تاریخ اردن
تاريخ دوران باستان (پيش از ميلاد مسيح)
عصر پارینه سنگی:
در عصر پارینه سنگی (500000 – 17000 ق م) ساکنان اردن، حیوانات وحشی را شکار می کردند و با دنبال کردن حیواناتی که در پی مراتع علف بودند یا زندگی در مناطقی که به منابع آب نزدیک بود، به جستجوی گیاهان وحشی می پرداختند.
آب و هوا در این دوره به نسبت قابل توجهی از امروزه مرطوب تر بوده است و در نتیجه قسمت های وسیعی از بیابان های حال حاضر را دشت ها و مراتع مناسب برای شکار و امرار معاش پوشانده بود.
مستنداتی از زندگی در عصر پارینه سنگی در مجاورت آب های وسیع "آزرق" پیدا شده است. مردمان عصر پارینه سنگی در اردن هیچ اثر معماری از خود برجای نگذاشته اند و تا کنون هیچ اسکلت انسانی از آن دوران یافت نشده است. با این وجود باستان شناسان وسایلی مربوط به این دوران از قبیل آتش زنه، تبرهای سنگی، چاقوها و ابزار آلات تراش یافته اند.
عصر نو سنگی:
در عصر نو سنگی (8500 – 4500 ق م) یا عصر نوین سنگ، سه تغییر عمده در سرزمینی که هم اکنون با نام اردن شناخته می شود، رخ داده است.
اول این که مردم به صورت جمعی در روستاهای کوچک سکنی گزیدند و این یعنی افزوده شدن منابع جدید غذایی همچون: حبوبات، نخود و عدس پرورشی و توسعه روش های جدید و معمول گله داری بز و تغییر عادات غذایی مردم عصر نو سنگی!
دومین تغییر اساسی در الگوهای زندگی، یکجا نشینی با تغییر آب و هوایی بیابان شرقی صورت گرفت. این ناحیه گرم تر و خشک تر شد تا به تدریج و طی سالیان طولانی تبدیل به منطقه ای غیر قابل سکنی گردید.
ناحیه حد فاصل بیابان شرقی و منطقه "سان" در غرب، بازمانده ي همان تغییر در آب و هوای منطقه پخشاب است. باور رایج بر این است که این اتفاق حدود 5500 تا 6500 سال قبل از میلاد مسیح رخ داده است.
مهمترین پیشرفت آخرین ادوار عصر نو سنگی که به 4500 تا 5500 سال قبل از میلاد برمی گردد، ساخت ظروف سفالین است. هر چند در اکتشافات قبل از این هم وجود تلاش هایی برای ساخت ظروف سفالین به اثبات رسیده بود، اما در آخرین ادوار نو سنگی بود که مردم به طور سازمان یافته شروع به ساخت ظروف سفالین از گل رس کردند.
این احتمال وجود دارد که نحوه ساخت ظروف سفالین توسط افراد ماهری که از تمدن های بدوی شمال شرق مزوپوتامیا1 آمده اند به این مناطق منتقل شده باشد.
گسترده ترین مکان به جا مانده از عصر نو سنگی در اردن در عین الغزه قرار گرفته است و شامل شمار زیادی از ساختمان هاست که به سه حوزه مجزا تقسیم شده اند. ساختمان های مستطیل با چندین اتاق که بعضی از آن ها دارای سقف هایی گچ اندود شده بودند.
برج سنگی و دیوارهای یافت شده در جریکو2 حاکی از آن است که امر دفاع، موضوعی مهم برای روستاییان عصر نو سنگی بوده است.
به نظر می رسد مردم عصر نو سنگی همانند اجداد خود نیایش و عبادت می کرده اند. در ارتباط با این موضوع باستان شناسان جمجمه هایی پوشیده از خمیر که در قسمت چشم ها به همراه قیر طبیعی بودند را در قسمت هایی از اردن واقع در عین الغزه و بیدها و فلسطین و سوریه کشف کرده اند.
باستان شناسان به تازگی کار بازیافت مجسمه ای را به پایان رسانده اند که ممکن است که قدیمی ترین مجسمه در جهان باشد. این اثر باستانی کشف شده در عین الغزه احتمالاً حدود هشت هزار سال قدمت دارد. این مجسمه که ارتفاعش بالغ بر یک متر است، مربوط به زنی است با چشمانی بسیار بزرگ و دست هایی لاغر و زانو هایی برآمده و انگشتانی که به دقت نقاشی شده اند.
عصر اکتشافات مس:
در این دوران، مس برای اولین بار ذوب شد و ازآن برای ساختن تبرها، نوک تیرها و نیزه ها و همچنین ابزار آلات آتش زنه استفاده گردید و این روش تا مدت ها ادامه پیدا کرد. مردم در این دوره کمتر به شکار وابسته بودند و در عوض بیشتر به پرورش گوسفند و بز و کشت گندم و گاهی خرما، زیتون و عدس می پرداختند. شیوه زندگی مردم در اکثر نقاط تفاوت چندانی با هم نداشت.
آغاز زندگی شهرنشینی
عصر آغازین برنز:
در حدود 3200 سال قبل از میلاد، اردن به تدریج دارای مولفه های شهرنشینی شد. اماکن زیادی در عصر آغازین برنز (1950 – 3200 ق م) در بسیاری از مناطق اردن اعم از دره اردن و مناطق مرتفع تر تأسیس شدند. بسیاری از روستاها با استحکامات دفاعی برای حفاظت ساکنین از غارت و چپاول بادیه نشین هایی که هنوز در برخی مناطق ساکن بودند در این دوره بنا شدند.
آب به وسیله کانال از مکانی به مکانی دیگر منتقل می شد و حتی اقدامات لازم برای جلوگیری از آسیب زمین لرزه ها و سیل ها صورت می گرفت.
در این دوره تغییرات جالبی در آیین های خاک سپاری و تدفین به وجود آمد. باستان شناسان در منطقه "باب الدهرا" که مکانی حفاظت شده در وادی عرب است، بالغ بر 20 هزار قبر استوانه شکل را با حجره های متعدد کشف کرده اند و گفته می شود که این قبور، اجساد 20 هزار تن را در خود جای داده اند.
همچنین مقبره هایی از گل و آجر وجود دارند که مدفن استخوان های انسانی، دیگ ها، جواهرات و سلاح های جنگی اند.
صدها ساختمان سنگی حفر شده در دل کوه های اردن به عصر اکتشافات مس و عصر آغازین برنز متعقلند.
این احتمال وجود دارد که ساختمان های سنگی بقایایی از افراد تازه وارد از شمال باشند که همراه خود سنت های خاک سپاری متفاوتی را به این ناحیه آورده اند.
در این دوره پیشرفت های شگفتی در تمدن شهرنشینی در مصر و بین النهرین (یعنی مکانی که تاریخ نگارش در آن به 3000 ق م می رسد) به وجود آمده است.
هر چند نوشتار در اردن، فلسطین و سوریه تا هزار سال بعد از آن هم مرسوم نبود اما یافته های باستان شناسی نشان دهنده رابطه تجاری اردن با مصر و بین النهرین هستند.
بین سال های 2300 تا 1950 ق م بسیاری از شهرهای مستحکم بنا شده در بالای تپه ها به دلیل ترجیح مردم برای زندگی در روستاهای کوچک و شیوه زندگی شبانی مطرود ماندند.
اگرچه هیچ اتفاق نظری در مورد چرایی چنین ترجیحی وجود ندارد ولی احتمالاً تلفیقی از تغییرات آب و هوایی و سیاسی باعث پایان زندگی شهرنشینی در این دوره بوده است.
عصر میانی برنز:
در این دوره (1550 – 1950 ق م) مردم شروع به حرکت به سوی مناطق وسیع تری از خاور میانه کردند. تجارت بین مصر، سوریه، عربستان، فلسطین و اردن ادامه می یابد و به گسترش تمدن و تکنولوژی می انجامد.
ساخت فلز برنز از مس و قلع به ساخت تبرها، چاقوها و سایر وسایل و سلاح های محکم تر و با دوام تر منتهی می شود.
به نظر می رسد در این دوره جامعه هایی بزرگ و مجزا در قسمت های شمالی و مرکزی اردن به وجود آمده اند در حالی که در جنوب قبایل عشایری و مردم بادیه نشینی که به نام شاسو3 شناخته می شدند، پراکنده بودند.
استحکامات جدید و متفاوتی در مناطقی همچون قلعه نظامی امّان، ایربد و تبکات فهل به چشم می خورند.
شهرها به وسیله برج و باروهایی از دیوارهای خاکی که شیب آن ها با ساروج پوشانده شده بود، احاطه شده بودند. این پوشش باعث لغزندگی سطح شیب دار می شد و بالا کشیدن از آن ها را دشوار می ساخت.
قسمت ششم- عصر پایانی برنز:
باستان شناسان عموماً پایان عصر میانی برنز را حدود 1550 ق م می دانند. تعدادی از شهرهای عصر میانی برنز در کنعان و اردن در این دوره نابود شدند.
این دوره پایانی اسرار آمیز (حدود 1200 ق م) با سقوط بسیاری از پادشاهان خاور نزدیک و مدیترانه همراه است.
گفته می شود که علت بسیاری از ویرانی ها در شهرهایی همچون اردن، سوریه و فلسطین غارتگران و دزدان دریایی بودند. احتمالاً یک گروه از این دزدان دریایی، فلسطینی ها بودند که در مناطق ساحل جنوبی فلسطین سکنی گزیدند و نام خویش را بدان نهادند. اسرائیلی ها نیز دلیل دیگر نابودی در فلسطین در عصر پایانی برنز بوده اند. آن ها شهرهایی همچون آریها، آی و حوزر را نابود ساختند. (1)
2-3- تاریخ دوره میانی
فرهنگ و تمدن:
اردن از قديمي ترين عصرها به صورت پيوسته پر از سكنه بوده است و در پي آن تمدن هاي متعددي در آن جا ايجاد شده و مهاجرين اصيلي در آن استقرار پيدا كرده اند كه جوامعي با تمدن و شكوفايي در شمال، جنوب، شرق و غرب اين كشور بنا نهاده اند. اردن شامل برپايي تمدن ها و ساخته شدن ممالك بزرگي بوده كه بيشتر تاريخ دوران قديم را در بر گرفته است. عموري ها در آن جا ساكن شدند كه برادران كنعاني ها در اردن به شمار مي رفتند و كنعاني ها، سرزمين فلسطين را براي آن ها برگزيدند و آن را سرزمين كنعان نام نهادند. اردن با عناوين متعددي ناميده شده است كه آن ها را مي توان در اسفار عهد قديم يافت.
اسم عمومي آن عبارت از كشور "عبر الاردن"4 بود. همچنين اسامي ديگري براي اردن بوده كه بر ممالك ديگري كه در آن جا ساكن بودند ناميده شده، اسامي خاصي كه عبارت بودند از مناطق جغرافيايي كه تركيبي از كشور هايي بودند كه اين ممالك را به وجود آوردند و همه مملكت و مردمانش به اسم آن منطقه ناميده مي شدند، مثلا "ادومي ها" كه نسبت آن ها به ادوم بود، "مؤابي ها" كه نسبت آن ها به مؤاب، "جشوني ها" كه نسبت آن ها به جشون، عموني ها كه نسبتشان به خداي عمون مي رسيد و الان عمان ناميده مي شود، "باشاني ها" كه نسبت آن ها به باشان مي رسيد و مملكت "انباط" كه به إسهَم مي رسيد كه چيزي جز نام يك مكان نيست. قبايل عربي كه نام برده شد از جزيرة العرب به سوي اردن مهاجرت كردند و در سرزمين اردن اقامت گزيدند و هر كدام از آن ها سرزميني را موطن خود قرار دادند كه از سوي ديگري به وسيله آثار طبيعي جدا مي شد و اين در حالي بود كه روابطشان با يكديگر دوستانه بود. اين قبايل در حدود 2000 سال قبل از ميلاد در اردن ظاهر شدند كه "ادومي ها" در آن جا سكنا گزيدند و پايتخت خود را "بصيرا" انتخاب كردند كه هم اكنون در استان "طفيله" واقع شده است، و مملكت "مؤابي ها" كه پايتخت خود را "ديبون" شمال وادي الموجب قرار دادند و سپس در زمان پادشاهي "ميشع" به قبر حارسة (الكرك) انتقال يافت. الكرك و ذيبان دو پايتخت اصلي مؤابي ها بود. مهم ترين خداوندگار در نزد آن ها "لكموش" بود و بزرگ ترين پادشاه از ميان پادشاهان شان "ميشع" بود كه پيروزي ها و دستاورد هاي او بر روي سنگي در ذيبان نگاشته شده است و پس از جنگ هاي فراوان اين سرزمين به دست آشوري ها و بابلي ها اشغال شد و سرزمين مؤاب به يكي از ولايات بابل در زمان بخت النصر تبديل گردید.
عمون يا خداي عمون كه هم اكنون به عَمّان معروف است نام پايتخت دولت عمونيه بود و عموني ها در شمال و مركز اردن متمركز شدند و عَمّان را به عنوان پايتخت قديم نگه داري كردند.
عموني ها حكومتشان را در حدود سال 1250 ق.م تاسيس كردند و زندگي چادر نشيني خود را از آن جا آغاز كردند، اين در حالي بود كه حكومتي قوي داشتند كه امتداد مرزشان از الموجب در جنوب تا سيل الزرقا در شمال و از الصحرا در شرق تا رود اردن تا غرب امتداد داشت.
به حكم موقعيت جغرافيايي و استراتژيكي عمان، تجاوزگران زيادي به اين كشور طمع كردند و سرزمين عموني ها با تهاجم و كشتار زيادي مواجه شد. اما در گذر زمان زخم هاي خود را درمان كرد و بازسازي شهرهاي خود را از سرگرفت. آخرين پادشاهي كه بر مسند حكومت عموني ها نشست "طوبيا العموني" بود و اسمش با آثار "عراق الامير" و "قصر العبد" در وادي اليسير ارتباط داشت. (2)
عصر آهن:
منطقه عمان در عصر آهن (330 ق.م تا 1200 ق.م) از نظر آباداني بسيار مشهور بود و اين دوره به خاطر استفاده از چرخ در صنعت كوزه گري با ديگر دوره ها تمايز يافت. در اين عصر، منطقه با تحولاتي در به كارگيري آهن در صنعت اسلحه و لوازم خانگي مواجه شد.
كوه القلعه5 در عمان مقر پايتخت عموني ها قرار گرفت و اين در حالي است كه همچنان بقاياي قصرهاي عموني ها در كوه القلعه وجود دارد كه از آن جمله مي توان ديوارهاي الاسوار6 و چاه هاي المحفوره 7 در الصخر الجيري را نام برد.
در كوه القلعه چهار مجسمه از پادشاهان عموني يافت شده كه به قرن هشتم قبل از ميلاد برمي گردد. مجسمه هاي ديگري در مناطق پيراموني عمان مانند خربة الحجاز، أبوعلندة و عرجان يافت شده است.
بعد از سقوط پايتخت آشوري ها يعني نينوا، بيشتر ملت هايي كه تحت سيطره آشوري ها بودند انقلاب كردند و "اباليت" آخرين پادشاه آشوري ها مجبور شد كه به حران فرار كند. بعد از سقوط آشوري ها، بابلي ها تلاش خود را براي دست يابي به خاورميانه كه شرق اردن در آن قرار گرفته بود، سرعت بخشيدند و در اين هنگام بود كه پادشاهان مؤاب و عمون و صور و صيدا براي جلوگيري از تهاجم بابل گروه هايي را تشكيل دادند.
