دسته بندی ادبیات در سنگال
سنگال مانند دیگر کشور های آفریقا دارای سبک های ادبی نظم و نثربوده و در قرون گذشته رشد چشم گیری داشته است.
9-3-1- قصه کوتاه
در کشور سنگال قصه های کوتاه جایگاه قابل توجهی در ادبیات داشته و از آنها برای آموزش کودکان و نوجوانان به زبان های فرانسه و آفریقایی استفاده می شود. از مشهورترین قصه نویسان سنگالی می توان به "ماسامبا گی" (Massamba Guèye) اشاره کرد. او نه تنها یک قصه نویس بلکه استاد دانشگاه در داکار است و در رادیو سنگال (RSI) هم در برنامه ای تحت عنوان "قصه ها و افسانه ها" فعال است. یکی از مهمترین آثار وی دیوان "هر قصه ای پیامی دارد" (کتاب- سی دی) نام دارد که خلاصه ای از مجموع چهار قصه به نام های "مادر حریص"، "قورباغه و زن کتک خورده"، پرحرف ثروتمند" و "عزا داری بوکی(Bouki)" است. موضوع این اثر روش های آموزشی تربیتی محصلان و دبیران امروزی در مدارس است.
"رافائل اندای" (Rafael Enday) نیز یک قصه نویس، محقق، فیلسوف و متخصص کتابداری و زبان های قبیله ای است. وی در رأس آرشیو های فرهنگی سنگال و رئیس کتابخانه های عمومی وزارت فرهنگ است و در نشر اندا جهان سوم Enda Tier Monde)) و رادیو سنگال نیز یک برنامه ی هفتگی فعال دارد. او با خانم "لیلیان کِستِلوت" (Lilyan Kesteloot) یک مجموعه قصه روی سایت (Conte-moi) به نام "مهتاب یا نور ماه" قرار داده است.
از مشهورترین قصه های سنگالی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
بوری یا گاو گمشده، خداوند، انسان ها، کرکس ها و مرگ، فاری الاغ ماده، شکم گنده و دوستانش، کومبا بدون مادر، فرزند خدا، کفتار و نابینا، کفتار گرسنه و خرگوش و....
در بین این قصه ها معروف ترین آنها قصه ی کفتار و نابینا است. کفتاری از یک گدای نابینا حسودی می کرد زیرا این مرد نابینا وِردهای جادویی می دانست که وقتی می خواند مردم خیلی به او کمک کرده و خوراکی می دادند. کفتار نزد نابینا رفت و پیشنهادی به او داد که آن مرد بینایی خود را به دست بیاورد در عوض آن وِردها را به کفتار آموزش بدهد. در نهایت مردنابینا، بینایی خود را به دست آورد، کفتار هم نابینا شد اما وِردها را فراموش کرد. (Un conte du Sénégal, 2014 : 30-50)
2-3-9- رمان
رمان آفریقای سیاه فرانسه زبان در سنگال، نوشته ای خاص است، روند آن از قرن 20 تا امروز نشان داده است که چقدر "مدرسه ادبی سفید" (Ecole blanche) که منظور سبک رمان نویسی سفید پوستان است با رمان آفریقایی از هم جدایی ناپذیر هستند. (Alessandri, 2004: 11)
از سال 1920 تا 1954 آثار تخیلی رمان که به وجود آمده کاملاً عاری از روحیه آفریقایی بود. در این آثار استعمار اهداف و مفاهیم خاص خود را نسبت به آفریقا و آینده ی آن را داشته و خود را جاودانی تلقی می کند. در مدارس کادرهای خاص شکل گرفته و سعی بر آن است که آفریقا از لحاظ تاریخی، آداب و رسوم خوب شناخته شود. بنابراین اولین نوشته های آفریقائی ها ( مونوگراف ها)(رساله ها)، تحقیق و مقاله درباره تاریخ و آداب و رسوم آفریقا با کمک مربیان بیشتر برای رضایت و کنجکاوی استعمار بوده است. از جمله نویسندگان معروف کلاسیک می توان به عبد الله سادجی(Abdoulaye Sadji) اشاره کرد: "نی نی"(Nini) (1947) و "میمونا" (Maïmouna) (1953) که هر دو نام دو دختر است که دو رمان بسیار معروف او به شمار می آید. در این دو رمان نویسنده علاوه بر به تصویر کشیدن آداب و رسوم سنگال، سرنوشت تلخ دخترانی را نشان می دهد که به امید یک زندگی بهتر به شهر مهاجرت می کنند ولی دچار مسائل و مشکلات متعدد شده و شکست خورده باز به روستای خود باز می گردند.
