تئاتر و هنرهای نمایشی سیرالئون

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۴۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''تئاتر و هنرهای نمایشی''' با وجود آن‌که کشور سیرالئون در حال حاضر به‌عنوان یکی از فقیرترین کشورهای جهان در نظر گرفته شده و دغدغه‌ اصلی مردم این کشور تلاش برای معاش و به عبارت ساده‌تر سیرکردن شکم خود و خانواده‌هایشان می‌باشد با این حال هنره...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تئاتر و هنرهای نمایشی

با وجود آن‌که کشور سیرالئون در حال حاضر به‌عنوان یکی از فقیرترین کشورهای جهان در نظر گرفته شده و دغدغه‌ اصلی مردم این کشور تلاش برای معاش و به عبارت ساده‌تر سیرکردن شکم خود و خانواده‌هایشان می‌باشد با این حال هنرهای نمایشی به‌ویژه تئاتر از دیرباز جایگاه مهمی در فرهنگ بومی سیرالئون داشته است. در واقع می‌توان گفت مردم سیرالئون به هنرهای نمایشی که تئاتر شکل جدید آن به‌شمار می‌رود علاقه فراوانی داشته و آن را یکی از اصیل‌ترین و مردمی‌ترین بخش از فرهنگ و آداب و رسوم خود می‌دانند. هنرهای نمایشی به‌طور اعم و تئاتر در مفهوم خاص آن در این کشور مفهوم وسیعی دارد و کلیه اقشار و گروه‌های مردمی سیراالئون شامل مسلمانان، مسیحیان و پیروان آئین‌های بومی بنوعی از آن لذت برده و استقبال می‌کنند. شدت علاقه مردمان سیرالئون به هنرهای نمایشی به اندازه‌ای است که در مراسم سنتی خود در شهرها و روستاها که شامل جشن‌ها و مناسبت‌های دینی و غیردینی می‌گردد با تشریفات ویژه و با بر تن کردن لباس‌هایی یکرنگ و متناسب با مراسم مزبور که به آن «آشوبی» می‌گویند علاوه بر آن که که موجبات سرگرمی خود و دیگران را فراهم می‌آورند، مفاهیم خاصی را القاء نموده و از ارواح پیشینیان خود درخواست خیر و برکت برای مردم می‌نمایند. این گروه‌های سنتی در حین برگزاری نمایش‌های خویش ماسک‌ها و صورتک‌هایی که خاص این نمایش‌هاست را نیز بر چهره زده و تلاش می‌کنند از این طریق فرهنگ و آداب و رسوم کهن خود را به مردم و به‌ویژه جوانان کشورکه رفته‌رفته از سنت‌های اصیل خود دور می‌شوند معرفی نمایند. (شکیبا، 1387: 167)


