي هاي كله دراز كه در قسمت بالای دره گنگ استقرار يافته بودند، به سوي نقاط پایین اين دره حركت كردند و حتي وارد دره « براهماپوترا » شدند. قبايل اين ناحيه كه وارد قلمرو دين « وديك » ( ودايي ) شده بودند به دلیل توسعه آن، به دين هندو گرويدند. در واقع تاثير چشمگيری که غير آريايي ها برروي دين ودايي و پيروان آن گذاشتند، سبب تبديل آن ها (قبايل بومي غير آريايي) به برهمن شد، لذا اين گروه به «برهمن» شهره شدند(Lewis, 2011:41-74).

  مادامی که بيشتر غير آريايي ها به عنوان طبقه فرودست باقي ماندند، طبقات بالاي غير آريايي ها به داخل كاست بالاي سيستم جديد جذب شدند. با اين پروسه مهاجرت، آريايي ها با عناصر ارمني و آلپي مخلوط شدند و برهمنان وداها و كاياشت بنگالي را شكل دادند (Lewis, 2011:100-104).

  به نظر مي رسد قشر دوم از سه عنصر شكل گرفته باشد:

1.پروتو استرالويد

2.دو نوع از قبايل قفقازي هاي مديترانه اي

3.شودرا  

قشر اخیر، كه طبقه كشاورز در كاست هندي مي باشد، كمتر از دو قشر عمدة اجتماعي دیگرظاهر شده است. پائين ترين قشر تركيبي از كاست هاي هندو شامل : « كامار »[1] ؛ « دم » [2] ؛ « پُد» [3] و تركيبي از قبايل بومي مانند « باجي »[4] و « هادي »[5] بودند كه به احتمال قوي ، پروتواسترالويدها و قفقازي هاي مديترانه اي عنصر اصلي به حساب مي آمدند.

   از قرن يازدهم پس از ميلاد با توجه به فتوحات مسلمانان، مردم از سراسر آسياي غربي و سرزمين هاي شمالي شبه قاره به اين سرزمين مهاجرت كردند و در اين منطقه سكونت اختيار كردند. در بين آن ها قفقازي ها، ارمني ها و مغول ها عنصر اصلي بودند (شایگان، 1375: 299).

   حكمرانان ترك چندين قرن در اين سرزمين حكومت كردند كه اين مساله بيانگر جای پاي حضور عنصر ترك در اين سرزمين است كه در ميان مردم ديگر تحليل رفته اند. عدم اعتقاد به سيستم كاست در اسلام سبب شد تا هر عنصر نژادي در ميان مسلمانان ظاهر شود.

   طبق اظهار نظر « رايزلي » [6] عنصر كله گرد در بين تركيب دراويدي هاي بنگالي كه اصولاً مغولي خوانده مي شوند، با يافته هاي « گوها » [7] و « چاندا» [8] بي اعتبار مي شوند؛ اما نفوذ مغولي در بنگلادش به قدري قوي است كه هيچ گونه جاي شكي را باقي نمي گذارد.


1. 2. 4. پراکندگی جمعیت

تعداد زيادي از قبايل در مرزهاي شرقي اين كشور زندگي مي كنند. مردم بنگلادش به چهار گروه قومي تقسيم مي شوند:

1.دراويدي

     اين گروه از اقوام « اورن ها»[9] با تعداد كمي از افرادي كه اصل آن ها از جنوب هند مي باشند، تشكيل شده است.

 « اورن ها »، قبيله اي از هند مركزي هستند که در سال های نخستین سده حاضر از هند به ايالت هاي چاي خيز بنگلادش یعنی «سيلهت » و « چيتاگنگ » مهاجرت كرده اند . اين افراد در سال 1931 م حدود چهل هزار نفر بودند كه به زبان دراويدي صحبت مي كردند؛ اینان تا سال 1951 اين محل را ترك كرده و به نقاط دیگر رفته اند.