ولي با اين وجود پادشاه بابل "بخت النصر" توانست بر آن ها پيروز شود و در سال 586 ق.م به قدس دست يابد. سپس توانست بر صيدا و مؤاب و عمون چيره شود و بر آن ها تسلط يابد و "صور" به مدت 13 سال تحت محاصره قرار گرفت تا اينكه بالاخره تسليم شد. در اين زمان بخت النصر بسياري از يهوديان را از قدس و فلسطين گرفته تا بابل به اسارت خود درآورد. (3)
طولي نكشيد بابل در سال 540 ق.م به دست ايرانيان سقوط كرد و اردن تحت حكومت ايرانيان باقي ماند تا اسكندر كبير در سال 333 ق.م بر داريوش پادشاه ايران به پيروزي دست يافت و نفوذ يوناني ها در اين زمان بر اردن و كشور هاي همجوار بيشتر شد. بعد از مرگ اسكندر امپراطوري يوناني به سه بخش تقسيم شد كه مصر به بطالمه رسيد و بلاد شام نصيب سلوقي ها شد. بطليموس در سال 312 ق.م توانست مناطق جنوبي بلاد شام يا همان اردن و فلسطين را جزئي از حكومت بطالمه كند كه در مصر متمركز بودند. اين منطقه براي يوناني ها اهميت ويژه اي داشت و از املاك بطليموس مصري شد، به بازسازي آن ها پرداختند و بر آن ها نام جديدي اطلاق كردند كه عبارت بود از "فيلادلفيا" به جاي "ربه عمون". يوناني ها نزديك به صد سال در عمان باقي ماندند و سرانجام توسط اَنباط كه سرزمين شان را بعد از استيلاي بر حكومت ادومي ها ساخته بودند به بيرون رانده شدند تا اينكه مرز سرزمين انباط از خليج عقبه تا رود يرموك و از وادي سرحان در شرق تا رود اردن و سرزمين هاي پست در غرب امتداد پيدا كرد. (4)
عرب انباط:
سرزمين عربي اي كه در آغاز حاكم شد و سپس نابود شد؛ ميتوان گفت همان سرزمين انباط است كه در شمال الجزيره العربية بر سر راه بخور تجاري كه از اقيانوس هند تا بنادر فلسطين و سوريه و مرزهاي آن ها كه به مرز سرزمين اردن هاشمي كه هم اكنون قرار دارد مي رسد، امتداد يافته است.
سرزمين انباط قرن ها قبل از ميلاد و تا پايان قرن اول، به شكل مشخص در سال 106 م پا گرفت و از سرزمين هاي صخره اي و سنگي در اغلب مناطق تشكيل شده است و در آن جا كوه ها و دره ها و بعضي از مناطق يا سرزمين هاي حاصلخيزي وجود دارد كه آب به وفور يافت مي شود كه زندگي را براي مردم آسان مي سازد و كشاورزي كردن را امكان پذير مي كند.
"البترا"8 ولايت اصلي يا پايتختي به شمار مي رود كه بر هر كوه مقدسی اشاره دارد كه صعود كردن به آن جا با سختي صورت مي گيرد و معناي آن در زبان عربي "صخره" يا "سنگ" است و عرب بر آن اسم "كتيبه" اطلاق مي كند و امروزه در وادي موسي قرار دارد. اما بقيه شهرها يا ولايات در سرزمين انباط عبارتند از "الحجر" يا "مدائن صالح" و "أم الجمال" ساخته شده از سنگ سياه آتشين و نقب. (5)
"نبط" از نام قومي گرفته شده و نام منطقه اي نيست و مورخان در اصل اين كلمه اختلاف پيدا كردند. به اعتقاد قدیس جيروم، نبطي ها از نسل "نبايوط" پسر بزرگ اسماعيل پيامبرند، و روايت مي شود كه آن ها به وسيله بخت النصر در قرن ششم قبل از ميلاد هنگام آزاد سازي فلسطين از عراق آمدند و در پترا ساكن شدند. نظر ديگري يادآور مي شود كه نبطي ها از مركز شبه جزيره العربية هستند و برخي ديگر اعتقاد دارند نسل آن ها از يمن است و اشاره مي كنند بر اينكه انباط از يمن براي به دست آوردن روزي و كشاورزي و دامداري مهاجرت كردند و اين امر در روش هاي آبياري و كشاورزي و كنده كاري ها مانند بسياري از تاسيسات آبي موجود در يمن ديده مي شود. با اين وجود آن ها در زمره عرب قرار مي گيرند و "آرامي" نيستند و فقط زبان "آرامي" را در نوشته هايشان به كار مي بردند.
اوضاع اجتماعي انباط را مي توان به طبقات مختلفي تقسيم كرد از جمله آن ها: 1.اشرافي گري عربي، 2.شهروندان آزاد، 3. گروه بردگان، 4.گروه خارجي ها (اجانب). اما از نظر ديانت در سرزمين انباط "خداي ذوالشري" در رأس مجموعه خدايان قرار داشته و او خداي بزرگتر بوده دارای طبيعت ستاره اي که به شکل خورشيد از ديگر خدايان متمايز مي شده است. پرستش خداي ذوالشري به ويژه در شهر پترا شهرت داشته، و بدين وسيله پرستش وي به ساير سرزمين ها انتشار يافته است. (6)
رومي ها و بيزانسي ها:
روم در سال 63 میلادی اردن، سوریه و فلسطین را تحت اشغال خود درآورد که مدت 400 سال به طول انجامید. سرزمین انباط به دست فرمانده رومی به نام تراجان به امپراطوری روم پیوسته شد . در این میان اتحاد شهرهای ده گانه (الدیکا بولیس) خلال دوران "الهلنستیه" تشکیل شد که اتحادی اقتصادی و فرهنگی و فدرالی بود، به این اتحاد شهرهای یونانی مانند فیلادلفیا (عمان)، جراسیا (جرش)، جدرا ( أم قیس)، بیلا و ارابیلا (اِربد) و شهرهای دیگری در فلسطین و جنوب سوریه پیوستند. این دوره زمانی با امنیت و صلح متمایز شد و تحولات زیادی در زیرساخت ها اتفاق افتاد. اردن در خلال حکومت بیزانس شاهد کارهای ساختاری بسیاری بود، در خلال عهد رومی ها شهرهایی ساخته شد و شکوفایی ها ادامه پیدا کرد. تعداد ساکنان در منطقه به صورت چشمگیری افزایش یافت و این چنین مسیحیت به دینی مورد قبول در منطقه تبدیل گردید.
در این زمان در شمال اردن قبایل عربی همچون غساسنه ساکن بودند و آن ها کسانی بودند که برای بیزانس ها، هم پیمانانی قوی محسوب می شدند که برای جنگ با ایرانیان در زمان ساسانیان مورد اعتماد بودند و همچنین هم پیمانان روم هم بودند که با یکدیگر متحد شدند و با ایرانیان و هم پیمانان آن ها یعنی مناذره جنگیدند.
غساسنه 600 سال، از اوایل قرن اول میلادی تا ظهور اسلام حکومت کردند. اولین پادشاه آن ها "جفنة بن عمرو" بود و حکومتشان بر بخش بزرگی از بلاد شام مانند تدمر و الرصافه در مرکز سوریه و البلقا و الکرک در اردن و تادریا ادامه داشت و پایتختشان در جابیه در جولان بود. شاید بسیاری از آثار تمدنی که برخی از شهرهای اردن شامل آن است در دوره بیزانس ساخته شده مانند مادبا، تعدادی از کلیساهای مزیّن به کاشی کاری و گچ بری های چشم نواز که در داخل آن ها گرانبها ترین و زیبا ترین تابلوهای کاشی کاری شده جهان قرار دارد. از مهم ترین آن ها نقشه مشهور مادبا است که به قرن ششم میلادی برمی گردد و از قدیمی ترین نقشه های سرزمین مقدس به خصوص سرزمین قدس است. این نقشه شامل اماکن واقع شده در بین بیبلوس (جبیل)، شمال دمشق و جنوب مصریعنی منطقه تیبه است و از غرب به دریای مدیترانه و از شرق به عمان و پترا می رسد.
در سال 542 میلادی بیماری طاعون بیشتر مناطق اردن را فرا گرفت و در ادامه ساسانیان در سال 614 م توانستند باقی مناطق را اشغال کنند. ساسانیان اردن، فلسطین، و سوریه را به مدت 15 سال اشغال کردند تا اینکه امپراطور هرقل با تمامی سپاهیانش در سال 629 م به منطقه بازگشت. اما زمان طولانی نتوانست در مقابل لشکر اسلام دوام بیاورد و این اولین برخورد عرب و روم بود که پس از آن مسلمانان جنگ مؤته را به فرماندهی زید بن حارثه انجام دادند ولی با شکست مواجه شدند. سپس در ادامه آن، جنگ تبوک بود که پیامبر اسلام خود فرمانده بود در آن جنگ حادثه ای خطیر واقع نشد. قبل از وفات پیامبر اسلام لشگر دیگری به فرماندهی اسامة بن زید سازمان دهی شد ولی قبل از شروع جنگ پیامبر اسلام وفات یافت.
مسلمانان حملاتشان را بر بلاد شام ادامه دادند و لشگریانی برای فتح سرزمین هایی از جمله اردن و فلسطین و دمشق و قنسرین حرکت کردند. ابو عبیدة بن الحراج به رغم تلاش های بیزانس برای بازگرداندن سیطره خود بر منطقه توانست در سال 624 م بر "بصری" در مرز شام شرقی تسلط یابد ولی بعد از جنگ اَجنادین شکست خوردند. شکست روم در اجنادین خشم هرقل را برانگیخت و او را برای ارسال لشگر برای بازپس گیری آن جا تحریک کرد. سپاهیان از رود اردن عبور کردند و در رود یرموک با سپاه مسلمانان رو به رو شدند. جنگ سختی بین دو طرف درگرفت که به جنگ یرموک معروف شد و با شکست سخت برای حکومت بیزانس به پایان رسید.
بعد از شکست در جنگ، حکومت بیزانس بسیاری از سرزمین های شرق رود اردن را از دست داد و سپس دمشق تسلیم شد. شهرهای بیزانس در شام به دنبال هم سقوط کردند و بعد از آن ها قدس، انطاکیه و سوریه شمالی به صورت یکجا به دست مسلمانان فتح شدند.
فتح اسلامی و اختلافات عربی:
اردن تا زمان فتح بلاد شام به دست مسلمانان، تحت سیطره روم بود. پایان یافتن حکومت بیزانس به دست عرب مسلمان در شبه جزیره عرب صورت گرفت. در خلال حکومت اسلامی این منطقه تحت سیطره قرار گرفت. بلاد شام از بخش های نظامی (اَجناد) مختلفی در زمان خلافت عمر بن الخطاب تشکیل می شد که به هر یک از آن ها جُند می گفتند و در بین آن ها جُند اردن نیز جای داشت. بعد از وفات خلیفه دوم، حکومت به عثمان بن عفان رسید که حکومتش تا سال 33 هجری (656 م) ادامه داشت. همانطوریکه معاویه در زمان خلیفه دوم در سال 640 م به عنوان والی شام تعیین شده بود، در زمان خلیفه سوم هم والی شام باقی ماند.
بعد از کشته شدن عثمان، علی بن ابی طالب به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شد اما در این زمان معاویه از بیعت با او سرباز زد و جنگ هایی بین دو گروه در گرفت تا اینکه علی بن ابی طالب به شهادت رسید و مردم با حسن بن علی بیعت کردند و او به نفع معاویه از خلافت کناره گیری کرد. معاویة بن ابی سفیان حکومت اموی را تاسیس کرد و دمشق را به عنوان پایتخت خود قرار داد و در این زمان اردن به خاطر نزدیکی به پایتخت حکومت اسلامی و بهره مندی اش از موقعیت جغرافیایی متمایز، تبدیل به گذرگاه حاجیانی شد که از سرزمین های مقدس (مکه و مدینه) دور بودند. در این هنگام زندگی در اردن شکوفا شد و شهرها و قصرهای زیادی از جمله قصر الحلابات و قصر الحرانة و قصر المشتی و قصر عمرة در آن جا ساخته شد.
اموی ها تا سقوط حکومتشان در سال 749 م به دست ابی عباس ملقب به سفاح در آن جا باقی ماندند. اولین کاری که ابوعباس انجام داد این بود که مقر خلافت را از دمشق به بغداد منتقل کرد و با انتقال یافتن پایتخت خلافت به بغداد، موقعیت اردن در مقایسه با خلافت پیشین به شکلی حاشیه ای تقلیل یافت. در نتیجه بسیاری از قصرها و مکان هایی که اُموی ها برای شکار ساخته بودند به پایتخت جدید انتقال یافتند و ساخت مکان هایی که کاروان های تجاری و قافله های حجاج از آن جا گذر می کردند و به سرزمین های مقدس می رفتند، متوقف شد.
دو قرن دهم و یازدهم با افزایش نفوذ فاطمی ها که بر مصر حکومت می کردند همراه شد تا اینکه توانستند در سال 969 م بر اردن دست یابند.
در آغاز قرن سیزدهم میلادی، بلاد شام با حملات سنگین صلیبی ها مواجه شد که اردن را به میان آتش برافروخته شده از جنگ سوق داد. "بالدوین اول" از قلعه های اردن که در واقع ستون فقرات اردن شناخته می شد، به هدف حمایت از راه های منجر به قدس عبور کرد و سپس سوریه و مصر را تحت سیطره خود قرار داد. با این وجود صلاح الدین ایوبی در سال 1187 میلادی صلیبی ها را از قدس خارج کرد، بعد از آنکه آن ها را در جنگ "حطین" شکست داد و کشور را از وجود افراد خارجی آزاد کرد و اردن را نیز از سیطره خارجی خلاص کرد.
اردن در دوره ایوبی و مملوکی به شکوفایی رسید، با مصر و سوریه متحد شد و جایگاه ویژه ای در بین همسایگان خود به دست آورد. سپس به بازسازی دژها و قلعه ها و راه های خود پرداخت تا دوباره حاجیان از آن جا عبور کنند و به مکه و مدینه برسند و همچنین برای رونق گرفتن راه تجارت و ارتباطات با دیگر سرزمین ها به بازسازی هایی دست زد. در این دوره در وادی اردن مکان هایی برای پاکسازی شِکَر به وسیله آب ساخته شد.
