اصلاحات امان الله خان
امانالله خان در زمان حکومت پدرش هم معمولا جانب آزادیخواهان و روشنفکران را میگرفت و بارها باعث خشم حبیبالله خان شده بود. امانالله خان تجددطلب و نوگرا بود و در این راه دچار افراط هم میشد. او برای ایجاد اصلاحات و توسعه افغانستان به سبک ترکیه و اروپا، دچار نوعی رویاگرایی و خیالپردازی شد و با تقلید از آتاترک، شرایط خاص افغانستان و عادات و آدابورسوم مردم آن را در نظر نگرفت؛ بنابراین در پایان دچار ناکامی شد.
اصلاحات امانالله خان چند مرحله داشت؛ دوره اول از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴ است که با اعلان سلطنت و کسب استقلال افغانستان از انگلیس آغاز شد. مهمترین و مؤثرترین اصلاحات امانالله خان هم مربوط به این دوره است، مانند تشکیل کابینه یا هیئت وزرا در سال ۱۹۱۹ که او آن را شاهکار اقدامات خود میدانست، تدوین اولین قانون اساسی افغانستان در ۱۹۲۳، توسعه آموزشها و معارف جدید، اعزام دختران به مدارس دخترانه، اعزام دانشجو به خارج، انتشار جراید مختلف و افتتاح سینما، تئاتر و کتابخانه.
مرحله دوم اصلاحات از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۷ اجرا شد. در این دوره امانالله خان، که با شورش منگل هم مواجه بود، به این نتیجه رسید که اجرای اصلاحات به شکل قبلی باعث رشد دمکراسی شده و تاجوتخت او را با خطر جدی مواجه میسازد؛ ازاینرو عقبنشینی تاکتیکی کرد و به تقویت ارتش پرداخت و مقداری اسلحه، مهمات و هواپیما از خارج خریداری کرد.
مرحله سوم اصلاحات امانالله خان پس از بازگشت او از سفر اروپاییاش آغاز شد. امانالله خان تا سال ۱۹۲۶ لقب شاه نداشت و همانند شاهانگذشته افغانستان با عنوان «امیر» خطاب میشد؛ ولی پس از اعلام مشروطه، لقب خود را از «امیر» به «شاه» تغییر داد و در دسامبر ۱۹۲۷، بنا به دعوت ایتالیا عازم سفر اروپایی خود شد. علما و روحانیون تا زمانیکه امانالله خان با انگلیس و برای کسب استقلال مبارزه میکرد، به او احترام میگذاشتند و از وی حمایت میکردند؛ همچنین تا زمانی که اصلاحات او مغایر با آدابورسوم افغانی و شعایر اسلامی نبود با او همراه بودند یا حداقل کاری نداشتند و مخالفتی ابراز نمیکردند؛ اما از زمانی که او به اصلاحات غیراسلامی و مغایر با آدابورسوم اجتماعی افغانستان، برای مثال، تغییر لباس، تغییر روز تعطیل، ایجاد مدارس مختلط پسرانه و دخترانه، طرد حجاب سنتی زنان و مردان، پوشیدن لباس غربی و برسرگذاشتن کلاه اروپایی که در حد کفر بود دست زد، علیه او موضع گرفتند و او را تکفیر کردند و بر لزوم خلع وی تأکید کردند؛ حتی برخی علما در نواحی جنوبی علیه او فتوای جهاد دادند.
بهتدریج شورش سراسر افغانستان را علیه امانالله خان فراگرفت. در ۲ اکتبر ۱۹۲۸، تظاهراتی علیه دولت در کابل برپا شد. تظاهرات سرکوب شد؛ ولی شورش بزرگتر دیگری در نوامبر ۱۹۲۸، برپا شد. قبیله شینواری شورش کرد و سپس قبایل خوگیانی، مهمند، جدران، و جاجی نیز به آن پیوستند. امانالله خان علاوه بر تکفیرشدن، بهخاطر شیوهایکه عمو و برادرانش را از سر راه برداشته و تاجوتخت را به دست آورده بود غاصب و دشمن دین هم خوانده میشد؛ بنابراین موج نارضایتیها افزایش مییافت. پادگانهای دولت هم قادر به سرکوب مردم نبودند و یکی پس از دیگری شکست میخوردند.
در ژانویه ۱۹۲۹ با شروع حملات حبیبالله کلکانی، امانالله خان که روحیهاش را باخته بود طی اعلامیهای تصمیم به توقف بخش بزرگی از اصلاحات دوره دهساله پادشاهیاشگرفت؛ اما دیر شده بود. بین ۲ ژانویه و ۱۴ ژانویه (۱۹۲۹) امیر (امانالله خان) مجبور شد اکثر اصلاحات اجتماعی خود را لغو کند و اقدامات اداری ستیزهجویانه خود را به تعلیق اندازد. او مجبور شد تا دختران مشغول به تحصیل در قسطنطنیه (استانبول) را فراخواند، مدارس دخترانه را در افغانستان بهسرعت تعطیلکند، به علمای دیوبند اجازه دهد به افغانستان بیایند و در این کشور مقیم شوند، به زنان اجازه ندهد بدون حجاب بیرون بروند یا موی خود را قیچیکنند.[۱][۲]