پیشینه سینمای فرانسه
تاریخچه سینمای فرانسه
بیست سال اول سینما را به دو دوره تقسیم كرده اند: دوره نخست كه از حدود 1895 تا حدود 1906 به طول می انجامد، سینمای آغازین نامیده اند؛ و دوره دوم را كه از 1907 تا اواسط دهه 1910 طول می كشد، دوره انتقال خوانده اند؛ زیرا این دوره همچون پلی است میان شیوه های متمایز سینمای آغازین و شیوه های پس از آن. در دوره انتقال بود كه خلق قراردادهای خاص سینما آغاز شد و سینما رفته رفته قالب های روایتگری خاص خود را پیدا كرد.
لویی و اگوست لومی یر[54] را مخترعان سینما می نامند . آنها كسانی بودند كه اولین جلسه رسمی نمایش فیلم را در 28 دسامبر سال 1895 در گران كافه پاریس برقرار كردند . تاریخی كه به عنوان مبدا اصلی تولد سینما در تمام مراجع در نظر گرفته شده است و تاریخ صد سالگی سینما نیز با توجه به همین امر محاسبه شده است . برادران لومی یر با دوربین اختراعی خود به ضبط وقایع و ماجراهای مختلف و اغلب مستند دور و برشان مشغول بودند . آنها هر ماجرایی را كه دارای حركت بوده و به نظر شان جالب می آمد ، روی نوار سلولوئید ضبط می كردند و به این ترتیب ، به شكلی ناخودآگاه اصلی ترین قدرت واقعی سینمارایعنی حركت به رخ می كشیدند.
سینماتوگراف برادران لومی یر، كه عمدتا برای ساختن آثار مستند از آن استفاده می شد فرانسه را در عرصه تصویر متحرك پیشتاز كرد. اما رقیب هموطن آنها، ژرژ مه لیس[55] بود كه به تولید كننده اصلی فیلم های داستانی در دوره آغازین سینما تبدیل شد. "شركت فیلم ستاره" كه مه لیس بنیانگذار آن بود ، كار خود را در 1896 آغاز كرد. وی با تولید صدها فیلم در طول سال های 1896 تا 1912 برادران لومی یر را به كلی از صحنه كنار زد. شركت "پاته"[56] رقیب اصلی مه لیس در دوره آغازین سینما به مهم ترین تولید كننده فیلم در فرانسه تبدیل شد و عمدتا همین شركت بود كه موجبات تسلط سینمای فرانسه را بر بازار آن زمان فراهم آورد. آغاز جنگ جهانی اول موجب شد تا صنعت فیلم این كشور موقتا تعطیل شود. بیشتر فیلمسازان فرانسوی ، روی به جنگ آوردند و بیست فیلم در حال تولید به تعلیق افتاد. حضور آمریكا در زندگی فرهنگی فرانسویان تا حدی افزایش یافت و استودیوهای آمریكا جای خالی تولید كنندگان سینمای داخلی را گرفتند. استقبال شدید از فیلم های آمریكایی در این دوره موجب استحكام هرچه بیشتر موقعیت آمریكا در بازار فیلم پس از جنگ شد. از اکتبر 1939 تولید فیلم از سر گرفته شد و تا پایان جنگ این حالت ادامه پیدا کرد.
آلمان در 14 ژوئن پایتخت فرانسه را فتح كرد و دو روز بعد از آن حکومت دست راستی در "ویشی" بر پا شد. در آن موقع دو صنعت فیلم سازی فرانسوی در حال شکل گیری بود. فیلم سازانی که در منطقه آزاد "ویشی" در حال تولید فیلم بودند و کسانی دیگر که خارج از فرانسه فعالیت داشتند. در زمان حکومت ویشی ، کمیته ای تحت عنوان "کمیته سازماندهی صنعت سینماتوگراف" در راستای کنترل صنعت سینما و حمایت از آن تشکیل شد. سانسور فیلم در حکومت ویشی بسیار سخت تر از فرانسه اشغال شده بود و به همین دلیل تهیه کنندگان برای تایید فیلم رنج بسیار می کشیدند. حکومت راست گرا نیز سعی بر این داشت یهودی ها را از صنعت فیلم سازی بیرون کند. فیلم سازانی که در جنوب فرانسه مشغول ساخت فیلم بودند با مشکلاتی از جمله نبود استودیوهای بزرگ و تهیه فیلم خام از بازار سیاه روبرو بودند. علاوه بر آن تهیه کنندگان با نبود نقدینگی دست و پنجه نرم می کردند و این که تا ماه مه 1942 نمایش فیلم های منطقه آزاد اشغال شده ، ممنوع بود. این خود دلیلی شد که نمایش آن فیلم ها تنها در جنوب فرانسه و شمال آفریقا میسر گردد. هزینه ساخت این نوع فیلم ها توسط یهودیان و یا آمریکایی ها به صورت پنهانی تامین می شد. اما شرکت هایی ایتالیایی نیز بودند که به طور علنی به تهیه کنندگان فرانسوی کمک می کردند.
