طبقات اجتماعی مصر
براساس گزارش دانشمندان همراه ناپلئون در حمله به مصر و جهانگردانی که در خلال قرن نوزدهم به این سرزمین سفر کردند ،جامعه مصر از ساختار طبقاتی شامل ترکها، مملوکها، مالکان و تاجران بزرگ، صاحبان حرف و کارگران، عالمان دینی، کشاورزان و اعراب بدو برخوردار بوده است. از دوره محمدعلی هم طبقه کوچک اما تأثیرگذار جدید آلبانیاییها در مصر شکل گرفت. ترکها که ورود آنها به مصر پس از انضمام آن به امپراتوری عثمانی آغاز شد، به تدریج از حضوری چشمگیر در جامعه مصر برخوردار و علیرغم ضعف پایگاه اجتماعی به عنوان نماد طبقه اشرافی شناخته شدند. گروهی از آنان را نظامیان تشکیل میدادند و دیگر گروهها هم از حقوق سیاسی اجتماعی بالایی برخوردار بودند و حضوری متفاوت در صحنه اجتماع داشتند. ترکها بیشتر در شهرها ساکن و در ادارات دولتی حضور فعال داشتند و لباسهای فاخر آنها با لباسهای معمولی مردم مصر تفاوت قابل ملاحظهای داشت. مملوکها به ویژه در دوره محمدعلی حضوری گسترده در جامعه داشتند. این مردم تا سال 1811 که گروه بزرگی از آنان با توطئه محمدعلی (که آنان را مزاحم قدرتطلبی خود میدانست) قتل عام شدند، از جایگاه سیاسی و اجتماعی ممتازی برخوردار و البته حضور آنها در جامعه مصر معمولا عامل ناآرامی و خشونت بود. آلبانیاییها هم از جمله طبقات بالای جامعه بودند که در دوره حکومت محمدعلی ظهور کردند. آنها عمدتا نظامی بودند و معمولا در روستاها حضور داشتند و به هنگام عبور از اماکن عمومی غرق در سلاح بودند. آنها را عامل ناآرامی، دزدی، غارت اموال و بازارها دانسته اند . مالکان و تاجران بزرگ هر چند طبقهای کوچک بودند اما حضور اجتماعی و سیاسی پررنگی داشتند به ویژه در دهههای نخستین قرن نوزدهم، برخی مراکز قدرت و به طور خاص گارد ملی (الحرس الوطنی) که توسط محمدعلی تأسیس شده بود، در اختیار آنان قرار داشت. طبقه صاحبان صرف و کارگران شامل: آهنگران، نجارها، مسگرها و صاحبان دیگر صرف و صنایع بود. هر گروه نیز رئیسی داشت که به عنوان شیخ شناخته میشد؛ شیخ الحدادین، شیخ النجاسین و .... .عالمان دینی نیز که عمدتا در جامع الازهر تحصیل کرده بودند، از نفوذ اجتماعی و تأثیرگذاری سیاسی و دینی برخوردار بودند. در دوره محمدعلی روحانیون الازهر نه تنها رابط مردم و محمدعلی بودند که نقش قابل توجهی در میان کشورهای اسلامی داشتند.[۱] طبقه کشاورز علیرغم آنکه اکثریت جامعه و نیروی عمده کار و تولید را تشکیل میداد، از کمترین حقوق برخوردار بود .کشاورزان مصری همواره تحت فشارهای اقتصادی از جمله مالیاتهای سنگین دولت قرار داشت که رنج و سختی بسیاری را بر آنها تحمیل میکرد. در درگیریهای نظامی محمدعلی نیز، معمولا از آنها به عنوان نیروی جنگی استفاده میشد. فشارها و محرومیتهای این طبقه تا انقلاب سال 1952 افسران آزاد ادامه داشت. اعراب بدو مردمی چادرنشین بودند که در حاشیه زمینهای کشاورزی و عمدتا در مناطق غربی اسکندریه و بخش شرقی دلتا زندگی می کردند و از ویژگیهای یک جامعه بسته برخوردار بودند. رابطه اعراب بدو با جامعه کشاورزان مصری از دیرباز بحرانی و دشمنانه بوده است و علت آن هم اذیت و آزارهایی است که کشاورزان مصری از آنان دیدهاند. اعراب بدو در دورههایی از تاریخ معاصر مصر عامل ناآرامی به شمار میرفتهاند.