1-4-9- پیشینه هنر تئاتر در آفریقای سیاه

در ارتباط با پیشینه هنر تئاتر به سبک جدید در کشور سیرالئون باید یادآور شد هرچند هنرهای نمایشی سنتی ریشه در آداب و رسوم قبایل این کشور دارد و همان گونه که اشاره شد قبایل مختلف سیرالئون در مراسم و مناسبت‌های خویش جایگاه ویژه‌ای برای برگزاری نمایش‌های سنتی خود (که دربرگیرنده اهدافی اخلاقی است) قائل می‌باشند ولی تئاتر به سبک جدید که معمولاً در سالن‌ها و آمفی‌تئاترهای خاصی برگزار می‌شود چندان سنخیتی با فرهنگ و آداب و رسوم این کشور ندارد و آن را نمی‌توان در زمره هنرهای سنتی اصیل مردم این کشور و سایر مردمان قاره آفریقا (خصوصاً منطقه زیر خط صحرای بزرگ آفریقا) در نظر گرفت. تئاتر به شکل امروزین آن از اوایل دهه 1950 و در دوره استعمار این قاره، توسط دولت‌های فرانسه و انگلستان که بر بخش وسیعی از کشورهای قاره سیاه چنگ انداخته بودند، وارد کشورهای مختلف آفریقای سیاه شد. کشورهای اوگاندا و غنا نخستین کشورهایی بودند که هنر تئاتر بتدریج به مردم این کشورها معرفی شد و آنان با شکل جدیدی از هنرهای نمایشی خود که تئاتر نامیده می‌شد آشنا گردیدند. تئاتر در دهه 1960 بتدریج به مردم کشورهای قاره آفریقا نیز معرفی شد و برخی از دانشجویان دانشگاه‌های بزرگ آن روزگار آفریقا از جمله دانشگاه فورابی سیرالئون دانشگاه ایبادان نیجریه، دانشگاه ماکرره اوگاندا، دانشگاه نایروبی، دانشگاه زومبا مالاوی، دانشگاه لوزاکا زامبیا و دانشگاه یائونده کامرون فعالیت‌های خود را در قالب گروه‌های تئاتری دانشجویی در شهرها و روستاهای کشورهای خود آغاز کردند. این گروه‌های دانشجویی در سناریوهای خود که کاملاً تأثیرپذیر از فرهنگ غربی بود تلاش می‌کردند دمکراسی فرهنگی به شیوه کشورهای اروپایی را که نمونه بارزی از تضاد و رویارویی سنت و مدرنیسم به‌شمار می‌رفت در پیش چشم تماشاگران شهری و روستایی خود به نمایش گذارند که البته تأثیر چندان مطلوبی در بین تماشاگران بومی این کشورها اعم از طبقات شهری و روستایی نداشت. با عدم استقبال مردم بومی کشورهای آفریقایی از تئاترهای سبک جدید در دهه 1970 نوع جدیدی از تئاتر به مردم این کشورها از جمله سیرالئون معرفی شد که تلفیقی از نمایش‌های سنتی قبایل و تئاتر جدید به‌شمار می‌رفت و بیشتر در قالب جشنواره‌هایی هنری به مردم عرضه می‌شد. نمونه بارز این نمایش‌ها جشنواره موسوم به «لائدزا باتابابی»[3] به معنای «بیدار شوید، بیایید گرد هم آمده و همه با هم کار کنیم» بود که در بسیاری از کشورهای قاره آفریقا به نمایش درآمد و با استقبال بومیان نیز مواجه گشت. (Banham, 2004: 171)

هنر تئاتر در دهه 1980 با اقبال عمومی بیشتری از سوی مردم کشورهای مختلف آفریقایی مواجه شد و بسیاری از نمایش‌های تئاترگونه در شهرها و روستاهای کشورهای شرق، غرب و جنوب آفریقا و از جمله سیرالئون برگزار گردید.


2-4-9- تئاتر در سیرالئون:

1-2-4-9- وضعیت گروه‌های نمایشی

فعالیت‌های نمایشی جدید در کشور سیرالئون نیز همچون دیگر کشورهای غرب، شرق و جنوب آفریقا از اوایل دهه 1950 رفته‌رفته شکل گرفت و همزمان با تأسیس مدارس ابتدایی و متوسطه جدید که معلمان این مراکز را عمدتاً میسیونرهای مسیحی (اعم از سفیدپوست و سیاه‌پوست) تشکیل می‌دادند هنر تئاتر نیز از طریق این مراکز آموزشی به میان مردم کشور راه یافت که در نتیجه آن در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 سبک جدیدی از تئاتر یا درام نخبگان در این کشور به‌وجود آمد که بیشتر دربرگیرنده موضوعات شادی‌آفرین و در فضایی آمیخته از حس همدردی بود و هنرپیشگان آن تلاش داشتند با محیط اطراف خود و تماشاچیان ارتباط صمیمانه‌ای برقرار کنند.

