روابط ایران و چین
مقدمه:
وقتی صحبت از روابط میان ایران و چین به میان میآید، فورا واژههایی همچون تمدنهای باستانی، هزاران سال روابط متقابل دوستانه، تبادل هیئتهای دیپلماتیک و نمایندگان سیاسی دولتها و سفرا، زنگ شتران کاروانهای بی انتهای تجاری، کالاهای متنوع تجارتی شرق و غرب، رفت و آمد بازرگانانی از ملیتهای مختلف، جادهی فراخ و طولانی ابریشم، تبادل فکر و اندیشه و دین و مذهب و هنر و فرهنگ، به ذهن متبادر میشود. در واقع، روابط میان دو دولت-ملت ایران و چین، از این حقیقت سرچشمه میگیرد که هر دو کشور از قدرتمندترین، باستانیترین، کارآمدترین و طولانیترین امپراتوریهای به وجود آمده به دست بشر از آغاز زندگی شهرنشینی بودهاند. برخی این کلمات، واژهها، شعارها و یادمانهای تمدنی روابط دوستانهی ایران و چین در هزارههای گذشته را همچون صدای زنگ شتران کاروانها و یا نوای یک موسیقی رؤیایی که از دور دستها به گوش میرسد تلقی میکنند که امروزه باتوجه به تحولات عمیق ایجاد شده در عرصهی روابط بین الملل و دگرگون شدن معیارها و ارزشها و ابزارها و وسایل ارتباطاتی، دیگر کارایی خود را از دست داده است. ولی به نظر میرسد این باور و تلقی، ناشی از عدم آشنایی کامل از عمق این روابط و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری متقابل آنها از یکدیگر ناشی شده و نشان از بی خبری گویندگان آن از حاکمیت روح مشترک فرهنگ آسیایی در این دو فرهنگ است که در طول تاریخ و بر اثر تکرار و ممارست، هویت مشترکی را برای دو ملت ایران و چین به وجود آورده است که هیچ عاملی توان انکار این هویت و جدا سازی آنها از یکدیگر را ندارد. درک این هویت مشترک، به فهم صحیح زیربنای فرهنگی و ارزشهای اجتماعی دو ملت و منافع دو طرف نیاز دارد. این روابط، ممکن است در اثر عوامل زود گذر داخلی و خارجی دچار نوسان شده باشد، ولی در دراز مدت، عنصر حیاتی و عامل پویایی و پایداری این دو فرهنگ به باهم و درکنار هم بودن بستگی داشته و دارد.
افزون بر روابط دوستانهای که طی هزارههای پیشین بین دو کشور وجود داشته و زمینهی شکل گیری هویت مشترک آسيايي را به وجود آورده است، در یکی دو قرن گذشته نیز سرنوشت مشترکی برای دو ملت رقم خورده که بر همگرایی بیش از پیش آنها افزوده است. در حدود سال1500میلادی، کشورهای اروپایی با بیرون آمدن از خواب قرون وسطایی و حرکت در جهت دستیابی به فناوری جدید زمینهی لازم برای افزایش قدرت و دست اندازی به دیگر نقاط جهان را فراهم نمودند و این امتیاز را با پویا سازی اجتماعی خود ترکیب نمودند. این ترکیب، به زودی اروپاییان را به همسایگی با ایران و چین کشاند که پرتغالیها آغازگر آن بودند و هلندیها، اسپانیاییها، فرانسویها و سپس انگلیسیها ادامه دهندگان راه آنها.