در سال 1954، "اِزا بوتو" (Eza Boto) در رمان خود به نام "شهر بی رحم" (Ville cruelle) دیگر اهداف آثار قبلی را دنبال نمی کند. هدف او دیگر شناساندن آفریقا به استعمار و اگزوتیسم نبود. برعکس، این اثر حقیقت های استعماری و رفتار در برابر آن را نشان و چهره دیگری از آفریقا را به تصویر می کشد.
دوره سوم ادبیات از سال های 1960 تا 1980 بود. نویسندگان، شاعران و تئأتر نویسان در آثار خود شروع به انتقاد از جامعه استقلال یافته کرده اند.
"عثمان ثامبن" (Sembène Ousmane) با رمان"اکسلا"[1] (Xala) ، "مونگو بتی" (Mongo Beti) با رمان "جاودانه" (Perpétue) و"عادت بدبختی" (L’habitude du Malheur-1974) و "رامبر روبن" (Remmber Ruben)، "علیون فانتوره" (Alioun Fantouré) با"کانون منطقه ی استوایی" (Le cercle des tropiques) و "احمدو کوروما" (Ahmadou Kourouma) که "خورشیدهای استقلال" (Les soleils des independences) را چاپ کردند. در این دوره یک تحول چشم گیر ادبی رخ داد. چاپ آثار زیاد شد و مخاطبان زیادی در جامعه پیدا کرد.
یکی از معروفترین نویسندگان رئالیست زن سنگال "مریما با" (Maryama Ba) نام دارد (1929-1981). او در سال 1980 رمانی تحت عنوان "نامه ای بس طولانی"(Une si longue lettre) نوشت. این رمان که در غالب یک نامه به دوست صمیمیش است بسیاری از مشکلات و سختی های زنان سنگالی از جمله مسئله چند همسری، فمینیسم و ازدواج و طلاق و... را بیان می کند. جایزه ادبی نوما در سال 1980 به این اثر تعلق گرفت.(Ba, 1980: 10-15)
3-3-9- شعر
شعر آفریقایی به زبان فرانسه در خارج از قاره آفریقا منزلت از دست رفته ی نویسندگانی که هویت آفریقایی شان را کشف کردند، از خلال جنبش نگریتود را دوباره زنده و ارث به جا مانده از تاریخ و فرهنگ آفریقایی که تحت تسلط اروپا بوده و هستی خود را انکار می کردند، را متولد کرد.
در زمینه شعر در سنگال در فاصله بین دو جنگ جهانی تحولاتی به وجود آمد و آن جنبش نگریتود «سیاه پوست بودن» [2] است. تداعی هنرهای آفریقا، ستایش «زیبایی سیاه جاودانه»، شعر سرزمین و تداعی شب های سرزمین سِرِرها (sérère : نام یک قبیله) همه اینها شعرهایی ساخته شده اند که نگریتود را به عنوان مجموعه ای از ارزش های تمدن دنیای سیاه به تصویر کشیده است. سنگال سرزمین حدود پانزده شاعر بنام است که در این قسمت به معرفی دو نفر از برجسته ترین آنها پرداخته می شود:
معروف ترین این شاعران لئوپولدسدار سنگور (Léopold Sédar Senghor) (2001-1906) است. سدار سنگور در روستاي ژوآل (Joal) به دنيا آمد. او مهمترين شاعر و نويسنده ی سنگالي و اولين رئيس جمهور سنگال در سال هاي 1980-1960 ميباشد وي اولين آفريقايي بود كه در آكادمي فرانسوي يك كرسي به خود اختصاص داد. همچنين او قبل از استقلال كشورش در فرانسه وزير بود. وي نماد همكاري بين فرانسه و مستعمرات قديمي اين كشور بود.
