قدرت نرم اژدهای زرد

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۰۰ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « = - قدرت نرم اژدهای زرد = == '''مقدمه:''' == در اینجا ما درصدد تبیین مفاهیم«قدرت نرم» و تشریح و تفسیر نظریه پردازان این نوع از قدرت، به ویژه دیدگاه جوزف­نای مبدع این نظریه، نیستیم. اما به هرحال، تعریف مصطلح و مشهور«قدرت نرم» عبارت است از: به دست آورد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

- قدرت نرم اژدهای زرد

مقدمه:

در اینجا ما درصدد تبیین مفاهیم«قدرت نرم» و تشریح و تفسیر نظریه پردازان این نوع از قدرت، به ویژه دیدگاه جوزف­نای مبدع این نظریه، نیستیم. اما به هرحال، تعریف مصطلح و مشهور«قدرت نرم» عبارت است از: به دست آوردن چیزی که می­خواهی، از طریق جذب و اقناع به جای اجبار و پرداخت پول. به عبارت دیگر، استفاده از قدرت و منابع غیر ملموس هم­چون فرهنگ، ایدئولوژی و نفوذ در میان جوامع و نهادهای بین المللی، برای تحقق اهداف مورد نظر، بدون متوسل شدن به تهدید و اجبار و به صورت داوطلبانه از سوی دیگران. در واقع، قدرت نرم از مؤلفه­های متنوع و گوناگونی شکل می­گیرد که نیاز به انگیزه و نیروی محرکه­ای دارد تا بتواند تمام این عناصر را در کنار هم قرار داده و از آن ابزاری قوی به سازد تا کشور را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.

اگرچه استفاده از« قدرت نرم» در غرب از سابقه­ی نسبتا طولانی برخوردار بوده و از آن به عنوان ابزاری برای توسعه­ی سلطه و هژمونی استفاده شده است، ولی این مفهوم در سیاست داخلی و استراتژی روابط بین الملل چین معاصر به تازگی وارد شده و موضوع تازه­ای است که از نظر مفهوم و مصداق نیز با آن­چه در غرب رواج دارد، تا حدودی متفاوت است. آن­چه در پی می­آید، نگاهی به مفهوم«قدرت نرم» از نظر رهبران و نظریه پردازان چینی از دوران باستان تا عصر حاضر و عرصه­ها و محدودیت­های کشور چین در استفاده از قدرت نرم است.

پیشینه­ی گفتمان و مفهوم« قدرت نرم» در ادبیات کلاسیک چین

مفهوم«قدرت نرم» از بیش از دو هزار سال پیش، استراتژی­ای بوده است که توسط سون­ وو[1] در کتاب«آیین رزم[2]» تبین شده است[i]. فایق آمدن به دشمن بدون وارد شدن در جنگ، از مهم­ترین تاکتیک­های استراتژی سون وو است.  در طول تاریخ، این استراتژی حکیمانه به­عنوان میراثی ماندگار و مؤثر در فرهنگ سنتی چین، همیشه مورد توجه عالیرتبه­­ترین مقامات سیاسی و نظامی گرفته تا مردمان عادی این سرزمین قرار داشته است. سون وو، جنگ را یکی از عوامل پیروزی، آن هم نه مهم­ترین آن، می­داند. وی معتقد است، فریب و تضعیف دشمن در خانه­ی خود؛ کسب آمادگی لازم در خفا؛ جذب افراد غیر نظامی، سربازان و رهبران دشمن؛ پیشگیری از تلفات و شکست؛ به حد اکثر رساندن پیروزی؛ پیش بینی وضعیت پس از جنگ، قبل از آغاز نبرد؛ از خود جنگ مهم­تر هستند. سون وو می­گوید:«معیار اصلی پیروزی در جنگ، پیروزی در میدان نبرد نیست، بلکه اصولا در به دست آوردن صلح و تسخیر قلوب و احساسات عامه­ی مردم نهفته است. » (سون وو ، 1387) نسل­های متعددی از رهبران چینی، در طول هزاره­های گذشته در برنامه­ریزی­های سیاسی، نظامی و اجتماعی خود، تدابیر توصیه شده توسط سون وو را به کار بسته و آن را عملا آزموده­اند. این تدابیر و استراتژی­ها تنها در زمینه­های نظامی و جنگی محدود نشده، بلکه به یک عنصر کلیدی در تمامی زمینه­های کشور داری را شکل داده است. این استراتژی­ها به نحوی مورد استقبال مردم واقع شده که به بخشی از میراث عامه­ی مردم چین تبدیل شده و در قالب داستان­ها و افسانه­ها راهنمای زندگی اجتماعی بوده است. هنوز هم برخی از گفته­های سون وو مانند«طریقت جنگ، طریقت مکر و نیرنگ است»، «استفاده از ابزارهای نرم برای غلبه بر عوامل قوی و سخت»، و «پرهیز از نقاط قوت دشمن و حمله به نقاط ضعف آن» به عنوان ضرب المثل و جملات کوتاه در میان مردم متداول است.

