نثر نویسی در مصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۳۹ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «نثر نویسی در مصر از سال های پایانی قرن نوزدهم و سال های اولیه قرن بیستم رو به تحول گزارد. ترجمه های کتب غربی و تالیف کتب در حوزه های جامعه شناسی، حقوق و اقتصاد، سطح آگاهی های عمومی را ارتقا بخشید و به تدریج تغییرات عمده ای را در شیوه نگارش پدید آ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نثر نویسی در مصر از سال های پایانی قرن نوزدهم و سال های اولیه قرن بیستم رو به تحول گزارد. ترجمه های کتب غربی و تالیف کتب در حوزه های جامعه شناسی، حقوق و اقتصاد، سطح آگاهی های عمومی را ارتقا بخشید و به تدریج تغییرات عمده ای را در شیوه نگارش پدید آورد. به ویژه ظهور نشریات گوناگون، ضرورت ساده سازی زبان متن برای انتقال مفاهیم و معانی به مخاطبان عام، عامل موثری در حوزه نثر بود (ضیف:177-176). این روند رو به تکامل، به ظهور طبقه­ای از نویسندگان انجامید که با شیوه های ادبی نوینی قلم می زدند.  نویسندگانی چون محمد عبده، احمد لطفی السید، مصطفی کامل و مصطفی منفلوطی در نوشته های خود به مسائلی چون فساد اجتماعی و سیاسی و اصلاح دینی می پرداختند و بدینسان به ارتقاء آگاهی های اجتماعی همت می گماردند (همان:184). محمد عبده(1849-1905) فارغ التحصیل الازهر و تحت تاثیر اندیشه های سید جمال الدین قرار داشت. آثار مکتوب او مبتنی بر رویکرد اصلاح دینی و اجتماعی و آیینه تمام نمای نثر عربی در مصر در دهه های پایانی قرن نوزدهم و سال های اولیه قرن بیستم است(همان: 200 و 222). از جمله آثار او می توان به رسالة التوحید، شرح نهج البلاغة، الاسلام و المدنیة و تفسیر القرآن الکریم (الفا خوری، 78:1995) اشاره کرد. احمد لطفی السید(1872-1964) از جمله نویسندگان مصری بود که علاوه بر نقد اجتماعی، در آثار خود به نقد حضور اشغالگران در مصر و پی آمد های فرهنگی اجتماعی آن پرداخت. او در سال 1907 نشریه الجریدة را منتشر کرد و بنیانگذار حزب الامة بود. از جمله آثار او بجز مجموعه مقالات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، کتاب­های  الطبیعة  (1935 ) و السیاسة (1941) قابل ذکر است. او سال ها رئیس فرهنگستان زبان در مصر بود و در سال1959 جایزه دولتی را علوم اجتماعی به پاس تلاش­هایش در حوزه تفکر دریافت کرد (ضیف:255) و به عنوان یکی از پیشگامان مبارزات ملی مردم مصر علیه استبداد و اشغالگری شناخته شد. مصطفی کامل که از جمله پیشگامان نهضت سیاسی مصر بود، مقالات خود را در نشریه اللواء که در سال 1900 آن را منتشر کرده بود و نیز در نشریات الاهرام و الموید درج می کرد. او در سال 1907 حزب الوطنی را بنیان نهاد و با فعالیت های اجتماعی و فرهنگی از جمله نوشتارهای خود از یک سو در جهت آگاهی بخشیدن به جامعه همت گماشت و از دیگر سو سعی می کرد تا جایگاه جامعه مصر را برای اروپائیان تبیین کند (الفا حوزی:199-198) تا بدینسان توجه آنان را به ضرورت حمایت از ملت مصر برای رهایی از اشغال و استبداد جلب کند. از جمله آثار او می توان: دفاع المصری عن بلاده، المسالة الشرقیة، حیاة الامم و الشمس المشرقة را نام برد. مصطفی منفلوطی (1876-1924) از شاگردان محمد عبده و تحت تاثیر اندیشه های او بود. او که به عنوان مصلح مذهبی و ملی گرا به شمار می رود، دارای گرایش های سوسیالیستی و نخستین تلاش او برای تنظیم و تدوین اندیشه سوسیالیسم برای مصریان، کتاب سعادت و خوشبختی بود (گیب، 36:1371). مقالات او در روزنامه های الموید به سردبیری شیخ علی یوسف، بیشتر به نقد آسیب های اجتماعی چون بداخلاقی، قمار، مشروب خواری و انحرافات اخلاقی دختران و پسران می پرداخت که مخاطبان بسیاری به ویژه نسل جوان را جذب و تحت تاثیر قرار می­داد (ضیف: 230 و 231). از جمله آثار او کتاب النظرات در سه جلد شامل مجموعه مقالات سیاسی، اجتماعی و ادبی است (الفا خوری:201) که تا سال ها از پرخواننده ترین آثار ادبی نوین عرب بود(گیب:35).

