تغییر در ساختار اجتماعی چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « == تغییر در ساختار اجتماعی == از مهم­ترین ویژگی­های اساسی هر جامعه، ساختار اجتماعی آن به­شمار می­رود. برای دستیابی به توسعه­ی پایدار لازم است در کنار تغییرات ساختار اقتصادی و سیاسی، ساختار اجتماعی نیز مورد توجه لازم قرار گیرد، در غیر این­صورت...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تغییر در ساختار اجتماعی

از مهم­ترین ویژگی­های اساسی هر جامعه، ساختار اجتماعی آن به­شمار می­رود. برای دستیابی به توسعه­ی پایدار لازم است در کنار تغییرات ساختار اقتصادی و سیاسی، ساختار اجتماعی نیز مورد توجه لازم قرار گیرد، در غیر این­صورت مشکلات پیچیده­ای دامنگیر جامعه خواهد شد. ساختار اجتماعی یک سیستم بسیار پیچیده و شامل ساختار متغیرهای متنوعی هم­چون جمعیت، خانواده، شغل، ساختار گروههای اجتماعی، ساختار شهری و روستایی، قشربندی اجتماعی، مناطق جغرافیایی، ساختار فرهنگ و سایر ابعاد می­گردد. برخی از این تغییرات اجتماعی در چین طی سال­های پس از1980 عبارتند از:

الف: تغییر ساختار جمعیتی

طبق آمار موجود، در سال1978میلادی، جمعیت چین کمی بیش از962میلیون نفر بود در حالی­که در سرشماری سال2007میلادی این تعداد به یک میلیارد و 132میلیون نفر بالغ شده است. یعنی در طول سی سال 358میلیون نفر به جمعیت چین افزوده شده است. در سال 1978 نرخ زاد و ولد 5/18درصد و نرخ مرگ و میر25/6درصد و نرخ رشد طبیعی12درصد بوده است. در واقع، جامعه­ی چین هر سه ویژگی یک کشور توسعه نیافته را با نرخ رشد بالا داشته است، در حالی­که در سال2007 میلادی، نرخ زاد و ولد 1/12درصد، مرگ و میر93/6درصد، و رشد طبیعی به 17/5درصد کاهش یافته که یکی از پارامترهای کشورهای توسعه یافته است.

ساختار سنی جمعیت چین به سرعت در حال تغییر است. در سال1990، افراد بالای65 سال6/5درصد از کل جمعیت چین را تشکیل می­داد که این میزان در سال2000میلادی به 7درصد و در سال2007 به 1/8درصد افزایش یافته است. یعنی ساختار سنی جمعیت چین به سمت پیر شدن می­رود.

در سال1990، از کل جمعیت چین، دانش آموزان دبیرستانی 8درصد و دانشجویان4/1درصد را تشکیل می­دادند، در حالی­که این میزان در سال 2007 ، به ترتیب به 6/12درصد و2/6درصد افزایش یافته است. در این مدت تعداد دانشجویان تقریبا چهار برابر شده و جامعه­ی چین به یکی از بزرگ­ترین کشور تأمین کننده­ی نیروی انسانی جهان تبدیل کرده است.

ب: تغییر در ساختار شغلی

علی­رغم تلاش­های مائو و هم­فکران کمونیست او برای مدرن سازی کشور، به واقع تا سال 1978، کشور چین یک جامعه­ی بزرگ روستایی بود. از حدود400میلیون جامعه­ی کارگری چین، 283 میلیون نفر(70درصد) را کارگران روستایی تشکیل می­دادند  که اکثرا فاقد هرگونه مهارت و دانش فنی بودند. این میزان در سال 2007 ، به769میلیون نفر رسید که از این تعداد تنها 314 میلیون نفر(8/40درصد) کارگر روستایی بوده و 2/59درصد از آن­ها در بخش صنعت اشتغال دارند. بنابراین، می­توان گفت جامعه­ی چین در حال تبدیل شدن به یک جامعه­ی صنعتی است.

ج: تغییر در ساختار شهری و روستایی

داشتن کارگران صنعتی زیاد به تنهایی نمی­تواند نشانه­ی صنعتی شدن یک جامعه باشد، بلکه به درصد جمعیت شهری و روستایی نیز بستگی دارد. در اغلب کشورهای صنعتی توسعه یافته، جمعیت شهرنشین بیش از روستانشین است. ولی در چین، تا سال 1949، جمعیت شهری تنها6/10درصد بود،

(China Turns Predominantly Urban. Wall Street Journal-18 Jan. 2012) این میزان در سال1979 که سیاست اصلاحات به اجرا گذاشته شد، زیر 19درصد بود، در حالی­که براساس آخرین سرشماری صورت گرفته، تعادل جمعیت شهری و روستایی به نفع جمعیت شهری تغییر یافته و درحال حاضر جمعیت شهر نشین این کشور از مرز27/51درصد یعنی 8/690میلیون نفر گذشته است. یعنی پدیده­ای که در بریتانیا200سال، آمریکا100سال و ژاپن50سال طول کشید، در چین در ظرف تنها 30سال به وقوع پیوسته است که این رشد در جهان بی سابقه بوده و تحول بزرگی به­شمار می­رود. . برخی از مؤسسات مشورتی تخمین زده­اند که جمعیت شهر نشین چین در سال2030میلادی از مرز یک میلیارد خواهد گذشت. طی این سال­ها، اگرچه دولت اقدامات زیادی برای بهبود وضعیت زندگی و گسترش و نوسازی امکانات روستائیان و تشویق آن­ها به ماندن در روستاها انجام داده است، ولی گرایش به مهاجرت از روستاها به شهرها، هم­چنان در حال افزایش است. انتقال صدها میلیون کشاورز روستایی به شهرها اگرچه با خود شرایط بهتر زندگی برای مهاجران و توسعه و رشد اقتصادی پایداری را در سه دهه­ی گذشته برای این کشور به همراه داشته است، و اگرچه ممکن است مهاجرت 200 تا300میلیون کارگر شاغل در بخش کشاورزی در یکی دو دهه­ی آینده به شهرها، موتور اقتصادی چین را فعال­تر نماید، ولی این مهاجرت­ها به همراه خود مسایل و مشکلات و چالش­های فراوانی از قبیل آلودگی محیط زست، کمبود رفاه آموزشی و اجتماعی، کمبود محل سکونت در شهرها، کمبود حمل و نقل و به احتمال زیاد ناآرامی­های اجتماعی و درخواست اصلاحات سیاسی را نیز در پی داشته باشد.