افسانه ی پرواز چانگ اِ به سوی ماه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۹ توسط Hamidian (بحث | مشارکت‌ها)
نقاشی از خووای که خورشید را مورد هدف قرار می‌دهد
پرواز «چانگ­ اِ» به سوی ماه
پرواز «چانگ­ اِ» به سوی ماه

پانزدهم از ماه هشتم به تقویم کشاورزی چین، جشن مهرگان چین است. جشن مهرگان همراه با عید بهار و عید قایق اژدها(←جشن قایقرانی اژدها در چین) سه عید سنتی بزرگ چین با تاریخی دیرینه و ویژگی­‌های قومی محسوب می­‌شوند. در جشن مهرگان، اعضای خانواده در كنار هم گرد آمده و کیک ماه ( نوعی خوراک مخصوص جشن مهرگان) و میوه صرف مي‌­كنند و به تماشاي هلال كامل ماه پرداخته و از آن لذت می‌­برند. داستان جشن مهرگان مربوط به «چانگ­اِ (Chang’e)» الهه‌­ی ماه است. همسر وي «خوو­ای (Hou Yi)» مردي شجاع و قوی و تیرانداز ماهری بود. هميشه تیر او به هدف اصابت می‌­کرد.

در آن دوران، حیوانات وحشی و درنده‌­ی زیادی وجود داشت كه به مردم آسیب می‌­رساندند. امپراتور آسمان با توجه به این وضعیت، «خوو­ای» را برای از بین بردن حیوانات وحشی به زمين فرستاد. «خوو­ای» که بسیار شجاع بود، طبق دستور امپراتور آسمان، همراه با «چانگ­اِ» همسر زيباي خود به جهان انسان­‌ها آمد .

چندی نگذشت كه او بسیاری از حیوانات وحشی و درنده را از بین برد. در اواخر پايان مأموریتش ناگهان اتفاقي رخ داد. در آسمان همزمان 10 خورشيد پديدار شد که ده پسر امپراتور آسمان بودند. درجه‌­ی حرارت زمین ناگهان بالا رفت و جنگل‌­ها و محصولات کشاورزی آتش گرفته و رودخانه­‌ها خشک شده و اجساد مردگان در همه جا دیده می­‌شد. «خوو­ای» با دیدن این وضعیت بسیار غمگین شد و به 10 خورشيد نصیحت کرده و از آن­ها خواست هر روز به نوبت در آسمان ظاهر شوند. اما خورشيد­های خودخواه و متکبر به نصحيت «خوو­ای» توجه‌ي نكرده و عمدا به زمين نزديك­تر شدند تا جايي­ كه سطح زمين نيز آتش گرفت. «خوو­ای» متوجه شد که نصیحت هیچ فایده‌ای ندارد و مردمان بسياری جان خود را از دست می­‌دهند. لذا، تیر و کمان خود را بر داشت و به سمت خورشيدها تیراندازي كرد. او توانست 9 خورشيد را مورد هدف قرار دهد و آخرين خورشيد نيز به گناه خود اعتراف کرده و پوزش خواست، از این رو «خوو­ای» او را بخشيد.

اگرچه این کار باعث نجات مردم شد، اما امپراتور آسمان را رنجاند. امپراتور آسمان که بسیار عصبانی شده بود، با بازگشت «خوو­ای» و همسرش به آسمان مخالفت كرد. «خوو­ای» تصمیم گرفت در جهان انسان­‌ها بماند و کارهای بیشتری برای مردم انجام دهد. اما «چانگ­اِ» همسرش به تدریج از زندگی سخت در جهان انسان­‌ها خسته و از آن­جا بی­زار شده و همسرش را به دليل کشتن پسران امپراتور آسمان مورد انتقاد قرار داد. «خوو­ای» متوجه شد که رب‌النوعي که در کوه «کون­لون» زندگی می­‌کند، دارویی دارد که با خوردن آن می­‌توان به آسمان پرواز کرد. لذا، او کوه­‌ها و رودخانه‌­ها را پشت سر گذاشت و با زحمت خود را به کوه «کون­لون» رساند.

اما داروی این رب­النوع برای دو نفر کافی نبود. از آن جا­ که «خوو­ای» نمی‌­خواست همسر عزیز خود را رها کند و به تنهايي به آسمان برگردد، دارو را به خانه برد و پنهان کرد. ولی «چانگ­اِ» سرانجام دارو را پیدا کرد و با وجود آن­که بسیار عاشق شوهرش بود، اما نمی­‌توانست زندگی در آسمان را به فراموشي بسپارد. لذا، در پانزدهم ماه هشتم به تقویم کشاورزی که ماه کامل و آسمان روشن بود، با استفاده از يك فرصت، مخفیانه دارو را خورد و سپس احساس کرد که بدنش سبک­تر شده و آهسته آهسته در آسمان شناور مي­‌شود. بدین­ صورت بود که «چانگ­اِ» به ماه بازگشت و در در آن­جا زندگی خود را آغاز كرد. چندي بعد «خوو­ای» به خانه برگشت و از اين­كه همسرش به آسمان بازگشته است بسيار غمگین شد. چون «چانگ­اِ» به ماه برگشته بود، او در آن­جا بی­‌کَس مانده و احساس تنهايي مي­‌كرد. تنها هم­دمش یک خرگوش و مردی سالخورده و هیزم‌شکن بودند. او روزها را غمگين در خانه سپری می­‌کرد، به ویژه هر سال در پانزدهم ماه هشتم که ماه بسیار روشن و زیبا بود، زندگي سعادتمند خود در كنار همسرش را به ياد مي‌­آورد.[۱]

نیز نگاه کنید به فرهنگ عمومی در چین؛ اسطوره­‌ها و افسانه­‌های چینی؛ اسطوره در چین

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد سوم، ص 979-982