شعر او نمادين و به صورت نظم و نثر بوده و شامل آوازها و گفتههايي است كه موضوع آنها سیاسی، حماسی، زن آفریقایی و غیره است، خلق يك تمدن جهاني علي رغم سنتهاي گوناگون نیز یکی از مهمترین موضوع های شعر اوست.
وي دكتر و عضو 37 دانشگاه بين المللي بود و حدود سی مدال طلاي زبان فرانسه، شعر و نويسندگان را از آن خود كرده است. از نظر آثار ادبي شانزده مجموعه شعر از خود بجاي گذاشت كه بيشتر آنها در نشر سولي (Soleil) چاپ شده است. وي هشت رساله مهم نیز چاپ كرده است. از مهمترین مجموعه شعر های وی می توان به "آهنگ های سایه" (1945) (Chants d’ombre) و"میزبان های سیاه" (Hosties nègres) (1948) و "اتیوپیک" (Éthiopiques) اشاره کرد. آثار لئو پولد سدار سنگور، مجموعه هایی هستند که بیشتر قطعات آن در بین دوجنگ جهانی نوشته شده و موضوع آن نگریتود، پرده برداری و راز گشایی از تمدن های آفریقایی است. سنگور فلسفه جنبش سياه «نگريتود» را كه توسط اٍمه سزر(Aimé Césaire) بنيانگذاري شد را اینگونه ارائه ميدهد: «جنبش سياه» شناختي ساده از موجود سياه است و قبول اين موجود سیاه پوستی که از سرنوشت سياه بودنمان و تاريخمان و فرهنگمان نشئت گرفته است».(Senghor1964:159)
ایده های مجموعه شعرهای سنگور تهدیدی برای نظام استعماری نبود، بلکه مثلاً در مجموعه شعر "میزبان های سیاه" (Hosties noires)، بیشتر شخصیت لئوپولد سدار سنگوری را نشان می دهد که انسانی آشتی پذیراست و حتی برای نجات فرانسه هم از خداوند طلب کمک می کند. خواسته های انسان ها، رقص برای ملت سیاه، هیجانات خاص سیاه پوستان، علیرغم تمام ابهامات و مشخصات توسط خود شاعر، بیشتر به بنیاد نهادن شکست انسان آفریقایی و فهماندن وضعیت استعماری کمک می کند. سنگور که ذاتاً انسانی آشتی پذیر بود قبل از سال 1954 شعری نوآوری کرد که در آن سفید پوست استعمارگر و سیاه پوست مستعمره با هم درک متقابل دارند.
نگریتود به عنوان یک جنبش فرهنگی در ادبیات مخصوصاً نگریتود سنگور در قاره آفریقا به معنی زیر سوأل بردن ریشه ای نظام استعمار نبود بلکه بیشتر نوعی اعتراض به شمار می آمد به این معنی که ایدئولوژی استعمار ادعا می کرد که آفریقائی ها تمدن نداشته اند. "تخته سنگ تمیز" (table rase) "آهنگ های سایه" (1945) (Chants d’ombre) و"میزبان های سیاه" (Hosties nègres) (1948) آثار لئو پولد سدار سنگور، مجموعه هایی هستند که بیشتر قطعات آن در بین دوجنگ جهانی نوشته شده و موضوع آن نگریتود،معرفی، پرده برداری و راز گشایی از تمدن های آفریقایی است.