پس از این کارها منطقه با هجوم جدیدی به وسیله تاتار در سال 1401 م مواجه شد و منجر به ضعیف شدن حکومت ها و انتشار بیماری در مناطق مختلف شد که به ضعف همه منطقه منجر شد. طولی نکشید که ترک های عثمانی، ممالیک را در سال 1516 م شکست دادند و به این ترتیب اردن جزئی از حکومت عثمانی شد که به مدت 400 سال ادامه داشت. بادیه شرقی اردن و مناطق کوهستانی خاورمیانه در عصرهای مختلف اسلامی آکنده از آثار تاریخی شد؛ جایی که آثار و قصرهای مستحکم و قلعه ها و برج ها به صورت آثار بزرگی در طول تاریخ بنا گردید، قلعه هایی که در طول زمان محلی امن برای دفاع از سرزمین اردن بودند، از آن جمله می توان "قلعه الأرزق" را نام برد که تاریخ ساخت آن به دوران رومی ها و عرب برمی گردد، و "قلعه الربض" که از برترین آثار معماری نزد مسلمانان عرب به شمار می رود و هدف از ساخت آن رصد کردن صلیبی ها از دژ "کوکب الهواء" و استفاده از معادن آهن در کوه های عجلون است که "مغارة وردة" نامیده شده است و نیز باقی ماندن راه های تجاری با دمشق و شمال سوریه، دو قلعه الکرک و الشوبک که به دوره جنگ های صلیبی برمی گردد که در مناطق کوهستانی ناهموار قرار دارند و در داخل آن ها رواق ها و برج ها و تجهیزات جنگی وجود دارد که نمایانگر هنرهای جنگی در قرون وسطی است. همچنین قلعه های دیگری در العقبه و الحسا و القطرانه وجود دارد که نمایانگر هنر عصرهای مختلف اسلامی است.
عهد عثمانی:
سرزمین های اردن به دنبال شکست ممالیک مقابل عثمانی ها در سال 1516 م در جنگ "مرج دابق" تحت سیطره عثمانی ها قرار گرفت و اردن از سال 1516 م تا 1918 م جزئی از این امپراطوری گردید. سرزمین های عربی به صورت مستقیم تحت سیطره حکومت عثمانی قرار گرفتند و تنها سوریه به صورت خودگردان اداره می شد.
"سلطان سلیم" والی ای برای آن جا به نام "جان بردی الغزالی" تعیین کرد ولی پس از مرگ سلطان سلیم، وی خود را والی بلاد شام و مستقل از حکومت عثمانی اعلام کرد. عثمانی ها سپاهی به سوی او روانه کردند ولی نتوانستند بر او دست یابند تا اینکه در سال 1521 م تسلیم و اعدام شد. به این ترتیب دوباره بلاد شام زیر نظر والیان عثمانی قرار گرفت و به صورت مستقیم تحت سیطره "باب العالی" قرار گرفت.
حکومت عثمانی بلاد شام را به سه ولایت تقسیم کرد که عبارت بود از: دمشق، حلب و طرابلس. اردن زیر مجموعه دمشق قرار گرفت. محمد علی پاشا والی مصر در سال 1831 م، پسرش ابراهیم پاشا را به بلاد شام فرستاد و او در راس قدرت قرار گرفت و توانست بر سپاه عثمانی پیروز شود و بر بلاد شام سیطره یابد.
حکومت محمد علی در زمینه های مختلفی اصلاحات انجام داد و به تعلیم و سواد آموزی اهتمام گذاشت و سیستم مالیات گیری را بازسازی کرد. با این وجود طولی نکشید که به خاطر تهدیدات از حکومت دست کشید. بعد از اینکه طرف هایی از بریتانیا، روسیه و اتریش و حکومت عثمانی در سال 1840 م با یکدیگر نشست هایی داشتند، محمد علی در سال 1841 م به عقب نشینی دست زد و مجبور به ماندن در سودان و مصر شد.
به صورت عمومی اردن از کم کاری هایی که در عهد عثمانی در تحول زیرساخت ها صورت گرفت دچار ضعف شد. این امر به چندین امر مختلف برمی گردد که از جمله آن ها می توان کارهای ساختاری حکومت عثمانی را نام برد که فقط ساختمان هایی ساخته می شد که دلیل دینی داشت مانند ساخت قصر القطرانه که فقط برای قافله های حاجیان ساخته شد. اما بیشتر مدارس و بیمارستان ها و حمام ها و چاه ها و دارالایتام ها ناتمام ماندند.
از مهم ترین کارها و طرح های ساختاری در آن زمان، طرح ساخت راه آهن حجاز بود که از دمشق آغاز و تا مدینه منوره ادامه داشت. این راه آهن وسیله مفیدی برای انتقال سربازان عثمانی شد و برای آذوقه رسانی در خلال جنگ جهانی اول استفاده شد که تا قلب سرزمین های حجاز می رفت و در نتیجه با هجوم های زیادی در خلال انقلاب بزرگ عربی مواجه شد. در آن زمان مرحله جدیدی در تاریخ اردن و به صورت کلی در منطقه رقم خورد. (7)
آثار باستاني و تاريخي:
با عنايت به دوران مختلف تاريخي كه بر اردن گذشته، مي توان انتظار وجود آثار باستاني و تاريخي متنوعي را در اين كشور داشت؛ این سرزمین در طول تاریخ شاهد تسلط سلسله های قومی مختلفی چون کنعانیان، مصریان، بابلیان، آشوریان، کلدانیان، ایرانیان، یونانیان و روس ها و بالاخره اعراب مسلمان بوده است که هر یک آثاری از تمدن خود را در این کشور برجای نهاده اند، اهم آثار تاریخی اردن به این شرح است:
عين الغزه
گسترده ترین مکان به جا مانده از عصر نو سنگی در اردن در عین الغزه قرار گرفته است و شامل شمار زیادی از ساختمان هاست که به سه حوزه مجزا تقسیم شده اند، ساختمان های مستطیل با چندین اتاق که بعضی از آن ها دارای سقف هایی گچ اندود شده اند.
باستان شناسان به تازگی کار بازیافت مجسمه ای را به پایان رسانده اند که ممکن است که قدیمی ترین مجسمه در جهان باشد. این اثر باستانی کشف شده در عین الغزه احتمالاً حدود هشت هزار سال قدمت دارد. این مجسمه که ارتفاعش بالغ بر یک متر است، مربوط به زنی است با چشمانی بسیار بزرگ و دست هایی لاغر و زانو هایی برآمده و انگشتانی که به دقت نقاشی شده اند. (8)
جریکو/ جراش/ جريش :
طبق نظر باستان شناسان، کشور اردن از قدیمی ترین مناطق مسکونی جهان بوده و شهر اریحا یا جریکو واقع در کنار بحر میت از قدیمی ترین شهرهای محصور جهان می باشد.
برج سنگی و دیوارهای یافت شده در جریکو حاکی از آن است که امر دفاع، موضوعی مهم برای روستاییان عصر نو سنگی بوده است.
به نظر می رسد مردم عصر نو سنگی همانند اجداد خود نیایش و عبادت می کرده اند. در ارتباط با این موضوع باستان شناسان جمجمه هایی پوشیده از خمیر که در قسمت چشم ها به همراه قیر طبیعی بودند را در قسمت هایی از اردن (واقع در عین الغزه و بید ها) و فلسطین و سوریه کشف کرده اند.
باب الدهرا:
باستان شناسان در منطقه باب الدهرا که مکانی حفاظت شده در وادی عرب است، بالغ بر 20 هزار قبر استوانه شکل را با حجره های متعدد کشف کرده اند و گفته می شود که این قبور، اجساد 20 هزار تن را در خود جای داده اند.
همچنین مقبره هایی از گل و آجر وجود دارند که مدفن استخوان های انسانی، دیگ ها، جواهرات و سلاح های جنگی اند.
صدها ساختمان سنگی حفر شده در دل کوه های اردن به عصر اکتشافات مس و عصر آغازین برنز متعقلند.
این احتمال وجود دارد که ساختمان های سنگی بقایایی از افراد تازه وارد از شمال باشند که همراه خود سنت های خاک سپاری متفاوتی را به این ناحیه آورده اند.
استحکامات جدید و متفاوتی در مناطقی همچون قلعه نظامی امان، ایربد و تبکات فهل نيز به چشم می خورند. (9)
جبل القلعه:
اموني ها كوه القلعه در امّان را پايتخت خود قرار دادند. هم اكنون بقاياي قصرهاي اموني ها در كوه القلعه موجود است و از آن جمله مي توان از ديوارهاي الأسوار9 و چاه المحفوره 10 در الصخر الجيري را نام برد.
تئاتر رومی ها در امان، در یکی از کوهپایه های شهر امان واقع شده و گنجایش چهارهزار نفر تماشاچی را دارد.
قلعه امان، این قلعه نیز یادگار رومی هاست که در بالای یکی از تپه های معروف به تپه قلعه یا جبل حسین واقع شده و آثار یکی از معابد قدیم و همچنین خرابه هایی از عمارتی که موسوم به قصر و از یادگارهای خلفای بنی امیه در آن مشاهده می شود.
شهربیت المقدس، این شهر همیشه پایتخت فلسطین بوده و در سال 1948 نیمی از آن که معروف به شهر جدید است، تحت اشغال اسرائیل و نیمی دیگر که معروف به شهر قدیم است به دست اردن افتاده و کلیه اماکن مقدسه و آثار تاریخی این شهر در قسمت قدیمی قرار دارد. (10)
پترا:
قبل از غلبه اسكندر كبير، يك تمدن جديد در جنوب اردن سر برآورد. به نظر مي رسد كه قبايل عشايري كه به نام نبطيان شناخته مي شدند حدود قرن 600 قبل از ميلاد به تدريج از عربستان مهاجرت كردند. پس از گذشت مدت ها آن ها زندگي عشايري را رها كردند و در مناطق جنوبي اردن سكني گزيدند. اين مناطق سرزمين هاي صخره اي و سنگي بودند كه در بعضي نواحي خاك حاصلخيز و آب فراوان داشتند.
پايتخت آن ها شهر افسانه اي "پترا" بود كه در حال حاضر مشهورترين قطب گردشگري در اردن است.
پترا شهری است کامل که در کوه و تخته سنگ هایی به رنگ گُل سرخ یا رنگ صورتی تراشیده شده است. به همین علت این شهر زیبا را پترا نامیده اند. واژه پترا به زبان یونانی به معنی صخره است و چون این شهر باستانی کاملاً درصخره تراشیده شده است آن را پترا می نامند. نام قدیم این شهر سلع بوده است.
آورده اند که حضرت موسی از صحرای بی آب و علف "اراباح" در جنوب غربی اردن می گذشت از شدت گرمای خورشید و خستگی ناشی از پیاده پیمودن این بادیه از پای درآمد. موسی به هر سوی از بیابان سوزان چشم انداخت تا شاید نشانی از آب بیابد و سایبانی برای استراحت بجوید که ناگهان از دور تخته سنگی عظیم و گنبدی شکل دید که به رنگ سفید بود و زیر تابش نور خورشید چون الماس می درخشید. موسی به سوی سنگ رفت و چون نزدیک رسید با عصای خویش بر سنگ کوبید و سنگ شکافت و آبی زلال از دل سنگ جاری شد. موسی از آن آب گوارا نوشید و چون مدتی در سایه آن استراحت کرد، جانی دوباره یافت و در پی مأموریت الهی خویش روان شد. اما آن آب از جریان نایستاد و همچنان جاری بود تا چشمه امیدی در آن صحرا باشد و دلیلی بود برای به وجود آمدن تمدنی شگفت انگیز موسوم به تمدن "پترا" در صحرایی که بعدها به "وادی موسی" شهرت یافت و چشمه اش با سادگی و جذابیتی روحانی زیارتگاه معتقدان و زائران گردید.
با گذشتن از کنار این چشمه و با پیشروی در وادی موسی می توان به خطه ای قدم نهاد که از دیدنی ترین مکان های خاورمیانه و یکی از شگفت انگیزترین آثار به جای مانده از تمدن های باستانی اعراب است.
جاده ای که به شهر کهن سلع ختم می شود از میان بیابانی خشک می گذرد. این بیابان در روزگار باستان دارای پوششی از درختان بلوط بوده است. راه دسترسی به سلع، یک دره سنگی عمیق است؛ دره ای تنگ و باریک به نام "ضمیق" یا تنگه، به طول تقریبی 3000 متر و عمق 100 متر که پهنای آن در بیشتر نقاط از 3 متر تجاوز نمی کند. این دره بسیار کم نور و هراس انگیز داراي پیچ های ناگهانی و تند است. با گذشتن از پیچ و خم های این گذرگاه سر به فلک کشیده که خود از عجایب طبیعت است، به ناگاه نمایی از یک کوهستان خاموش نمایان می شود. پس از گذر از شیب کوهستان محوطه ای شبیه به کره ماه به چشم می خورد. برهوت، با شکوه و خشک با گستره ای پهناور و پر از برآمدگی ها و ماسه و سنگ های زرد و رنگی. با کمی پیشروی در منطقه، سنگ های زرد و سفید به تدریج جای خود را به خورده سنگ های سرخ رنگ می دهند. رنگ اصلی بیشتر سنگ های این منطقه سرخ و صورتی است. سرانجام به فرورفتگی عظیمی می رسیم که پیرامون آن را کوه های سنگی و صخره های بزرگ احاطه کرده اند. به هر سو که بنگریم منظره ای از سنگ های شیار خورده و حفره های کوچک و بزرگ در دل صخره ها می بینیم. کتیبه های باستانی حکاکی شده و صدها ساختمان، آرامگاه، سالن و تالارهای مربوط به تدفین مردگان، معابد، پرستشگاه ها و تخته سنگ های کنده کاری شده از دوران های کهن به چشم می خورد.
هنگام طلوع و غروب آفتاب، سنگ های قرمز شهر پترا با تغيير رنگ مناظر زيبايي را به وجود ميآورند.
در ارتفاعات جبل هارون، آرامگاه هارون برادر حضرت موسي قرار دارد. (11)
پترا شهری تاریخی در کشور پادشاهی اردن است که پایتخت حکومت باستانی نَبَطیها بود. این شهر باستانی در 262 کیلومتری جنوب شهر عمان پایتخت اردن واقع شده است.
این شهر پایتخت حکومتی مقتدر بود که با جسارت هر چه تمام تر به متجاوزین اجازه نمی داد از آن دره سنگی عمیق عبور کنند و همچنین در برابر قدرت امپراطوری رم باستان ایستادگی می کرد.
از قرن چهارم تا قرن دوم پیش از میلاد، این شهر به مدت 200 سال پایتخت پادشاهی نبطی ها بود که در این دوران به اوج شکوفایی و تمدن خود رسید.
تاریخ نویسان درباره نبطی ها می نویسند: احتمالاً این قوم از عربستان جنوبی برخاسته و به مرور زمان راه به خاورمیانه برده بود. اینان جمعیتی نزدیک به ده هزار نفر را تشکیل می دادند که به صورت بادیه نشین در صحرای "اراباح" پراکنده بودند.
نبطی ها صحرا را وطن خود می دانستند و با شجاعت از آزادی و امنیت آن پاسداری می کردند، به همین علت بازرگانان علاقه مند بودند که کاروان خود را از این صحرای امن عبور دهند و از چشمه موسی آب بنوشند و از آن بازدید کنند.
به تدریج پترا تبدیل به مسیری تجاری بازرگانی شد که بسیار حیاتی بود و سوریه را به دریای سرخ و هندوستان را به خلیج فارس و مدیترانه مربوط می کرد. این موقعیت به حکمرانان پترا امکان داد تا پایتخت خود را به مرکز مهم داد و ستد ادویه، عاج هندی، بخور عربی، ابریشم چینی، طلای مصری وفلفل فینیقی تبدیل کنند.
بدین ترتیب نبطی های چادرنشین و صحراگرد به شهرنشینانی تبدیل شدند که در قصرهایی ساخته شده در دل تخته سنگ ها و صخره های عظیم زندگی می کردند، و پایتخت آن ها، پترا، از زیبا ترین و تماشایی ترین شهرهای دنیای باستان بود.
