مولفه های قدرت نرم چین
مؤلفههای قدرت نرم چین
در میان کارشناسان و تحلیلگران روابط بین الملل اجماعی وجود دارد که، اگر تحولات بین المللی عمدهای(مانند جنگ جهانی) رخ ندهد، چین به قدرت بزرگ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان تبدیل خواهد شد. این قضیه به معنای رقابت سخت با آمریکا و اغلب کشورهای پیشرفته و توسعه یافتهی جهان برای حفظ جایگاه سیاسی و اقتصادی، تأمین انرژی و مواد اولیه، رشد تولید و حفظ بازارهای بین المللی است. چین در سه دههی گذشته از نظر اقتصادی و در یک دههی گذشته(از ابتدای قرن بیست و یکم) از نظر نفوذ سیاسی و فرهنگی، به ویژه در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، رشد فوق العادهای داشته است. به هرحال، تغییر جهانی قدرت( قدرت سخت و نرم) در این مقیاس وسیع و در این مدت کوتاه، بر احتمال آغاز منازعهی بین المللی میافزاید، موضوعی که چین به شدت از آن گریزان و در صورت وقوع متضرر خواهد شد. به همین جهت، با دقت و وسواس بسیار، رویکردها، راهبردها و خط و مشیهایی را برگزیده که هرچه بیشتر از احتمال شروع چنین منازعاتی کاسته و تلاش میکند زمینهی چنین برداشتها را نسبت به رشد و توسعهی سریع خود از میان بردارد.
(Jane Perlez, 2004)
در چنین شرایطی، چین با دو نگرانی مهم رو به رو است: نخست حفظ فضا و نظام موجود بین المللی که در آن بتواند روند توسعهی همه جانبهی خود در عرصههای داخلی و خارجی را حفظ کند، و دیگری ایجاد تصویری مثبت در نگرش جامعهی جهانی نسبت به خود و تبدیل تئوری«تهدید چین» مطرح شده از سوی آمریکا به تئوری«چین هماهنگ با جامعهی جهانی». مطالعات اخیر صورت گرفته پیرامون سیاستها، راهبردها، و رویکردهای چین نشان دهندهی هژمون چین در آینده است که پیش بینی میشود خیزش آن به ناچار پویایی جدید فراملی را در پی خواهد داشت. در چنین شرایطی، کشور چین، راهبردهای پرهیز از درگیری، ادامهی توسعهی پایدار و سریع اقتصادی، ثبات اجتماعی و تضمین امنیت داخلی و گسترش نفوذ بین المللی را با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت نرم، سرلوحهی سیاست خارجی خود قرار خواهد داد که عرصههای آن شامل فرهنگ، آموزش، رسانه، مذهب و فرهنگ سنتی، دانشگاههای این کشور و گسترش زبان ماندارین چینی، توسعهی گردشگری، قهرمانی در ورزش، مهاجران چینی، و گسترش نفوذ فرهنگی و سیاسی در جنوب شرق آسیا است.