مصر در اشغال انگلیس
بدینسان مصر به اشغال انگلیس درآمد و ارتش از نیروهای مؤثر در قیام عرابی پاکسازی شد و فرماندهی آن نیز در اختیار فرماندهان انگلیس قرار گرفت.
جنبش ملی هرچند در سالهای اولیه اشغال مصر با ضعف روبرو شد، هیچگاه از حرکت باز نایستاد. مرگ توفیق در سال 1892 که از حامیان اصلی حضور نیروهای اشغالگر در مصر بود، نقطه تحولی در روند جنبش ملی ضد اشغالگری مردم مصر بود. جانشین او "عباس حلمی دوم" بر خلاف سلف خود موضعی مخالف اشغالگران داشت. این موضع مخالف به تدریج چالشهایی را میان او و اشغالگران پدید آورد و در این میان جنبش ملی توانست خود را بازسازی و هدف عمده خود را بر آزادسازی مصر از اشغال و کسب استقلال متمرکز کند. رهبران جنبش از جمله "مصطفی کامل" در فاصله سالهای 1896 تا 1906 تلاش های بسیاری را برای جلب حمایت دولتهای خارجی از خروج نیروهای انگلیسی از مصر صورت دادند. مصطفی کامل پس از آنکه از اقدام مؤثر اروپاییها ناامید شد، تلاشهای خود را در داخل متمرکز کرده و با تأسیس نشریه اللواء در سال 1900 و انتشار مقالاتی، اشغالگران و مسئولان حکومتی تحت انقیاد مستشاران انگلیسی را مورد هجوم قرار داده خواستار تشکیل حکومت مشروطه مبتنی بر قانون اساسی شد.[۱] عباس حلمی هرچند در سالهای اولیه از خواستههای جنبش حمایت میکرد، تحت تأثیر سیاستهای تفرقه افکنانه انگلیسیها و سفر به انگلیس، به تدریج از رهبران جنبش فاصله گرفت و با خواستههای جنبش ملی از جمله نظام مبتنی بر قانون اساسی مخالف ورزید.[۲] مهمترین اقدام مصطفی کامل برای پیشبرد اهداف جنبش، تأسیس حزب "الوطنی" در سال 1907 بود که در واقع اولین حزب در مصر با برنامه مشخص و مهمترین هدف در آن مقطع، خروج انگلیس و تدوین قانون اساسی بود.[۳]
با آغاز جنگ جهانی در سال 1914 و اعلام حکومت نظامی توسط فرمانده ارتش اشغالگر، وزیر امور خارجه انگلیس هم، مصر را تحت الحمایه کشور خود اعلام کرد و بدینسان سلطه غیر رسمی انگلیس بر این کشور که از سال 1882 آغاز شده بود، صورتی آشکار به خود گرفت. در پی اعلام تحت الحمایگی مصر، عباس حلمی دوم که با برخی سیاستهای انگلیس به مخالفت برخاسته بود، عزل و "حسین کامل" فرزند اسماعیل به عنوان سلطان مصر منصوب گردید و پس از مرگ او در سال 1917، "احمد فؤاد" (فؤاد اول) برادرش با حمایت اشغالگران انگلیسی جانشین او شد.[۴]
پایان جنگ بار دیگر امید مردم مصر را که در طول سالهای جنگ و دشواریها و محدودیتهای ناشی از سلطه انگلیس و پی آمدهای جنگ را تحمل کرده بودند، برای رهایی از این شرایط زنده کرد. اقدامات فعالان سیاسی و اجتماعی برای تحقق آمال و آرزوهای مصریان آغاز شد و کسانی چون "سعد زغلول"، "عبدالغزیز فهمی" و "علی شعراوی، پیشگام این اقدامات شدند. خواسته اصلی جنبش نیز، استقلال و خواسته های فرعی که بایستی به سرعت انجام میشد، لغو حکومت نظامی و کنترل مطبوعات بود. همچنین اقدام سعد زغلول در تشکیل هیئت نمایندگی مصر برای حضور در کنفرانس صلح پاریس با هدف طرح مسئله استقلال این کشور بر امیدواری مردم در این باره افزود. مخالفت و مانع تراشی نمایندگان سیاسی و نظامی انگلیس در مصر اما عزیمت هیئت مزبور را با مشکل روبرو کرد و اعضای آن مورد تهدید قرار گرفتند. تلاشهای سعد زغلول و اعضای آن هیئت اما همچنان ادامه یافت. مقامات اشغالگر که ادامه این تحرکات استقلال طلبانه را خطرناک تلقی می کردند، اقدامات سرکوبگرانه را تشدید و سعد زعلول و سه تن از یارانش را دستگیر و به جزیره مالت تبعید کردند. انتشار این خبر، نارضایتی و اعتراضات شدیدی را به دنبال داشت که با ادامه فعالیتهای جنبش توسط دیگر رهبران از جمله "علی شعراوی" زمینه قیامی گسترده به تدریج شکل گرفت.[۵] اویلن جرقههای اعتراض از مراکز آموزش عالی و دبیرستانها با تظاهرات آغاز و به زودی فراگیر شد و گروههای مردم نیز به آن پیوستند. علیرغم برخورد شدید نیروهای اشغالگر و دستگیری برخی از تظاهرکنندگان، این تظاهرات اعتراض آمیز در روزهای بعد نیز ادامه یافت و دیگر مناطق مصر را نیز دربر گرفت. اعتصابات گسترده، تعطیلی مراکز تجاری و توقف خطوط حمل و نقل، وضعیت این کشور را به شدت بحرانی کرد و پیوستن علما و دانشجویان الازهر به قیام مردمی، روند آن را وارد مرحله جدیدی کرد. برخورد خشونت آمیز نیروهای اشغالگر هرچند تلفات بسیاری را در صفوف معترضان پدید آورد، دامنه قیام و اعتراض روز به روز گسترده تر و جمعیت آن نیز پرشمار تر میشد؛ به گونه ای که انگلیس با احساس خطر جدی از این تحولات، ناگزیر از آزاد کردن و بازگرداندن رهبران تبعید شده از مصر شد و به آنان اجازه داد تا برای شرکت در کنفرانس صلح به فرانسه سفر کنند. این تحول، انقلایبون را به امکان تحقق استقلال امیدوارتر ساخت. هیئت نمایندگی هم در سفر به پاریس و شرکت در کنفرانس مزبور، به طور مجدانه مسأله استقلال مصر را پیگیری کرد. این پیگیریها هرچند به دلیل کارشکنیهای انگلیس چندان توفیقی برای هیئت نمایندگی مردم مصر به بار نیاورد، یکپارچگی و تعمیق روحیه انقلابی مردم را در پی داشت و سبب شد حتی برخی از امرای خاندان حاکم نیز به ملت پیوستند.[۶][۷]