دوره کمون پاریس

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''از بازگشت بوربون ها تا کمون پاریس''' لویی هجدهم(1824 – 1814) در سال ۱۸۱۴ به یاری تالیران[47] بر تخت نشست. تالیران همپیمانان پیروز را متقاعد كرد. پس از شنیدن بازگشت  ناپلئون، لویی از پاریس گریخت و پس از فرمانروایی صد روزه ناپلئون و شکست در واترلو به ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

از بازگشت بوربون ها تا کمون پاریس

لویی هجدهم(1824 – 1814) در سال ۱۸۱۴ به یاری تالیران[47] بر تخت نشست. تالیران همپیمانان پیروز را متقاعد كرد. پس از شنیدن بازگشت  ناپلئون، لویی از پاریس گریخت و پس از فرمانروایی صد روزه ناپلئون و شکست در واترلو به این شهر بازگشت. در این هنگام هواداران لویی به ویژه در جنوب فرانسه دست به ترورهای سنگدلانه‌ ای بر ضد هواداران ناپلئون زدند.هر چند نخست ‌وزیر با این رویداد به شدت مخالفت کرد ولی در پیشگیری آن ناکام بود. پس از مرگ لويي هجدهم در ۱۶ سپتامبر۱۸۲۴ برادرش شارل دهم(1830-1824) بر تخت نشست. وی همچنین رهبر هواداران تندروی پادشاهی بود. ترور پسرش زخم روحی شدیدی بر او وارد ساخت که هرگز نتوانست فراموش کند. رکود اقتصادی به همراه فشار اپوزیسیون آزادیخواه، شارل را به تکاپو افتاد و یک دستور چهاربخشی را داد: انحلال مجلس نمایندگان، ایجاد قانون های محدودکننده برای مطبوعات، دادن حق رای تنها به ثروتمندان، برگزاری انتخاباتی تازه برپایه قانون انتخابات . هنگامی که شاه در ۲۵ ژوئیه 1830 فرمان خویش را اعلام کرد مطبوعات آزاد به نکوهش او پرداختند . مردمان پاریس با شور میهنی فراوان به بسیج نیرو و سنگربندی در درون شهر روي آوردند. سرانجام شاه در ۳۰ ژوئیه کناره‌گیری کرد. 20 دقیقه پس از آن پسرش نیز کناره‌ گیری نمود. تخت و تاج باید به هنری پنجم می‌رسید ولی مجلس نمایندگان لویی فیلیپ[48] (1848 - 1830) را به شاهی برگزید و اینچنین سلطنت ژوئیه آغاز شد. در دوران پادشاهی او از قدرت های پادشاه کاسته شد، آزادی دینی به تصویب رسید، گارد ملی پدید آمد و آزادی های شهروندی نهادینه شد، در انتخابات اصلاحاتی پدید آمد.همچنین در جایگاه اشراف بازنگری شد.اگر چه بیشتر این اصلاحات تنها نمایشی بود. مجلسی که در ۱۸۳۰ تشکیل شد شاه را از هرگونه قدرت قانونگذاری و قدرت اجرایی بازداشته بود.ولی این هنوز برای پادشاه فرانسه جا نیفتاده بود که باید پادشاهی کند و نه فرمانروایی .او به تکاپو افتاد و کوشید تا دو پسر بزرگش را به مجلس بزرگان برساند.همچنین کوشید تا وزیرانی را بر سر کار بياورد که به او و پادشاهی او وفادار باشند. ولی اين تنها به پایان کار او یاری می‌رساند. لویی فیلیپ در دوران حكومت خود عمدتا از منافع بانکداران پشتیبانی می کرد و سیاست های او در جهت حفظ منافع همین قشر بود. بحران های اقتصادی 1747 تضادهای طبقاتی را در داخل کشور عمیق کرده بود؛ از این رو در 22 فوریه 1848 سرمایه داران مخالف رزیم در نظر داشتند برای اعتراض به قوانین انتخاباتی یک گردهمایی ترتیب دهند.ولی "گیزو" [49]وزیر کشور این اجتماع را ممنوع اعلام کرد. سرمایه داران عقب نشینی کردند ولی کارگران قیام مسلحانه را اغاز کردند که به واژگونی پادشاهی لویی فیلیپ انجامید. پس از لویی دولت موقت روی کار آمد.