شکوه خیره کننده پترا و آوازه ثروت آن سرانجام امپراطوری رم را به طمع تصرف آن انداخت و در سال 106 بعد از میلاد "ترابانوس" امپراطور رم یکی از سرداران خود را با لشگری عظیم روانه وادی موسی کرد. با پیروزی رومیان، پترا جزئی از امپراطوری رم شد و دوره ای دیگر از عظمت را طی کرد. این شهر به تدریج رومی شد و اندک اندک خصوصیات فرهنگ نبطی را از دست داد. در سال 636 میلادی عرب ها توانستند شهر پترا را از نفوذ رومی ها برهانند. پس از آن ساکنان شهر پترا به کشاورزی مشغول شدند. اما زلزله ای که در سال های 746 و 748 به این شهر وارد آمد، ساکنان پترا را وادار نمود تا به مناطق اطراف کوچ کنند. آثار این شهر باستانی همچون دُری در کوه می درخشد و یادگاری از دوران نبطی هاست که بسیار تماشایی است. (12)
آمفي تئاتر رومي ها
آمفي تئاتري با گنجايش سه هزار نفردر بخش ديگر شهر واقع است اما شگفت آورتر از همه، قصر ها و معبد های با شکوهی است که معماران باستانی عرب بر سطح صخره ها و در دل کوهها پدید آورده اند. خانه های این شهر مجلل سنگی را معمارها و سنگ تراشان عرب باستان در دل سنگ های زیباي صورتی رنگ به قدری استادانه و هنرمندانه طراحی کرده اند که حتی امروزه پس از گذشت بیش از 2300 تا 3000 سال1، همچنان چشم اندازی با شکوه و خیره کننده دارند. بی شک منظره ای گیراتر از سلع (پترا) وجود ندارد. هر یک از اطاق ها و سرستون ها در ترکیب رنگ های قرمز، سیاه، سفید و زرد یک اثر هنری کامل است.
این شهر با مساحت 45 کیلو متر مربع بیش از 500 اثر بزرگ تاریخی را در خود جای داده است که به دست هنرمندان عرب باستان که حجار بوده اند ساخته شده است. اكنون باستان شناسان پس از تحقيق و بررسي فراوان توانستهاند در اين شهر سنگي انواع وسايل زندگي و مجسمههاي مربوط به دوران قبل از ميلاد را کشف کنند.
قصر البنت
"قصرالبنت" در شهر سلع از مكانهايي است که عظمت و شکوه آن از دیدنی ترین مناطق باستانی است. این شهر دارای تونل های معروف آب و شبکه های آب رسانی است که تا خانه ها انشعاب یافته است. (14)
در اوایل قرن نوزدهم میلادی (1812) یک مسافر سوئیسی به نام " لودویک بورکهارت" در حالی که با نام مستعار "شیخ ابراهیم" عازم مکه بود تا بتواند شهر مقدس مسلمانان را مشاهده کند، نظرش به "شهر سنگی پترا" جلب شد. او در بازگشت از جهانگردی خود نوشت: در میان صحرایی بی حفاظ که هیچ مسافری بدان پای نمی گزارد، در اعماق وادی موسی یکی از شگفت انگیز ترین آثار باستانی با خصوصیاتی باور نکردنی وجود دارد. این گزارش باعث شد که مسافران دیگری نیز راه "بوگهارت" را طی کنند. در سال 1893 یک هنرمند نقاش به نام "دیوید رابرتز" به پترا رفت و آثاری زیبا و گویا از این شهر تهیه کرد که نام پترا را جهانی کرد.
بدین ترتیب پترا دوباره متولد شد و به عنوان یکی از جاذبه های توریستی خاورمیانه درهای خود را به سوی مردم جهان گشود. اما این شهر زیبا در خطر نابودی است. طوفان های شن، افزایش رسوب نمک در سنگ ها و باران های موسمی به بناهای سنگی پترا آسیب می زنند و این یادگار برجسته بشری را پیوسته در معرض خطر نابودی قرار می دهند.
پترا در فهرست "میراث فرهنگی جهان" قرار دارد و یکی از عجایب هفتگانه جدید به شمار می رود و به عنوان گنجینه ای با ارزش به ثبت رسیده است. به این علت تلاش همه جانبه ای صورت می گیرد تا از نابودی نجات یابد. اما عوامل فرسایش و تاثیرات شدید آن ها هر تلاشی را با دشواری روبرو می سازد.
کنترل مسافران و رفت و آمد توریست ها به آسانی ممکن نیست. افرادی که به منظور گردشگری به پترا می آیند، خود عواملی برای ویران تر شدن این مکان زیبا هستند.
بررسی های باستان شناسی انواع چسب هایی را که می تواند به استحکام سنگ ها کمک کند و در مقابل آب غیر قابل نفوذ باشند به کار گرفته است. درضمن جهت وزش باد و میزان قدرت تخریبی آن در منطقه پترا اندازه گیری شده است.
از سوی وزارت جهانگردی و دانشگاه یرموک (اردن) و سازمان آثار باستانی در ایالات متحده آمریکا، جهت کنترل مسافران و محدود کردن تعداد بازدید کنندگان تدابیری صورت گرفته است.
با این وجود پترا همچنان در خطر است و این پایتخت سرخ که ساخته دست دوره بيزانس از سال 324 ميلادي هنگامي كه پادشاه كنستانتين اول استانبول را پايتخت روم شرقي يا همان امپراطوري بيزانس قرار داد شروع شد. همينطور كه مسيحيت به آرامي دين غالب نواحي مي شد، كليساهاي بزرگ و كوچك در اغلب نواحي پراكنده مي شدند. (15)
يكي از شاخصه هاي پيشرفت در اين دوران را مي توان در سنگ فرش بسياري از اماكن و معابد تازه ساز مشاهده كرد.
مدابا
شهر مدابا به سنگ فرش ها و كليساهاي قديمي خود مشهور است. سنگ فرش هاي اين شهر بسيار كمياب بوده و تاريخ آن به دوران بيزانس و كليساي روم ارتودكس بازمي گردد كه در آن قديمي ترين نقشه اين سرزمين به چشم مي خورد.
در سال 560 ميلادي صنعت سنگ فرش به اوج خود در مدابا رسيد كه به همين دليل در اين شهر همچنان آثار زيادي از آن دوران به جا مانده است.
به غير از سنگ فرش و كليساهاي قديمي در شهر مدابا آبشارهاي چشم نوازي وجود دارد كه باعث رونق گردشگري در اين منطقه شده است. (13)
جالب توجه ترين نمونه هاي هنر موزائيك كاري بيزانسي را مي توان در مدابا مشاهده كرد. برجسته ترين آن ها نقشه مشهور سرزمين مقدس در قرن ششم است كه به نام نقشه موزائيك فلسطين هم شناخته مي شود.
امّ قيس
امّ قيس يا ديواره امّ قيس هم اكنون در شمال اردن و مشرف به درياچه طبريا و بلنديهاي جولان واقع شده است. اين منطقه از مشهورترين آثار گردشگري در اردن به شمار مي رود و به پله هاي رومي و يوناني خود شهره شده است.
امّ قيس در نزديكي شهر اربد اردن واقع شده و بزرگ ترين شهر منطقه بني كنانه در استان اربد است.
ارتفاع امّ قيس 364 متر بالاتر از سطح دريا قرار گرفته و از شمال به بلندي هاي جولان و نهراليرموك و از جنوب به وادي العرب مي رسد.
بر اساس گزارش هاي موجود از وزارت گردشگري اردن اقدامات براي حفاري و ترميم امّ قيس از سال 930 ميلادي آغاز شده است. در سده اخير در سال 1961 انستيتويي به نام dei پروتستان آلمان به حفاري هاي جديدي در اين منطقه پرداخت و پس از آن در سال هاي 92 – 1991 اقداماتي ديگر براي شناسايي امّ قيس توسط گروه هاي خارجي صورت گرفت.
هم اكنون امّ قيس به آثار مختلفي همچون كليساي بيزانس، پلكان شرقي، بازارها و مخازن، كليساي پازيليكا و موزه امّ قيس تقسيم شده است.
در پايان مي توان سيستم هاي آبرساني، چاه ها و تپه ماهورهاي امّ قيس را كه به جا مانده از قديم است به عنوان ديگر مكان هاي ديدني در اين منطقه قلمداد كرد. (13)
آثار دوره اسلامي:
در زمان حكومت امويان اردن به خاطر نزديكي به پايتخت حكومت اموي و داشتن موقعيت جغرافيايي مناسب به گذرگاهي براي حاجياني مبدل شد كه از مناطق مقدس مكه و مدينه دور بودند.
در مناطق شرقي بيابان اردن كاروان سراها، حمام هاي عمومي، شكارگاه ها و قصرهايي بنا شدند. اين مجموعه قصرها كه به نام "قصرهاي كوير" شناخته مي شوند بهترين نمونه هاي هنري در دوره اموي هستند.
بزرگ ترين سازه زمان اموي ها "گنبد مسجد سنگي" در قدس است كه به وسيله خليفه عبدالملك بن مروان در سال 691 ميلادي ساخته شده است.
قلعه الكرك
ساخت قلعه الكرك به سال 860 ق.م و در زمان الموابيون باز مي گردد. نبطي ها به دليل وجود مجسمه هاي زياد اين منطقه را قلعه ناميدند. در عصر بيزانس قلعه الكرك به عنوان سپري بازدارنده، اردن را از هجوم دشمنان نگهداري مي كرد.
در عصر اسلامي اين قلعه نقش مهمي در پيروزي مسلمانان به فرماندهي ابي عبيده عامربن جراح ايفا كرد.
ابن بطوطه هم در كتاب خود به نام غرائب الامصار و عجائب الاسفار از منطقه الكرك به عنوان منطقه اي نام برده كه پر از ديوارهاي بلند و قلعه است.
از سال 1980 ميلادي به بعد قلعه الكرك به موزه اي باستاني مبدل شده است و در آن بسياري از آثار مسلمانان درعصور مختلف مانند مملوكي و عثماني نگهداري مي شود.
همچنين پس از بازگشايي دوباره قلعه الكرك از سال 2004 ميلادي به روي بازديدكنندگان آثار ديگري از دوران نبطي ها، روم، بيزانس و صليبيون به نمايش گذاشته شد. (13)
عجلون نام شهري در شمال اردن است. اين شهر كه برروي تپه ماهورها قرار گرفته مركز استاني به همين نام است. در عجلون آثار كاخي با شكوه از سده 12 ميلادي ديده مي شود.
عجلون
عجلون شهري در شمال غرب اردن استكه از سلسله جبال مرتفعي موسوم به عوف تشكيل شدهو در نزد گذشتگان به جلعاد مشهور است.
عجلون حلقه متصل كننده بلاد شام و سواحل درياي مديترانه به شمار مي آيد.
فاصله عجلون تا عمان پايتخت اردن 76 كيلومتر است و در شمال اين كشور واقع شده است. به دستور صلاح الدين ايوبي فرمانده مسلمانان در جنگ صليبي در سال 580 ق 1184 م قلعه اي بلند توسط عزالدين اسامه يكي از فرماندهان ارتش خود برفراز قله سلسله جبال عوف بنا نهاده شد.
برخي مورخان علت نامگذاري عجلون به اين نام را، پادشاهي فردي به نام عجلون در زمان موابيان در اردن دانستند.
هم اكنون آثار باستاني استان عجلون داراي باغ هاي زيتون زيادي است و اين محصول داراي كيفيت بالا و يكي از منبع درآمدهاي كشاورزان اين منطقه به شمار مي رود.
گفتني است حسين بن طلال پادشاه اردن در بين سال هاي 1952 تا 1999 استان عجلون را زيباترين منطقه كشورش خوانده بود.
- تاريخ معاصر
شورش بزرگ اعراب:
ريشه بسياري از ناملايمات و آسيب هاي وارده بر مردم خاور ميانه در قرن بيستم را بايد در حوادث جنگ جهاني اول جستجو كرد. شريف حسين بن علي امير مكه و پادشاه اعراب با مناسب ديدن موقعيت براي بازپيگيري سرزمين هاي اعراب از حكومت ترك ها و اعتماد به مقامات انگليسي و تعهد آن ها مبني بر حمايت از پادشاهي متحد عربي شورش بزرگ اعراب را به راه انداخت.
اما بعد از پايان نتايج جنگ، مقامات انگليسي بر معاهدات خود با اعراب عمل نكردند و در حالي كه قدرت هاي استعماري معاهدات خود با اعراب مبني بر حكومت واحد عربي را انكار كردند و اين خود برهاني بود بر تاثيرگذاري شورش بزرگ اعراب و اين كه خاندان هاشميه توانايي لازم براي حفظ قدرت اعراب در اردن، سوريه و عربستان را دارا هستند. به منظور درك انگيزه خاندان هاشميه از قبول قيام، بايد سياست اتخاذ شده توسط امپراطوري عثماني در سال هاي منتهي به جنگ جهاني اول را درك كنيم.
به دنبال كودتاي سال 1908، عثماني ها سياست متعهدانه و اسلام خواهانه خود را رها كردند و به جاي آن سياست سكولار ملي گرايانه ترك را دنبال كردند.
امپراطور عثماني چند مليتي و بردبار پيشين، اكنون آشكارا شروع به تفكيك ساكنان غير ترك خود كرد.
اعراب به طور خاص با آزارهاي سياسي، فرهنگي، و زباني رو در رو شدند. در اين زمان گروه هاي ملي گرا در سوريه، عراق و عربستان شروع به پشتيباني و صف آرايي به پرچم داري عبدالله و فيصل، پسران حسين بن علي پادشاه اعراب كردند. هنگامي كه عثماني ها در سال 1914 به نفع ابر قدرت ها وارد جنگ جهاني اول شدند قوانين خود مبني بر منع استفاده رسمي از زبان عربي و تدريس آن در مدارس را تقويت كردند. در اين دوره بسياري از شخصيت هاي ملي گراي عرب در دمشق و بيروت دستگير شدند.
اعراب همچنين به وسيله راه آهن حجاز كه دمشق را به مكه متصل مي ساخت و حركت لشكريان ترك به قلب سرزمين اعراب را تسهيل مي كرد تهديد مي شدند.
در نتيجه در سال 1916، شريف حسين رهبر ملي گراي عرب با كمك انگلستان و فرانسه شورش بزرگ اعراب بر ضد حكومت عثماني را به راه انداخت.
عبدالله و فيصل، پسران شريف كه هدايت نيروها را بر عهده داشتند، در سال 1918 ميلادي توانستند دمشق را از سلطه عثماني ها رها كنند. در پايان جنگ نيروهاي عرب تمام اردن، بسياري از مناطق شبه جزيره عربستان و بسياري از مناطق جنوب سوريه را در كنترل خود داشتند.
مقصود شريف حسين از به عهده گرفتن شورش بزرگ اعراب تأسيس دولت خودمختار و متحد عربي از آلپو (سوريه) تا آدن (يمن) بر اساس سنن و فرهنگ باستاني مردم عرب بود.
تقابل تعهدها و علايق:
دولت بريتانيا در توافق نامه مشهور به حسين - مَك ماهُن11، متعهد شد كه به شرط اينكه نيروهاي شريف حسين شورش كنند از آن ها پشتيباني مي كنند. اما اين توافق نامه سه منطقه بصره، بغداد، و از همه مهم تر مناطقي از سوريه كه در غرب دمشق بودند يعني حُمص، حاما و آلپورا شامل نمي شد. ترجمه و تفسير آخرين بند از توافق نامه علت اختلاف هاي بزرگ بود.
