لویوو شاعر چینی
«لویوو»، زمانی به دنیا آمد که سلسلهی سونگ شمالی در حال انقراض بود. وی در خانوادهای بزرگ شد که سرشار از روحیهی مبارزاتی بود. از نظر سیاسی، او سخت در مقابل اشغالگران جین(Jin) ایستادگی میکرد، ولی مدام از طرف کسانی که در فکر تسلیم شدن بودند زیر فشار بود. در سال های آخر زندگیش، وی بازنشسته شده و به شهر خود باز گشت، ولی هرگز ایمانش را به بازسازی فلات مرکزی چین از دست نداد. یکی از شعرها، او منظرهای را مجسم می کند که شبی در کنار رودخانهای قدم می زند: کشاورزان تمام شب را بیدار مانده و مزرعه را آبیاری میکنند و بازرگانان کالاهای خود را برای بازار فردا آماده می سازند. وی از دیدن این صحنهها خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و اینگونه میسراید:
«برای ادامهی زندگی، مردم به سختی تلاش می کنند/ من از این که بدون انجام کاری از دولت حقوق می گیرم شرمندهام».
در آن شرایط شاعر نمی توانست کاری برای کشورش انجام دهد، و مجبور بود به شهر خود باز گردد. در آنجا او با حقوق ناچیزی زندگی را به سر می برد، و این حقوق کم وجدان او را ناراحت می کرد. در این شعر همبستگی روح لطیف شاعر با دیگران و محروم شدن از منافعش را نشان می دهد. لویوو، شکوفههای ارغوانی را خیلی دوست داشت. او شعرهای فراوانی درباره ی شکوفههای ارغوانی سروده است. در یکی از آن ها می گوید:
«یکی دو برگ گل، پیام آمدن بهار را می آورد/ با وزش نسیم ها روز به روز گلهای بیشتری در شاخههای جنوبی و شمالی نمایان می شوند/ ولی من با دیدن باز شدن کامل شکوفه میدانم که به زودی آنها بدجوری فرو خواهند ریخت/ به آنها پیشنهاد می کنم که خیلی زود و آراسته باز نشوند».
با اینکه گلها وقتی شکفته می شوند قابل ستایشند. ولی شاعر امید وار است گلها زود شکفته نشوند تا زود پژمرده شوند. وقتی احساسات گرم و آزادیخواهانهی پر حرارت لویوو نسبت به سر زمین مادریش به آوازهای سوزناک تبدیل می شود، احساسات آتشین او همچون آتش فشانی است که منفجر میشود و فوران می کند و زمین را می لرزاند. وی در «سوگوارنه» اش می گوید:
«...اگر من حتی پنج متر زیر خاک دفن شوم/ استخوان هایم به خاک تبدیل می شوند، ولی قلبم نه/ آیا کسی هست که امید نداشته باشد تا تابناک ترین ستارهای باشد که بر این سرزمین گسترده می تابد؟/کسی هست که امید انتقام از گذشتگان را به خاطر نزاع و کشمکش نسلهای پیشین نداشته باشد؟».
لویوو در شعر«فراخوانی گذشته»می نویسد: «وزرا همگی در فکر امنیت خود هستند/ چینک ووی (Qin Kui) تنها خائنی نیست که به کشورش خیانت می کند/ یافتن وزیری توانا و شایسته مثل گوان جونگ Guan) Zhong) یأس آور است(یکی از مقامات در دوران بهار و پاییز)/ آزادیخواهی هم نیست تا برای از دست دادن سرزمین مادری سوگواری کند». شاعر نه تنها وضعیت بد اوایل دوران سلسلهی سونگ که اعضای حکومت به جنوب فرار کرد را یاد آوری کرده، بلکه آنهایی که در قدرت مانده و خواستار صلح و تنزل موقعیت خود بودند را هم محکوم کرده است. نمونهی دیگر کارِ لویوو (Lu You) با عنوان«سرود پیشگویی» است که شبیه زمزمهی شکوفه است
«کنار پل شکسته و بیرون از سرای نامه رسان/ غنچهای پریشان شکفته می شود/ ناراحت از تنهایی در آغاز شب/ با باد و باران بیش از پیش دریده می شود/ بگذار حسادت گلهای دیگر فرو نشیند/ او بدون ادعا به بهار تکیه دارد/ در گِل و لای و گرد و خاک افتاده، چیزی به نظر نمی رسد/ ولی بوی عطر آن هنوز مثل سابق است».
این سروده در واقع، بیان حالت خود نویسنده است، که مغایر با گلهای ارغوانی است. ستایش گلها، بدین معناست که تعهدِ پایدارِ نویسنده توسط وزرایی که در رأس قدرت بوده و درخواست صلح کرده اند، هنوز تسخیر و لِه نشده است.[۱]
نیز نگاه کنید به معرفی برخی از شخصیت های مهم ادبیات کلاسیک چین؛ شاعران چینی