   طبق سرشماري سال 1951 ، كه توسط دولت پاكستان صورت گرفت، فقط در حدود سه هزار نفر از اين گروه باقي مانده بودندكه به زبان مادري خود صحبت مي كردند. اكثر اين ها دراويدي بودند. امروزه تعدادی از این گروه در کشتزارهاي چاي « سيلهت » مشغول به كار هستند.

2.گـــروه دوم شامــــل كسانــــي مي شود كه اساساً اصل و ريشه آن ها پروتو استرولويد است. «قاضي ها» [10] و « سانتال ها » [11] دو دسته عمده از اين گروه هستند. سرزمين اصلي سانتال ها دشت چوتانگپور است كه در سال 1870 از آنجا به سوي شمال شرقي و در سال 1920 به گلپارا مهاجرت كردند. این گروه سپس به داخل بنگلادش مهاجرت و در ناحيه « باربند » اقامت گزيدند و آن منطقه را كه جنگلي بود، براي كشاورزي مساعد ساختند. پس از مدتی بعضی از آن ها از اين منطقه ً به طرف آسام مهاجرت كردند و محل قبلي خود را براي افراد بومي يا افراد جديدتر از دسته « سانتا » باقي گذاشتند. اين حركت در سال 1947 از سمت شمال به شرق انجام شد كه درهمان جا باقي ماندند، اما با فشارهاي بيروني نتوانستند سنت ها و عادات خود را حفظ كنند. اكنون جمعیت آن ها در حدود 250 هزار نفر است كه در غرب در « پورشاه »[12]، « هري پور »[13]و « ورين سان گال آپازيلاس»[14] مستقر شده اند. همچنین در شرق نيز هزاران نفر از آن ها در منطقه «سيلهت» به عنوان کارگران چاي ساكن شده اند. گروه « قاضي » در شرق قرار دارند و محل اصلي آن ها تپه هاي قاضي يعني بخشي از دشت مگالايا[15] در ناحيه سيلهت مي باشد كه تعداد جمعیت آن ها به 25 هزار نفر مي رسد. تعدادي از این گروه، كه حدود 700 نفر مي شدند، به چيتاگنگ عزيمت کردند. بيشتر اين افراد از كارگران چاي مي باشند.

3.دسته سوم «پوليه »[16] خوانده مي شوند، عمدتاً زرد پوست هستند و به خوبي در ساختار جمعيتي مشاهده مي شوند. این گروه بیشتر در شمال بنگال سکونت دارند. البته اين گروه با آميزش از پروتواسترالويد ها و وابسته به « كوچ »[17] مي باشند.

   « كوچ » تعلق به گروه بزرگ تر دارد كه از ديدگاه قومي و زباني « بودو »[18] يا «بارا» [19] خوانده مي شوند. در داخل اين گروه،  دسته هاي « گارو» [20] ، « خاجونگ »[21] ، «كاچاري »[22] و «تيپرا» [23] قرار دارند.

   دسته « گارو » كه حدود هشتاد هزار نفر مي باشند، در تپه هاي « سوزانگ »[24] و عمدتاً در «هالوگات »[25] ، « دورگاپور »[26] ، « كالماكاندا »[27] ، « جني گاتي »[28] ، « ناليتي باري »[29] و در انتهاي شمالي « مادوپورتركت »[30] زندگي مي كنند. این گروه افرادی قوي بنيه هستند كه قدرت خود را از ناحيه تپه اي گارو در ايالت مگالايا در هند مي دانند. اين افراد خود را « ماندي كوسيك » [31] مي نامند.

   گروه « هاجونگ » [32] شاخه اي از « گارو »[33]مي باشد كه عناصر غير گارو ( باراني ها ، هاري ها و غيره ) را در ميان خود جذب كرده اند. اين گروه در شرق تپه هاي سوزانگ زندگي مي كنند.

    تعداد زيادي از « كاچاري ها » در كاچار هند و تعداد كمي از آن ها در ايالت سيلهت زندگي مي كنند كه از سمت جنوب تا دهكده تيپرا گسترش يافته اند.