اگرچه اروپاییان، در ابتدا و اساسا توانایی اعمال خواستهای خود بر دولتهای قدرتمندی چون امپراتوری صفوی در ایران(1502-1722میلادی) و امپراتوریهای مینگ(1368-1644میلادی) و چینگ(1644-1911میلادی) در سرزمین چین را نداشتند، اما به مرور با به ضعف کشیده شدن این امپراتوریها، سلطهی حاکمان سرزمین های غربی بر این کشورها نیز آغاز شد. بدین صورت بود که در اواسط قرن نوزدهم، به ویژه پس از باز شدن کانال سوئز در سال1869میلادی و توسعهی فنآوری موتور بخار و ساخت کشتیهای پرقدرت جنگی، هم ایران و هم چین، به دلیل عدم کارایی شکل سنتی حکومت و سازمانهای موجود اجتماعی آنها، به سرعت با بحرانهای عمیق تقریبا مشابهی در مواجهه با قدرت غرب و اشکال سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی که موجب برتری غرب شده بود، روبهرو شدند.
با گسترش نفوذ و سلطهی غرب، اگرچه مقاومتهای مردمی علیه این سلطه در هر دو کشور صورت گرفت، ولی قسمتهایی از سرزمینهای ایران و چین از حاکمیت ملی خارج و به دست بیگانگان افتاد و نهادهای سیاسی سنتی به تدریج مشروعیت خود را از دست داده و تقریبا همزمان سقوط کردند. در ایران تلاشهایی تحت عنوان نهضت مشروطه، برای اعادهی حیثیت و حاکمیت ملی صورت گرفت و تقريبا همزمان، انقلاب جمهوری به رهبری سون یاتسِن، بساط امپراتوری را در سال1911میلادی، در سرزمین چین برچید. براساس اسناد مربوط به این دوران تاریخی، ایرانیان و چینیها در مواجهه با غرب، یک تحقیر عمیق و دردناک ملی را تجربه نمودند. ملتهای قدرتمند و بزرگی که امپراتوریهای گستردهای را بنیان نهاده بودند و برای قرنها در طی سه هزاره، بر مناطق وسیعی از شرق و غرب آسیا تسلط داشتند، توسط قدرتهای نوپای متجاوز غربی، تضعيف شدند. امپراتوری هایی که گنجینههای حقیقی از دستاوردهای تمدنی در حوزههای هنر، معماری، فلسفه، فنآوری، مذهب، حکومت و فرهنگ و ادبی پویا برای بشریت به ارمغان آورده و در بسیاری از زمینههای علمی، اجتماعی، سياسی، و اخلاقی، جزو اولینهای جهان به شمار میرفتند.
آگاهی از شکوه و عظمت فرهنگی و تمدن غرور انگیز گذشتهی ایران و چین و هویت مشترک آسیایی دو ملت و روابط دوستانهی پیشین از یک سو، و این سرنوشت غم انگیز تحقیر آمیز ملی توسط غرب در یکی دو قرن گذشته از سوی دیگر، زمینهی با ثبات و پایداری برای همگرایی در روابط و ستیز و مقابله با سلطهی غرب را در میان ملتها و دولتهای ایران و چین ایجاد کرده که علیرغم تفاوتهای ایدئولوژیکی و رویکردهای متفاوت اجتماعی-اقتصادی موجود، این روابط طی سه دههی گذشته همچنان رو به گسترش بوده و پیش بینی میشود با توجه به تحولات سیاسی و اقتصادی و در زمینههای مختلف در دو کشور صورت میگیرد، در آیندهی طولانی مدت نیز این روابط و همکاریها ادامه خواهد یافت.