هم­چنین، ایده­ی«رهبری اخلاقی» که در آیین کنفوسیوس الگوی حکومت و حاکم شایسته است نیز از دیگر اجزای«قدرت نرم» چینی در دوران باستان شمرده می­شود. براساس این ایده، یک حاکم شایسته باید از طریق الگوی اخلاقی بودن برای مردم بر آن­ها حکومت کند و انتظار مردم از حاکم این است که بهترین الگوی اخلاقی بوده و به نمایندگی از آن­ها بهترین تصمیمات را برای تأمین امنیت و تضمین موفقیت مردم اتخاذ کند. تا چندی که حاکم از نظر اخلاقی برای مردم الگو است، می­تواند به نمایندگی از آسمان بر آن­ها حکمرانی کند، و در صورت انحراف حاکم از مسیر و هنجارهای اخلاقی، دیر یا زود اختیارات خود را از دست داده و مخالفت­ها و شورش­های عمومی و در نتیجه تغییر حاکم را در پی خواهد داشت. (Alan Hunter,2009)


نمونه­ی عملی استفاده«از قدرت نرم» از سوی امپراتوران گذشته­ی چین، اعزام ناوگان پر قدرت دریایی چین به رهبری دریادار مسلمان جِنگ­خِه[3]به آب­های آزاد و سواحل خلیج فارس و شرق آفریقا در عصر حاکمیت سلسله­ی مینگ است. هدف از این سفرهای دریایی هفتگانه، معرفی فرهنگ و تمدن این کشور به سایر ملل و به رخ کشیدن توانایی­های امپراتوری چین و در واقع، توسعه­ی«قدرت نرم» این کشور بود. چون در این سفرهای پر هزینه و طاقت­فرسا، هیچ گونه اهداف و اغراض نظامی و سلطه طلبی مطرح نبوده و جِنگ­خِه به عنوان نماینده­ی امپراتور در ملاقات با رهبران کشورها و مناطق مورد بازدید، با کمال احترام، ضمن معرفی چین، به رسم یاد بود هدایایی از جانب امپراتور تقدیم آن­ها نموده و خواهان روابط دوستانه­ی سیاسی و تجاری می­شد[ii].

مفهوم و گستره­ی«قدرت نرم» از دیدگاه رهبران معاصر چین

از دهه­ی1950 تا میانه­ی دهه­ی1970که به عصر مائو معروف است، امنیت بین المللی چین در­گیر دو موضوع اساسی بود: نخست اختلافات میان دو بلوک شرق و غرب و دوم اختلاف میان چین و اتحاد جماهیر شوروی، هم به صورت اختلافات سرزمینی در مناطق مرزی و هم به صورت رقابت برای هژمونی، به ویژه برای به دست آوردن رهبری جنبش جهانی کمونیست بین المللی و کشورهای درحال توسعه. پس از سال1978، تغییرات عمده­ای در سیاست چین رخ داد که همان اجرای اصلاحات و کاهش تنش­ها و حفظ محیط صلح آمیز فضای بین المللی توسط چند نسل از رهبران این کشور است که در نتیجه­ی آن، کشور چین طی سه دهه،­ به یک قدرت بزرگ اقتصادی، صنعتی و مدرن جهان تبدیل شد.