واردات فیلم های آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی در حکومت ویشی نیز ممنوع بود. از این لحاظ آلمانی ها سینمای فرانسه را در چنگ خود گرفتند. این رویه ادامه پیدا کرد تا این که در سال 1941 سالن های سینما سقوط کرد. مقامات آلمانی اجازه ساخت فیلم های فرانسوی را صادر کردند و بسیاری از فیلم سازان فرانسوی به پاریس مراجعه کردند تا از استودیو های بزرگ آن استفاده کنند. چون رقابت های فیلم های خارجی از جمله آمریکایی وجود نداشت، تولیدات فیلم های فرانسوی سود بیشتری داشت. آلمانی ها به این دلیل اجازه ساخت فیلم در فرانسه را صادر کردند چون خود را برنده جنگ می دانستند و برای این که بازار صنعت سینمای آمریکا را در هم شکنند نیاز به تولیدات فرانسوی داشتند.
تعدادی از فیلم سازان به طور پنهانی با نهضت مقاومت فرانسه همکاری چشمگیری داشتند. گروه مقاومت سینمای فرانسه تحت عنوان "کمیته آزادی سینمای فرانسه" نام داشت. از اواخر سال 1942 متفقین شروع به حمله به آلمانی ها کردند. پنج استودیو و 322 سینما بر اثر بمباران متفقین آسیب دید و یا با خاک یکسان شدند. به همین جهت در ژوئیه 1944 تولید فیلم در فرانسه به کلی متوقف شد
فیلم های ساخته شده در دوران جنگ در ابتدا مورد توجه صاحب نظران سینما نبود، اما بعدها که علاقه به سینمای سیاسی انتقادی شکل گرفت به آن نوع از تولیدات توجه خاصی مبذول شد. اما در فرانسه به دلیل وجود سینمایی به نام "سنت کیفیت" باعث شد که فیلم سازان از خارج بازگردند و به دوران مدرنیسم کمک کنند.
قبل از جنگ در فرانسه جدا از شرکت های بزرگی چون "پاته" و "گومون"[57] شرکت های کوچکی نیز وجود داشتند که بیشتر از یک فیلم نمی ساختند. آن دو شرکت بزرگ نیز استودیو های خود را به شرکت های دیگر اجاره می دادند و به جای تولید به عنوان توزیع کننده و نمایش دهنده به علت سود بیشتر فعالیت داشتند. بعد از این که فرانسه در سال 1944 آزاد شد ، مسابقه ای تدارک دیده شد که شرکت در آن برای همه ی فیلم سازان آزاد بود. شرکت های پاته و گومون گاه گداری یک فیلم پر خرج می ساختند، اما پاسخگوی نیازهای بازار نبودند. از این رو فیلم سازان سراغ شرکت های کوچک و تولیدات منفرد رفتند. دولت در آن موقع نسبت به صنعت سینمای فرانسه کاملا" بی تفاوت بود و همین مسئله اوضاع را نابهنجارتر کرد.