     تپيراها ظاهراً از نام « توي پرا » [34] (پيش دريا ) گرفته شده است. اكثر اين گروه نيز در داخل بنگلادش در تپه هاي ايالت تركت محصور شده اند. تعداد زيادي از اين گروه در « رامگر » و تعداد كمي در « سانگو » و دره هاي « ماتاموري » زندگي مي كنند.

4.گروه « رنگ/رینگ » [35] ،كه قبلاً به منزله قبيله ای جدا دسته بندي شده است، دقيقاً فرقه اي از تيپراها هستند. تعداد تيپراها حدود پنجاه هزار نفر مي باشد.

   گفتني است كه در محدوده تپه تركت و « ككراچري » [36] و محدوده « باندريان »[37] حدود سيزده قبيله گوناگون كه به صد فرقه مختلف تقسيم بندي شده اند، از بهترين منابع مطالعات در خصوص اقوام در منطقه به حساب مي آيند.

   چاکماها: نظریه ای كه نسبت به « چاكماها » وجود دارد اينست كه آن ها را از گروه هاي مختلف مغولي (زردپوستان) مي دانند، اما ديدگاه قومي كه در ميان بنگالي ها وجود دارد حاكي از اين است كه  "چاكماها" نتيجه مهاجرت درون گروهي بنگالي های آراكانيزها هستند. البته در اين خصوص هيچ گونه مدرك یا سندي وجود ندارد تا اين ادعا را اثبات كند. هر چند بسياري از آن ها چهره اي قفقازي دارند، اما اين مساله نيز كاملاً در بين گروه هاي پيش از مغولي ها امری عادي است. آن ها به دو شبه قبيله تقسيم مي شوند:

1.چاكما [38] 

2.تانچانگا[39]

چاكماها يكي از بزرگ ترين دسته از اين دو گروه است و عمدتاً در « كاسالونگ » [40] و قسمت عليا و ميانه دره هاي « كارنافولي » زندگي مي كنند. جمعيت اين گروه در سال 1981، حدود 203 هزار نفر برآورد شده است ( Philips and Gritzner, 2007:20-55; Singh,2010:20-35).

   « تانچانگاها » اساساً در دره « رينگائون »[41] ساكن هستند و تعداد اندكي از آن ها در «علي كادام»[42] (در دره ماتاموري)، «ناكايونچاري »[43] و «اوكي اوپازيلا»[44] زندگي مي كند كه جمعيت آن ها را حدود 17 هزار نفر تخمين زده اند.

   « مغ ها » [45] از نظر تعداد، دومين گروه به حساب مي آيند كه تعداد آن ها به 135 نفر مي رسد. «مغ ها» از نظر درون گروهي به دوگروه تقسيم مي شوند : 1) « جوميامغ »[46] ، 2) گروه های کوچک تر «مورما»[47] ، « مياما»[48] ، « رونگ » [49] ، « راكينگ مور»[50].

   جوميامغ ( مغ هاي جوميا ) در ناحيه چيتاگنگ در يك دوره طولاني ساكن بوده اند و عمدتاً به كشت و زرع اشتغال داشته اند.

   زماني كه قلمرو مغ هاي راكينگ در اواخر قرن هيجدهم و اوايل قرن نوزدهم بوسيله كشور برمه فتح شد، آن ها از آراكانگ مهاجرت كردند. اين گروه اساساً از طريق ماهي گيري باقايق، امرار معاش مي كنند.

   « باراس ها »[51]در دوره هايي  با مغ ها در یک گروه قرار داشتند، اما ازنظر گروه زباني با آن ها تفاوت داشتند، زيرا آن ها پیرو آیین بودایی بودند. احتمالاً اين گروه بخشي از افرادي بودند كه زماني در ساحل چيتاگنگ حكومت مي كردند و از « اراكانز» [52] به بنگال آمده بودند. اكثر اين افراد از نظر تفاوت های انسانی تقريباً شبيه زرد پوستان هستند و هيچ گونه شباهتی به بنگالي ها ندارند.