از نظر چینی­ها، قدرت نرم هنوز ابزاری برای دفاع از وجهه­ی این کشور در عرصه­ی بین المللی شامل تصویر سازی بهتر از چین در جهان خارج، تصحیح تصورهای نادرست خارجی­ها نسبت به چین و مقابله با ورود فرهنگ و ارزش­های غربی به چین به شمار می­رود. لذا، رهبران این کشور معتقدند برای دستیابی به جایگاه رهبری جهان سوم 3راه را پیش رو دارند: 1-تبلیغ موفقیت­های چشمگیر مدل توسعه­ی چین به عنوان دستاوردی بهتر از آن­چه که آمریکا ارایه می­کند. 2-در گیر شدن در«دیپلماسی اقتصادی» از طریق ارایه­ی کمک­های مالی، سرمایه گذاری و ابزارهای دیگر. 3-ترسیم تصویری معقول، صلح دوست، مسئولیت پذیر و غیر توسعه طلبانه از چین برای فایق آمدن به هراس ایجاد شده از خیز یک قدرت جدید در آسیا.

براساس اسناد و مدارک موجود، چین از دهه­ی1990میلادی، با پی بردن به اهمیت قدرت نرم، از همان زمان مشغول مطالعه و یافتن راه­هایی برای افزایش قدرت نرم خود بر آمده و تصمیم گیران و رهبران فکری کشور برای توسعه­ی آن اهمیت بسیاری قایل شدند. از آن­جا که این کشور خود درحال گذر و انتقال گستره­ی سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی است، هنوز از نظر دیپلماتیک در برابر غرب ارزش­های سیاسی کم­تری برای استفاده از آن به عنوان قدرت نرم دارد، ولی به حق خود را مدعی مهد فرهنگ و تمدن، هنر و صنایع دستی، ادبیات و موسیقی، طب سنتی و گیاهان دارویی، و ورزش­های رزمی و فِنگ شویی[4] که هرکدام ابزار مناسبی برای توسعه­ی قدرت نرم هستند، می­داند. در این مدت، نویسندگان و پژوهشگران چینی در آثار خود مرتب به واژه­هایی هم­چون دیوار بزرگ، اپرای پکن، خرس پاندا، ورزش­های رزمی، طب و داروهای سنتی، قهرمانان ورزشی مانند یائو مینگ[5]و هنرپیشه­ی مشهور جانگ زی ای[6]به عنوان نماد قدرت نرم این کشور اشاره می­کردند، در حالی که رهبران سیاسی در مقابل شعارهای سیاسی و ارزش­های فرهنگی غرب مانند دموکراسی، آزادی بیان، حقوق بشر، بیشتر روی شعارها و ارزش­هایی هم­چون«توسعه­ی صلح آمیز چین»، «جهان هماهنگ»، «چند جانبه گرایی»، «شریک با مسئولیت»، « ارزش­های خانوادگی» و «هماهنگی» تأکید می­کنند. سیاست­مداران معتقدند کلید واقعی قدرت نرم در تقویت تولیدات فرهنگی و توسعه­ی رد پای فرهنگی در جهان نهفته است. هوجین تائو رییس جمهور چین، طی مقاله­ای که در نخستین شماره­ی مجله­ی چیوشی[7](به دنبال حقیقت) در سال2012 منتشر شد، می­نویسد:«قدرت فرهنگی پایه و اساس قدرت نرم چین و تقویت توان رقابتی آن در عرصه­ی بین المللی است. » (Lu Lu ,2012)  و چَی وو[8]وزیر فرهنگ این کشور نیز گفته:«چین بایستی از فرهنگ به عنوان بستر دیپلماتیک جهت ارتقای جایگاه و بهبود تصویر خود در جهان و طرح قدرت نرم استفاده کند. »(  ( Idb شکی نیست که چین با توسعه و رشد فوق العاده­ی اقتصادی خود در سه دهه­ی گذشته چشم جهانیان را خیره کرده است، ولی رهبران سیاسی این کشور بر این باورند که این به تنهایی کافی نیست. لذا، در صدد ارایه­ی تصویری بهتر از این کشور در عرصه­ی جهانی از طریق فرهنگ هستند. به همین سبب، برای توسعه­ی هرچه بیشتر عناصر قابل طرح از فرهنگ سنتی چین تلاش می­کنند.

