موسسه مطالعات ایرانی در سوربن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۳۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''مؤسسه مطالعات ايراني در سوربن : ماسينيون ، بنونيست ، و لازار''' مقصود از تأسيس انستيتوي مطالعات ايراني در سوربن به سال 1947 ، آن بود كه كمبودهاي اين رشته ، يعني كتابخانه و مركزي براي عرضه سخنراني ها و درس ها و تحقيقات ، را رفع كند. در مقايسه با مط...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مؤسسه مطالعات ايراني در سوربن : ماسينيون ، بنونيست ، و لازار

مقصود از تأسيس انستيتوي مطالعات ايراني در سوربن به سال 1947 ، آن بود كه كمبودهاي اين رشته ، يعني كتابخانه و مركزي براي عرضه سخنراني ها و درس ها و تحقيقات ، را رفع كند. در مقايسه با مطالعات ايراني ، مطالعات عربي و تركي پيش از آن استقرار كامل يافته بود. از دورهاي درسي زبان فارسي در مدرسه زبان هاي شرقي كه بگذريم ، هيچ امكان ديگري براي تخصص يافتن در زمينه فرهنگ ايراني وجود نداشت . دوره هاي درسي « تحقيقات عاليه » بسته به معلّم اين درس ها ، گاهي پردامنه تر ( و شامل اسلام شناسي يا زبان شناسي ) ، وگاهي محدودتر بود . با موافقت لوي پرووانسال[68] كه بر مطالعات عربي و تركي و ايراني در فرانسه اشراف داشت ، ماسينيون به عنوان نخستين مدير انستيتوي مطالعات ايراني منصوب شد . با اين حال ، اين انستيتو در آن زمان به صورت پوسته تهي سازماني اداري ، بي دفتر و كارمند و يا كتابخانه باقي ماند . ژيلبرلازار ، در مراجعت از تهران به سال 1951 ، تدريس درس هايي را آغاز كرد كه به كسب « گواهينامه مطالعات ايراني » منجر مي شد ؛ بعدها موله و دومناش [69]به او پيوست . حضور مناش ، كه در « مدرسه مطالعات عاليه » نيز تاريخ اديان درس مي داد، در بسط و توسعه IEI، بخصوص كتابخانه آن كه با قبول مجموعه هاي شخصي دارمستتر ، هانري ماسه ، ماريان موله وعده ي ديگري از ايرانشناسان غني شده بود، كمك بزرگي محسوب مي شد. در سال 1962 ، ماسينيون جاي خود را در اين انستيتو، كه هنوز هم چندان جان نگرفته بود، به بنونيست داد. سرانجام ، در سال 1966 ، در سايه حمايت هاي پلا و برونشويگ[70] ، كه ابتدا به مطالعه در تمدن هاي عرب علاقه داشتند، دانشگاه پاريس كرسي مطالعات ايراني را در سوربن ايجاد كرد . لازار ، كه در سال 1958 در مدرسه زبان هاي شرقي،  جانشيني هانري ماسه شده بود ، اولين كسي بود كه اين كرسي را اشغال كرد . از آن روز بود كه انستيتوي مطالعات ايراني سوربن رشد ونمو خود را را آغاز نهاد.

حوادثي كه در ماه مه 1968 روي داد اين جريان را تسريع كرد و پس از آنكه دانشگاه پاريس تجزيه شد ، لازار، كه در جنب ساير اشغالات و مسئوليت هاي خود در سال 1969 به مديريت مديريت انستيتوي مطالعات ايراني نيز منصوب شده بود، اين انستيتو را به دانشگاه پاريس 3 ، معروف به سورين جديد، وابسته ساخت . بدين سان انستيتوي مطالعات ايراني موقعت اداري رسمي كسب كرد . بعدها ، در سال 1971، لازار اين انستيتو را به مركز علمي تحقيقات علمي منضم ساخت . وبا اين كارتوانست بر عده كاركنان و عُدَه آن بيفزايد . كتابخانه انستيتو در اين هنگام داراي گنجينه اي پر ارزش بود. سرانجام، در سال 1977 ، اين انستيتو در مركز دايمي خود در « كارتيه لاتن » مستقر شد و از آن پس ، در آن در هر سه سطح ليسانس و فوق ليسانس و دكتري تدريس شده است.