پیشینه اسلام در ژاپن
این که از چه زمانی ژاپنیها با مسلمانان دیدار کردند، اطلاعات روشنی در دسترس نیست. اما برخی از دادههای تاریخی، به طور مبهم از مواجهه ژاپنیها با مسلمانان پیش از دوران میجی خبر میدهند. البته بیشتر این ملاقاتهای صورت گرفته بیش از آن که در خود سرزمین ژاپن رخ داده باشد، در سرزمینهای دیگر، به خصوص چین روی داده است.
یکی از مشهورترین این ملاقاتها باز می گردد به سال 1217 م در شهر فوجیان چین که طی آن راهبی به نام "کِیسِی" [1] در خلال سفر به چین با چند ایرانی (احتمالا مسلمان) دیدار میکند. از آن جایی که او تصور میکرده آن افراد هندی هستند و از تعالیم بودا آگاهی دارند، دست نوشتهای طلب میکند. آن افراد ایرانی تبار هم چند بیتی شعر به خط فارسی مینویسند و پیشکش میکنند.
"کِیسِی" پس از بازگشت به ژاپن آن دست نوشته را به عنوان سوغات به راهب برجسته و شناخته شدهای به نام "میوئه"[2] میدهد. اما میئوئه پس از دیدن آن دست نوشته و ناتوان از خواندنش، اظهار میکند که آن متعلق به هند و تعالیم بودا نیست، بلکه از سرزمین دیگری آمده. این نوشته که در ژاپن با نام "نانبان"[3] شناخته میشود، در قرن بیستم سرنوشت دیگری یافت[4].
این نوشته تا اوایل قرن بیستم تقریبا ناشناخته بود تا این که سال 1909 توئورو هانهدا[5] شرق شناس و ایران شناس ژاپنی به طور تصادفی دریافت که این نوشته به خط فارسی است. از همان زمان او پژوهشهای گستردهای را درباره این دست نوشته آغاز کرد. ظن هانهدا بر این بود که یکی از ادبیات این دست نوشته متعلق به شاهنامه است به همین جهت او همراه با محمد برکتالله (پژوهشگر مبلغ اسلام در ژاپن، درباره او در ادامه صحبت خواهیم کرد) بررسی شاهنامه را آغاز کرد، اما نتوانست منبع دقیقی برایش بیابد (هانه دا،1910: 166-149).
تقریبا همزمان با تلاشهای هانهدا در ژاپن، "لو ژنیو" (به ژاپنی: را شینگیوکو)[6] به این متن علاقمند شد و تصویری از آن را در مجموعه دهم شماره چهار مجله هنری «شینشوکونی میتسوشو»[7] در سال 1910 در شانگهای منتشر کرد (مائهجیما، 1982: 158-95). متن او خیلی زود مورد توجه زبان شناسان غربی نظیر پل پلیو[8] قرار گرفت. پلیو و دیگران نیز درباره این نوشته مطالعاتی را آغاز کردند اما نتوانستند دلیلی بر تعلق یکی از بیتها به شاهنامه بیابند (همان). سر انجام ایران شناس برجسته "تسونهئو کورویاناگی[9] پس از پژوهشهای بسیار سال 1977 طی همایش بینالمللی فردوسی که در مشهد برگزار شد، اعلام داشت که تک بیت "جهان يادگارست و ما رفتنى/ به مردم نماند به جز مردمى" متعلق به شاهنامه است .پس از چندی نیز، سال 1988 ایران شناس برجسته دیگری، خانم امیکو اوکادا[10]، طی ترجمه «منظومه ویس و رامین» تشخیص داد که تک بیت "جهان خرمى با كس نماند/ فلك روزى دهد روزى ستاند" متعلق به این منظومه است. علاوه بر این دو تک بیت، یک رباعی[11] هم در این دست نوشته وجود دارد که احتمال داده میشد منتسب به خیام باشد، اما تاکنون هیچ نظر قطعیای در این باره وجود ندارد[12].
بعید به نظر می رسد که "کِیسِی" و "میوئه" چیزی درباره اسلام شنیده بوده باشند، اما پس از آن که ژاپنیها با دینی به نام اسلام آشنا شدند، احتمالا از طریق چین، برای نگارش و نامیدنش نخست واژه چینی اسلام را به عاریت گرفتند و بعدها پس از رشد و گسترش دین پژوهی در ژاپن، همان واژه اسلام را به کار بردند.