بخش 1- روابط ایران و چین
دو هزار سال روابط دوستانه: حکایت دوستی ایران و چین
تاریخ نگاری در چین از روزگار باستان آغاز شد و تا امروز رشتهی آن هنوز قطع نشده است. نه تنها هر دولت مرکزی و محلی تاریخ خاص خود را دارد، بلکه هر استان، شهرستان، شهر، بخش، حتی خانوادههای بزرگ نیز دارای تاریخچهی خود هستند. تاریخ سلسلههای مرکزی معمولا به بخشهای مختلف تقسیم میشود: بخش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، فعالیتهای مذهبی، و خدمات اشخاص برجسته و غیره. بخشی نیز وجود دارد که روابط چین در آن دوران با کشورهای مختلف خارجی در آن به تفصیل شرح داده شده است. آقای جانگ شینگلیانگ[1]یکی از اندیشمندان مشهور اوایل قرن بیستم تمام بخشهای روابط خارجی کتابهای تاریخی چین ا زدوران باستان تا اواخر دوران سلسلهی مینگ را استخراج، بررسی و اطلاعات مفید آن را تدوین و در شش مجلد تحت عنوان«تاریخ روابط چین و خارج» در اوایل دوران جمهوری چین(1926میلادی) منتشر ساخت. از آنجا که کشور ایران یکی از کشورهای مهم جهان است، وی یک بخش کامل کتاب خود را به روابط چین و ایران اختصاص داده است. در این کتاب، بخش زیادی از تاریخ روابط ایران و چین از دوران اشکانیان تا شاهرخ تیموری تشریح شده و منبع قابل اعتمادی برای بررسی تاریخ روابط دو کشور در طول هزارههای پیشین به شمار میآید[i].
آغاز روابط به روایت اسناد
براساس اسناد و مدارک تاریخی، نخستین تماسها میان امپراتوری سلسلهی«خَن» چین و امپراتوری پارت در ایران، در سال139پیش از میلاد، هنگامی که یک فرستادهی چینی به نام جانگچیان[2] به غرب و به سوی شمالیترین ساحل رودخانهی آکسوس[3] سفر کرد، آغاز شد. اگرچه این فرستاده به سرزمین پارت نرسید، ولی اطلاعات دقیقی در مورد آن پادشاهی قدرتمند به دست آورده و در اختیار دربار امپراتوری خَن در چانگاَن[4] قرار داد. (Zhu Jiejin, 1988. :2) از طریق این آشنایی بود که دورهای از فعالیت دیپلماتیک فشرده و توسعهی روابط تجاری میان امپراتوریهای خن و پارت از طریق آنچه بعدها به جادهی ابریشم معروف شد، آغاز گردید. این روند تا دوران پیش از اسلام نیز ادامه داشت. در این دوران ایرانیان نقش عمدهای در سازماندهی تجارت میان چین و نواحی غرب ایران هم ایفا میکردند. تعدادی از ایرانیان در شهرهای چانگاَن پایتخت، گوانگجو و خانگجو ساکن شدند. پادشاهی ایرانی کوشان مهمترین مرکز انتقال آیین بودایی در قرنهای دوم تا چهارم پس از میلاد، به چین بود. نخستین مترجم متون بودایی به چینی یک شاهزادهی پارتی(ایرانی) بود. سایر مبلغان بودایی(ایرانی و هندی) از طریق امپراتوری کوشانی به چین رسیدند. در قرنهای ششم و هفتم نیز مذاهب زرتشتی، مسیحیت، آشوری و مانویت توسط ایرانیان به چین منتقل و در آن سرزمین معرفی شدند. مراودات و تأثیر ایرانیان در چین در دوران سلسلهی تانگ بسیار گستردهتر بود. آداب و رسوم روز مرهی سحر آمیز ایرانی به شدت در چین مورد پسند واقع میشد. حتی ادبیات و شعر ایران بر شعر عصر سلسلهی تانگ تأثیر گذاشت. بازی چوگان از ایران به چین آمد و در دربارهای امپراتوری چین محبوبیت بسیاری پیدا کرد. رقصهای آیینی که در«معابد آتش» زرتشتی اجرا میشد، ذوق چینی را برانگیخت. آشپزی ایرانی در چین مورد استقبال واقع شد و بر آشپزی چین تأثیر بسیار گذاشت. (Bai Shouyi. ,2005:. 292-293) به ویژه در نیمهی نخست قرن هشتم تمایل بسیاری برای کالاها، پوشاک، هنر، موسیقی، مواد غذایی و آداب ایرانی در همهی زمینهها وجود داشت. فراوانی تعداد سکههای ایرانی متعلق به دوران کوشانیان تا ساسانیان و گستردگی مناطقی که در چین این سکهها کشف شدهاند، بیانگر میزان گسترهی روابط تجاری میان دو کشور و رواج پول ایرانی در مبادلات تجاری بین بازرگانان دو کشور است. (سون لی، 1381) در اوایل قرن نهم میلادی، چینی آلات کشور چین که عموما از طریق دریا به شرق نزدیک صادر میشد، جریانی را ایجاد کرد که برای چندین قرن در سیستم اقتصاد جهانی آن روز به عامل مهمی تبدیل شد. کالاهای چینی، ظروف لعابی سه رنگ[5]و چینیهای سفید از آن پس بسیار مورد تقاضا بودند. این تقاضا به قدری گسترده بود که تولیدات کورههای چینی پزی در چین برای پاسخ به آن ناکافی بود، این امر موجب گسترش صنعت چینی سازی در ایران برای تأمین و عرضهی وسیع ظروف چینی شد.