   سومين قبيله بزرگ در ناحيه چيتاگنگ، گروه « پيترا » و چهارمين آن « مرو» [53] مي باشند. در خصوص « مروها » اطلاعات بسيار ناچيزي وجود دارد، زیرا تا سرشماري سال 1951 تعداد آن ها مشخص نشده بود. در آماري كه در سال 1981 اعلام شد، تعداد آن ها حدود 17 هزار نفر برآورد شد. آن ها در اطراف رودخانه هاي « سانگو»[54] و « ماتاموري »[55] زندگي مي كردند. بنگالي ها آن ها را «مورانگ»[56] مي نامند به اين علت كه فرقه اي از تيپراها به آن نام خوانده مي شوند كه از مروها نبودند ( Ibid:30-35; Wilce, 1998:50-55 ).

 « كوكي ها» [57] و «لوشي ها»[58] در شمال شرقي در ايالت « ميزورام »[59]  ، در هند، زندگي مي کنند و خود را « ميزو» مي نامند. تعداد اندكي از « كوکي ها » و « پالام ها» جز قبيله لوشي ها مي باشند كه در جنوب شرقي ناحيه سيلهت مستقر شده اند. زنان آن ها سارنگ هايي با طراحي زيبا مي پوشند. البته پوشاك مردان و زنان با ساير قبايل تپه اي فرق دارد. حدود پنج هزار كوکي و پالم و لوشي در بنگلادش وجود دارد.

   پنج قبيله كوچك ديگر در بخش جنوبي تپه تركت زندگی می کنند كه احتمالاً همه آن ها به گروه «ميزو – چين » تعلق دارند.

 گروه « بوم » [60] يا « بن » [61] معمولاً اشاره به بنجوگي هاي بنگالي دارد كه تعداد آن ها را حدود هزار نفر تخمين مي زنند و عمدتاً در شرق « روما» مي باشند.

 « پانكو» [62] ، مردمي كه وابستگي زيادي به يكديگر دارند و امروزه در « ساپالونگ » [63] و ناحيه  «دامداميا»[64] در قسمت عليای دره « كارناپولي » ساكن هستند.

 «كومي ياكامي» [65] از گروه قبيله ديگري در اين ناحيه مي باشند كه در ارتباط با آداب و زبان آن ها چيزي كشف نشده است. اين گروه را معمولاً بيگانه يا ناشناخته مي نامند.

 «خين ها يا كين ها »[66] از قشر پايين چيني ها به حساب مي آيند كه در حدود هزار نفر از آن ها در طول « كاپتال كال » زندگي مي كنند.

   «چاك» [67] قبيله كوچكي است در «ناكيدنك چري اوپازيال»، آن ها معمولاً به طور اشتباهي شامل چاكماها به حساب مي آيند؛ حتي در سرشماري 1951 اين اشتباه نيز رخ داده است. چندين فرضيه در رابطه با اصل و ريشه آن ها وجود دارد كه احتمال پيوستگي آن ها را با چاكماها قوت مي بخشد.

 اكثر ماني پوري هاي ايالت هند، در سيلهت، كمال گنج و چوناروكات ساكن شده اند. اساساً اين گروه مغولي هستند اما اغلب آن ها علامت هايي از ساختار قومي بنگالي دارند.

   گروه دیگری به نام مکری ها در سمت شمال دشت مگالالايا در جنوب سيلهت زندگی می کنند.

كليه فهرست بالا كه در خصوص قبايل ذكر شد، در واقع معرفي فشرده قبايل متعددي است كه در بنگلادش به طور پراكنده در سطح كشور وجود دارند. بزرگ ترين گروه از اين مردم در واقع افراد غير قبيله اي هستند كه به نام « بنگالي » مطرح مي باشند. اين افراد به زبان بنگالي صحبت مي كنند. البته اين فرضيه كه بنگالي ها از يك ساختار قومي همگرا تشكيل شده اند، كاملاً غلط است.

   در ميان اقوام مورد بحث، كاست هاي مختلف هندي از گونه هاي پروتواسترالويد، قفقازي و مغولي كاملاً پيدا است. ساختار جمعيتي بنگالي ها شامل گروه هايي با مشخصات كاست هاي بالای هندوها است، یعنی با ویژگی هایی مانند بيني زيبا و پوست روشنتر، و نیز تعدادي از كاست هاي پائين با مشخصه های سيماهاي قفقازي می باشد.