به ایغورهای ساکن چین که عمده جمعیت مسلمان این کشور را تشکیل میدهند، "هوای هوای" (Hui Hui) گفته میشود، در عین حال این واژه برای نامیدن خود دین اسلام هم استفاده میشده است. "هوای هوای" به کانجی به صورت (回回)نوشته میشود.
ژاپنیها در نخستین رویاییهای خود با اسلام، واژه "هوای هوای" را از زبان چینی به عاریت گرفتند و آن را بر سیاق آواهای ژاپنی "فوای فوای" تلفظ میکردند. پس از آن، کانجی (回) را با کلمه (教/Kyō) به معنی "آموزه، تعلیم"، ترکیب کردند و واژه (回教/Kaikyō) را به معنای "آموزههای اسلام" برساختند. با این حال این واژه از نیمه دوم قرن بیستم هم در زبان چینی و هم در زبان ژاپنی[13] از رونق افتاد و به جایش خود واژه اسلام که در زبان ژاپنی (イスラム/Isuramu) تلفظ میشود، جایگزین شد.
به هر شکل ژاپنیها تا دوران میجی شناخت چندانی از اسلام نداشتند، اطلاعات آنان محدود بود به برخی از گزارشات مسیحیان، یا دیدارهای پراکندهای که بین ژاپنیها و مسلمانان در چین یا نواحی دیگر رخ میداد. شروع دوران میجی که همراه بود با پذیرش دانشهای جدید و سیاستهای توسعه طلبانه ژاپن، موجب شد تا ژاپنیها بواسطه حرکت به سوی آسیای جنوب شرقی، در برخورد با مسلمانان فیلیپین، مالزی و اندونزی تماس مستقیمی با جوامع مسلمان بیایند. حتی گفته میشود که برخی از ملوانان اندونزیایی در کشتیهای تجاری یا نظامی ژاپن مشغول به کار بودهاند[14].
با این حال جدیترین رویاروییهای ژاپنیها با مسلمانان، خاصه در سطح سیاسی و روابط میان کشوری باز میگردد به دهه 1880میلادی. ژاپنیها از یک سو فردی به نام "ماساهارو یوشیدا"[15] را همراه چند تن دیگر به دربار ناصرالدین شاه اعزام داشتند، و از سوی دیگر شاهزاده و نظامی بالارتبهای به نام "آکیهیتو کوماتسو"[16] را راهی قسطنطنیه(استانبول) کردند تا با سلطان عبدالحمید دوم (پادشاه عثمانی) دیدار کند. سلطان عبدالحمید نیز به پاس این دیدار، سال 1890 یک کشتی با نام "ارطغرل[17]" را عازم ژاپن کرد تا فرستادگان او دیداری با امپراتور داشته باشند. اما کشتی در راه بازگشت به عثمانی در استان واکایاما[18] در توفان گرفتار آمد و غرق شد. به موجب آن نیمی از سرنشینان این کشتی کشته شدند و مابقی توسط افراد محلی نجات یافتند. پس از آن تلاشها و تبلیغات زیادی در مطبوعات ژاپن جهت یادبود و کمک مالی به حادثه دیدگان آن واقعه به راه افتاد. سرانجام روزنامه «جیجی شینپو»[19] توانست در مجموع مبلغی حدود 85 میلیون ین را جمع آوری کند و برای ارسال آن به عثمانی قرار شد که هیئتی به دربار سلطان عبدالحمید فرستاده شود. جهت پوشش خبری این ماجرا هم خبرنگاری با نام "شوتارو نودا"[20] به عنوان یکی از اعضای این هیئت انتخاب شد. نودا پس از رسیدن به عثمانی به درخواست سلطان عبدالحمید دو سالی در آنجا ماندگار شد و به چند تن از اعضای ارتش عثمانی ژاپنی آموخت. نودا به واسطه اقامت در عثمانی مسلمان شد و از سوی سلطان لقب "عبدالحلیم پاشا" به وی اعطا شد. او نخستین مسلمان ژاپنی شناخته میشود، با این حال در خصوص او این تصور نیز وجود دارد که اسلام آوردنش بیشتر با انگیزههای سیاسی بوده تا دینی.