در سال2004، لایحه­ای تحت عنوان«توسعه و گسترش علوم فلسفی و اجتماعی چین» به کنگره­ی خلق پیشنهاد شد. در ماه ژوئیه­ی سال2007میلادی، کمیته­ی مرکزی کنگره­ی خلق چین نشست ویژه­ای تحت عنوان«بازسازی فرهنگ به عنوان اصلی­ترین عامل برای تقویت قدرت نرم» برگزار نمود. پس از برگزاری اجلاس هفدهم حزب کمونیست چین در سال2007 بود که سازمان­ها، نهادها، محققان و مؤسسات علمی و پژوهشی و رسانه­های مختلف چین موظف شدند در خصوص ضرورت پرداختن به قدرت نرم چین و چگونگی افزایش توان کشور در این زمینه تلاش نموده و قلمفرسایی کنند. در مراکز علمی و دانشگاهی نیز کنفرانس­های متعددی برای تبیین موضوع و ایجاد ادبیات مربوطه در میان پژوهشگران برگزار و بین سال­های2000تا 2007 بیش از 1200مقاله­ی علمی در این خصوص تألیف و در مطبوعات و رسانه­های مختلف منتشر گردید. در این نوشته­ها بر این موضوع تأکیذ می­شد که در جهان امروز، فرهنگ با اقتصاد و سیاست در هم تنیده شده و نشان می­دهد که فرهنگ از موقعیت و نقش برجسته­ای در رقابت برای رسیدن به یک قدرت جامع ملی برخوردار است.

(Li Mingjiang,2008)

3هدف عمده­ی دیپلماسی عمومی چین عبارتند از: 1-چین می­خواهد به عنوان کشوری که تلاش می­کند با ایجاد جامعه­ای هماهنگ برای مردمش زندگی بهتری فراهم سازد در جهان مطرح شود. 2-چین مایل است خود را به عنوان کشوری با ثبات، قابل اعتماد، و شریک تجاری مسئول و قدرت اقتصادی در حال خیزشی که نباید از او هراس داشت جلوه دهد. 3-چین می­خواهد به عنوان تمدنی باستانی ولی دارای فرهنگی با طراوت و پویا مورد احترام واقع شود. و«خیزش صلح آمیز» چین بر حول محور چهار اصل می­چرخد: 1-چندجانبه­گرایی مؤثر با محوریت سازمان ملل متحد. 2-توسعه­ی نظام امنیتی مشترک. 3-موفقیت و پیشرفت برای همه از طریق همکاری­های سودمند متقابل. 4-تحمل یکدیگر و گسترش گفتگو میان تمدن­های مختلف.

