نقد ادبی در لبنان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «نقد ادبي جديد در لبنان در راستاي جنبش ادبي عرب در نيمه اول قرن پيش تبلور يافت. پيش از آن و تا سالهاي اوليه قرن، نقد به شيوه سنتي رايج بود كه زبان و قواعد آن و نيز بلاغت و شرح ديوان‌هاي شعر را شامل مي‌شد. با بروز نشانه‌هاي نوگرايي در ادبيات و فزو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نقد ادبي جديد در لبنان در راستاي جنبش ادبي عرب در نيمه اول قرن پيش تبلور يافت. پيش از آن و تا سالهاي اوليه قرن، نقد به شيوه سنتي رايج بود كه زبان و قواعد آن و نيز بلاغت و شرح ديوان‌هاي شعر را شامل مي‌شد. با بروز نشانه‌هاي نوگرايي در ادبيات و فزوني گرفتن آثار ادبي در گونه‌هاي مختلف، شيوه‌هاي نوين به تقليد از مكاتب نقد ادبي در اروپا، مبناي پژوهش‌هاي انتقادي در حوزه ادبيات قرار گرفت. شاخص‌ترين ناقد ادبي دهه‌هاي اوليه قرن گذشته، ميخائيل نعيمه بود كه آراي انتقادي خود را در قالب مقالاتي در مجله الفنون كه در آمريكا منتشر مي‌شد، ارائه مي‌داد و اولين مقاله انتقادي او درباره داستان بالهاي شكسته جبران خليل جبران بود. مجموعه مقالات نعيمه در سال 1932 به صورت كتاب با عنوان الغربال چاپ و منتشر شد و با استقبال محافل ادبي عرب روبرو و بازتاب گسترده‌اي داشت. ميخائيل نعيمه در كتاب الغربال ،خواستار تعيين سنجه‌هايي شد كه بتوان با آنها ادبيات را مورد نقد و مقايسه قرار داد. او همچنين بر ضرورت ارتقاء سطح مفهومي شعر در برابر لفظ تأکیدکرد (ضيف 1959، 246). در دهه‌هاي بعد با فزوني گرفتن آثار اديبان لبناني و عرب ، دامنه نقد هم گسترش يافت. عمر فاخوری، خليل تقي‌الدين و توفيق يوسف عواد در زمره منتقداني بودند كه ديدگاه‌هاي آنان در قالب مقاله و كتاب زمينه نشر يافت. فاخوري به مقايسه جايگاه داستان‌نويسي در ادبيات عرب و جايگاه آن در ادبيات غرب پرداخته و تأثير عنصر زبان‌شناختي و انزواطلبي در ادبيات داستاني را موردواكاوي قرار داده است. تقي‌الدين هم در نقد داستان‌نويسي به پيوند داستان بازندگي و اهداف اجتماعي آن و مقايسه داستان در ادبيات عربي و غرب  توجه نشان داده است. توفيق يوسف عواد، مسئله ارتباط بين داستان و زندگي، جايگاه داستان و ظرفيت‌هاي آن را مورد بررسي قرار داده است. (ابوهيف 2000، 28).

از دهه شصت قرن گذشته با ترجمه تعداد قابل توجهي از كتابهاي معتبر در حوزه نقد ادبي در غرب به زبان عربي، روشهاي انتقادي در حوزه ادبيات عرب نيز متحول و رويكردهاي نوين فلسفي، روانشناختي و جامعه‌شناختي بر پژوهش‌هاي حوزه نقد ادبي غلبه يافت.

نقد ادبي در لبنان كه در نيمه اول قرن عمدتاً به مقوله شعر مي‌پرداخت، در نيمه دوم و به ويژه از دهه هفتاد، نقد داستان را نيز مورد اهتمام قرار داد. در اين دوران، حوزه نقد فراگير شد و توانست با نويسندگان و خوانندگان آثار آنان ارتباط برقرار كند و به محيط‌هاي دانشگاهي نيز راه يابد (پيشين، 34)