در ماه مه 1946 دو مقام بلند مرتبه ی فرانسوی و آمریکایی، نخست وزیر فرانسه "لئون بلوم" و وزیر امور خارجه آمریکا "جیمز برنز" موافقت نامه ای امضاء کردند که محدودیت مربوط به فیلم های آمریکایی پیش از جنگ را لغو می کرد. تولید کنندگان صنعت سینمای فرانسه به این امر اعتراض کردند. درست یک سال بعد از آن موافقت نامه سیل واردات فیلم های آمریکایی شروع شد. تولیدات سینمایی فرانسه از تولید 91 فیلم در سال به تولید 78 فیلم تنزل پیدا کرد. دولت فرانسه در اواخر 1946 "مرکز ملی سینما"[58] را راه انداخت. این مرکز با اعطای وام، تامین یارانه برای تولید فیلم و تشویق هایی که در ارتباط با سینمای هنری و مستند بعمل آورد یک نوع ساماندهی خاصی را ارائه کرد. مرکز ملی سینما همچنین در سال 1949 "اونیفرانس فیلم" [59]را در جهت تبلیغ فیلم های فرانسوی در خارج از کشور را تاسیس کرد. دولت فرانسه با وضع قانونی دیگر در سال 1948 حمایت خود را از تولیدات داخلی دوچندان کرد. به موجب آن قانون 121 فیلم آمریکایی در سال می توانستند در فرانسه پخش شوند. برابر این قانون به شرکت هایی که وضع با ثبات تری داشتند وام هایی کلان تعلق گرفت. همین طور مالیات بر گیشه بلیط سینماها وضع شد که طبق آن مالیات مورد نظر به تهیه کننده آن فیلم برای تامین پروژه بعدی اش می شد. این قانون اخیر باعث شد که شرکت های فیلم سازی روی به ساخت فیلم های عامه پسند بیاورند. در سال 1953 با بازنگری قانون، صندوقی احداث شد که هم پروژه های جدید را حمایت می کرد و هم به تشویق ساخت فیلم های کوتاه انجامید. این حمایت های دولتی باعث شد که تولید فیلم در فرانسه به 120 فیلم در سال افزایش یابد. مدرسه سینمایی فرانسه در سال 1943 تاسیس شد و برای صنعت سینمایی کشور تکنیسین تربیت می کرد. به هر جهت مخاطبین سینما روز به روز بیشتر می شد چون در آن فیلم ها، جریان های مورد علاقه شان اعم از پلیسی ، کمدی و تاریخی را می توانستند پی گیری کنند.
در زمان جنگ سینمایی زیر زمینی به نام "سینماتک فرانسز"[60] وجود داشت که بعد از جنگ شروع به نمایش فیلم های آمریکایی پخش نشده کرد. بعد از پایان جنگ روشنفکران شروع به طرح مسئله هنری بودن سینما کردند. این روشنفکران با گفتمان های خود درباره سینما در سینه کلوپ ها و مقاله های "کایه دوسینما و پوزیتیف"[61] در دهه 1950 موج نو ی سینما ی فرانسه را به وجود آورند. در سال های 1967- 1958 کارگردانانی سربرآوردند که همگی تقریبا جوان بودند. سینما تک فرانسه در پاریس، محل آشنایی جوانانی شد که قصد سردرآوردن از فیلم های چهار گوشه عالم داشتند. "موج نو" موجی بود که زود سکان هدایت کشور را در دست گرفتند.موج نو حاضر نبود تصویری متكی به نظم از جهان ارائه كند.[62] در سال 1985تعداد تماشاگران سینما در فرانسه رو به کاهش نهاد و فیلم هایی که با هزینه ای زیاد تولید شده بودند شکست فاحشی خوردند. اما در ضمن این شکست ها کمک هایی که دولت به تهیه کنندگان می کرد، امکان اقدام به خطر را افزایش می داد. مرکز ملی سینمای فرانسه در سال 1953 کمک هایی در رابطه با تهیه فیلم های با کیفیت ارائه داد تا کارگردان های مشتاق بتوانند فیلم های کوتاه بسازند. در سال 1959 با تصویب قانونی به نام قانون "پیش پرداخت" به اولین فیلم کارگردانان بر اساس این که فیلم نامه را ارائه کند از نظر مالی تامین می شدند. در سال های 1958 تا 1961 خیلی از کارگردانان با استفاده از این قانون نخستین فیلم بلند خود را ساختند. "موج نو" یی ها در مرکز این تغییر و تحول قرار داشتند و در کنار آن ها نسلی مسن که به گروه "ساحل چپ" معروف بودند اندک اندک رویی به ساخت فیلم بلند کرده بودند.
باید خاطر نشان کرد که سینمای فرانسه در دهه 1960 از دیگر سینماها برجسته تر و ستایش انگیز بودند. در سینمای فرانسه یک مدرنیسم با قدرت جای سینمای سنت کیفیت را گرفت. سانسور در موج نوی سینمای فرانسه باقی مانده بود و همین باعث شده بود که آن نگاه انتقادی، اجتماعی و سیاسی که دیگر سینماها داشتند، سینمای فرانسه از آن بی بهره بماند. در آن موقع حتی شهرداری ها از پخش فیلم های مسئله ساز ممانعت می کردند. فیلم هایی که به استعمار فرانسه و دیگر مسائل اجتماعی نگاهی تیز بینانه داشت از اکران منع شده بودند. مرکز ملی سینماتوگراف قانونی در سال 1961 گذراند مبنی بر این که فیلم نامه ها ابتدا باید به تصویب مرکز ملی سینماتوگراف برسد و سپس فیلمبرداری شوند. و در نهایت که حق اکران فیلم ها در آخرین مرحله منوط به نظر وزارت اطلاعات فرانسه است.