توسعهی روابط در دوران مغولها
تماسها میان ایران و چین حتی اندکی پس از حملهی مغول به هر دو کشور در قرن سیزدهم میلادی گسترش یافت. افسران و مقامات ایرانی به امپراتوری مغولی سلسلهی یوان خدمت میکردند. متقابلا، خدمهی چینی هم برای امپراتوری ایلخانان مغول در ایران کار میکردند. در این دوران شناخت چینیها و ایرانیان از یکدیگر عمیق تر شد. تقریبا هر سال فرستادگان دیپلماتیک و هیئتهای سیاسی میان امپراتوری یوان چین و ایلخانان ایران مبادله میشدند. دانش و تجهیزات ستاره شناسی چینی، چاپ، و پول کاغذی در طول این دوران به ایران و خاورمیانه انتقال داده شد و در مقابل شیمی، ریاضیات، هندسهی اقلیدسی، پزشکی و داروشناسی اسلامی و ایرانی به چین منتقل شد. رنگ دانهی آبی کبالت که مبنای رنگ آبی در ظروف آبی چینی و سفید مشهور چین شد، با عنوان«آبی محمدی» و یا« آبی مسلمانی» از ایران به چین معرفی شد. محبوبیت فراوان این نوع از ظروف چینی آبی و سفید موجب شد که در قرن نهم، صنعت سرامیک ایران به منظور تقلید از محصولات چینی و تأمین تقاضاهای پاسخ داده نشده گسترش یابد. (جان گارور، 1388: 24-25)
روابط چین و ایران پیش از تأسیس چین جدید
تاریخ بیش از دو هزار سال روابط بین چین و ایران در بر دارندهی آثار زمانی است. تاریخ دانها معتقدند، خدمات و تأثیر ایران در تاریخ فرهنگی چین، پس از هند در جایگاه دوم قرار دارد.
