شعر و ادبیات مهاجرت در افغانستان
معمولا در دوران پریشانی و گرفتاری، شعر شکوفایی بیشتری مییابد. شعرای افغانستان اشعار زیادی در مورد وضعیت افغانستان، زندگی مردم و جهاد و مبارزه پدید آوردند که از غنای خوبی هم برخوردار است؛ هرچند در حد نیاز نبوده است، شعر و ادبیات مهاجرت بیشتر در میان مهاجران،که عمدتا در ایران و پاکستان بودهاند، شکلگرفته و شیوع یافته است. جنبههای یأس و ناامیدی در اشعار این دسته از شاعران بیشتر به چشم میخورد. شعر مهاجرت آیینه شفافی برای این برهه از تاریخ افغانستان است و توانسته بسیاری از حوادث و رویدادهای کشور را در خود منعکس کند.[۱]
در میان مهاجران مقیم ایران، شعر نو ایران، که ریشه در اندیشههای ادب نیما دارد روی شعر مهاجرت افغانستان تأثیر زیادی گذاشته است؛ حتی شاعرانیکه در کابل پدید آمدند و بالیدند، در قالب نیمایی شعرهای بسیاری سرودند. شاعرانی چون واصف باختری، لطیف ناظمی، شبگیر پولادیان و قهار عاصمی.[۲]
شاعران شعر مهاجرت دارای نسلهای اول و دوم بوده و نسل سوم نیز در حال پیدایش است. باگذشت زمان غنای شعر مهاجرت بیشتر شد. «رویکرد شاعران نسل اول به شعر اغلب شعاری، سطحی، سیاستزده و به دور از یک بینش عمیق شاعرانه است؛ اما این ویژگیها در شعر شاعران نسل دوم تحول پیدا میکند، شعار تبدیل به شعور میشود، سطح جایش را به عمق میبخشد، سیاستزدگی و تحزب به ملیگرایی و انسانگرایی تبدیل میشود و درکل بینش شاعرانه عمیقتری در آثار شاعران به وجود میآید».[۳] مرثیهسرایی، مرثیهسرایی در افغانستان گستره زیادی دارد و شعرای زیادی در این زمینه شعر سرودهاند. میرزا محمدنبی واصل، سید محمدکاظم بلبل و محمدابراهیم ترکمنی، متخلص به ذکاء، از مرثیهسرایان نامدار افغانستان بودهاند.
مخته در گویش هزارگی به معنای مرثیه است؛ با این تفاوت که مرثیهسرایی جنبه عام دارد؛ ولی مخته مخصوص زنان است. همچنین، مرثیه فقط جنبه تراژدیک دارد و جنبه حماسی ندارد، اما مخته هم بعد تراژدیک دارد و هم بعد حماسی، مرثیه فقط جنبه مظلومیت شهید یا مقتول را بیان میکند، اما مخته هم بعد مظلومیت و ستمدیدگی و هم بعد شجاعت و قهرمانی شهید یا مقتول را توضیح میدهد.[۴]