   به هر حال در بين مسلمانان، اين گستردگي قومي يافت نمي شود هر چند ساختار جمعيتي آن ها تركيبي از همان خطوط هندو مي باشد، اما تركيبات جمعيتي از گروه هاي ترك ها، سامي ها و قفقازي ها ی آريايي در بين آن ها بيشتر نفوذ كرده است.

   بسياري از ترك ها، فارس ها، عرب ها و افراد ديگري از ايراني ها، سامي ها و آن هایی كه ريشه تركمني دارنــــد، در اين سرزمين ساكن شده اند. جايگزيني اصلي آن ها را هنوز مي توان از طريق سيماي ظاهري مسلماناني كه در اين منطقه زندگي مي كنند، تشخيص داد.

    مسلمانان بسياري از ايالت هاي « چيتاگنگ » و «نوكالي » [68] به طور جزیي داراي بيني عقابي هستند و يــــا ريش انبـــوه و سيماي كشيده دارند كه شبيه عرب هاي يمني و عمان مي باشند. لذا اين مردم در جاهايي مانند « دابل مورينگ»[69] ،«هادازري »[70] ، « انوار» [71]، «روزان»[72]، «پول كالي» [73] در ايالت چيتاگنگ، « پاكوندا » [74] و « حسين پور»[75] در ايالت ميمنسينگ، «ماتهوپور»[76] ،« اپازيلا»[77] از ايالت « تانگيل »[78] ، «چاندپور»[79] ، «حاجي پور »[80] از ايالت كوميلا، « بيگم گنج » [81]در ايالت نوكالي، « تجگائون » [82] از ايالت قاضي پور، « دمرايي »[83] در داكا، « گلاپ گنج »[84]، « بني بازار »[85] در ايالت سيلهت وغيره داراي چشم هاي روشن رنگين نسبت به افراد ديگر دارند، لذا اين مساله اتفاقي به نظر نمي رسد؛ چرا كه مدارك تاريخي و سنتي از قوم پتان ( که از نظر قومی شامل تـرك ها، فارس ها و پختون ها مي شود ) نشانگر اينست كه آن ها در اين مكان ها ساكن شده اند. قبايل مشخص در آن سوي سند ( مانند آفريدي ها ) هستند كه داراي چشم هاي روشن مي باشند.

   بعضي از هندوها نيز داراي چشمان روشني هستند كه بايد آن ها را از كاست هاي بالاتر و پتان ها دانست. مسيحي هايي كه رد پاي آن ها به اجداد پرتغالي هاي ماجراجو مي رسد، كاملاً بور نيستند؛ هر چند بيشتر اين افراد بور خارج از محدوده سكونت پرتغالي ها قرار داشته اند.

   گروه هاي همگرا كه با نام « بنگالي »[86] خوانده مي شود و در واقع از بزرگ ترين اين افراد هستند، بيش از 98 درصد از كل جمعيت را تشكيل مي دهند، كه رقمي حدود صد و ده ميليون نفر از آن ها در بنگلادش زندگي مي كنند؛ فرهنگ و زبان آن ها بر كل جامعه غالب است. همچنين حدود دويست هزار نفر مهاجر از ايالت هاي « بيهار »[87] ، « اتارپرادش »[88] و «گجرات »[89] نيز به اين سرزمين آمده اند.

   در كشتزارهاي چاي نيز بعضي از اقوام « اورياس » [90]، « بوناس »[91]، « نوني ياس » [92]و نیز افرادی که از دشت « چوتانگپور »[93] و قبل از سال 1947 به بنگلادش آمده اند، سکونت دارند. اين افراد يا بدون قبيله هستند و يا در گروه هاي كوچكي كه دیگر شكل قبيله اي آن ها از بين رفته است، تشکل یافته اند ( 149 -155 :1998 , Haroun er Rashid).