از نسل بعدی نویسندگان مصری، طه حسین، عباس محمود العقاد و محمد حسین هیکل قابل ذکرند که علاوه بر نویسندگی کتاب و مقاله، در حوزه شعر،داستان نویسی و نمایشنامه نویسی نیز استعداد خود را نشان دادند. طه حسین (1889-1973) از جمله نویسندگان تاثیر گذار مصر در قرن بیستم بود که آثار گوناگون پدید آورد. او زندگی دانشگاهی خود را با رساله ای درباره ابن خلدون آغاز کرد و در سال های بعد علیرغم مسئولیت های اداری و دانشگاهی، هرگز از نوشتن کتاب و مقاله دور نشد. طه حسین در مقالات خود بر لزوم پژوهش های اساسی در ادبیات کهن به عنوان رکن مهم فرهنگی پویا تاکید می کرد. او با مطالعه و شناخت روش های نوین نقادی در فرانسه، شیوه تحلیل کانتی را در ادبیات عرب متداول ساخت. از جمله آثار منثور طه حسین، کتاب قادة الفکر(1925) است که طی آن به روند تحولات فکری و فرهنگی در غرب پرداخته است. مرآة الضمیر الادبی، مجموعه نوشته های او در نقد اخلاق و جامعه است. کتاب مشهور او درباره ادبیات جاهلی(1926)، بازتاب گسترده ای در محافل ادبی جهان عرب داشت. علاوه بر مطالعات و پژوهش های حرفه ای او که سهم غیر قابل انکاری در استحکام پایه های ادبیات عرب داشت، بایستی به تحلیل های نقادانه و مفصل او از نمایشنامه های جدید فرانسه اشاره کرد که در نشریات ادواری چون الهلال چاپ شد و بعدها به صورت کتاب منتشر شد. کتاب مستقبل الثقافة از دیگر نوشته های منثور اوست که در سال1939 در دو جلد منتشر شد. طه حسین را هم به لحاظ حجم بالای آثاری که خلق کرده است و هم بلحاظ محتوا و تاثیرگذاری آثارش، استوانه ادبیات عرب نامیده اند. محمد حسین هیکل (1888-1957) هم علاوه بر داستان نویسی، از سال 1926 به نوشتن مقاله در نشریات پرداخت و خود نیز سردبیر نشریه السیاسة بود. هیکل که منتقد ناتوانی زبان عربی برای انتقال مفاهیم بود، پژوهش های گسترده ای را در راستای پویایی آن انجام داد. او می گفت " از اینکه نمی توانم چیزی را که با تمام وجود احساس می کنم و نیز چیزی را که در جلو چشمانم هست، با زبان عربی بیان کنم؛ در حالی که به راحتی با تعبیرات انگلیسی و فرانسوی قابل تشریح است، عاصی می شوم". او همچنین باور داشت که ادیب واقعی کسی نیست که با یک مشت واژگان مجرد و منسوخ آشنا باشد، بلکه کسی است که بتواند واژگان را در کسوت باورهای زیبا و یا قالب های پسندیده، تفکر و تخیل بیان کند تا زیبایی و منشا این واژگان روشن شود. مقالات انتقادی او تاثیر بسزایی در تحول روند نثرنویسی معاصر داشت. در همین مقالات بود که زبان عربی برای بیان الگوهای حساس محتوا و معنی به کار گرفته شد و تکوین یافت (گیب: 46 تا 49). او بجز مقالات متعدد، آثاری تالیفی نیز خلق کرد. از جمله آثار نثری هیکل، کتاب حیاة محمد(ص) است که در سال 1933 منتشر شد. این کتاب در واقع پاسخ به تحولاتی بود که در نتیجه نفوذ فرهنگ و اندیشه غرب در کشورهای عربی اسلامی بویژه در مصر پدید آمده بود و شبهات و سوالات دینی بسیاری را مطرح ساخته بود. هیکل در این کتاب پژوهشی خواسته است تا به شیوه ای علمی هم به ایرادها و اشکالات وارده بر پیامبر اسلام توسط مسیحیان پاسخ دهد و هم به انتقاد از جمود متحجران مسلمان بپردازد. کتاب مزبور را یکی از آثار شاخص در خصوص سیره نبوی در میان آثار نویسندگان مصری و عرب دانسته اند.  عباس محمود عقاد (1889-1964) از دیگر نویسندگان معاصر مصری است که در بیشتر حوزه های ادبی حضور داشت. آثار عقاد که با اندیشه ها و مکاتب فلسفی جهان آشنا بود، تاثیر جدی بر حوزه نثر عربی داشت (الفا خوری: 291 ). عقاد علاوه بر مقالاتی که در الاهرام و دیگر نشریات منتشر شد، آثار تالیفی و پژوهشی متعددی را خلق کرد که از جمله آنها می توان، ابن الرومی (1931)، سعد زغلول (1936) و ابو نواس الحسن بن هانی (1960) اشاره کرد. مجموعه ای از تالیفات او در حوزه دینی تحت عنوان موسوعة العقاد الاسلامیة در 8 جلد در سال 1971 در بیروت منتشر شد. در سال 1974 نیز مجموعه 22 جلدی آثار او از سوی دارالکتاب اللبنانی منتشر شد که برخی از آنها عبارت است از : عبقریة محمد، عبقریة الامام علی، فاطمة الزهراء و الفاطمیون، الحسین ابو الشهدا، المرأة فی القرآن و الاسلام و الحضارة الانسانیة (همان:294) .

نکته مهم در روند تحول نثر عربی در مصر، تاثیر غیرقابل توجه آثار نویسندگان در ارتقاء سطح آگاهی­های اجتماعی و سیاسی و ظهور جریان های سیاسی و فرهنگی در این سرزمین است. نویسندگان مصری با بیان اندیشه های خود در قالب کتاب و مقاله، نهضت ادبی عرب را تحقق بخشیدند و البته از این راه در ظهور جریان های نوین فکری، اجتماعی و فرهنگی نقش آفرین بودند.

از جمله نویسندگان مطرح امروز مصر، جابر عصفور (1944) است که علاوه بر مسئولیت­های مختلف در حوزه­های فرهنگی، آثار متعددی را پدید آورده است که ازجمله آنها: قراءة التراث النقدی (1991)، زمن الروایة (1999) و النقد الادبی و الهویة الثقافیة (2009) است.