بريتانيا بعداً مدعي شد كه منظور از مناطق غربي دمشق، فلسطين بوده است. به دلايل روشن صهيونيست ها هم موضعي موافق بريتانيا اتخاذ كردند. در حقيقت اعراب توافق نامه را همان طور كه خوانده مي شد: "لبنان، و نه فلسطين، منطقه شرق دمشق هستند و ساير مناطقي كه ذكر شد" تعبير و تفسير كردند.
در هر صورت علايق قدرت هاي استعمارگر بر تعهدات آن ها نسبت به اعراب غلبه كرد، در حالي كه طبق توافق نامه حسين-ملك ماهن استقلال اعراب مورد قبول بود، انگلستان، فرانسه و روسيه در توافق نامه سيكس- پيكت منطقه را با مرزهاي دائمي استعماري تقسيم كردند.
در اين توافق نامه علاقه فرانسه به سوريه و شمال عراق و برنامه ريزي هاي انگلستان بر مديترانه به خليج فارس به منظور حمايت از تجارت و رابطه خود با شبه قاره هند مشهور بود.
در توافق نامه سيكس-پيكت آورده شده است كه بخش اعظم فلسطين بايد به سازمان ملل واگذار شود كه آشكارا تعهدات داده شده به شريف حسين را نقض مي كرد.
در سال 1917 آرتور جيمز بالفور12 منشي خارجه بريتانيا در حركتي فريبكارانه نامه اي به يك يهودي مشهور انگليسي به نام لُرد راسچلد13 كه متعهد و پشتيبان انگليسي خانه يهوديان در فلسطين بود ارسال كرد.
در بخشي از اين نامه كه مشهور است به اعلاميه بال فور، آمده است: "در تاسيس خانه ملي براي مردم يهودي ساكن فلسطين و ... اين موضوع به وضوح درك مي شود كه هيچ كاري در جهت تحريك تعصبات جمعيت هاي غير يهودي ساكن و نقض حقوق مذهبي آن ها در فلسطين انجام نخواهد شد ..."
امير فيصل در سال 1998 حكومتي مستقل در دمشق تاسيس كرد اما تقاضاي او براي استقلال در كنفرانس صلح پاريس در سال 1919 با مخالفت قدرت هاي استعماري رو به رو شد. با اين وجود حاكمان انگليسي با پيشنهاد مردم عراق مخالفت كردند. مدت كوتاهي بعد از آن، جامعه مللِ تازه تاسيس اختيار اردن، فلسطين و عراق را به انگلستان تقديم كرد و اختيار سوريه و لبنان به فرانسه واگذار شد.
فرانسه با توسل به زور شاه فيصل را از حاكميتش كه به وسيله انتخاب كنگره عمومي سوريه در سال 1920 به او داده شده بود، خلع كرد.
امير عبدالله در نوامبر سال 1920 نيروهاي خود را براي احياي حكومت پدرش روانه سوريه كرد.
اما به هر حال تسلط فرانسه بر سوريه به خوبي طرح ريزي شده بود و شاه عبدالله مجبور بود اهداف خود را به تعويق بيندازد و بر تشكيل دولت در امان متمركز شود.
در پايان جنگ، انگلستان اردن را به سه بخش اداري مجزا تقسيم كرد: ناحيه شمالي عجلون كه اداره مركزي آن در ايربد بود، ناحيه مركزي بلكا در سالت واقع بود و ناحيه جنوبي كه به وسيله دولت مؤابي عرب اداره مي شد و در كراك مستقر بود.
هنگامي كه دولت بريتانيا با تصميم امير عبدالله براي اتحاد سرزمين هاي عربي زير پرچم هاشميه رو به رو شد، امير عبدالله را حاكم هر سه منطقه اعلام كرد. اراده او براي اتحاد ملت عرب سرانجام به ثمر رسيد و امير عبدالله در سال 1921 نخستين سيستم حكومتي متمركز را در آن چه امروز، اردن مدرن مي خوانيم تاسيس كرد.
شاه فيصل اول در همين زمان پادشاهي عراق را به عهده گرفت. خاندان هاشميه تا زمان شاه فيصل دوم بر عراق حكومت كرد. بعد از به قتل رسيدن شاه فيصل دوم و خانواده اش در جولاي سال 1958، خاندان هاشميه دومين ضربه را هنگام سقوط علي بن الحسين برادر بزرگ تر عبدالله و فيصل از پادشاهي حجاز توسط عبدالعزيز ازنجد متحمل شد.
شكستي كه باعث اتحاد ابن سعود و پيروان وهابي و تاسيس پادشاهي عربستان سعودي و خاتمه دادن به بيش از هزار سال حكومت خاندان هاشميه بر مكه بود.
سال هاي بين جنگ هاي جهاني اول و دوم دوره تثبيت و تحكيم در اردن بود. عبدالله نياز خود براي يك نيروي امنيتي به جهت ايجاد و تثبيت قدرت حكومت در دفاع، ماليات و ساير مسائل را اساسي دانست. بنابراين او سپاه افسانه ای عرب را به عنوان یک اساس برای دولت نوپای خود تاسیس کرد.
سپاه عرب با کمک افسران انگلیسی که مشهورترین شان جی. بی. گلاب14 بود، به وجود آمد. هرچند سپاه عرب قدرت و تسلط شاه عبدالله را در اردن تامین می کرد اما او به فکر تاسیس یک مجلس قانون گذاری افتاد. این مجلس در سال 1929 تشکیل شد که اعضای آن 21 نفر بودند.
بین سال های 1928 تا 1946، مجموعه ای از معاهده های انگلیسی-اردنی به استقلال کامل اردن ختم شد.
مجلس اردن در 25 می سال 1946 پادشاهی عبدالله را رسماً اعلام کرد و به طور رسمی نام کشور را از امپراطوری اردن به پادشاهی اردن هاشمی تغییر داد.
تراژدی فلسطین:
اعلامیه بالفور به خانه ملی یهود در منطقه تحت سلطه انگلستان خیلی زود به مسئله بین انگلستان و اعراب مبدل شد. اعراب از این که مهمان ناخوانده فلسطین معرفی شدند بسیار خشمگین شدند.
جمعیت اعراب در پایان جنگ جهانی دوم حدود 90 درصد جمعیت فلسطین را تشکیل می داد. این در حالی بود که مهاجرت یهودیان به فلسطین در سال 1920 اعلان خطرهای اندکی را برانگیخت اما این موضوع با ظهور آزار و اذیّت های نازی ها در اروپا کم رنگ جلوه کرد.
سیل جمعیت یهودیان اروپایی به سمت فلسطین باعث نگرانی و سرانجام قیام مردم فلسطین شد. این قیام که شبیه به قیام مردم در سال 1980 بود اولین برخورد فلسطینیان و یهودیان به شمار می رود. تلاش های شاه عبدالله برای جلوگیری از اختصاص زمین های اعراب به یهودیان مهاجر توسط خانه ملی یهودیان و گسترش شمار یهودیان در فلسطین بالا گرفت. هر دو طرف انگلستان را مقصر می دانستند. اختلافات با شروع جنگ جهانی دوم و به دلیل اینکه هر دو طرف با انگلستان همکاری می کردند کاهش یافت.
بحران فلسطین یک سال بعد از جنگ سرعت بالا گرفت. سران صهیونیست از همدردی جامعه بین الملل برای فشار انگلستان و پذیرش هزاران یهودی بدون مکان توسط انگلستان استفاده کردند.
در همین زمان گروه مخفی همچون ایرگان15 و استرن گنگ16 شروع به یک مبارزه تروریستی علیه انگلستان کردند.
انگلستان برای مبرا کردن خود از مشکلات به وجود آمده اعلام کرد که سلطه او بر فلسطین در 14 می سال 1948 پایان خواهد یافت.
سازمان ملل پس از نقشه های بسیار سرانجام به تقسیم فلسطین بین اعراب و یهودیان رأی داد.
بیش از نصف فلسطین شامل مناطق ارزشمند ساحلی به یهودیان که تنها 6% سرزمین فلسطین را مالک بودند واگذار شد. پس از اعلام پایان تسلط انگلستان بر فلسطین، یهودیان بلافاصله استقلال دولت اسرائیل را اعلام نمودند.
جماهیر شوروی اولین کشوری بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت و بلافاصله بعد از آن ایالات متحده آمریکا اسرائیل را قانونی اعلام کرد و تراژدی فلسطین متولد شد.
جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948:
بعد از تصمیم سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین، شاه عبدالله اعزام سپاه عرب را برای دفاع از فلسطینی ها پیشنهاد کرد. بلافاصله بعد از اعلام استقلال دولت اسرائیل، لبنان، مصر و عراق لشکریان خود را برای پیوستن به نیروهای اردنی به منظور دفاع از ساکنین حقیقی فلسطین اعزام کردند. در هر صورت به علل زیادی همچون، بی نظمی نیروهای عرب، لشکر بی شمار اسرائیل که حدود 80000 نفر بودند و آزمودگی نیروهای اسرائیلی در جنگ جهانی دوم جنگ به سرعت به نفع اسرائیل به پایان رسید.
تشکیل خشونت بار دولت اسرائیل به آواره شدن پانصد هزار فلسطینی از خانه هایشان ختم شد.
کشتارهای دسته جمعی 245 فلسطینی در دیر یاسین و همچنین کشتار مردم در كَفَر قاسم از جمله جنایات اسرائیل به منظور ترساندن مردم فلسطین و فراری دادن آن ها بود.
قدس سومین شهر مقدس مسلمانان بعد از مکه و مدینه است و مکانی است که پیامبر اسلام (ص) از آن جا به معراج رفت و به عقیده عيسويان مسیح (ع) در آن جا به صلیب کشیده شد.
در جنگ سنگین اعراب و یهودی ها بر سر شهر اورشلیم (قدس) نیروهای سپاه عرب توانستند نیروهای یهودی را از آن جا بیرون کنند.
جنگ اعراب و اسرائیل سرانجام با توافق نظامی اعراب و اسرائیل در سال 1948 به پایان رسید.
به قتل رسیدن شاه عبدالله:
بعد از دفاع موفقیت آمیز اعراب از اورشلیم، شاه عبدالله برای شرکت در نماز جمعه در مسجد الاقصی به آن جا سفر کرد. در تاریخ 2 جولای 1951 شاه عبدالله به همراه شاهزاده حسین عازم مسجد بودند که شخصی تنها، شاه عبدالله را به ضرب گلوله به قتل رساند. قاتل به شاهزاده حسین نیز تیراندازی کرد اما او جان سالم به در برد.
سلطنت شاه طلال:
بعد از به قتل رسیدن شاه عبدالله، سلطنت به پسر بزرگ او طلال رسید. اما شاه طلال به علت بیماری در کمتر از یک سال سلطنت را به پسر بزرگ تر خود، شاهزاده حسین واگذار کرد. شورای سلطنتی تا رسیدن شاهزاده حسین به سن قانونی، تصدی امور را به عهده گرفت و حسین بن طلال در 2 می 1953 رسماً پادشاه اردن شد.
سلطنت شاه حسین طلال:
حسین بن طلال در نوامبر 1935 در عمان به دنیا آمد. پدرش طلال بن عبدالله، در آن زمان ولیعهد اردن بود. وی ابتدا در دانشکده "ویکتوریا" در اسکندریه مصر، سپس در 1950 م در دانشکده "هارو"، و پس از آن در دانشگاه سلطنتی نظامی "سندهرست" انگلیس تحصیل کرد. پس از ترور ملک عبدالله در 20 ژوئیه 1951 پسر او، طلال به پادشاهی رسید و حسین ولیعهد وی شد. مجلس اردن پس از بیماری ملک طلال در 11 اوت 1952 او را از پادشاهی خلع کرد و حسین را که هنوز به سن قانونی نرسیده بود، به پادشاهی برگزید. شورای سلطنتی تا رسیدن وی به سن قانونی، تصدی امور را بر عهده گرفت و حسین بن طلال در 2 مه 1953 رسماً پادشاه اردن شد.
بعد از به قدرت رسیدن حسین بن طلال، توفیق عبدالهدی، نخست وزیر و از رجال با نفوذ اردن در مه 1953 از مقام خود کناره گرفت و حسین، فوزی المُلتقی را به این مقام منصوب کرد.
از اقدامات مهم حسین، عزل گلوب پاشا، فرمانده انگليسي كل نيروهاي مسلح اردن بود. گلوب كه سال ها اين سمت را بر عهده داشت به دستور ملك حسين در مارس 1956 از اردن اخراج شد. حسين اعلام كرد اين اقدام به منظور عربي كردن رهبري ارتش اردن و كاستن مداخلات انگليس در فرماندهي تشكيلات امنيتي بود. با اين اقدام، او نزد مردم اردن و بسياري از كشورهاي عربي وجهه اي كسب كرد.
در 1956 اولين انتخابات مجلس در كشور برگزار شد و حسين بن طلال كه ابتدا از دخالت مجلس در امور سياسي چندان استقبال نمي كرد، قدرت بيشتري به مجلس بخشيد. اما با تشديد مشكلات داخلي و افزايش تهديدات خارجي، وي در نوامبر 1958 با صدور فرماني، مجلس و فعاليت هاي قانون گذاري را تعطيل كرد كه وظيفه آن را دولت بر عهده گرفت و براي اداره امور قوانين موقت صادر كرد.
مسائل اردن در سال 1950:
سال 1950 دوره تحولات سیاسی به هم ریخته در جهان عرب بود. بسیاری از این بی نظمی ها نتیجه به وجود آمدن دولت اسرائیل و از دست رفتن فلسطین بود.
قدرت های استعماری تلاش های خود را برای تاثیر بر ملت عرب ادامه دادند و این تلاش ها به نارضایتی های توده مردم می انجامید.
او در 1956 با لغو پيمان 1948 اردن و انگليس، دخالت اين كشور را در امور اردن كم كرد و كمك هاي مالي كشورهاي عربي، به ويژه عربستان سعودي، مصر و سوريه را جانشين آن نمود. وي در مه 1956 درباره تشكيل فرماندهي مشترك نظامي، با مصر و سپس با سوريه پيمان بست. حسين در جريان بحران سوئز، براي اجراي تعهداتش در قبال مصر در 31 اكتبر 1956 رابطه سياسي خود را با فرانسه قطع كرد و آمادگي ارتش اردن را براي جنگ با اشغالگران اعلام نمود.
در 31 آوريل 1957 برخي نيروهاي ارتش با هدف ترور حسين بن طلال و براندازي نظام پادشاهي، كودتاي معروف به الزرقاء را شكل دادند. ميان دو گروه ارتش در پادگان شهر الزرقاء درگيري خونيني رخ داد كه به شكست عوامل كودتا انجاميد.
یکی از بازیگران اصلی در سیاست های اعراب در دهه 1950 و 1960 رئیس جمهور مصر به نام جمال عبدالناصر بود.
پس از درخواست حسین مبنی بر خروج نیروهای سوری، مناسبات ديپلماتي اردن با مصر تقريبا به حالت تعليق درآمد. اما روابط خوب اردن با عربستان سعودي همچنان ادامه يافت.