همزمان با لئو پولد سدار سنگور، شاعر آنتیلی (Antillais) "اِمه سزِر" (Aimé Césaire) در شعر معروف خود سال 1939 "دفترچه از بازگشتی به سرزمین مادری (Cahier d’un retour au pays natal) نام "نگریتود" (Négritude) را برد و هویت آفریقایی را تأیید کرد. در نزد لئوپودو سدار سنگور سنگالی مفهوم نگریتود موضوعی زیبا شناختی و عرفانی می شود، او در اثر خود تحت عنوان "زیبایی شناختی سیاه – آفریقایی" (Esthétique négro-africaine) در سال 1956 سعی دارد که تعریفی از نگریتود بدهد.
سنگور يكي از حاميان مهم فرانكوفوني (فرانسه زباني) نیزبود و نايب رئيس شوراي آن شد. در سال 1978 لقب پادشاه شعرا را به او دادند و در آكادمي فرانسوي شانزدهمين كرسي را به خود اختصاص داد، او اولين آفريقايي بود كه به این جایگاه راه پيدا كرد. او در سال 2001 از دنيا رفت و عبدالله واد (Wad) رئيس جمهور وقت مراسم ويژهاي براي او تدارك ديد و افراد مهم سياسي و ادبي در اين مراسم شركت كردند.
"بیراگو دیوپ" (1906-1989) (Birago Diop) یکی دیگر از نویسندگان و شاعران معروف سنگالی است که علاوه بر شعر قصه های زیادی را به رشته ی تحریر درآورده است. مجموعه شعر او "حیله ها و روشنائی ها" (Leurres et Lueurs)نام دارد، نوع آن تغزلی بوده و در سال 1960 چاپ شد، از بین شعر های او مشهورترین آن "نفس ها"(Souffles) است. شعرهای او نیز به نوبه خود مزاحم نظام استعماری نبود شعر او را نمی توان در جنبش نگریتود قرار داد، بلکه شعر او بیشتر توصیفی و معاصر بود. تاًثیر تحصیلات او در مدرسه شعر فرانسوی قرن 19 بسیار مشخص است. او بیشتر غزل های قانونمند موزون می نوشت، گردشی مشهور درباره تفسیر دنیای زنده ها و دنیای مرده ها و همچنین شعرهایی که افسوس تاًثیر زمان روی طبیعت انسانی را بیان می کند: از دست دادن جوانی، بیراگو به وسیله ی شعرش و بیشتر قصه هایش وجود تمدن های سیاه را اثبات کرده است. تئأتر نیز در نزد این نویسنده آرام و قانونمند و منظم است. تئأتر ادبی بیشتر از آثار دیگر ادبی تحت کنترل استعمارگران و تحت فرماندهی "برنارد کرنوت" (Bernard Cornut) بود. او یک سیستم کنترل تولید اثر ادبی کاملاً امن برای استعمارگران اجتماعی ترتیب داده بود که با ناسیونالیسم آفریقایی مخصوصاً در مدرسه "ویلیام پونتی" (William Ponty) مبارزه می کرد. علاوه بر این وی مؤلف پنج کتاب، سه مجموعه قصه و یک نمایشنامه است.
مهمترین شاعر معاصر فرانسه زبان سنگال "آمادو لامین سال" (Amadou Lamine Sall) نام دارد که در سال 1951 در سنگال به دنیا آمد او مؤسس انجمن "خانه ی آفریقایی شعر بین المللی" است. وی نویسنده ی تعداد زیادی شعر است که بیشتر آنها به صورت بیت آزاد و بدون نقطه گذاری است. مهمترین مجموعه شعر هایی که او را بسیار بین المللی کرد در باره ی "آرتور رامبو" (Arthur Rimbaut) است.
[1] - پدیده ای جادویی که مرد را در شب عروسی ناتوان می سازد.
[2] -سیاه پوست بودن، ویژگی های سیاه پوست.