در سال 1964 لیگ ملی تئاتر در فریتاون بنیان نهاده شد و از آن تاریخ تئاتر سبک جدید در این کشور فعالیت خود را به‌صورت منسجم آغاز کرد. در طی این دهه چند سالن تئاتر کوچک در فریتاون و دیگر شهرهای کشور احداث شدند و بتدریج این هنر به بخشی از آداب و رسوم و سنت‌های بومی مردمان سیرالئون مبدل گشت. در اوایل دهه 1970، زبان محلی کریو نیز به تئاتر راه یافت و نمایشنامه‌نویسان به اجرای نمایش‌هایی با استفاده از زبان کریو(بجای زبان انگلیسی که تا ان زمان زبان رایج تئاتر بود) پرداختند. در طول این دهه نویسندگان بومی رفته‌رفته اقدام به نوشتن متن نمایشنامه‌ها نموده و تلاش کردند فضای تئاتری کشور را از طنز و موضوعاتی سطحی به مضامینی عمیق در ارتباط با فساد اداری و بی‌عدالتی موجود در کشور متوجه سازند. از این روی چندتن از نویسندگان تئاتری سیرالئون همچون « پت آمادو مدی»[4] و «جان کارگبو»[5] با کمک نویسندگان مشهوری از دیگر کشورهای آفریقا نظیر « وول سویینکا»[6] و «انگوگی وا سینگو»[7] (نویسنده صاحب نام کنیایی) نمایشنامه‌هایی انتقادی با هدف به تصویر کشیدن وضعیت نابسامان فرهنگی و اجتماعی کشور را بر روی سن بردند که موجبات نارضایتی شدید مدیران عالیرتبه فرهنگی کشور را فراهم آورند. این امر منجر به سانسور شدید سناریو‌ها و نمایشنامه‌های این کشور در سال‌های 9-1978 شد که این وضعیت در دهه 1980 نیز با شدت عمل کمتری ادامه یافت. هنر تئاتر در دهه 1980 در اثر فشار دولت بتدریج از عمق و محتوای خود فاصله گرفت و با توسعه نسبی سطح بهداشت و درمان و اعزام چند تیم پزشکی به مناطق مختلف کشور از جمله ایالت شرقی(که با کمک برخی سازمان‌های امدادی بین‌المللی‌های بشردوستانه صورت گرفت) تئاتر نیز به‌عنوان ابزار فرهنگی آموزشی مورد استفاده امدادگران این سازمان‌های خیریه قرار گرفت لذا با هماهنگی دولت سیرالئون چند گروه تئاتر برای آموزش مستقیم و غیرمستقیم اصول بهداشتی و روابط جنسی خانواده‌ها به چند شهر و ده‌ها روستا در مناطق مختلف این کشور اعزام شدند و با اجرای نمایشنامه‌هایی در ارتباط با موضوعاتی نظیر آموزش اصول بهداشتی، استفاده از وسایل پیشگیری در مناسبات زناشویی، چگونگی بهره‌برداری بهینه از زمین‌های کشاورزی، لزوم حفرچاه‌های فاضلاب و... به آموزش بزرگسالان پرداختند. این پروژه که «فعالیت‌های آموزش محلی برای شبکه‌های روستایی»[8] نام داشت مدت چهار سال ادامه یافت و نمایشنامه‌هایی که در طول این مدت در روستای سیرالئون و با هدف اشاعه پیام‌هایی در خصوص کشاورزی، بهداشت، تغذیه و سیستم تخلیه فاضلاب اجرا شدند نقش مهمی درتنویر افکار عمومی و ارتقاء سطح اطلاعات عمومی روستائیان و کشاورزان ایفا نمودند. (Malamah Thomas, 1987: 3-5)