حسين بن طلال وملك فيصل دوم، پادشاه عراق در واكنش به تاسيس جمهوري متحد عربي و دستيابي به پيوندهاي مشترك خارجي و دفاعي و گمركي و آموزشي ، فدراسيون عربي17 را در امّان تشكيل دادند. اين فدراسيون كه مورد تاييد آمريكا و انگليس بود، در پي كودتاي عبدالكريم قاسم در عراق، در اوت 1958 به فرمان حسين بن طلال منحل شد.
از 20 اوت 1963 حسين با شوروي و برخي كشورهاي بلوك شرق مناسباتش را آغاز كرد و در 30 مارس 1964، نخستين سفير اردن به شوروي اعزام شد. در 1964 م حسين بن طلال در دو كنفرانس سران عرب كه به ترتيب در قاهره و اسكندريه برگزار شدند، شركت نمود و پس از ديدار وي با جمال عبدالناصر، مناسبات دو كشور بهتر شد.
در ژوئيه 1966 حسين بن طلال حمايت خود را از سازمان آزادي بخش فلسطين (ساف)، با اين اتهام كه احمد شقيري دبير اين سازمان، از كمونيست ها هواداري مي كند، قطع كرد. در 1967 م با تشديد تهديد هاي اسرائيل در خاورميانه، حسين بن طلال در 30 مه 1967 به قاهره رفت و پس از مذاكراتي با جمال عبدالناصر، بين دو كشور براي پنج سال معاهده دفاعي مشتركي بسته شد. با شروع جنگ شش روزه در پي حمله رژيم اسرائيل به مصر در ژوئن 1967، ارتش اردن در آن شركت نمود كه به شكست اردن و اشغال كرانه باختري رود اردن انجاميد. (16)
در 21 مارس 1968 اسرائيل به بهانه انفجار يك اتوبوس، به شهر مرزي الكرامه اردن حمله كرد. حسين بن طلال، با كمك چريك هاي فلسطين به رهبري جرج حبش سبب شد درگيري دولت اردن و چريك هاي فلسطيني به بحراني ترين نقطه خود برسد. حسين با تشكيل دولت نظامي در 16 سپتامبر 1970 به چريك ها حمله كرد كه پس از كشته و مجروح شدن عده زيادي، بحران در 25 سپتامبر همان سال به پايان رسيد و اين رخداد به سپتامبر سياه مشهور شد. در 10 سپتامبر 1971، حسين "اتحاديه ملي اردن" را تنها حزب سياسي اين كشور معرفي كرد. اين تشكيلات فرمايشي در مارس 1972 به "اتحاديه ملي عربي" تغيير نام داد و در آوريل 1974 به فرمان شاه، كميته مركزي آن منحل شد.
اين اتحاديه حدود صد هزار عضو داشت و رهبري آن بر عهده حسين بن طلال بود و شاهزاده حسن، وليعهد اردن قائم مقام آن بود.
حسين در همان سال با شركت در كنفرانس اتحاديه عرب در "رباط" عملا از ادعاي ديرينه خود در مورد اداره و نظارت بر كرانه باختري رود اردن چشم پوشيد. اين امر سبب تقويت و بهبود مناسبات اردن با جهان عرب، به ويژه سوريه شد و مناسبات سياسي اردن با سازمان آزادي بخش فلسطين كه از1970 م قطع شده بود، مجددا برقرار گرديد. پس از انعقاد پيمان كمپ ديويد در 17 سپتامبر 1978 بين مصر و اسرائيل، حسين بن طلال در نشست اتحاديه عرب در 2 نوامبر 1978 در بغداد، اين معاهده را به طور كامل مردود دانست و در اعمال تحريم ها عليه مصر شركت كرد. وي در 29 مارس 1979 مناسبات ديپلماتيك خود را با مصر قطع كرد. (16)
فروپاشی نظام پهلوی و تشکیل جمهوری اسلامی:
پس از فروپاشي نظام پهلوي در ايران، حسين بن طلال با اينكه متحد سنتي خود را در منطقه از دست داد، با ارسال پيامي در 20 فوريه 1979 جمهوري اسلامي ايران را به رسميت شناخت و پيروزي انقلاب را تبريك گفت. اما با شروع جنگ عراق با ايران، اردن اولين كشور عربي بود كه در 14 اكتبر 1980 به حمايت از عراق برخاست. اين امر جمهوري اسلامي ايران را واداشت تا در اول فوريه 1981 مصادف با 12 بهمن 1359 مناسبات ديپلماتيك خود را با اردن قطع كند.
اردن از لحاظ اقتصادی پس از جنگ 1967 که با برتری اسرائیل و شکست اردن و سوریه و تصرف مناطقی از این کشور به پایان رسید، متحمل ضررهای فراوانی شد.
حسين در 1983 م از اجراي طرح رونالد ريگان در مورد تشكيل يك كشور خودمختار فلسطيني در كرانه باختري رود اردن و نوار غزه در اتحاد كنفدراسيوني، حمايت كرد. وي كوشيد با ديدار از كشورهاي عربي، روند مذاكرات صلح را در خاورميانه تسريع نمايد.
حسین بن طلال دستور تشكيل مجدد مجلس نمايندگان را در 5 ژانويه 1984صادر كرد و با احياي آن تلاش كرد از انتقاد گروه هاي مخالف بكاهد. در دوران تعطيلي مجلس، قانون گذاري ها و سياست گذاري ها به طور كامل در اختيار وي بود، شخص پادشاه به هيچ نهادي پاسخگو نبود و هيئت وزيران در صدور قوانين و اداره كشور مجري فرمان هاي او بودند. البته بعد از بازگشايي مجلس نيز نخست وزيران بيشتر تابع شاه و تمايلات او بودند به طوري كه اين امر بارها مخالفت نمايندگان مجلس را برانگيخت.
حسين بن طلال در اين سال ها چندين بار با سازمان آزادي بخش فلسطين و مقامات اسرائيل ديدار و گفتگو كرد. او وقتي تلاش هاي خود را براي بستن پيمان صلح با اسرائيل و بازگرداندن كرانه باختري به اردن بي نتيجه ديد و از سوي ديگر هنگامي كه گروه هاي فلسطيني وي را به دخالت در امور داخلي خود متهم كردند، در 31 ژوئيه 1988 جدايي ارتباط قانوني واداري كرانه باختري و نوار غزه و براي حمايت از ملت فلسطين است. اين تصميم مورد استقبال سازمان آزادي بخش فلسطين و كشورهاي عربي قرار گرفت.
بر اثر تلاش هاي حسين بن طلال در نشست اتحاديه عرب در دارالبيضاء (كازابلانكا) در مه 1989 مصر مناسبات خود را با ديگر كشورهاي عربي از سرگرفت و مقرّ اتحاديه عرب نيز به قاهره برگشت.
اردن به همراه مصر و عراق و يمن شمالي، "شوراي همكاري عرب"18 را در فوريه 1989 تشكيل داد. در سال 1988 تا 1989 ارزش دينار اردن در برابر دلار بسيار كاهش يافت و دولت با كسري بودجه شديدي مواجه شد. از سوي ديگر بدهي هاي اردن بسيار بالا بود. اين اوضاع زندگي را براي طبقات متوسط و پايين جامعه سخت كرده بود.
ناآرامي ها در 18 آوريل 1989 از شهرهاي معان در جنوب اردن شروع شد و به شهرهاي ديگر گسترش يافت. پس از آن حسين براي ساماندهي اوضاع، "زيد بن شاكر" را مأمور تشكيل دولت جديد نمود. دولت جديد با اجراي طرح هاي مؤثر و با كمك گرفتن از موسسات اقتصادي بين المللي توانست تا حدودي از شدت بحران بكاهد و بر اوضاع مسلط شود.
هنگام اشغال كويت از سوي عراق در 2 اوت 1990 حسين راه حل نظامي را براي حل بحران مردود دانست و آن را مسئله اي عربي مي پنداشت كه خود اعراب بايد آن را فيصله دهند. وي به اين منظور تلاش زيادي نمود و در ائتلاف بين المللي در جنگ با عراق شركت نكرد و به جمع كشورهاي مخالف پيوست. پس از آن شوراي همكاري عرب عملاً منحل شد.
حسين بن طلال براي برگزاري كنفرانس صلح مادريد كه راه كارهاي آمريكا براي حل مسئله فلسطين بود، تلاش هاي زيادي كرد. سرانجام هيئت اردني در اين كنفرانس كه در 30 اكتبر 1991 برگزار شد حضور يافت. به اين ترتيب مذاكرات صلح بين اردن و اسرائيل آغاز شد و پس از مذاكرات فراوان، معاهده صلح بين دو طرف در 26 اكتبر 1994 در "وادي عربه" به امضا رسيد. بر اساس اين معاهده، دو طرف متعهد شدند كه موجوديت سياسي يكديگر را به رسميت شناخته و برطبق مرزهاي تعيين شده به طور مسالمت آميز در كنار هم ديگر زندگي كنند.
در 21 ژانويه 1992 حسين با الغاي قانون مبازره با كمونيسم، كه مجلس تصويب كرده بود موافقت كرد. همچنين در 30 مارس 1992 با مصوبه هيئت وزيران در مورد پايان صدور احكام و دستورهاي عرضي در كشور موافقت نمود. وي در 23 اوت 1992 قانون احزاب سياسي را كه مجلس تصويب كرده بود، پذيرفت. به موجب اين قانون، فعاليت تمام احزاب كشور مجاز دانسته شد و پس از آن، احزاب سياسي فراواني در اردن پديد آمد كه از جمله آن ها "حزب بعث" و "حزب كمونيست" بود.
حسين بن طلال در ژوئيه 1998 براي معالجه به آمريكا رفت و حدود شش ماه در آن جا اقامت گزيد. وي به دليل تشديد بيماري و طولاني شدن مدت معالجه اش، در 12 اوت 1998 اختيار تغيير يا انتخاب دولت را به برادرش، حسن بن طلال، سپرد. در ژانويه 1999 حسين بن طلال با حالي وخيم تر به اردن بازگشت و در 25 ژانويه، امير عبدلله پسر ارشدش را به جاي برادرش وليعهد خود كرد و بلافاصله براي ادامه معالجه به آمريكا بازگشت تا اينكه در 7 فوريه 1999 از دنيا رفت و در همان روز، پسرش پادشاه اردن شد. (17)
عملكرد فرهنگي و اجتماعي حسين بن طلال بر احياي آموزه هاي تمدن اسلامي-عربي تاكيد مي كرد. توجه به ميراث گذشته در دستور كار او قرار داشت. وي آموزش و پرورش را اجباري كرد و به تاسيس مراكز آموزش عالي اهتمام ورزيد. او دستور داد وزارت خانه فرهنگ و جوانان، به منظور گسترش علم و فرهنگ در ميان شهروندان اردني، تاسيس شود. اهداف ديگر او از تاسيس اين وزارت خانه، انتشار و گسترش ميراث كهن عرب در علوم جديد، توجه به ادبيات و هنرهاي گوناگون، تشويق و حمايت از نويسندگان و هنرمندان و به طور كلي تدوين و انتشار كتاب بود. اما همه اين تلاش ها با محافظه كاري همراه بود و در عمل موفقيت چنداني به دست نياورد. نبود آزادي هاي عمومي، پيشينه نه چندان كهن اردن، اولويت نداشتن مسئله فرهنگ و هنر به صورت عملي در جامعه، انحصاري شدن عرصه دانش در دست وي و برخي دولتمردان و دلالان فرهنگي و نبود آزادي فكري و فرهنگي از جمله دلايل شكست برنامه هاي فرهنگي او بود. در زمان وي، با افزايش مهاجرت مردم باديه نشين و روستايي به شهرها، روند تشكيل نهاد هاي مدني تا حدودي تسريع شد. با اينكه او مانع دخالت اين نهاد ها در امور سياسي مي شد، اما اين محدوديت ها سبب شد تا گروه ها به سمت فعاليت اجتماعي خارج از چهارچوب سياسي سوق داده شوند و اين گرايش به تاسيس گروه ها و نهاد هاي اجتماعي، فرهنگي، ورزشي، دانشجويي و جمعيت هاي خيريه و مذهبي و همچنين اتحاديه كارگري انجاميد.
رويكرد اقتصادي حسين بن طلال از همان ابتداي حكومت، بر پايه مالكيت فردي و اقتصاد آزاد در چهارچوب قانون اساسي اردن قرار داشت و پيگيري آن سبب خصوصي سازي و پرهيز از اقتصاد دولتي شد. اين روش اقتصادي بر فرآيند توسعه به مثابه اولويت نخست و پايدار دولت، به ويژه در عرصه هاي خدمات آموزشي و بهداشتي و اجتماعي، تاكيد مي نمود و سپس به فضاي باز اقتصادي و دستيابي به معيارهاي نو توجه مي كرد.
نظام سياسي در دوران حسين بن طلال به گونه اي به نظام ليبرالي و سرمايه داري متمايل بود. كمك هاي ايالات متحده آمريكا و انگليس به اين كشور سبب شد حتي در زمان گسترش ايدئولوژي كمونيستي در منطقه و سراسر جهان، حسين بن طلال از مالكيت فردي و بخش خصوصي حمايت كند. اتخاذ اين رويكرد اقتصادي سبب شد تا بخش خصوصي در مسير استقلال نسبي از دولت گام بردارد و به طور متوازن و مساوي با بخش دولتي در امور اقتصادي اردن تاثيرگذار باشد.
ملک عبدالله دوم:
عبدالله بن حسین زاده 30 ژانویه 1962 در امّان پادشاه کنونی اردن هاشمی است. وی پس از مرگ پدرش، شاه حسین بن طلال در سال 1999 به پادشاهی رسید. مادر او ملکه مونا آل یاسین نام داشت.
ملک عبدالله در کودکی، آموزش ابتدایی خود را در مدرسه اسلامی پایتخت اردن گذراند، و پس از آن تحصیلات خود را در مدرسه سنت ادموند19 در سوری انگلستان ادامه داد. سپس او تحصیلات خود را در آکادمی دیرفیلد20 ایالات متحده آمریکا به پایان رساند. وی در سال 1980 به دانشکده افسری سلطنتی پمبروک21 آکسفورد وارد شد.
عبدالله در سال بعد با درجه ستوان دوم وارد سواره نظام سلطنتی سیزدهم/هیجدهم ملکه مری شد. او در سواره نظام سیک، که یک هنگ زرهی است به درجه سرهنگی رسید و جانشین فرمانده سواره نظام سلطنتی شد. شاه حسین بن طلال در بستر بیماری عبدالله را ولیعهد خواند و او را جایگزین برادرش شاهزاده حسن کرد که سال های زیادی این منصب را در اختیار داشت. این تصمیم شاه به این علت که مادر عبدالله شاهزاده مونا معروف به تونی آوریل گاردینر اصالتاً انگلیسی بود، چندان مطلوب عموم واقع نشد. در هر صورت عبدالله در 7 فوریه سال 1999 به پادشاهی رسید.
اقتصاد اردن پس از به قدرت رسیدن ملک عبدالله به سرعت توسعه یافت. در نتیجه این اصلاحات، رشد اقتصادی اردن به سالیانه 6% افزایش یافت و سرمایه گذاری مستقیم خارجی غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس افزایش یافت.
وی توافق نامه تجارت آزاد با ایالات متحده آمریکا را اعلام کرد و اردن اولین کشور عربی بود که چنین مناسبات اقتصادی با آمریکا برقرار می کرد.
