ادبیات نمایشی در لبنان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''ادبيات نمايشي''' تا پيش از نيمه قرن نوزدهم، نمايشنامه به مفهوم جديد آن براي اعراب تقريباً ناشناخته بود. نمايشنامه نويسي در كشورهاي عرب براي اولين بار در لبنان ظهور كرد و اولين كسي كه نمايشنامه نوشت، '''مارون النقاش''' (1817-1855) بود. او كه براي تجار...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ادبيات نمايشي

تا پيش از نيمه قرن نوزدهم، نمايشنامه به مفهوم جديد آن براي اعراب تقريباً ناشناخته بود. نمايشنامه نويسي در كشورهاي عرب براي اولين بار در لبنان ظهور كرد و اولين كسي كه نمايشنامه نوشت، مارون النقاش (1817-1855) بود. او كه براي تجارت ميان لبنان و ايتاليا رفت و آمد داشت، در آن كشور با تأتر و اپرا آشنا و شيفته اين هنر مدرن شد. اين شيفتگي عزم او را جزم كرد تا اين هنر را به لبنان منتقل كند و چنين كرد. او در لبنان، در سال 1847 متن نمايشنامه‌اي را با عنوان بخيل با الهام از نمايشنامه خسيس مولير نوشت كه آن را اولين نمايشنامه در جهان عرب دانسته‌اند (نجم، 1980 ، 33).نقاش در سالهاي بعد دو نمايشنامه ديگر نوشت، يكي نمايشنامه ابوالحسن المغفل يا هارون الرشيد در سال 1849 و ديگر، حسود گستاخ در سال 1853 كه در هر دوي آنها از نمايشنامه‌هاي مولير الهام گرفته بود. پس از او خليل اليازجي دومين لبناني بود كه نمايشنامه جوانمردي و وفاداري را در سال 1876 نوشت (پيشين،245). از آن پس هم تعدادي از نمايشنامه‌هاي اروپايي به عربي ترجمه شد. نمايشنامه‌نويسي به عنوان گونه‌اي ادبي از دهه‌هاي اوليه قرن بيستم با فزوني گرفتن انتشار آثار اديبان لبنان و ترجمه‌هايي كه از نمايشنامه‌هاي اروپايي صورت مي‌گرفت، تبلور يافت. نمايشنامه‌هاي این دوران عموماً متأثر از مكاتب ادبي مدرن نوشته مي‌شد و در آنها به موضوعات اجتماعي و فلسفي و مهمترين مسائل روز پرداخته مي‌شد و نوعي رئاليسم اجتماعي بر آنها غلبه داشت. به عنوان نمونه، ميخائيل نعيمه در نمايشنامه پدران و پسران (1917) توجه خود را به چالش سنت و مدرنيته معطوف ساخت كه در زمان خود با استقبال بسياري روبرو شد؛ سبب اين استقبال آن بود كه به جاي پرداختن صرف به افتخارات گذشته و پند و اندرز دادن به مخاطبان، به واقعيت‌هاي ملموس و و نقد آن اهتمام داشت. (الراعي،1992، 208 تا210). نمايشنامه نعيمه راه را براي نمايشنامه‌نويسان بعدي باز كرد تا به طرح و نقد مسائل اجتماعي بپردازند. خليل مطران در همين دوران تعدادي از آثار نمايشنامه‌نويسان اروپايي چون شكسپير، مولير، راسين و هوگو را به عربي ترجمه كرد. با ظهور نمايشنامه‌هاي شعري در آثار نمايشنامه‌نويساني چون احمد شوقي در مصر، برخي اديبان لبناني نيز به اين گونه ادبي روي آوردند كه پيشگام آنها سعيد عقل بود. او نمايشنامه‌هاي دختر يفتاح را در سال 1935 و نمايشنامه قدموس* را در سال 1944 نوشت كه هر دو نمايشنامه‌هاي منظوم بودند. در اين نوع نمايشنامه‌ها معمولاً به موضوعاتي پرداخته مي‌شد كه با مسائل تاريخي يا اجتماعي مخاطبان ارتباطي نداشت و بدين دليل استقبال چنداني از آنها نشد و تنها گروه‌هاي خاصي از جامعه، مخاطبان آنها بودند. نمايشنامه‌هاي اجتماعي اما همچنان مورد استقبال قرار مي‌گرفت .خليل تقي‌الدين نويسنده مطرح دهه‌هاي سي و چهل قرن گذشته با چنين رويكردي چندين نمايشنامه نوشت كه سرچشمه هنر، مشتي از باد و اگر وكيل مدافع نبود از جمله آنهاست و نويسنده در آنها روحيات اجتماعي مردم لبنان را به نقد كشيده است. (پيشين،214) از دهه شصت اين قرن، با شكل‌گيري گروه‌هاي تأتري، نمايشنامه‌هاي بيشتري نوشته و ترجمه نمايشنامه‌هاي خارجي هم ادامه يافت. توفيق يوسف عواد از جمله نويسندگاني بود كه در اين دوران چندين نماينشامه نوشت كه يكي از آنها گردشگر و مترجم (1962)، نمايشنامه‌اي گفت و گو محور بود. سهيل ادريس، اديب و داستان‌نويس معاصر لبناني هم نمايشنامه شهيدان را در سال 1965 و نمايشنامه گلي از خون را در سال 1969 نوشت. ميخائيل نعيمه نيز نيم قرن پس از نوشتن نمايشنامه پدران و پسران، نمايشنامه‌ ايوب را نوشت كه در سال 1967 چاپ و زمينه نشر يافت. انسي الحاج شاعر نوگراي نيمه دوم قرن بيستم كه در بنيادگذاري نمايشنامه‌نويسي در لبنان سهمي بسزا داشت، ترجمه‌هايي را از نمايشنامه‌نويسان بزرگ جهان چون شكسپير، يونسكو، برشت و كامو به انجام رسانيد (اسوار،138،391). عصام محفوظ، شاعر، منتقد و نمايشنامه‌نويس، از چهره‌هاي بارز اين گونه ادبي بود كه بسياري از نمايشنامه‌نويسان نيمه دوم قرن گذشته، تحت تأثير او قرار داشتند. از جمله مهمترين نمايشنامه‌هايي كه محفوظ نوشت مي‌توان از زنزلخت* (1963)، ديكتاتور (1967)، كارت بلانش (1970) و قتل نام برد كه اولين نمايشنامه سياسي بود كه توسط يك لبناني نوشته مي‌شد (الراعي 1992 ، 219). در نيمه دوم قرن گذشته همچنين نمايشنامه‌هاي متعددي توسط هنرمندان تأتر لنبان نوشته و عموماً توسط خود آنها نيز كارگرداني شد كه از جمله آنها مي‌توان به نامهايي چون ريمون جباره، شكيب خوري و يعقوب شدراوي اشاره كرد.


*پادشاه فینيقي

*نوعي درخت پرشاخ و برگ كه در شمال ايران به آن زيتون تلخ مي‌گويند