دوران حکومت های هم ستیز

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۱۸ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''''.دوران حکومت­های هم­ستیز(221-476 پیش از میلاد)''''' با پایان قرن پنجم پیش از میلاد و ایجاد ثبات سیاسی بیشتر، تنها هفت حکومت قدرتمند باقی ماندند. سال­هایی که این قدرت­ها با هم درگیر جنگ و ستیز بودند، به دوران ''حکومت­های­''هم­ستیز<sup>[i]</sup> معروف است...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

.دوران حکومت­های هم­ستیز(221-476 پیش از میلاد)

با پایان قرن پنجم پیش از میلاد و ایجاد ثبات سیاسی بیشتر، تنها هفت حکومت قدرتمند باقی ماندند. سال­هایی که این قدرت­ها با هم درگیر جنگ و ستیز بودند، به دوران حکومت­های­هم­ستیز[i] معروف است. تا سال 256 پیش از میلاد از سلسله­ی جو تنها اسمی باقی ماند و قدرت جزیی در اختیار پادشاه بود و قدرت واقعی در اختیار پادشاهان مناطق قرار داشت. با متحد شدن مناطق هم­جواری از این حکومت­های­هم­ستیز هم­چون سی­چوان[1] و لیائونینگ[2] ، این مناطق تحت سیستم فرماندهی نظامی اداره می­شدند، سیستمی که هنوز هم تا حدودی در تقسیمات استانی و شهرستانی برخی از مناطق چین دیده می­شود. تکامل نهایی این دوران با عصر اینگ­جِنگ[3] پادشاه منطقه­ی چین[4] آغاز شد. در سال 214 میلادی، چین­شی­خوانگ[5]، با متحد ساختن شش کشور دیگر و ضمیمه کردن سایر مناطق، توانست سلسله­ی چین را پایه گذاری و خود را به­عنوان نخستین امپراتور سراسر چین اعلام نماید. دوران کشورهای هم­ستیز، اگرچه از نظر سیاسی و ثبات اجتماعی دوره­ی نا آرام و متلاطمی بود، ولی در تاریخ اندیشه­ی چینی پرشکوه­ترین عصر به­شمار می­رفت، زیرا در این دوره نظام­های اخلاقی و فلسفی بسیاری پدید آمد که تأثیری پایدار در فرهنگ شرق دور داشت. ظهور مکاتبی که آن­ها را «صدمکتب» می­نامند، همزمان با تلاش برای مرگ عصر برده داری و در همین دوران صورت گرفت[۱].

در دوران­های بهار و پاییز و حکومت­های هم­ستیز، علی­رغم گسترش و ادامه­ی ستیزها و نزاع­های داخلی، دوران شکوفایی اندیشه و فرهنگ و عصر طلایی فلسفه­های سیاسی و فکری بود. وجود سیستم گزینش و استخدام دیوان سالاران که بر اساس شایستگی و لیاقت انجام می­گرفت، خود عاملی برای تقویت«مبانی فکری و فرهنگی» به­شمار می­رفت. فرمانروایان این دوران همیشه در تلاش برای حفظ بقای خویش به دنبال اندیشمندان و آموزگاران و استراتژیست­ها بودند. لذا، متفکران در کنار مدیران استخدام می­شدند تا بهترین شیوه­های دیپلماسی و جنگ را به مورد اجرا بگذارند. شکوفایی«صد مکتب فکری و فلسفی» حاصل این دوره است که آثار ادبی وسیع باقیمانده از این مکاتب، شالوده­ی تفکر چینی را در هزاره­های گذشته تشکیل داده است. این مکاتب فکری بعدها در شش گروه عمده دسته بندی شدند که عبارتند از: مکتب کنفوسیوس، مکتب قانونگرایان، مکتب تائوئیسم، مکتب موهیسم، مکتب کیهانی یین و یانگ، و مکتب گزینش دیوان سالاران از طریق آزمون دولتی[۲].



[1]- Sichuan.

[2]- Liaoning.

[3]- Yingzheng.

[4]- Qin.

[5]- Qin Shi Huang.


[i]- Warring States Poriod.

  1. پاتریک، چارلز؛ جرالد، فیتز (1367). تاریخ فرهنگ چین. ترجمه ­ی اسماعیل دولتشاهی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  2. وردی نژاد، فریدون و دیگران(1390). اژدهای شکیبا، چینِ دیروز، امروز و فردا. انتشارات اطلاعات. چاپ دوم. تهران.