ملک عبدالله پروژه صلح اسرائیلی فلسطینی را دنبال می کند و تا به حال دیدارهای بسیاری برای این منظور انجام داده است.
منتقدان، حکومت عبدالله را حکومتی استبدادی می دانند که آزادی های اولیه همچون آزادی بیان، آزادی مطبوعات و حق اعتراض را محدود کرده است.
دیدبان حقوق بشر در نشریات گوناگون خود، سیاست داخلی ملک عبدالله و به ویژه دیدگاه وی در مورد شکنجه و آزار و اذیت انسان را محکوم کرده است و این امر نام وی را نزد بسیاری از جوامع و سازمان های بین المللی خدشه دار کرده است.
موضوعی که امروز در اردن بسیار قابل انتقاد است بحث حکومت پادشاهی است و این موضوع نه به خاطر مسائل دیگر در اردن، بلکه به دلیل افزایش نارضایتی ها از ملک عبدالله و همسر اوست. بسیاری از این نارضایتی ها به دلیل شیوه زندگی ملک عبدالله و خانواده اوست و بی تفاوتی او در قبال فساد جامعه. ملکه راینا که اصالتاً فلسطینی است در حالی که در خارج بسیار مورد تشویق و تمجید است اما در داخل اردن مورد انتقاد است.
ملکه به دست داشتن و کنترل احکام قضایی به نفع خانواده خود متهم است. دیگر انتقادات به بی اهمیتی او نسبت به رفتار و اعمالش بر میگردند، به طور مثال او در سال 2010 میهمانی اي در منطقه وادی الروم برای خود ترتیب داد که 600 نفر میهمان داخلی و خارجی در آن دعوت بودند.
بسیاری از تپه های اطراف واقع در منطقه که به 40 عدد می رسیدند همگی به وسیله لامپ برق تزئین شده بودند و این در حالی بود که مردم این منطقه در بعضی نواحی از داشتن برق محرومند.
یکی از دلائلی که گسترش هر انقلابی در اردن را تضعیف می کند آن است که نگرانی ها و انتقادات متفاوت و گاهی حتی متناقض هستند و حکومت با مخالفت جدی همانند آن چه در مصر و تونس اتفاق می افتد رو به رو نیست.
تحولات سياسي، اجتماعي و فكري در تاريخ معاصر
تحولات سياسي در تاريخ معاصر:
به گزارش خبرگزاري فارس، هنگامي كه در پايان سال 2009 ميلادي و پس از استعفاي نادر ذهبي، عبدالله دوم پادشاه اردن دوست صميمي خود سمير رفاعي را به عنوان نخست وزير جديد انتخاب كرد، بسياري از شهروندان و احزاب اردن از اين انتخاب ابراز نارضايتي كردند. پس از گذشت تقريباً 4 ماه از روي كارآمدن سمير رفاعي در پي عملكرد ضعيف وي در زمينه اقتصادي و معيشتي، اعتراضات شهروندان و احزاب اردني بيشتر شد و پس از شعله ور شدن آتش اعتراضات در تونس، اعتراضات شهرونداني اردني نيز به اوج خود رسيد. در همين راستا شهروندان اردني، احزاب و اتحاديه هاي صنفي اين كشور با برپايي تظاهرات، تحصن و اجتماع، خشم و نارضايتي خود را از عملكرد دولت رفاهي
اعلام كردند. شهروندان و احزاب اردني معتقدند كه سمير رفاعي با سياست هاي غلط و ناكارآمد خود ضربه عظيمي به كشور وارد كرده و سبب افزايش فقر، بيكاري، تورم، فساد و بسياري از ناهنجاري هاي ديگر در كشور گرديده است. از اين رو، شهروندان و احزاب اردني در اعتراضات خود خواستار بركناري دولت رفاعي و نيز تشكيل حكومتي مرد مي شدند.
پادشاه اردن نيز كه جايگاه خود را متزلزل مي ديد، از بيم دچار شدن به سرنوشت بن علي و مبارك، در نخستين ماه سال 2011 ميلادي، دوست قديمي خود را از كار بر كنار كرد و معروف بخيت نخست وزير سابق اين كشور را به عنوان جانشين وي معرفي كرد. البته از نخستين ماه هاي روي كارآمدن معروف بخيت، نه تنها اعتراضات متوقف نشد بلكه بيشتر نيز شد.
كارنامه سياه معروف بخيت از جمله دست داشتن در بزرگ ترين پرونده فساد مالي اين كشور (به نام پرونده كازينو)، مخالفت آشكار با اسلامگرايان و زمينه سازي براي انجام تقلب در انتخابات پارلماني سال 2007 براي جلوگيري از به قدرت رسيدن اسلامگرايان، سبب شد كه اين انتخاب شاه اردن از ابتدا با مخالفت شديد احزاب و شهروندان رو به رو شود، با تغيير پست مقامات جهت فرونشاندن آتش خشم مردمي طي سال 2011، نظام اردن كوشيد تا مانع از افزايش اعتراضات مردمي شود و در اين راستا اقداماتي نيز انجام داد اما هيچ يك از اين اقدامات به كاهش نارضايتي هاي شهروندان نيانجاميد.
حكومت اردن ابتدا سعي كرد با تشكيل كميته هاي مختلف از جمله كميته تعديل قانون اساسي، كميته گفت و گوهاي ملي و كميته گفت و گوهاي اقتصادي به شهروندان نشان دهد كه به دنبال جلب رضايت آنان است اما خروجي اين كميته ها چيزي نبود ك احزاب و شهروندان مي خواستند. جنبش اعتراضي اردن به دنبال كاهش صلاحيت هاي پادشاه، تبديل نظام از پادشاهي مطلقه به پادشاهي مشروطه، تغيير قانون اساسي، تشكيل دولت پارلماني، مبارزه با فساد و مفسدان، تحقق فوري و جامع اصلاحات اقتصادي و سياسي، جلوگيري از موروثي شدن پست ها و بسياري مسائل ديگر بود ولي هيچ يك از خواسته ها تامين نشد.
سرانجام پس از گذشت 10 ماه از آغاز اعتراضات شهروندان اردني، پادشاه اردن معروف بخيت، نخست وزير پيشين اين كشور را بركنار و عون خضاوئه رييس اسبق دربار پادشاهي اردن را به جاي او انتخاب كرد. وي همچنين بلافاصله پس از اين انتخاب، محمد رقاد رييس دستگاه اطلاعاتي كشورش را نيز بركنار و فيصل شوبكي را به جاي او بر سر كار نهاد. تغيير رييس دربار پادشاهي، رييس پارلمان و بسياري از استانداران و مقامات بلندپايه اردني از ديگر تغييراتي بود كه در سال گذشته ميلادي صورت گرفت. كارشناسان انتظار داشتند كه با اين تغييرات در كشور فعاليت هاي اعتراضي شهروندان متوقف و فضاي متشنج كشور آرام شود. اما اين تغييرات نه تنها نتوانست از ميزان خشم و نارضايتي شهروندان بكاهد بلكه سبب افزايش نارضايتي آنان نسبت به عملكرد نظام شد. تا پايان سال 2011 يك سال از آغاز اعتراضات مردمي در اردن مي گذرد اما هيچ يك از خواسته هاي شهروندان و معترضين اردني برآورده نشده است. بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه عدم اتحاد و انسجام انقلابيون و مخالفان دولت اردن از اصلي ترين دلايل محقق نشدن خواسته هاي آنان است و از همين رو مخالفان دولت تصميم گرفتند يك جبهه ملي به منظور تحكيم نيروهاي مخالف در راستاي دستيابي به اصلاحات در كشور تشكيل دهند.
در سال 2010 ميلادي مخالفان دولت اردن گردهمايي برگزار كردند كه در آن گام هاي اوليه تشكيل اين جبهه برداشته شد. در اين گردهمايي تمامي گروه هاي مخالف دولت از جمله اسلامگرايان، چپگرايان، جوانان و نيروهاي قبيله اي حضور داشتند و به يكسان سازي ديدگاه هاي سياسي خود به ويژه در زمينه تعديل قانون اساسي پرداختند. در اين گردهمايي مقرر شد جبهه ملي اصلاحات به رياست احمد عبيدات نخست وزير سابق اردن برگزار شود. در اين جبهه بيش از 250 تن از شخصيت هاي سياسي و حزبي اردن حضور دارند، عمل در راستاي تصويب قانون جديد انتخاباتي، بازنگري و تعديل قانون اساسي اين كشور به منظور رسيدن به پادشاهي مشروطه كه در آن نخست وزير توسط نمايندگان ملت انتخاب شود و كاهش ميزان دخالت نيروهاي امنيتي در زندگي سياسي و اجتماعي شهروندان، مسئوليت اصلي اين كميته است. اين جبهه در حالي تشكيل شد كه مخالفان دولت اردن در برخي موارد با يكديگر به اختلاف نظر رسيده بودند. از جمله اختلافات ميان معارضان اردني، اختلاف پيش آمده در پايان سال 2010 ميلادي و جريان مشاركت در انتخابات يا تحريم آن بود.
در انتخابات پارلماني شانزدهم اردن كه در روزهاي پاياني سال 2010 برگزار شد، از مجموع 7 حزب عضو كميته عالي احزاب مخالف دولت اردن، احزاب چپگرا و ملي در انتخابات شركت كردند اما جبهه عمل اسلامي و حزب وحدت مردمي اين كشور آن را تحريم كردند. همچنين يكي ديگر از اختلافات نظرات ميان مخالفان دولت اردن پيرامون موضع آنان در قبال انقلاب هاي مردمي در كشورهاي مختلف عربي بود. شوراي همكاري خليج فارس در نيمه نخست سال 2011 با درخواست اردن براي پيوستن به اين شورا موافقت كرد و از وزراي خارجه خود خواست تا جهت پذيرفتن شروط عضويت با عمان وارد مذاكره شوند.
اردن نيز ضمن استقبال از پذيرفته شدن در شوراي همكاري خليج فارس، اعلام كرد به زودي ناصر جوده وزير امور خارجه اين كشور، جهت بررسي شروط عضويت با وزراي خارجه شوراي مذكور وارد مذاكره خواهد شد. بلافاصله پس از اعلام موافقت شوراي همكاري خليج فارس با پيوستن اردن به اين شورا، مقامات اردني رايزني هاي خود را به منظور تقويت روابط با كشورهاي عضو اين شورا آغاز كردند.
در همين راستا عبدالله دوم پادشاه، معروف بخيت نخست وزير، ناصر جوده وزير امور خارجه و هايل سرور وزير كشور وقت اردن رايزني هاي خود را با مقامات كشورهاي عربي خليج فارس آغاز كردند و ديدارهاي متعددي را با آنان ترتيب دادند. البته از همان ابتداي اعلام موافقت اوليه پيوستن اردن به شوراي همكاري خليج فارس، اين مساله از سوي احزاب، شهروندان و فعالان سياسي اردن مردود اعلام شد و به عنوان مثال، شخصيت هاي سياسي اردن با محكوم كردن پيوستن اردن به شوراي همكاري خليج فارس، اين اقدام را كمك به سركوب ملت هاي انقلابي عربي دانستند. البته كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس نيز از همان ابتدا موضع يكساني در قبال عضويت اردن در اين شورا اتخاذ نكردند و به عنوان مثال كشور پادشاهي عمان از همان ابتدا كاملاً با پيوستن اردن به شوراي همكاري مخالفت كرد. امارات و كويت نيز با ترديد به اين موضوع مي نگريستند و شروطي را براي عضويت اردن در اين شورا وضع كردند.
قطر نيز موضع روشني در اين زمينه نداشت و در اين مدت به عناوين مختلف در اين مورد اظهار نظر كرد، در اين ميان تنها كشورهاي عربستان سعودي و بحرين بودند كه موافقت خود را با عضويت اردن در شوراي همكاري خليج فارس اعلام كردند. البته اردن به منظور قانع كردن كشورهاي عضو شوراي همكاري از هيچ كوششي فروگذار نكرد و اقدامات بسياري به منظور خشنود كردن مقامات كشورهاي حاشيه خليج فارس صورت داد؛ به عنوان مثال در سال 2011 ميلادي اردن كوشيد تا بيش از پيش به كشورهاي حاشيه خليج فارس نزديك شود و سفر عبدالله دوم به عربستان، اعزام نيروهاي نظامي به بحرين جهت سركوب معترضين و حمايت لجستيك از قطر در عمليات نظامي عليه قذافي از جمله اين تلاش ها بود. هر چند اردن دلخوش به حمايت قاطع عربستان سعودي از پيوستن اين كشور به شوراي همكاري بود اما در ماه پاياني سال 2011، آخرين و تنها اميد اردن جهت پيوستن به اين شورا نيز به طور آشكار به اين كشور خيانت كرد. عربستان سعودي به عنوان تنها كشور حامي پيوستن اردن به شوراي همكاري، از موضع خود عقب نشيني كرد و اين گونه روياي پيوستن اردن به شوراي مذكور تبديل به سراب شد.
پس از اين مساله، شوراي همكاري تلاش كرد كه به شكلي از اردن دلجويي كند و اين هم پيمان خود را براي مواقع ضروري از جمله سركوب شهروندان (در صورت نياز) حفظ نمايد. پس از مخالفت شوراي همكاري خليج فارس با عضويت اردن و مغرب، سران كشورهاي عضو اين شورا از تاسيس صندوق توسعه با سرمايه 5 ميليارد دلار براي حمايت از اردن و مغرب خبر دادند.
عبداللطيف بن راشد انرياني دبير كل شوراي همكاري خليج فارس پس از پايان نشست دو روزه سران اين شورا در ماه پاياني سال 2011 در رياض، از تاسيس صندوق اين شورا با سرمايه 5 ميليارد دلار كه از طرح هاي توسعه در اردن و مغرب حمايت مي كند، خبر داد. وي همچنين يادآور شد كشورهاي عضو اين شورا توافق كردند كه زمينه همكاري مشترك و تشكيل كميته هاي همكاري متخصص براي رسيدن به شراكت مناسب را مورد بررسي قرار دهند. اكنون تحليل گران سياسي سران خليج فارس خدشه دار شده و اقدامات اعضاي شوراي همكاري، توهيني بزرگ به اردن و ملت آن به شمار مي رود. (18)
دولت اردن 12 سال پيش با اخراج رهبران حماس از اين كشور به خواست صهيونيست ها پاسخ داد و پرونده ارتباط خود را با جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) بست.
آخرين ارتباط دولت اردن با جنبش حماس به سال 2008 ميلادي بازمي گردد كه در آن محمد ذهبي رييس وقت دستگاه اطلاعاتي اردن با اعضاي دفتر سياسي حماس ديدار كرد و پس از آن ضمن بركناري ذهبي و اخراج نيروهاي حماس مقيم اردن، روابط اين كشور با جنبش مقاومت اسلامي فلسطين به طور كامل قطع شد.
حال، در سال 2012 پس از گذشت يك دهه از قطع ارتباط اردن با حماس، اين كشور تلاش بسياري در راستاي از سرگيري روابط خود با جنبش مقاومت اسلامي فلسطين مي كند. اوايل سال 2011 ميلادي، يك منبع آگاه در جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) اعلام نمود كه ملاقاتي ميان برخي مقامات حماس و مسئولان امنيتي اردن صورت گرفته است. وي تاكيد كرد كه دولت اردن آمادگي كامل خود را جهت پايان دادن به اختلافات فتح و حماس اعلام كرده است و اين موضوع مورد استقبال مسئولين حماس در دمشق قرار گرفته است.