پس از وقوع انقلاب صنعتی در انگلستان در قرن هفدهم، قدرتهای غربی به سرعت شکل گرفته و تجاوز به شرق را آغاز کردند. چین و ایران در این دوران تقریبا همزمان مورد طمع آشکار استعمارگران غربی قرار گرفتند. در دوران معاصر، سرنوشت دو کشور چین و ایران تقریبا مشابه هم بوده است، ولی در روابط متقابل بین آنها به مدت چندصد سال جدایی اتفاق افتاد و خلأ ای در تاریخ روابط چین و ایران پدید آمد. تا پیش از سدهی نوزدهم، چین در اجتماع بین المللی دولتها فعالانه وارد نشده بود و تنها تماسهای اندکی با دیگر دولتها داشت. این کشور به واقع در جهان درون خود زندگی میکرد. (طارم سری مسعود و دیگران، 1364) در دوران جدید، پیشینهی روابط میان ایران و چین به سالهای آغازین قرن بیستم بر میگردد. (آذری علاء الدین، 1377) در سال 1920(1299) نخستین گام برداشته شد و عهد نامهی مودت کنسولی و قضایی بین دو دولت در رم به امضا رسید. (همان: 101 و 102) در اوایل قرن بیستم، در سال1911، انقلاب دموکراتیک بورژوازی چین به وقوع پیوست وتقريباً همزمان با آن انقلاب مشروطیت در ایران اتفاق افتاد. انقلابیون دو کشور از دور روند تحولات اجتماعی یکدیگر را تحت نظر داشتند، به ویژه انقلابیون چین پس از آگاهی از انقلاب مشروطه از آن الهام گرفتند. انقلاب مشروطه پایههای حکومت قاجار را لرزاند؛ و انقلاب1911چین طومار دودمان سلسلهی چینگ را در هم پیچید و آن را سرنگون کرد. از آن پس، در تاریخ دو کشور حوادث و اتفاقات مشابه بسیاری را میتوان شاهد بود. (هوالی مینگ، ، 2010)
در سال1920، که چین در اجلاس صلح پاریس مورد تحقیر قدرتهای غربی واقع شده و دولت پادشاهی قاجار در حال فروریختن بود، « قرار داد دوستی بین چین و فارس» در رم ایتالیا به امضا رسید و قرار شد دو کشور سفیر، وزیر مختار و کاردار خود را به کشور یکدیگر اعزام کنند، ولی در آن دوران به دلیل ضعف قوای دو کشور و گرفتاری آنها در جنگهای داخلی و رسیدگی به روابط خود با قدرتهای غربی، این قرار داد به مورد اجرا گذاشته نشد و لذا پیشرفتی در روابط دو کشور حاصل نشد.
در روند جنگ جهانی دوم، آمریکا در جنگ ضد ژاپنی به چین کمک کرد و دو کشور با هم همپیمان شدند. در سال1941، ایران نیز پس از اشغال توسط نیروهای کشورهای هم پیمان، وارد بلوک کشورهای هم پیمان آمریکا شد. در ماه سپتامبر 1945، ایران ادارهی وزارت مختار خود را در شهر چونگچینگ[6] پایتخت موقت چین دایر نمود، ولی این کار به منزلهی عمل حاکمیت مستقل دو کشور تلقی نشد و بیشتر نشانهی دو کشور هم پیمان بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، دولت ملی چین پایتخت خود را به شهر نانجینگ[7] انتقال داد و در ماه فوریهی1946، سطح نمایندگی ایران از وزیر مختاری به سفارت ارتقا یافت و سیدعلینصر وزیر مختار ایران در چونگچینگ، به سفیری ارتقای مقام پیدا کرد و همراه دولت ملی به شهر نانجینگ منتقل شد و تا سال 1949 که نانجینگ به دست نیروهای کمونیست آزاد شد، وی در این شهر اقامت داشت.
طبعا در این دوران که جهان شاهد تحولات عظیمی بود و منطق نظامیگری بر روابط بین کشورها حاکم شده بود، و دو کشور ایران و چین ناخواسته قربانی مطامع سیاسی و نظامی قدرتهای جنگ طلب شده بودند، نه تنها روابط فرهنگی، بلکه روابط سیاسی میان آنها نیز دچار وقفه و سردرگمی شده بود. لذا هیچگونه فعالیت و مبادلات فرهنگی میان دو کشور صورت نگرفت. (همان)
رکود در روابط ایران و چین(دوران جنگ سرد)
پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال1949، این کشور با شوروی هم پیمان شده و وارد اردوگاه سوسیالیستی شد. در سال1950، جنگ کره آغاز و چین در صحنهی نبرد کره مستقیما با آمریکا وارد جنگ شد و از این رو روابط چین و آمریکا به دشمنی تبدیل شد. آمریکا چین را به رسمیت نشناخت و از بر قراری روابط رسمی بین کشورهای اردوگاه غرب با جمهوری خلق چین جلوگیری و این کشور را محاصره و مورد تحریم قرار داد. دشمنی دو اردوگاه بزرگ آمریکا و شوروی، اختلاف ایدئولوژیک و توجه دو کشور به منافع و حقوق خود، زمینهی سوء تفاهم بین دو کشور چین و ایران را فراهم و مانع بر قراری روابط بین آنها در آن زمان شد. لذا در مدت22 سال از سال1949 تا 1971، ایران جمهوری خلق چین را به رسمیت نشناخت و با جزیرهی تایوان «روابط سیاسی» خود را حفظ کرد و با آن سفیر مبادله کرد. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران همیشه از سیاست آمریکا در جلوگیری از احیای عضویت چین در سازمان ملل متحد پشتیبانی میکرد. در آن زمان چین و ایران علاوه بر محدودیت در تجارت، تقریبا هیچ رفت و آمدی نداشتند. جنگ سرد بین دو قدرت شرق و غرب، ایران و چین را از هم جدا کرده بود. (همان)
آغاز روابط رسمی دیپلماتیک دو کشور
در اواخر قرن بیستم، چین در داخل گرفتار« انقلاب بزرگ فرهنگی» بود و در صحنهی بین المللی نیز برای نبرد با شوروی آماده میشد و همزمان در میدان جنگ ویتنام بهطور غیر مستقیم با آمریکا رقابت میکرد.
(Huang Hua, Huang Hua Memoirs, foreign languages Press, 2008)
دوران انقلاب فرهنگی، سیاست خارجی چین را تحت تأثیر قرار داد و سفرای چین از اغلب نقاط دنیا، از جمله از همهی کشورهای خاورمیانه، به جز مصر، فراخوانده شدند و مناسبات با حکومتهای منطقه دچار رکود شد. (امیدوار نیا محمد جواد، ، 1368: 34) بنا به ضرورت تحولات بین المللی و با تغییر نگرش آمریکا نسبت به چین در آغاز دههی1970، رژیم شاه نیز فرصت را غنیمت شمرده و با اعزام اشرف پهلوی خواهر دوقلوی خود به چین در 13 آوریل 1971، و سپس فرستادن فاطمه پهلوی خواهر دیگر شاه در روز 30 آوریل همان سال به این کشور، قدم های مثبتی برای آغاز مجدد روابط دو کشور برداشته شد. با میانجیگری پاکستان، نمایندگان چین و ایران در اسلام آباد برای بر قراری روابط سیاسی مذاکرات خود را آغاز کردند. در روز 16 اوت سال1971، سفرای ایران و چین در پاکستان، تفاهم نامهای برای برقراری روابط در سطح سفارتخانه میان دو کشور را در اسلام آباد امضا کردند. در آن تفاهم نامه ایران جمهوری خلق چین را به عنوان«تنها حکومت قانونی چین» به رسمیت شناخت و چین ا زایران«در مبارزهی به حق خود برای حفاظت از ذخایر ملی خود» حمایت گرد. در اطلاعیهی منتشره پیرامون بر قراری روابط سیاسی بین چین و ایران در همان تاريخ، دو طرف موافقت کردند که روابط خود را هرچه زودتر عادی و سفرای خود را مبادله کنند. ایران دولت جمهوری خلق چین را یگانه دولت قانونی و مشروع چین شناخت و چین نیز قاطعانه از مبارزات عادلانهی ایران در راه دفاع از استقلال ملی و حاکمیت کشور و دفاع از منافع طبیعی خود پشتیبانی کرد. در 18 سپتامبر 1972، فرح پهلوی به همراه هویدا نخست وزیر وقت ایران، به دعوت دولت چین به این کشور مسافرت کرده و با رهبران چین از جمله چوئنلای[8] دیدار کردند. (همان، : 45)
در 30 ژوئن سال 1973، هیئتی از مجلس شورای ملی سابق ایران به چین مسافرت کرد. در پنجم سپتامبر همان سال، غلامرضا پهلوی برادر کوچک شاه و همسرش به چین مسافرت کردند. در ماه آوریل 1975، لیشیان نیَن[9] معاون نخست وزیر چین به دعوت ایران، به تهران سفر کرد. در ماه مه 1975، اشرف، مجددا به چین سفر کرد. در ماه ژوئیهی سال 1976، اشرف برای سومین بار به چین مسافرت و رسما از تبت بازدید نمود.
