شکل گیری ادبیات چینی-آمریکایی
شکل گیری ادبیات چینی-آمریکایی
رفته رفته این دسته از زنان نویسنده، احساس كردند که تحمل زندگي در چين را ندارند. به همين دليل، آنها به آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي روی آوردند. وجود محدوديتهاي شديد گذشته و مواجه شدن با آزادي بيحد و مرز اخلاقي غربي، باعث شد تا اين زنان به راه خطا افتاده، به عنوان زنان زيباروي چيني شناخته شوند. اين زنان، از انجام هيچ كاري ابا نداشتند؛ و به مفاسد اجتماعي روي آوردند. آنان همچنين، به نگارش داستانها و سرودن اشعار سياسي عليه حكومت سوسياليستي چين مبادرت ورزيده و در پي آن، به سنن، اعتقادات و فرهنگ سنتی مردم سرزمين خود يورش بردند. در اين ميان، بسياري از سنتها و باورهاي درست و بنيادين فرهنگ کهن چيني، در كنار سنتهای نا مناسب قرار گرفته و از دم تيغ گذشتند.
براي مردم غرب، رمانهايي كه زنان چيني زيبارو خلق ميكردند، بسيار جذاب و خواندني بود. از طريق اين آثار، آنها به كشف تمامي رازهاي سرزمين چيني پي بردند. خلق فضاها و مكانهاي جديد در داستانهاي زنان چيني، داستانها را از حالت يكنواختي آثار غربي خارج و موج عظيمي در بستر جامعهی غرب پديد آورد.
خانم وانگ، یکی از زنان نویسندهی معاصر چینی معتقد است، زن چيني بايد در جامعه حضوري سازنده و فعال داشته باشد، تلاش كند، مادري خوب باشد، در كنار مردان، به كارهاي علمي، عمراني، ادبي و فرهنگي بپردازد. وي بر اين باور است كه يك زن بايد آزادي انديشه داشته باشد. در چنين صورتي، او به بازيچهي دیگران تبدیل نشده و بدن و روح خود را براي دست يافتن به قدرت و ثروت، عرضه نميكند.
(Hong Jiang, 1990)
با گذشت زمان، زنان چيني نويسنده در آمريكا، به لقب زنان نويسندهی چيني- آمريكايي مفتخر شده و در پي آن، ادبيات نويسندگان زن چينيالاصل آمريكايي پا به عرصهی وجود گذاشت. اين سبک از ادبيات، كه خالقانش، همگي در خدمت استعمارگران بوده و آشكارا به آن اعتراف دارند، نوعي مخاطبان خاص براي خود يافته و همواره از يك منبع(غرب)، الهام میگیرند. در حقيقت، ادبيات چيني- آمريكايي به پشتوانهی فرهنگ آمريكايي تبدیل شده و درصدد است تا اين فرهنگ نامنسجم را به تمامي كشورها، به خصوص كشور چين، صادر كند. (Deborah Johansen, 2010)
محققين غربي، خود به اين مسأله معترف هستند كه اينگونه آثار، عليرغم تيراژهاي بسيار بالا و توزيع بسيار ايدهآل، آنچنان، طبقهی روشنفكر، دانشجو و محققان را به خود جلب نكردهاست. به همين سبب، براي غربيها اين سؤال مطرح است كه چرا انديشمندان غربي، از پذيرش آثار ادبيات چيني- آمريكايي، سرباز ميزنند؟
ماكسين، اچ، كينگستون (Maxine Hong Kingston. Chinese American Literature by Women) جزو نسل دوم نويسندگان چينيالاصل آمريكايي به حساب ميآيد. او به دليل حمايت مجامع غربی، در جهان غرب به شهرت زيادي رسيده است. مشهورترين رمان او «زنان جنگجو» نام دارد. در اين اثر، او بر آن است تا اضمحلال و نابودي تمدن و فرهنگ چين را به اثبات برساند. به نوعي، به بدگويي از تمدن چيني میپردازد. كتاب مذكور، با واكنش بسيار شديدي از سوي مخاطبان مواجه شده است. معترضان او، تنها به مردم چين محدود نشده است، بلكه تمامي افراد اهل كتاب و صاحب انديشه، نسبت به اين كتاب بيمحتوا، ابراز انزجار كردهاند. برخي از صاحبنظران بر اين باورند كه آثار كينگستون، ارزش نقد و تحليل ندارند. كينگستون تنها به قصههايي كه مادرش براي او تعريف ميكرده تکیه کرده و به طور آشكارا، در مقابل ساير باورهاي مردم چين، از هر نوع و جنسي ایستاده است. (پارسی نژاد ، 1383)[۱]