پس از نودا، فرد دیگری با نام "توراجیرو یامادا"[21] در راستای کمک مالی به بازماندگان حادثه کشتی "ارطغرل" روانه عثمانی شد. یامادا بازرگان بود، اما در عین حال استاد هنر چای نوشی "سادو" (sadō) و از صاحب مکتبان آن نیز بود. از این رو او را با نام "سویو یامادا"[22] نیز میشناختند، که نام "سویو" اشاره به صاحب مکتبی او در هنر چای نوشی داشت. گفته میشود، یامادا هم به درخواست سلطان عبدالحمید در عثمانی ماندگار شد و دیدارهایی نیز با نودا داشته است، که در طی آن تصمیم به تشرف به اسلام میگیرد. او پس از تشرف به اسلام کوشید تا رابطهای فرهنگی میان ژاپن و جهان اسلام برقرار کند. نقش پر رنگ او در شناساندن اسلام در ژاپن به گونهای بود که تا پیش از پژوهشهای اخیر درباره تاریخ اسلام در ژاپن، تصور بر این بود که یامادا نخستین فرد ژاپنیای است که مسلمان شده، اما پژوهشهای جدید متفق القول نودا را به عنوان نخستین مسلمان ژاپنی میشناسند[23].
پس از آنها ژاپنی دیگری با نام "بونهاچیرو آریگا"[24] طی سفر به هند در سال 1890 اسلام آورد و نام اسلامی "احمد اریحا" را برای خود برگزید. او که تاجر بزرگی بود با روش خودش سعی در تبلیغ اسلام در ژاپن داشت و توانست سال 1938 همراه با "گورو تاکاهاشی"[25] دومین ترجمه قرآن را به زبان ژاپنی بر اساس زبانهای اروپایی منتشر کند [26]. نکته حائز اهمیت در این ترجمه این است که "تاکاهاشی" یک مومن مسیحی بود که پیشتر در ترجمه انجیل به ژاپنی مشارکت داشت. ورود اصطلاحات بر ساخته شده مسیحی در زبان ژاپنی در این ترجمه حائز اهمیت است.
قرآن یک بار پیش از آن، در واقع برای نخستین بار توسط "کنایچی ساکاموتو"[27]در سال 1920 منتشر شده بود. ساکاموتو زبان عربی نمیدانست اما بر زبانهای غربی نظیر انگلیسی مسلط بود. او طی پروژهای با نام «مجموعه کتب مقدس جهان»[28] که با هدف آشنا سازی طبقه متوسط و تحصیلکرده ژاپن با ادیان جهان منتشر میشد، قرآن را از روی ترجمههای اروپایی به ژاپنی ترجمه کرد و آن را همراه با شرح و تفسیری درباره اسلام و زندگی حضرت محمد (ص)[29] در مجلدهای 14 و 15 مجموعه فوق به چاپ رساند.
از آن جایی که "ساکاموتو" نخستین مترجم قرآن به ژاپنی بود و با زبان عربی هم چندان آشنایی نداشت، طبیعی بود که در ترجمه واژگان و اصطلاحات کلیدی قرآن دچار مشکل شود. لذا او از یک سو تلاش میکرد تا مفاهیم مدرن وارد شده به زبان ژاپن را جایگزین برخی از اصطلاحات کلیدی کند، و از سوی دیگر برای واژگانی که بار معنایی دینی داشت، ناچار بود که از مفاهیم آیین بودا و شینتو وام بگیرد. در شاخصترین و ماندگارترین واژه سازی یا معادل سازی او الله را با کلمه کامی در زبان ژاپن تطبیق داد که پس از او در دیگر ترجمههای قرآن یا آثاری که درباره اسلام تالیف و ترجمه میشد، کامی با الله تطبیق داده میشد. البته نباید از نظر دور داشت که پیش از آن مسیحیان پروتستان ساکن ژاپن "خدای واحد" مسیحیت را با مفهوم کامی در زبان ژاپنی مطابقت داده بودند، امری که راه را برای ترجمه الله به کامی برای ساکاموتو باز کرده بود[30].