در سال1978، که موج انقلاب اسلامی علیه رژیم سلطنتی پهلوی در ایران به اوج خود رسیده بود، خواکوفنگ[10] رهبر وقت چین در ماه اوت همان سال، درست روز 17 شهریور و قتل و عام مردم تهران در میدان ژاله(شهدا)، در مسیر بازگشت از اروپا از ایران هم بازدید کرده و مورد استقبال رژیم در حال سقوط پهلوی قرار گرفت. نیم سال نگذشت، که حکومت سلطنت پهلوی سقوط و جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد. در واقع چینیها ماهیت، گستردگی و قدرت حرکت انقلابی مردم را به درستی درک و ارزیابی نکردند. بنابراین، نتیجه گرفتند که جنبش انقلابی مردم ایران پدیدهای گذراست و شاه میتواند آن را کنترل و مهار کند و با چنین دیدگاهی حرکتهای اعتراضی مردم را کلا نادیده گرفتند. (طارم سری مسعود: 157) در میان رهبران انقلاب اسلامی و عموم مردم ایران، این سفر به پشتیبانی چین از رژیم پهلوی تعبیر شد، و لذا روابط دوجانبهی چین و ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدتی دچار سرخوردگی شدیدی شد. (هوالی مینگ، ، 2010)
روابط چین و ایران پس از انقلاب اسلامی در ایران
به تعبیر کارشناسان روابط بین الملل، انقلاب اسلامی در ایران، یکی از بزرگترين انقلابهای مردمي و عمیقا اجتماعی قرن بیستم بود. جمهوری خلق چین نیز محصول یک قیام مردمی و عمیقا اجتماعی بود. در نتیجه، دولتهای برآمده از این دو انقلاب اساسا دولتهای تجدید نظر طلب در معادلات بین المللی حاکم بر جهان به شمار رفته و نسبت به نحوهی توزیع قدرت در نظام جهانی و نهادهای بین المللی معترض و مخالف نظام حاکم بر جامعهی جهانی بوده و در صدد جایگزینی آن با یک نظام اساسا منصفانه بودند، اما گسترهی اصلاحات مورد درخواست آنها در برخی از زمینهها تا حدودی با هم متفاوت بود. علیرغم این همپوشانی در سیاست خارجی دو کشور، درست هنگامیکه دولت انقلابی در ایران برای ایجاد تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور درحال شکلگیری بود، دولت چین پس از مائو، برای غیر انقلابی کردن جامعه قدم بر میداشت.
در سال1979، چین سیاست اصلاحات و درهای باز را به مورد اجرا گذاشت و با آمریکا روابط رسمي سیاسی برقرار ساخت؛ در همان سال، به رهبری امام خمینی(ره)، انقلاب عظیم اسلامی در ایران به وقوع پیوست و جمهوری اسلامی تأسیس شد. این دو رویداد، ساختار سیاسی بین المللی در اواخر دوران جنگ سرد را دگرگون ساخته و روابط میان چین و ایران را نیز متحول کرد. چین از شرایط درهای بسته به سمت درهای باز گروید و با آمریکا رابطهی سیاسی برقرار کرد، در حالی که رویکرد جامعهی سیاسی ایران، از گرایش و وابستگی کامل به غرب به ویژه آمریکا، بهصورت گسترده به سمت استقلال و قطع وابستگی به اجانب و گرایشات دینی و مذهبی و حرکات انقلابی و اسلامی تحول یافت و در نتیجه، روابط دوستانه و همپیمانی آمریکا و ایران پس از30 سال به دشمنی تبدیل شد. به عبارت دیگر، سیاستهای چین و ایران در این دوره تقریبا همزمان مخالف جهت یکدیگر به حرکت در آمد. طبعا در چنین شرایطی، درک واقعیتهای انقلاب اسلامی ایران برای چین مشکل بود و ایران هم به علت تأسیس حکومت جدید ، گرفتار مسایل داخلی خود بود. لذا روابط بین چین و ایران برای مدتی به سردی گرایید.