(Ingrid D’Hoogne, 2007: 2)

تفکر چینی: صلح در چارچوب قدرت نرم

یکی از خوف انگیز­ترین واژه­ها برای چینی­ها، بی نظمی، اغتشاش و درگیری، چه در سطح داخلی و یا عرصه­ی بین المللی است. به همین جهت، در فرهنگ چین هرگز از نظامی­گری، تجاوز و حمله به دیگران، تعریف و تمجید نشده و نظامیگری به عنوان شغل افراد بیکار، نا کارآمد اجتماعی، و طبقه­ی پایین نام برده شده و ضرب المثلی هست که می­گوید: از آهن خوب شمشیر و از انسان خوب سرباز نمی سازند. با عنایت به این پیشینه­ی فکری و فرهنگی، در پیش گرفتن یک سیاست خارجی صلح جویانه، مسالمت آمیز، کم­تر ستیزه جو، بسیار پیچیده، با اعتماد به نفس، و با نگاه سازنده به حل مشکلات منطقه­ای و جهانی، از رویکردهای چین به قدرت نرم است که طی سه دهه­ی گذشته رهبران این کشور پیش روی خود داشته­اند. پذیرش نُرم­های بین المللی، حل صلح آمیز اختلافات، گسترش روابط تجاری با در نظر گرفتن سیاست برد-برد، مبارزه با مسایل امنیتی هم­چون تروریسم و جرم­های بین المللی، کنترل تسلیحات غیر متعارف، مخالفت با یک­جانبه­گرایی، حمایت از تنوع فرهنگی، همراهی با سازمان­های بین المللی و جامعه­ی جهانی برای حل مشکلات، حضور فعال و عضویت در نیروهای پاسدار صلح، تبدیل شدن از یک کشور کمک بگیر به کشوری فعال در امر کمک رسانی به کشورهای نیازمند، توانمندی در ارایه­ی مدل­های جدید سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جایگزین برای مدل­های گذشته­ای که پیش از این از سوی غرب ارایه و توصیه شده­اند، (Mark Leonard ,2009) از دیگر موارد راهبرد سیاست خارجی و خیزش صلح آمیز چین، به ویژه پس از ورود به هزاره­ی سوم به شمار می­روند.


[1] - Sun wu.

[2] - The Art of War.

[3] - Zheng He.

[4] - Fengshui.

[5] - Yao Ming.بسکتبالیست معروف چینی که در آمریکا بازی می کند

[6] - Zhang Ziyi.

[7] - Qiu Shi.

[8] - Cai Wu.


[i] - «سون وو» یا «سون زی»، نام یکی از حکمای چین باستان است که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم پیش از میلاد و در دوران سلسله های بهار و پاییز می زیست. کتاب «آیین رزم» یا به گفته ی برخی« هنر جنگ» سون وو، تقریبا همزمان با کتاب های «تائو دِجینگ» لائوتزو و «گفتار ما» اثر کنفوسیوس نوشته شده و جزو ادبیات کلاسیک چین به شمار می رود. اگرچه این 3 اثر هرکدام به موضوع خاصی پرداخته اند، اما هر سه دارای خصوصیات مشترکی همانند گزیده گویی، عمق زیاد معانی، و گستره ی وسیع خردورزی و دانش هستند. می توان گفت، این 3 اثر در طول تاریخ بیشترین تأثیر را در ایده و افکار و چگونگی زندگی نسل­های گذشته و کنونی چین و اقشار مختلف جامعه ی چینی گذاشته و همیشه مورد توجه مردم این سرزمین بوده اند.

[ii] - این سفرها که بین سال های 1405 تا1433 میلادی صورت گرفت، چهار بار تا خلیج فارس و بندر هرمز ادامه یافت و در گزارش این سفر که تقدیم دربار امپراتور شده، اطلاعات جالب و ارزشمندی از اوضاع آن روز ایران و تجارت در خلیج فارس وجود دارد که می تواند برا ی محققان و پژوهشگران رشته ی تاریخ مفید باشد. ضمنا، با توجه به مشکلات پیش آمده در خصوص نام خلیج فارس، می توان به این اسناد تاریخی برای اثبات نام اصلی خلیج فارس هم استناد کرد.  ,