هنر تئاتر در دهه 1990 و همزمان با آغاز جنگ داخلی سیرالئون با افول چشمگیری مواجه شد و با اوج گیری حملات مداوم شورشیان به شهرها و روستاهای کشور اکثر سالن‌های تئاتر در فریتاون و دیگر شهرهای کشور تعطیل و یا بحالت نیمه تعطیل درآمدند و بدلیل بیم و هراس از حملات ناگهانی شورشیان، بساط اکثر نمایش‌های سنتی در دهکده‌ها نیز برچیده شد و در واقع روستائیان از تجمع در مراکزی که سابق بر آن نمایش‌های سنتی اجرا می‌شد بیمناک بودند. بدنبال شدت گرفتن جنگ داخلی و اشغال فریتاون توسط شورشیان سالن اصلی تئاتر در فریتاون نیز مورد حمله آنان قرار گرفت و خسارات سنگینی بر آن وارد آمد و کلیه فعالیت‌های تئاتری در سرتاسر کشور به‌طور کامل قطع شد. بسیاری از نویسندگان تئاتری در طی این مدت مخفیانه به گینه گریختند و برخی از آنان نیز برای همیشه از این هنر کناره‌گیری کردند. با آغاز روند کند بازسازی کشور از سال 2001 به بعد فعالیت‌های نمایشی کلاسیک بتدریج راه پیشرفت نسبی را در پیش گرفت و سالن‌ها و آمفی تئاتر‌های ویران شده با کمک کشورهای اسلامی و سازمان‌های بین‌المللی ترمیم و با انجام تبلیغاتی گسترده فعالیت خود را مجدداً آغاز کردند. با این حال اکثر اندیشمندان و شخصیت‌های فرهنگی هنری معتقدند هنر تئاتر و نمایشنامه نویسی در سیرالئون هیچ‌گاه به دوران رونق خود در دهه‌های 1970و 1980 باز نخواهد گشت و چهره‌های درخشانی همچون ریموند دسوزا جرج[9]، چارلی هاپفنر[10]، فردریک بوبور[11]، جان کولوما کارگبو و دله چارلی تابوله[12] که مدیریت مراکزی همچون تئاتر میراث آفریقا[13]، تئاتر کونگوما[14]، تئاتر تیه ره فیم[15] و... را بر عهده داشتند دیگر در عرصه تئاتر این کشور ظهور نخواهند کرد. (Sam, 2011)


2-2-4-9- تماشاگران هنرهای نمایشی

تماشاگران هنرهای نمایشی مدرن و سنتی سیرالئون را اكثرا طبقه روشنفكر و تحصیلكردگان كشور تشكیل می‌دهند كه بنوعی در تلاشند در قالب این نمایشنامه‌ها هویت تاریخی از دست رفته خود را بازیابند.


3-2-4-9- سفر گروه‌های نمایشی به خارج

از اوایل دهه 1970 برخی گروه‌های نمایشی سیرالئون با سفر به كشورهای مختلف غربی بخشی از هنرهای اصیل خود را به غربی‌ها ارائه كردند كه با استقبال عمومی محافل ادبی و هنری كشورهایی همچون انگلستان، فرانسه و ایتالیا نیز مواجه شدند با این حال سفر گروه‌های موسیقی سنتی این كشور از سال 1991 و بدنبال آغاز جنگ داخلی در این كشور متوقف گشت و شدت مشكلات سیاسی اقتصادی این جنگ خشونت یار به اندازه‌ای بود كه معرفی هنرهای بومیان كشور به جهانیان تا حدود زیادی تحت الشعاع مشكلات انبوه كشور قرار گرفته بود. با این حال از سال 2002 به بعد سفرهای گروه‌های نمایشی سیرالئون به كشورهایی همچون آمریكا، كانادا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ژاپن و چین مجددا آغاز شده و هرسال چند گروه نمایشی این كشور بمدت چند هفته به این كشورها سفر كرده و هنر خود را به مردم این كشورها عرضه می‌نمایند. علاوه بر آن از سال 2002 چند گروه تئاتری محلی سیرالئون نیز فعالیت خود را به‌صورت ثابت در ایالت متحده امریکا آغاز کرده‌اند و از طریق برگزاری تئاتر تلاش می‌کنند زندگی، فرهنگ و آداب و رسوم مردم این کشور را به آمریکایی‌ها معرفی کنند. گروه تئاتری «ال‌ال‌سی» یکی از مشهورترین این موسسات به‌شمار می‌رود که به‌طور هفتگی نمایش‌هایی را در سالن کندی واشنگتن اجرا می‌کند. www.Kennedy-center.org)) شایان ذكر است طی یك دهه گذشته هنر نمایش در این كشور به دوران بلوغ و پختگی خود نزدیك شده و کارگردآنان تئاتر در سیرالئون - با رفع محدودیت‌های گذشته - بیشتر توجه خود را معطوف به موضوعاتی همچون جنگ داخلی، اردوگاه‌های پناهندگان سیرالئونی در گینه، استعمار انگلستان و ظلم و ستم وارده بر سیاهان این کشور، ختنه زنان و عواقب وحشتناک ناشی از آن، جایگاه نازل زنان در جامعه سنتی سیرالئون، حاملگی دختران دبیرستانی، غارت معادن الماس کشور توسط شرکت‌های چند ملیتی و... نموده‌اند. (Iyunolu, 2009)