سياست نه شرقي و نه غربي ايران و سياست حمايت از جهان سوم چين از يك سو، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و متعاقب آن، آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، و حمایت قدرتهای جهانی به ویژه غرب و آمریکا از صدام از یکسو، و اعلام بیطرفی چین در آغاز این جنگ از سوی دیگر، کم کم زمینه را برای توسعهی مجدد روابط فراهم ساخت. ضرورت تأمین سلاحهای مورد نیاز جبههها و تحریم تسلیحاتی ایران از سوی قدرتهای شرقی و غربی، و آمادگی چین برای همکاری در این زمینه، روز به روز این دو کشور آسیایی را که از نظر سیاسی همسوییهایی را پیدا کرده بودند، به هم نزدیکتر کرد. سیاستمداران چین که از روند وقایع ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید بسیار نگران شده بودند، با اعلام و تعقیب سیاست«نه شرقی نه غربی» توسط جمهوری اسلامی ایران، این اطمینان را پیدا کردند که انقلاب اسلامی ایران زمینهی افزایش نفوذ شوروی در منطقه را فراهم نخواهد آورد. و حصول این اطمینان نیز زمینه را برای نزدیکی بیشتر این دو کشور فراهم کرد. (امیدوار نیا،1368) توانایی جمهور ی اسلامی در حفظ و ادامهی موجودیت خویش، پیروزی در مقابله با نیروهای متجاوز عراقی، تعقیب سیاست نه شرقی و نه غربی، ثبات قدم در مسئلهی افغانستان، همراهی با کشورهای جهان سوم و نهضت غیر متعهدها، تأمین و اتکای به نفس در تولید سلاح، فقدان بدهی خارجی بهرغم مشکلات پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، در بالا بردن اهمیت و جایگاه ایران در نظر رهبران جمهوری خلق چین تأثیر به سزایی داشت و به ابراز حسن نیتهایی در موارد مختلف از طرف پکن منجر شد. (همان) باتوجه به دیدگاههای مشترکی که میان رهبران دو کشور به وجود آمد، از آن پس ایران و چین در زمینهی مبارزه با استیلا طلبی قدرتهای غربی با هم همدردی کرده و از یکدیگر پشتیبانی نمودند. ایران در زمینهی حقوق بشر و مسئلهی تایوان از چین پشتیبانی کرده و چین نیز در مجامع بین المللی، به ویژه در برابر تحریمهای بین المللی و صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که تحت فشار آمریکا علیه ایران صادر میشد مقاومت میکرد. رفت و آمد مقامات عالیرتبهی دو کشور و افزایش مبادلات تجاری و اقتصادی در این شرایط، زمینه را برای همکاریهای فرهنگی نیز فراهم کرد. (هوالی مینگ،2010)
[1] - Zhang Xing Liang.
[2] - Zhang Qian.
[3] - Oxus River.(رودخانه ی آمودریای امروزین در مرز میان ترکمنستان و ازبکستان)
[4] - Chang An.
[5] - San Cai.
[6] - Chungqing.
[7] - Nanjing.
[8] - Zhou Enlai.
[9] - Li Xiannian.
[10] - Hua Guo Feng.
[i] - بخش روابط چین و ایران این مجموعه به صورت کتاب مستقلی توسط استاد جان هونین(استاد بازنشسته ی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پکن) تحت عنوان« تاریخ روابط چین و ایران: از روزگار اشکانی تا شاهرخ تیموری» به زبان فارسی ترجمه و پس از ویراستاری آقای دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، از سوی پژوهشکده ی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، در سال1386 چاپ و منتشر شده است.