امروز این ساختار اجتماعی فرو پاشیده و بسیاری از طبقات موصوف یا از بین رفته و یا به شکلی در ساختار جدید اجتماعی ادغام شدهاند. در جامعه امروز مصر نشانی از ترکها، مملوکها و آلبانیاییها به عنوان طبقه اجتماعی اثری نیست. برخی دیگر از گروههای اجتماعی مثل اعراب بدو علیرغم حفظ برخی خصوصیتهای فرهنگی، بسیاری از رفتارها و عادتهای گذشته را از دست داده و به میزان زیادی جذب جامعه شدهاند. با گسترش دانشگاهها و مراکز آموزشی نیز، عالمان دینی الازهر جایگاه ممتاز قرن نوزدهم را از دست داده و البته کم و بیش از موقعیتی محترمانه در جامعه مصر برخوردارند. وضعیت دیگر طبقات و گروهها از جمله صاحبان حرف و صنایع و کشاورزان در قرن بیستم به کلی تغییر کرد.[۲]
تحولات سیاسی اجتماعی و اقتصادی جامعه مصر از نیمه دوم قرن نوزدهم سبب شد تا به تدریج ساختار طبقاتی جدیدی شکل گرفته و جایگزین ساختار گذشته شود. از دهههای اولیه قرن بیستم سه طبقه مرفه، متوسط و پایین در جامعه مصر ظهور کرد که طبقه متوسط بیشترین نقش را در تحولات سیاسی اجتماعی این کشور و به طور خاص پس از انقلاب سال 1952 داشته است. طبقه متوسط مصر آن زمان هرچند به لحاظ حجم کوچک اما متمایز و تأثیرگذار بود. حجم این طبقه اجتماعی از 20% جمعیت فراتر نمیرفت و کمی کمتر از 80% مصریان را هم کشاورزان فقیر و حداکثر 1% از جمعیت را طبقه ثروتمند تشکیل میداد.[۳] طبقه مرفه که ویژگی فرهنگ بورژوازی را داشت طی دهههای پیش از انقلاب ژانویه 2011، تحت حمایت قدرت سیاسی قرار گرفت و نتیجه آن شد که هنجارها و ارزشهای سلبی چون فساد، رشوه، مواد مخدر و فرهنگ مصرفی و اسرافگرانه در جامعه رو به افزایش گزارد. طبقه ضعیف و پایین جامعه هم برای تأمین نیازمندیهای اساسی برای ادامه حیات خود، هر شیوهای را که برای رسیدن به این هدف او را یاری میرساند، بدون توجه به جنبههای اخلاقی و تأثیرات منفی آن مشروع میدانست. بدینسان در میان این طبقه هم فرهنگ و هنجارها کم و بیش از مسیر طبیعی خود خارج شد. این طبقه ضعیف که در دوره ناصر و حاکمیت سوسیالیسم آسیبهای جدی دیده بود، در دوره پس از ناصر هم که رویکرد لیبرالیسم بر جامعه مصر حاکم شد، بیشترین آسیب را دید و به سمت و سوی روشها و ارزشهای انحرافی کشیده شد؛ از گرایش به افراطگرایی دینی تا ارتکاب خشونت و قتل، تا فروش فرزندان و اعضای خانواده برای تضمین بقای خود. این وضع مآلاً به ظهور پدیده رفتارهای انحرافی به لحاظ اجتماعی و اخلاقی انجامید و به تدریج به فرهنگ و منظومه ارزشی آن طبقه که در شرایط سرکوب اجتماعی و شرایط بد اقتصادی قرار داشت، تبدیل شد.
طبقه متوسط که عامل توازن اجتماعی پس از انقلاب سال 1952 شناخته شد تا اواخر دهه هشتاد قرن گذشته از شرایط مطلوبی برخوردار بود. این وضعیت پیامد سیاستهای مبتنی بر سوسیالیسم اجتماعی بود که در واقع به عنوان پاداش به این طبقه برای نقش آفرینی در تحولات سیاسی اجتماعی و به طور خاص انقلاب 1919، تحولات منجر به استقلال سال 1922 و تدوین قانون اساسی سال 1923، به شمار میرفت.[۴] از جمله امتیازاتی که به این طبقه داده شد، آموزش مجانی، استخدام فرزندان در تشکیلات دولتی، تخفیف در اجاره زمینهای کشاورزی روستایی و اجاره خانه در شهرها بود.
وضعیت مطلوب طبقه متوسط چندان دیر پا نبود و از سالهای اولیه دهه نود قرن گذشته، با کاهش تأثیرات مهاجرت به خارج و فعال شدن برنامه اصلاحات اقتصادی دولت، وضعیت اجتماعی و اقتصادی گروههای متعدد طبقه متوسط به شدت آسیب دید، به ویژه از ناحیه سه عنصر اساسی مورد نیاز این طبقه: شغل ثابت، درآمد مکفی و مسکن مناسب. در واقع امروز ، نبود شغل مناسب و عدم حقوق مکفی، سبب شده است تا بیشتر گروههای این طبقه اجتماعی از شرایط مناسب مالی برای تهیه مسکن مناسب محروم و حتی امکان تطبیق خود با وضعیت شبیه وضعیت گروههای طبقه پایین که آنان را ناگزیر از مسکن گزیدن در اماکن نامناسب میکند، نداشته باشند.[۵] از ویژگیهای طبقه متوسط مصر، وابستگی شدید فعالیتهای اقتصادی اجتماعی گروههای آن به مسئله آموزش و مهارتهای فنی است که البته افزایش هزینههای تحصیل و کسب مهارتهای لازم، شرایط ادامه تحصیل به ویژه برای گروههای با درآمد پایینتر را با مشکلاتی رو به رو کرده است.[۶][۷]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ موسوعة مصر الحدیثة (1996). مصر: الهيئة العامة للكتاب، وزارة الثقافة، ج9م، ص28.
- ↑ موسوعة مصر الحدیثة (1996). مصر: الهيئة العامة للكتاب، وزارة الثقافة، ج9م، ص33-35.
- ↑ امین، د. جلال (2011). مصر و المصريون في عهد مبارك. القاهرة: دار ميريت، ص121.
- ↑ امین، د. جلال (2011). مصر و المصريون في عهد مبارك. القاهرة: دار ميريت، ص125.
- ↑ فؤاد عبدالله، ثناء (2000). ازمة الطبقة الوسطي في مصر. مجلة المستقبل العربي، ص100.
- ↑ فؤاد عبدالله، ثناء (2000). ازمة الطبقة الوسطي في مصر. مجلة المستقبل العربي، ص102.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامع فرهنگ و ملل مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص108-112.