جنبش ماه مه 1968 فرهنگ سینمایی فرانسه را کاملا درگیر خود نمود.وقایع این ماه نه تنها روی ساختار تولید،بلکه بر محتوای فیلم ها هم اثر گذاراست.[63] در ابتدای ماه فوریه دولت تلاش کرد که سرپرست سینماتک فرانسه "هانری لانگلوا"[64] را بر کنار کند. تعدادی از فیلم سازان با مشارکت صدها تن از سینماگران تظاهراتی را بر علیه این اقدام دولت ترتیب دادند. تظاهرات پی در پی ، انتقاد موثر مطبوعات و حرکت های مثمر ثمر شرکت های فیلم سازی دولت را مجبور کرد که لانگلوا را در سمت خود ابقا کند. در تظاهرات ماه مه گدار با گروهی تظاهر کننده ، سینما ها را اشغال و تلاش کردند تا جشنواره سینمایی کن برگزار نشود. تعدادی از دوستداران سینما شروع به انتقاد از سینمایی کردند که در زیر سلطه سرمایه داری باشد. آن ها با همکاری کادرهای فنی سینما خواستار برچیده شدن نظامی در سینما شدند که به سینما به عنوان کالا نگاه می کرد. حادثه های پی در پی ماه مه به گونه ای بود که اکثریت فکر می کردند که دولت "دوگل" در انتخابات ماه ژوئن برنده نخواهند شد. اما بر خلاف این فکر او با رای اکثریت دوباره انتخاب شد. در آن موقع فیلم سازان در سیاسی پنداشتن امور فرهنگی در سه بخش: سینمای متعهد، مدرنیسم سیاسی و فرهنگ سیاسی دخالت ویژه ای داشتند.
با وجود فراز و فرودهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دهه 1970 صنعت سینما در همه اروپا سخت و دشوار راه می پیمود. سالن های سینما یکی بعد از دیگری بسته می شدند و این خبر از کاهش روزافزون تماشاچی داشت. بالاخره فیلم سازان فرانسوی برای رهایی از چالش سینمایی به وجود آمده، بر کمک های دولتی و تولیدات مشترک تکیه کردند و این که فیلم و فیلم سازی از دید فرانسوی ها به سینما به عنوان ابزاری فرهنگی نگاه می کردند. وزیر فرهنگ دولت میتران در یک سخنرانی اعلام کرد که مایل است بار دیگر سینمای فرانسه اعتبار خود را بازستاند. او به شرکت های خصوصی در این ارتباط کمک کرد. "انجمن های تامین مالی سینما و فرآورده های دیداری – شنیداری" امکانات خاصی را در جهت اعتلای سینمای فرانسه در اختیار فعالان سینما قرار داد. این انجمن ها سرمایه گذاری هایی مربوط به فیلم و فیلم سازی را، از مالیات معاف کرد و همچنین در اوائل دهه 1990 ،حدود 25 درصد تولیدات فیلم در فرانسه از طریق همین انجمن ها تامین می شد. در فرانسه در سال 1983 یک سوم تولید فیلم های داخلی را تلویزیون تامین می کرد. یکی از کانال های فرانسه پلوس[65] بود که بزرگ ترین تلویزیون در ارتباط با تولید فیلم به حساب می آمد. این کانال در سال 1987 منبع اصلی تولید فیلم در فرانسه بود. در دهه 1990 با همکاری و مساعدت دولت های ملی ، شرکت های تلویزیونی ، منابع سرمایه گذاری و ارگان های جامعه اروپا به تدریج چیزی شبیه بازار فیلم اروپا قوام گرفت. آکادمی فیلم نیز در همین دهه 1990 صورت واقعی به خود گرفت. فرانسه با سرعت قابل فهمی در حال تولید فیلم های همه فهم است و با حمایت کامل دولت و ملت خود در جهان کنونی، نشانی سرافراز در عرصه سینما دارد.