محمد نزال و محمد نصر از رهبران جنبش حماس در ابتداي سال 2011 ميلادي در شهر امان (پايتخت اردن) با مسئولان اين كشور ملاقات كردند كه در آن مسئله صلح گروه هاي فلسطيني و برخي مسائل ديگر مورد بحث و بررسي قرار گرفت. از ابتداي سال 2011 مساله سرگيري روابط اردن و حماس همواره به عنوان يكي از سوژه هاي مهم، در رسانه ها و محافل سياسي مطرح شد، اما به دلايل مختلف از جمله روند اعتراضات مردمي و تغيير دو دولت در فاصله كمتر از يك سال اين مساله به تعويق افتاد. ترديدي نيست كه در اثر افزايش روند خيزش عربي سياست خارجي اردن نيز از اين مساله تاثير پذيرفته و اين كشور در منطقه به دنبال هم پيمانان جديد مي باشد تا بتواند از ميزان اعتراضات مردمي بكاهد. در اين راستا، عون خصاوئه نخست وزير اردن در سال 2011 و اندكي پس از روي كار آمدن خود اعلام كرد كه اخراج رهبران حماس از اردن يك اشتباه بزرگ بود و اين اشتباه بايد جبران شود. وي در ديدار با اصحاب رسانه اعلام كرد كه اخراج رهبران حماس از اين كشور مخالف قانون اساسي است، زيرا رهبران حماس داراي تابعيت اردني مي باشند و بر اساس ماده 9 قانون اساسي اخراج آنان از كشور مسئله قانوني دارد.
اين سخنان وزير اردن مورد استقبال حماس قرار گرفت و موسي ابو مرزوق عضو دفتر سياسي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين با استقبال از سخنان عون خصاوئه در رابطه با اشتباه كشورش درباره قطع روابط با حماس گفت: به نظر من سخنان نخست وزير اردن كاملا مثبت بود و ما اميدواريم دولت اين كشور هر چه زودتر اشتباه خود را جبران كند.
ابو مرزوق افزود با برقراري روابط مجدد اردن و حماس به ويژه در شرايط كنوني كشورهاي عربي، به نفع هر دو ملت اردن و فلسطين است. اين عضو دفتر سياسي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) گفت كه در ديدار آينده رهبران حماس با مسئولان اردني، راه هاي تصحيح اين اشتباه بررسي شد و اميدوارند كه شاهد رقم خوردن برگ جديدي در دفتر روابط حماس و اردن باشند.
در تحليل علت تمايل اردن به برقراري روابط با حماس، مسائل متعددي وجود دارد. به طور مثال كارشناسان معتقدند به دليل شرايط حساس منطقه و افزايش روز افزون اعتراضات شهروندان اردني به عملكرد نظام، حكومت اين كشور به دنبال برقراري ارتباط با حماس در راستاي كسب مشروعيت است.
مسئله از سرگيري رابطه اردن با حماس همواره به عنوان يكي از شعارهاي معترضين اردني در اواخر سال 2011 مطرح بود و دولت اردن اميدوار است كه اينگونه از فشارهاي مردمي بكاهد. (18)
تحولات اجتماعي و فكري در تاريخ معاصر:
هر چند كه فرهنگ و آداب و رسوم كرانه غربي و شرقي رود اردن از يكديگر جدايي ناپذيرند اما ما در اين قسمت به بررسي جنبه هاي مختلف تحولات اجتماعي در كرانه شرقي رود اردن مي پردازيم. نويسندگان مختلفي تعاريف كلي تر يا جزئي تري از تحولات اجتماعي ارائه كرده اند اما در اين قسمت ما از تعريفي كه به وسيله لوئر22 عرضه شده استفاده مي كنيم.
لوئر تحولات اجتماعي را اين چنين تعريف مي كند: "يك مفهوم كامل و دربرگيرنده كه به تغييرات پديده هاي اجتماعي در سطوح مختلف زندگي انسان از فردي تا جهاني معطوف است."
يكي از مهم ترين تغييرات اجتماعي در اردن، تغيير بارز آمار نفوس در دهه هاي اخير است. جمعيت كرانه شرقي رود اردن فقط در طي 20 سال دو برابر شد يعني جمعيت از 900800 نفر در سال 1961 به 2223000 در سال 1980 افزايش يافت. متخصصين جمعيت، جمعيت اردن در سال 2000 را 6 ميليون تخمين مي زدند كه گذشت زمان نشان دهنده درستي اين پيش بيني ها است.
اين آمار و ارقام مهمند اما آن چه تامل برانگيز است نسبت سريع رشد جمعيت است. رشد جمعيت حاصل اثر متقابل مرگ و مير، مواليد و مهاجرت در يك بازه زماني است. در اردن نسبت رشد جمعيت بالاست.
اين نسبت از 4.2% سالانه در سال 1961 به 4.8% در سال 1979 رسيد كه اين آمار اردن را در زمره كشورهايي قرار داد كه داراي بيشترين رشد جمعيت هستند. (19)
البته رشد جمعيت تنها تغيير به وجود آمده در سال هاي اخير نيست. در حوزه فرهنگ و ارزش ها نيز تغييرات فراواني در اردن رخ داده است. هم زمان با گسترش فرهنگ شهرنشيني بسياري از ارزش هاي سنتي نيز دگرگون شدند. فرهنگ مردم اردن به خصوص در شهرهاي بزرگي همچون امان متأثر از فرهنگ غرب است.
از طرف ديگر جنبش هاي اخير در كشورهاي عربي از جمله اردن بيانگر تغيير در جامعه و نگرش مردم اين مناطق است. البته بايد اين موضوع را در نظر گرفت كه ماهيت آن چه امروز در اردن اتفاق مي افتد با آن چه در كشورهايي همچون مصر، تونس و بحرين شكل گرفته است متفاوت است. با وجود اين تظاهرات خياباني معترضان به دولت اردن كه رويدادي نادر در اين كشور به شمار مي آيد، اين كشور را در كنار ديگر كشورهاي عربي در كانون توجه رسانه هاي جهان قرار داده است. در اردن چندي پيش انتخابات پارلماني برگزار شد. اين انتخابات رويداد سياسي مهمي بود كه بيش از پيش ميان طايفه ها و قبايل اردني شكاف ايجاد كرد.
پادشاه اردن در پي تظاهرات گسترده مردم، نخست وزير كشور را بركنار كرد اما تحولات اردن به اينجا ختم نمي شود.
تشكيل مجلس شانزدهم، كه به دليل ساختار قبيله اي خود احتمالا به حكومت وفادار مي ماند، مي تواند تحولات آينده اردن را رقم بزند و تغييراتي ايجاد كند. با وجود راي اعتماد پارلمان، پادشاه اردن براي كاستن از موج اعتراضات مجبور شد نخست وزير را بركنار كند.
الگوهاي قديمي روابط اجتماعي و سياسي در پادشاهي اردن در حال رنگ باختن است و موجي نو از گرايش هاي جديد در حال ظهور است و اين موضوع يعني مديريت مناقشات ديگر داخل مجلس شكل نمي گيرد و گروه هاي مخالف قديمي و جديد ممكن است عليه نظم سياسي و اجتماعي فعلي با يكديگر متحد شوند. درچنين شرايطي نيروهاي سنتي و اعضاي حزب مخالف به تدريج نهادهاي سياسي را كه براي مناقشات سياسي و اجتماعي بي اهميت مي دانند، حذف مي كنند.
در چنين شرايطي به سختي مي توان آينده سياسي و اجتماعي اردن را پيش بيني كرد.اعتراضات اين روزهاي اردن از اواسط ژانويه سال جاري آغاز شد و خواسته اوليه معترضان كاهش بهاي سوخت و مواد غذايي و بهبود وضعيت اشتغال بود. اگرچه اعتراضات اردن تا به امروز جنبه اقتصادي و اجتماعي داشته است ولي ممكن است در صورت محقق نشدن خواسته هايشان دامنه اين اعتراضات به ساختار سياسي حاكميت نيز كشيده شود. (20)
شخصيت هاي موثر سياسي و اجتماعي در دوره معاصر:
رهبران سياسي:
· شريف حسين بن علي
· ملك عبدالله اول
· شاه طلال
· شاه حسين اول
· ملك عبدالله دوم
· وصفي التل: او چهار دوره مجزا نخست وزير اردن بود. ولي در سال 1971 توسط گروه سپتامبر سياه از شاخه هاي سازمان آزادي بخش فلسطين در يك هتل واقع در قاهره ترور شد. التل در زمان سپتامبر سياه در سال 1970 نخست وزير و وزير دفاع بود. او به دليل نقش خود در سركوب شورش، خشم رهبران پلو (PLO) را برانگيخت.
· ملكه نور: وي آخرين همسر شاه حسين و ملكه اردن در خلال سال هاي 1978 تا 1999 بود و تا هنگام مرگ همسر خود در سال 1999 در اين مقام باقي ماند. ملكه نور كه متولد ايالات متحده آمريكا بود و اصليتي سوري، انگليسي و سوئدي داشت، در هنگام ازدواج تابعيتي اردني اختيار كرد. وي هم اكنون رئيس جنبش دهكده واحد جهاني و مدافع و طرفدار منع گسترش سلاح هاي هسته اي است.
· رانيا العبدالله: متولد آگوست سال 1970، ملكه كنوني اردن و همسر ملك عبدالله دوم پادشاهاردن است. وي در اردن بر استعداد و كيفيت آموزش كودكان اردني متمركز است. در خارج از اردن مدافع آموزش جهاني، زماني كه انجام درست وظايف رهبران جهان در مورد اهداف توسعه هزاره دوم در قبال آموزش ابتدايي جهاني است.
سياست مداران:
· شيخ علي ابو روبيها
· شيخ عطاله سحيمات
· علي سحيمات: مهندس، سياستمدار و مسئول اردني است كه مناصب متعدد سياسي و اجرايي را به عهده داشته است. او در شهر اكراك متولد شد. در كارنامه او مناصبي همچون معاون نخست وزيري، شهرداري امان، وزير ارتباطات و ساير مسئوليت هاي سياسي ديده مي شود.
· صلاح الدين عطالله السحيمات
· طارق السحيمات: پزشك (متخصص كليه)، ژنرال نظامي و سياستمدار اردني است. او در شهر تاريخي الكراك در جنوب اردن متولد شد. او در مدارس امان درس خواند و پزشكي را در تعدادي از دانشگاه ها، موسسات و بيمارستان هاي انگلستان و ايالات متحده آمريكا فراگرفت. او مسئوليت هاي متعددي در پزشكي و سياست به عهده داشت.
· عبد السلام المجالي: او دو بار در فواصل سال هاي 1993 تا 1995 و 1997 تا 1998 نخست وزير اردن بود. او مدرك پزشكي خود را از دانشگاه سوريه در سال 1949 اخذ كرد. وي مناصبي چون مدير خدمات پزشكي نيروهاي نظامي اردن، رئيس دانشگاه اردن (1971 تا 1976)، وزير سلامت (1969 تا 1970 و 1970 تا 1971) را به عهده داشته است. او همچنين مشاور ملك حسين در اواخر دهه 1980 بود.
· علي خلقي الشرايري: وي يكي از اولين سياستمداران اردني است و به دليل تجربه نظامي و سياسي از افراد تاثيرگذار در تاسيس اردن بود.
· فايز الطراونه: چهره سياسي اردن و نخست وزير اردن از سال 1998 تا 1999 كه بعدا رييس دادگاه سلطنتي شد.
· نايف الكاوي
· فيصل الفايز: وي نخست وزيري اردن را بين سال هاي 2003 تا 2005 در دست داشت. قبل از آن وزير دفاع بود و روابط نزديكي با پادشاه داشت.
· علي ابو الراغب: نخست وزير اردن بين سال هاي 2003 تا 2005. او در سال 1946 در اردن متولد شد. او مدرك مهندسي عمران خود را از دانشگاه تنسي از ايالات متحده آمريكا دريافت كرد.
· بهجت تلهوني: نخست وزير سابق
· عيسي الور
· توركي الغلاييني: رييس گروه سابق الغلاييني
· توركي التلفها: فرمانده ارشد پليس (سابق)
· غوتيبا التلفها: رييس جوان سابق يونيسف
روساي قبايل:
· شيخ علي ابو رهيبا
· شيخ سعود الكادي
· شيخ ميتقل الفايز
· شيخ فيصل الجازي
شخصيت هاي نظامي:
· حابس المجالي: او يك نظامي ارشد از شهر جنوبي الكراك بود. وي فرمانده ارشد نيروهاي نظامي اردن در سال هاي 1958 تا 1975 و همچنين وزير دفاع در سال هاي 1967 تا 1968 و پنج دوره عضو مجلس سناي اردن بود.
· محمود السخيمات (1916 تا 1968): وي يك ژنرال نظامي و يك مسئول اردني بود. او در سال 1941 به انجام وظيفه در نيروهاي نظامي اردن مأمور شد و بعداً از دانشكده پليس برمشيل-همپشاير 23 فارغ التحصيل شد.
· عبدالسلام امجالي
· توركي التلفها
پزشكان مشهور:
· طارق السحيمات
· عبدالسلام المجالي
· سامي (مشهور به سامي احد) يك جراح كاهش چربي دور شكم و اولين كسي بود كه لاپروسكوپيك 24 كاهش وزن را در اردن معرفي نمود. او همچنين رييس كميته جراحي علمي اردن است و رياست بزرگ ترين فعاليت جراحي چاقي را به عهده دارد. آواز پيشگامان عرصه جراحي لاپروسكوپيك در اردن شناخته مي شود.
· واود حنانيا: او يك جراح قلب اردني است كه در سال 1934 در اورشليم به دنيا آمد. در گذشته ستوان نيروهاي نظامي اردن بود و اخيراً عضو مجلس سناي اردن است. (21)
پاورقي:
1. Mesopotamia
2. Jericho
3. Shasu
4. Transjordan
5. جبل القلعة
6. جداران الاسوار
7. الآبار المحفورة
8. البترا یا همان پترا شهر باستانی و بازدیدگاه جهانگردان از سراسر دنياست.
9. جدران الاسوار
10. الآيار المحفوره
11. Hussein-Mc Mahon
12. Arthur James Balfor
13. Lord Rothchild
14. Major J. B. Globb
15. Irgun
16. Stern Gang
17. الاتحاد العربي
18. مجلس التعاون العربي
19. St Edmund’s School
20. Deerfield Academy
21. Pembroke College
22. R.H. Lauer
23. Bramshill-Hampshire
24. Laproscopic
منابع:
1. ويكي پديا انگليسي
2. سايت ويكي پديا عربي
3. سايت ويكي پديا عربي
4. سايت ويكي پديا عربي
5. سايت ويكي پديا عربي
6. سايت ويكي پديا عربي
7. سايت ويكي پديا عربي
8. مصطفوي
9. سايت ويكي پديا انگليسي
10. سايت ويكي پديا عربي
11. Arabhistory.blogfa.com
12. سايت ويكي پديا انگليسي
13. سايت ويكي پديا عربي
14. Arabhistory.blogfa.com
15. سايت ويكي پديا انگليسي
16. Encyclopedia islamica
17. كتاب سبز اردن، ناشر وزارت امور خارجه
18. Asnoor.ir
19. www.jstor.org
20. Jonbeshha.blogsky.com
21. En.wikipedia