به هر شکل چند سال پس از حادثه "ارطغرل"، پیروزی ژاپن بر قوای روسیه به ناگاه مناسبات این کشور را با سرزمینهای اسلامی به یکباره تغییر داد. از یک سو ژاپن با اعزام فرستادههای مختلف به سرزمینهای اسلامی ضمن شناخت اسلام، سعی در برقرار کردن نوعی رابطه سیاسی توسعه طلبانه با آنان بود و از سوی دیگر سرزمینهای اسلامی نیز برای مبارزه با کشورهای استعمارگر و احیای امپراتوری اسلامی چشم به قوای ارتش ژاپن داشتند. از این رو شناخت اسلام در ژاپن نه با انگیزههای دینی، بلکه با انگیزههای سیاسی و توسعه طلبانه آغاز شد.
[1] 慶政/Kēsē(1189-1268).
[2] 明恵/Myōe(1173-1232).
[3] 南番/Nanban.
[4] درباره "نانبان" مقالات و نوشتههای زیادی به فارسی و ژاپنی و حتی انگلیسی وجود دارد. به عنوان یکی از نخستین نمونهها نگاه کنید به (رجب زاده، 1383: 133-134).
[5] 羽田亨/Haneda Tooru(1882-1955).
[6] 羅振玉/Luo Zhenyu/Ra Shingyoku(1866-1940).
[7] 『神州国光集』/shinshū Kunimitsu shū.
[8] Paul Pelliot(1878 -1945).
[9] 黒柳恒男/Kuroyanagi Tsuneo(1925-2014).
[10] 岡田恵美子/Okada Emiko (1932- ).
[11] متن رباعی چنین است: گر در اجلم مسامحت خواهد بود/روشن کنم این دیده به دیدار تو زود. یعنی خلیف گردد آس کبود/ بدرود منست تو زمن بدرود.
[12] در این خصوص نگاه کنید به مقاله "خیام شناسی در ژاپن"، تالیف دکتر هاشم رجب زاده در سایت زیر:
https://rasekhoon.net /article/show/701002/خیام-شناسی-در-ژاپن
[13] کنار گذاشتن این واژه در چین و ژاپن دلیل متفاوتی داشت. در چین به خاطر سیاستهای حزب کمونیسم از سال 1956 استفاده از این نام ممنوع شد (اوتسوکا، 2009 ،238). اما در ژاپن بیشتر دلایل آکادمیک و تحول زبانی پس از جنگ موجب این تغییر شد.
[14] این موضوع دارای ابهام تاریخی است. نگارنده بیشتر بر اساس شنیده ها و یادداشت های پراکنده آن را نقل کرده است.
[15] 吉田正春/Yoshida Masaharu(1825-1921).
[16] 小松彰仁/Komatsu Akihito(1846-1903).
[17] Ertuğrul.
[18] 和歌山県/Wakayamaken.
[19] 『時事新報』/Jiji shinpō.
[20] 野田正太郎/Noda Shōtarō(1868-1904).
[21] 山田寅次郎/Yamada Torajirō(1866-1957).
[22] 山田宗有/Yamada Sōyū.
[23] درباره حادثه کشتی "ارطغرل"، نودا و یامادا نگاه کنید به( شوایچی و میجیت، 2008، 67-51).
[24] 有賀文八郎/Ariga Bunhachirō (1868-1946).
[25] 高橋五郎/Takahashi Gorō(1856-13935).
[26] درباره احمد اریحا و گورو تاکاهاشی نگاه کنید به سایت "المرکز الاسلامی فی الیابان (مرکز اسلامی در ژاپن)
http://islamcenter.or.jp/newarab/Rowaad.htm‘
همین طور نگاه کنید به: (کرامر، 2014: 627-626)
[27] 坂本健一/Sakamoto Kenichi(?-1930?).
[28] 『世界聖典全集』/Sekai seiten zenshū.
[29] پیش از ساکاموتو، سال 1876 "تاداسو هایاشی" (林董/Hayashi Tadasu(1850-1903)) سیاستمدار و دیپلمات ژاپنی داستان زندگی و رسالت پیامبر اسلام را بر اساس کتابی از "همفری پریدو" (Humphrey Prideaux(1648-1724)) شرق شناس انگلیسی به ژاپنی ترجمه کرده بود.
[30] درباره ساکاموتو نگاه کنید به (کرامر، 2014: 625-622) و درباره مفهوم کامی نگاه کنید به فصل «دین و مذهب در ژاپن» تالیف نگارنده در همین کتاب.