1. 2. 5. وضعیت شهر نشینی و روستا نشینی

بنگلادش عمدتا یک کشور روستایی است که در آن بیش از 80 درصد از nations 128 million people live in rural areas and mostly engaged in agriculture. ملت 150 میلیونی آن در مناطق روستایی زندگی می کنند و اغلب در بخش کشاورزی مشغول هستند. این کشور تا به حال دو و نیم دهه ازdevelopmental efforts to avert poverty and to achieve economic development and تلاش های توسعه، برای جلوگیری از فقر و برای رسیدن به توسعه اقتصادی و social change. تغییر اجتماعی، استفاده کرده است. Despite large inflow of capital and foreign aid to augment meager با وجود این که جریان زیادی از سرمایه و کمک های خارجی به این کشور سرازیر شده و برای توسعه، برنامه ریزی جدی صورت گرفته است، همچنان رشد پایین اقتصادی معضل اصلی این کشور است.

    به طور متوسط، ​​سرانه درآمد هنوز کم است و با استانداردهای جهانی، بیش از نیمی از جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند. انفجار جمعیت، کمبود منابع، محدودیت های شدید زیست محیطی، نبود فناوری، برخی از عوامل اصلی نرخ آهسته رشد اقتصادی و افزایش فقر است. در حالی که دولت نظارت و ترویج شهرنشینی را توسعه داده است، اما هنوز نرخ آهسته شهر نشینی و گسترش نابرابری فضایی در کشور به خوبی قابل ثبت است. مطالعات موجود در urbanization in Bangladesh have largely focused on urban population dynamics, شهرنشینی در بنگلادش به طور عمده در دینامیک جمعیت شهری متمرکز شده است. income is still low by the World standards (US$470) and over half of the











[1] - Chamar

[2] - Dom

[3] - Pod

[4] - Bagi

[5] - Hadi

[6] - Raisly

[7] - Guha

[8] - Chanda

[9] - Orans

[10] - Khasis

[11] - Santals

[12] - Porsha

[13] - Haripur

[14] - Ranisankail Upazilas

[15] - Meghalaya

[16] - Pulia

[17] - Koch

[18] - Bodo

[19] - Bara

[20] - Garo

[21] - Hajong

[22] - Kachari

[23] - Tipra

[24] - Susang

[25] - Haluaghat

[26] - Durgapur

[27] - Kalmakanda

[28] - Jhenaigati

[29] - Nalitabari

[30] - Madhupur

[31] - Mande kusik

[32] - Hajong

[33] - Garo

[34] - Tui- pra

[35] - Riang

[36] - Khagrachhari

[37] - Banderban

[38] - Chakma

[39] - Tanchangas

[40] - Kassalong

[41] - Riangaon

[42] - Ali Kadam

[43] - Nakhyongchair

[44] -Upazila

[45] - Mogh

[46] -Jhumia Mogh

[47] -Murma

[48] - Myamma

[49] - Roang

[50] -Rakhaingmore

[51] - Baruas

[52] - Arakancse

[53] - Mru

[54] - Sangu

[55] - Matamori

[56] - Murang

[57] - Kukis

[58] - Lushais

[59] - Mizoram

[60] - Bom

[61] - Bon

[62] - Pankho

[63] - Subalong

[64] - Dumdumia

[65] - Khumi- Khami

[66] - Khyen

[67] - Chak

[68] - Noakhali

[69] - Doublemouring

[70]- Hathazari

[71] - Anwara

[72] - Rauzan

[73] - Boulkhali

[74] - Pakunda

[75] - Hosenpur

[76] - Madhupur

[77] - Upazial

[78] - Tangail

[79] - Chanpur

[80] - Hagipur

[81] - Begum ganj

[82] - Tejgaon

[83] - Dhamrai

[84] - Golapganj

[85] - Beani Bazaar

[86] - Bengali

[87] - Bihar

[88] - Uttarpradesh

[89] - Gujerat

[90] - Oriyas

[91] - Bunas

[92] - Nuneyas

[93] - Chhota Nagpur